تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى‏گيرد، در سينه‏اش بى‏قرارى مى‏كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846220150




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آسيب‌هاي مهم به مهدويت


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: آسيب‌هاي مهم به مهدويت
گفت‌وگوي تابناك با قائم‌مقامي
تابناك: در آغاز به مناسبت، نگاه جديد و بازخواني نسبت به نظريه مهدويت با توجه به مباني فكري اسلامي و مقتضيات جهان حاضر داشته باشيم.

حجت‌الاسلام قائم‌مقامي: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. اگر بخواهيم نظريه مهدويت را بازخواني كنيم، بايد اين نظريه را در چهارچوب سنت‌هاي الهي تبيين كرد. به اين معنا كه بي‌ترديد جهان، آينده روشن و نيكويي دارد كه در همه اديان بر اين مسئله تأكيد شده است و انديشه مهدويت در اسلام و ظهور حضرت حجت(عج) نيز در همين راستا تحليل مي‌شود، ولي سنت‌هاي الهي نوعا جبري، قطعي و خارج از اراده انسان‌ تلقي مي‌شوند، در حالي كه ما بايد توجه كنيم هرچند مهدويت يك سنت الهي است، اما خارج از فرايندهاي ارادي انسان شكل نمي‌گيرد. اگر از اين نگاه مسئله را بررسي كنيم، بسياري از مسائل حل مي‌شود و بخش چشمگيري از اعتقادات عوامانه و نظرات خرافي پيرامون مهدويت كنار مي‌رود.

براي ورود به اين ديدگاه، ما بايد مفهوم نجات و رستگاري و فرايند آن در نگاه‌ها و اديان گوناگون را بشناسيم. دو نگاه كلي به اين موضوع معمولا در جامعه بشري وجود داشته است؛ نگاه نخست كه نوعا متأثر از دين مسيحيت است كه نجات انسان بنا بر اراده الهي انجام مي‌شود و خود انسان در آن هيچ نقشي ندارد. بر اين اساس است كه مسيحيان اعتقاد دارند كه حضرت عيسي(ع) فدا شد تا مردم به نجات برسند و درواقع جان او كفاره گناهان بشر است. نظر دوم بر اين باور است كه است اين انسان است كه نجات و رستگاري خويش را رقم مي‌زند بدون آن‌كه نيازي به امداد و عنايت الهي داشته باشد.

متأسفانه در برخي ديدگاه‌هاي اسلامي، گرايش به هر دو اين نظرات به ويژه نظر نخست ديده مي‌شود. زياده‌روي و افراط در مسئله توسل و شفاعت به گونه‌اي فراگير شده كه بعضا مقوله «عمل صالح» كه اينقدر مورد تأكيد قرآن قرار دارد، به كلي فراموش مي‌شود و بسا گفته مي‌شود كه نجات و رستگاري با بسنده كردن به توسل و عنايت ائمه ممكن مي‌شود و اگر شما يك قطره اشك بريزيد و يا همين كه حب اهل بيت و درد دل را داشته باشيد، مشمول نجات و رستگاري مي‌شود كه اين ديدگاه متأثر از اعتقاد مسيحي است و البته اثرگذاري مسيحيت در اسلام منحصر به اين مورد هم نيست و مظاهر متعددي دارد كه در جاي ديگري به آن پرداخته‌ام و اين از موضوعات جالبي است كه در بحث اصلاحات در حوزه معارف دين بايد مورد توجه قرار گيرد.

به طور كل، پديده اسرائيليات در حوزه حديث و تفسير، به عنوان بخشي از همين تأثيرپذيري متون ديني ما از ديگر اديان داشته و شناسايي شده است. در بحث نجات و رستگاري هم اين اثرپذيري از مسيحيت ديده مي‌شود و نجات به عنوان يك پديده قهري و خارج از اراده انسان به عنوان سنت الهي مطرح مي‌شود، در حالي كه از نظر قرآن نجات و رستگاري فرايندي است كه با اراده انسان انجام مي‌گيرد. البته اراده الهي هم بايد با اراده انسان همراه شود تا به نجات بينجامد. هرچند نظريه مهدويت و پايان درخشان و نيكوي تاريخ بشر، مبتني بر يك سنت الهي است اما اين آينده روشن، مبتني بر اراده انسان‌هاست و چه بسا يكي از دلايلي كه زمان ظهور مشخص نشده و بر اساس روايات، هر كس زمان آن را مشخص كند از دروغگويان است (كذب الوقاتون) و حتي خود حضرت هم از اين زمان آگاه نيست، وابسته به اين است كه چون رسيدن به آن نقطه، يك فرايند انساني است و فرايند انساني هم يك فرايند ارادي و انتخابي است، بنابراين قابل پيش‌بيني نيست؛ گاهي سريع، گاهي كند، گاهي متوقف مي‌شود و حتي گاهي عقبگرد مي‌كند.

تابناك: اتفاقا مسئله پيوند زدن انقلاب با ظهور حضرت(عج) در همين حوزه قابل بحث است.

قائم‌مقامي: در اين تحليل هر اراده نيكويي ـ به تعبير فيلسوفان اخلاق ـ يك گام به سوي آن نقطه مطلوب است و به عبارت صريحتر، ظهور زماني رخ مي‌دهد كه جامعه جهاني با بهره‌گيري از شناخت‌ها، آگاهي‌ها و تجربيات تاريخي مختلف، خود بتواند عقلانيت نهفته در پيامي را كه به او عرضه مي‌شود، به درستي دريابد و آگاهانه آن را برگزيند و بپذيرد چون قرار نيست كه منجي چيزي را به انسان‌ها تحميل كند.

درواقع الگوي رفتاري حضرت حجت(عج) هرگز با الگوي رفتاري پيامبر(ص) و حضرت امير(ع) و ديگر امامان معصوم(ع) و بلكه ديگر پيامبران در طول تاريخ متفاوت نيست. يعني آن حضرت نيز در چهارچوب اصول و روش‌هايي كه همه اين شخصيت‌‌هاي الهي در تاريخ عمل كرده‌اند، عمل خواهد كرد. پيامبران نيامدند تا اراده و آزادي انسان را نفي و چيزي را بر آنها تحميل كنند. خداوند در قرآن كريم بارها آشكارا به پيامبر خود يادآور مي‌شوند كه هرگز بر اراده انسان‌ها هيچ تسلطي ندارد و مسئول انتخاب و گزينش آنان نيست بلكه فقط و فقط آگاهي‌دهنده و هدايتگر است. اين آگاهي‌بخشي و روشنگري مسئوليت و رسالت تاريخي همه پيامبران و شخصيت‌هاي الهي در تاريخ بوده است و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز متناسب با شرايط عصري خود، اين مسئوليت را به طور كامل انجام دادند اما از نظر پذيرش عمومي با ناكامي‌ها و شكست‌هايي روبه‌رو شدند. حضرت امير(ع) به همين‌گونه عمل كرد و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) نيز همچنين. اما هر كدام در عين موفقيت‌هايي كه داشتند از نظر پذيرش مردم، شكست‌ها و ناكامي‌هايي داشتند و اين شكست‌ها همه به اين دليل بوده است كه آن بزرگواران هرگز نمي‌خواستند پيام حق خود را به مخاطبانشان تحميل كنند و مردم را با زور و اجبار به پذيرش و قبول وادارند از اين رو مي‌توان آنها را از نظر انجام رسالت و مسئوليت الهي و انساني خود كاملا پيروز دانست، در عين حال كه از نظر دمكراتيك شكست و ناكامي داشته‌اند.

وجود مقدس حضرت حجت(عج) نيز بي هيچ كاستي و تفاوتي در راستاي همين مسئوليت و رسالت الهي انساني عمل خواهد كرد و نه چيزي بيش از آن. با اين تفاوت كه شرايط جامعه جهاني در زمان ظهور به گونه‌اي خواهد بود كه با رويكرد مثبت و اقبال اكثريت، سرانجام پيروزي كامل به دست خواهد آمد و آن راه نيمه به انجام مي‌رسد، بنابراين مي‌‌بينيد كه تفاوت عصر ظهور با عصر ديگر امامان بزرگوار در همين شكست و پيروزي دمكراتيك است، نه در ماهيت پيام و الگوي عمل.

تابناك: اين‌كه مي‌فرمايند فرايند ظهور دمكراتيك است با اين‌كه در روايت داريم كه جهان در زمان ظهور آكنده از ظلم و جور است، متناقض نيست و آيا اين‌كه جهان دارد به سمت دمكراسي مي‌رود، به معناي كاسته شدن از ظلم و جور نيست؟

قائم‌مقامي: نخست اين‌كه شعار و پيام دمكراسي در جهان امروز در حال فراگير شدن است؛ با اين‌كه آيا واقعا حاكميت دمكراسي در حال توسعه است، متفاوت است و دوم آن‌كه به موازات رشد و گسترش تمدن و توسعه مدرنيتي جامعه بشري، حقوق انسان هم مفهومي و مصداقي توسعه پيدا مي‌كند، به گونه‌اي كه در جهان جديد، حقوق براي انسان تعريف مي‌شود كه در گذشته تصوري از آنها وجود نداشته و از آنجا كه ظلم در تقابل با «حق» معنا پيدا مي‌كند، مي‌توان نتيجه گرفت كه دايره مظالم نيز گسترش پيدا كرده است و وقتي ما بحث از عدالت مي‌كنيم، عدالت اعم از «دمكراسي» است. دمكراسي در مفهوم رايج آن در پايان، «عدالت سياسي» را شامل مي‌شود و آنچه حد جامعه ايده‌آل مهدوي رخ مي‌دهد، ظهور و حاكميت عدالت در تمام ابعاد گسترده و فراگير آن است كه صد البته، يكي از مهمترين وجود آن، «عدالت سياسي» يعني همان «دمكراسي» است.

نكته ديگري كه بايد به آن توجه كرد و در روايات مربوطه نيز آشكارا به آن اشاره شده، اين‌كه ظرف ظلم و عدل در تمام اين روايات، جامعه جهاني است، نه يك محدوده جغرافيايي خاص. درواقع جامعه عصر ظهور، يك جامعه به هم پيوسته و كاملا «جهاني شده» بوده و طبعا «عدالت مطلوب» آن نيز عدالتي جهاني است، يعني عدالتي كه ظرفيت و امكان ايجاد توازن و تعادل را در مجموعه «جهان» به عنوان يك «كلّ به هم پيوسته» داشته باشد و اگر اين‌ نكته را نيز زير نظر داشته باشيم كه «كل به هم پيوسته» هرگز به معناي «مجموعه يكسان» نيست بلكه «عدالت جهاني» بايد بتواند با فرض «تكثر» و «چندگانگي»هاي موجود در جهان حقوق را تأمين كند و طبعا دمكراسي مطلوب چنين جامعه‌اي نيز بايد توانايي و ظرفيت پاسخگويي كامل به همه حقوق سياسي و اجتماعي شهروندان با تمام تكثر و چندگانگي‌اي دارند را داشته باشد، بنابراين در جامعه مهدوي نيز تكثر اديان وجود دارد، همان‌گونه كه در حكومت علوي(ع) اينچنين بود و همه آنها نيز از نعمت عدالت به طور كامل بهره‌مند خواهند شد.

بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه الگوي جامعه ايده‌آل جهاني در هر حوزه‌اي منطبق با استانداردها و شاخص‌هاي حداكثري است نه الگوهاي تنگ‌نظرانه و محدود حداقلي كه تنها قابليت انطباق را بر يك گروه يا يك جامعه و يا پيروان يك دين خاص داشته باشد بلكه الگويي شمول‌پذير و دربرگيرنده است. بي‌ترديد الگوهايي كه امروز در سطح جوامع گوناگون براي تأمين عدالت و دمكراسي مطرح است ـ حتي اگر كارآمدي آنها را بپذيريم ـ در نهايت، در محدوده‌ها و در شرايط خاص پاسخ مي‌دهند، ولي در عين حال، فاقد قابليت‌هاي جهان‌شمول و تعميم‌پذيرند. علاوه بر آن‌كه مجريان و متولياني كه داعيه‌دار اين الگوها هستند و فرض اين است كه مي‌خواهند به آنها عينيت ببخشند از صلاحيت‌هاي حداكثري بي‌بهره‌اند. بنابراين انجام چنين رسالت بزرگي يعني حاكميت عدالت در جامعه جهاني، علاوه بر شرايط عيني و اجتماعي، به رهبري صالح نيازمند است كه به باور ما، وجود مقدس حضرت حجت(عج) مصداق كامل اين رهبري صالح است.

تابناك: بحث ديگر اين‌كه ظهور يك مقدمات عقلي دارد كه شما بخشي از آن را فرموديد، اما يك مقدماتي هم در روايات ذكر شده از قبيل شواهد زماني و يا حوادث؛ اينها چگونه با هم قابل جمعند؟

قائم‌مقامي: بخش عمده‌اي از اين روايات، تبيين كاملا عقلي دارند، اما در اين حال، بايد روايات اين باب نيز مثل ديگر از نظر سند بررسي شود و چه بسا بخشي از آنها مخدوش و بخشي از روايات صحيح باشد، هم از علايم احتمالي صحبت مي‌كنند و قطعي‌الوقوع نيستند و ممكن است متناسب با شرايط متغير عصري رخ دهند و بخش ديگري از نشانه‌هاي قطعي نيز به صورت سمبليك و رمزي بيان شده و لزوما به معناي آن نيست كه آنچه در ظاهر روايت است، رخ دهد و نكته ديگر آن‌كه مجموعه اين روايات را بايد با هم در نظر گرفت و از آنها يك برداشت كلي كرد نه آن‌كه از هر روايت، حكم كلي بيرون آورد.

البته اين مشكل اساسي ماست كه در بررسي آيات و روايات كل‌نگر نيستيم؛ يعني در تفسير قرآن و روايات، نمي‌آييم روايات و آيات اصلي را كه از محكمات هستند شناسايي كنيم و بنا بر آنها ديگر آيات و روايات را تفسير كنيم. به همين دليل، گاه مي‌بينيم برخي مسائل حاشيه‌اي، تبديل به اصل و متن مي‌شود و مسائل اصلي در حاشيه قرار مي‌گيرد.

براي تفسير هر آيه و يا روايت، بايد كل قرآن و يا روايات مربوط به آن باب را در نظر گرفت و نمي‌شود هر روايت را مستقل و جداي از مجموعه روايات ديگر، بررسي و نتايج را از آنها استخراج كرد، بلكه بايد آنها را در يك نگرش سيستماتيك تفسير نمود.

مسئله مهم ديگر آن‌كه هرگز روايات نمي‌تواند نافي اصول و محكماتي باشد كه قرآن بر آنها تأكيد دارد؛ يعني مثلا روايات مهدويت نمي‌تواند نافي اراده و اختيار انسان باشد؛ مهدويت نمي‌تواند نافي صلح باشد، چراكه از قرآن استخراج مي‌شود كه «الصلح خير»؛ يعني صلح بهتر و در اولويت است و اين يكي از محكمات و اصول قرآن است؛ بنابراين، ديگر آيات و رواياتي كه از ظاهر آنها خشونت و يا سلب اراده دريافت مي‌شود، بايد در سايه و در محدوده اين اصول تفسير شود.

احاديث و روايات به رغم اهميت زيادي كه دارند و از مهمترين منابع معرفت ديني هستند، ولي هرگز مستقلا اعتباري ندارند، بلكه بايد در سايه قرآن و محكمات آن تفسير شوند. يعني در هيچ موضوعي شما نمي‌توانيد بدون توجه و استناد به قرآن و صرفا به استناد روايات به استنباط و اجتهاد بپردازيد، چه رسد به فهم‌هاي سطحي و تفاسير كوچه بازاري كه بعضا امروز شاهد آن هستيم؛ بنابراين اصل كلي روايات مهدويت هم نمي‌تواند به گونه‌اي تفسير شود كه نافي محكمات و اصول قرآن شود، مگر در مواردي كه قرآن در مورد آن سكوت كرده باشد. هر فهمي از روايات كه فراتر از مدلول قرآن باشد، حجت نيست و بايد فهم و تفسير در چهارچوب قرآن انجام گيرد. پس بايد اول اصول قرآني تبيين شود، چه در مهدويت و چه در موضوعات ديگر، آنگاه به بررسي و تفسير احاديث در چهارچوب آن اصول پرداخت.

تابناك: آيا از اين نگاه با ظهور فاصله زيادي نداريم؟

قائم‌مقامي: اين موضوع برداشت شخصي است. به نظر من، اصولا پرداختن به مسائلي از اين دست، مسائلي انحرافي است و داراي هيچ ارزشي نيست. اين‌كه فاصله زماني و تاريخي ما با عصر ظهور زياد است يا كم؟ و امام زمان(عج) چه زمان ظهور خواهند كرد؟! چه دردي را درمان مي‌كند و چه ارزش معرفتي يا عملي مي‌تواند داشته باشد؟ آنچه اهميت دارد، بررسي فاصله ميان خود و ميان جامعه‌اي است كه در آن زندگي مي‌كنيم با معيارها و ملك‌هاي جامعه ايده‌آل عصر ظهور است و نتيجه اين بررسي هم بايد اين باشد كه به اقدام عملي براي كم كردن اين فاصله بينجامد.

اين‌كه در باور شيعي، امام زمان(عج) به عنوان الگوي كامل انسانيت و به عنوان هدايتگر و رهبر جامعه ايده‌آل انساني، هم‌اكنون زنده است، پيام مشخصي دارد و آن‌ رسيدن به اين آرمان و دستيابي به اين نقطه مطلوب چه در حيات فردي و چه در حيات اجتماعي،‌ يك ايده و آرزو نيست، بلكه يك واقعيت است. اين الگو، يك الگوي عيني است كه بيانگر «شدن» و «امكان تحقق» است و فرد و جامعه را برمي‌انگيزاند تا به سوي اين «كمال مطلوب» حركت كند و هرچه بيشتر از فاصله ميان «وضعيت موجود» و «وضعيت مطلوب» بكاهد و مفهوم دقيق انتظار نيز همين است. در منابع ديني ما، «انتظار» يك مقوله ذهني و سابژكتيو نيست، بلكه مقوله‌اي كاملا عيني و از جنس اقدام و عمل است و براي همين مي‌فرمايد: «افضل الاعمال، انتظار الفرج» (برترين اعمال، انتظار فرج است).

«عمل»، ماهيتي عيني و آبژكتيو دارد. هر عمل نيكي كه از انسان سر مي‌زند و هر تلاشي كه در راستاي اجراي عدالت و اعطاي حقوق عامه در جامعه صورت مي‌پذيرد، اقدامي «منتظرانه» و يك گام به سوي شرايط مطلوبي است كه در عصر ظهور تجلي مي‌يابد. فرد و جامعه‌اي كه در اين راه گام برمي‌دارد، بدون ترديد «منتظر» ‌است و ديگر براي او تعيين زمان تاريخي براي ظهور، اهميتي پيدا نمي‌كند، چراكه اگر ما پذيرفتيم كه رسيدن به آن كمال مطلوب، فرايندي انساني و ارادي است ـ كه البته با كمك و عنايت الهي انجام مي‌گيرد ـ در اين صورت بايد بپذيريم كه حركت به سوي آن نقطه، يك حركت تدريجي و طبيعي است، نه يك حركت دفعي، نابهنگام و قسري! پس مي‌توان نتيجه گرفت كه «ظهور» روندي تدريجي دارد و هر تلاشي در راستاي اهداف و آرمان‌هاي انساني حضرت حجت(عج)، مرتبه‌اي از «ظهور» و رفع «غيبت» است. در اين صورت، انساني كه با شناخت از معيارها و اهداف مهدويت، در راستاي عينيت‌سازي آن اهداف گام برمي‌دارد، هر زمان تجربه‌اي از «ظهور» دارد و هر لحظه در پيوند با امام زمان(عج) به عنوان الگو و سمبل انسان كامل قرار دارد و به اين ترتيب، ديگر «ظهور تقويمي» او را به خود مشغول نمي‌سازد.

اكنون خاطره‌اي از استاد بزرگوارمان حضرت آيت‌الله حق‌شناس(ره) به يادم آمد؛ حوالي سال 1360 زماني موضوع مهدويت و انتظار ظهور حضرت حجت(عج) و گمانه‌زني براي زمان ظهور، دستاويزي براي برخي ـ دكان‌داران مورد اشاره ـ قرار گرفته بود و علواي شيفته ساده‌دل نيز بر آن دامن مي‌زدند و تحركاتي را ايجاد كرده بودند. آن بزرگوار پس از چندين بار تذكر و هشدار، سرانجام روزي در جلسه عمومي، آشكارا و با شدت تمام اين جريان را مورد انتقاد قرار داد و در برابر شگفتي برخي كه انتظار چنين سخني را از ايشان نداشتند، به اين مضمون فرمود: «دست از اين حرف‌ها برداريد، انتظار يعني چه؟ انتظار يعني معصيت نكردن، يعني خدمت مردم كردن، يعني آنچه امام زمان(عج) را خشنود مي‌كند انجام دادن و از آنچه آن حضرت را ناخشنود مي‌كند، پرهيز كردن، حالا اين‌كه آقا چه وقت خواهد آمد، چه اهميتي دارد؟ ايشان هر زمان كه صلاح باشد خواهند آمد، شما به وظيفه‌تان عمل كنيد. مثلا شما وقتي آقا تشريف بياورند چه‌كار مي‌خواهيد بكنيد كه الان نمي‌توانيد؟ ايشان هم كه تشريف بياورند، مگر چه اتفاقي خواهد افتاد، جز اين‌كه به همان چيزهايي توصيه خواهند كرد كه اجداد بزرگوارشان توصيه‌ كرده‌اند. مگر ما آنچه حضرات معصومين ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ از ما انتظار داشته‌اند، برآورده و به وظايف خود عمل كرده‌ايم كه جستجو از وقت ظهور مي‌كنيم؟ كسي كه به وظيفه خود عمل مي‌كند، اين‌كه آقا چه هنگام تشريف آورند، براي او هيچ تأثيري ندارد، پس با اين حرف‌ها مردم را سرگردان و مشغول نكنيد ... ».

بعدها به همين مضمون در حديثي منقول از امام صادق(ع) در «غيبت» نعماني برخوردم كه آن حضرت خطاب به «زراره» كه از اصحاب خاص بود فرمود: «اعرف امامك فانك اذا عرفته لم يضرك تقدم هذا الامر أو تأخره»؛ يعني تو به امامت معرفت پيدا كن و مسئوليت‌هاي ناشي از اين معرفت را بشناس و به آن عمل كن، آن‌گاه كه او را شناختي، ديگر اين‌كه ظهور، دير شود يا زود، موضوعيتي ندارد و تأثيري در كمال تو نخواهد داشت.
حالا چقدر اشتباه است كه به جاي عمل به مسئوليت‌هاي انساني، در جستجوي زمان ظهور باشيم!

تابناك: درباره اين‌كه حضرت حجت(عج) قرار نيست در زمان حضور كار جديدي انجام دهند، توضيح بيشتري بدهيد.

قائم‌مقامي: منظور اين است، همانگونه كه پيشتر عرض كردم، الگوي حركت حضرت، همان حكومت علوي و حركت ديگر ائمه است، با اين تفاوت كه در زمان حضرت امير(ع)، آن اهداف در جغرافياي محدود پيگيري مي‌شد و همچنين شرايط تاريخي و اجتماعي در كاميابي عيني آن الگو مساعدت و همراهي نكرد وگرنه در معيارها‌، شيوه عمل و اهداف، تفاوتي بين اين حضرات نيست و حتي مي‌توان گفت كه الگوي حركتي كل جريان امامت يك حركت آگاهي‌بخشي، روشنگري افزايش معرفت اجتماعي است و ايشان آگاهي‌بخشي و افزايش معرفت را بر حكومت كردن به مردمي كه فاقد آگاهي هستند و حتي متمايل به آنان هم بودند، ترجيح مي‌دهند. بنابراين كاركرد اصلي امامت، سياسي و حكومتي نيست بلكه نقش بنيادين آنها تفسير و تبيين دين و وحي الهي است كه البته به طور طبيعي داراي كاركرد و تأثير سياسي هم هست، اما اين به اين معنا نيست كه امامت و ولايت ماهيت سياسي داشته باشد.

اشتباه ديگري كه در تبيين نظريه مهدويت مي‌شود، اين است كه گاه عدالت را مقابل آزادي قرار مي‌دهند. در حالي كه آزادي، مهمترين حق انسان است و گرفتن اين حق، بزرگترين ظلم است و اين جدايي ناشي از تفسير نادرستي است كه ما از عدالت داريم و آن را عمدتا اقتصادي و حداكثر اجتماعي مي‌دانيم، در حالي كه بزرگترين حق انسان، آزادي و برترين ظلم، گرفتن آزادي، هويت و حق انتخاب از افراد است.

عدالت به معناي استيفاي حقوق انسان است و حقوق انسان هم كه گاه در نگاه كلاسيك به حقوق اقتصادي و در نگاه مدرن حقوق طبيعي و مادي انسان‌ها تفسير مي‌شود، از نظر اسلام شامل تمامي حقوق انسان مي‌شود؛ يعني بايد به تمامي نيازهاي طبيعي انسان پاسخ داده شود؛ چه نيازهاي مادي و فيزيولوژيك، چه نيازهاي اجتماعي و چه نيازهاي معنوي؛ بنابراين از نگاه اسلام، حق انسان اين است كه همه نيازهاي آن برآورده شود، اما به گونه‌اي كه برآورده كردن يك نياز، منجر به تضييع ديگر نيازها نشود و به اين حقوق متكثر بايد در يك همزيستي پاسخ داده شود كه لازمه اين همزيستي، اعتدال در برآوردن نيازهاست، بنابراين نمي‌توان حتي به نيازهاي معنوي به گونه‌اي پاسخ داد كه منجر به آسيب ديدن نيازهاي مادي شود و بالعكس.

بنابراين عرفان اسلامي و سلوك معنوي نيز مبتني بر ترك كامل لذات نيست، بلكه بر عدم تسلط و حاكميت لذات بر همه وجود انسان است، بنابراين هيچ‌يك از حقوق نبايد نافي ديگر نيازها باشد، چراكه انسان، آميخته‌اي از همه اين نيازهاست، پس جامعه ايده‌آل مهدويت، جامعه‌اي است كه شرايط براي برآوردن تمامي نيازهاي انسان در آن فراهم باشد. البته حكومت مهدوي و هر حكومت ديني، وظيفه ديندار كردن مردم را ندارد، بلكه وظيفه دارد كه زمينه را براي دينداري مردم فراهم كند.

تابناك: موضوع ديگري كه در دوره كنوني شايع شده، مسئله ديدن حضرت است و حتي كتاب‌هايي هم با عنوان راه‌هاي عملي ملاقات با امام زمان(عج) چاپ و دستورالعمل براي اين كار صادر شده است. در اين‌باره نظر شما چيست؟

قائم‌مقامي: اين هم از آن موضوعات حاشيه‌اي است كه متأسفانه، به موضوعي اصلي تبديل شده، در حالي كه اصالت و اولويتي حتي در رده اهداف سوم و چهارم هم ندارد. البته ديدار وجود مقدس امام زمان(عج) يك امتياز و شرف است اما اين‌كه اين مسئله به هدف تبديل بشود، موضوعيتي ندارد؛ يعني اگر كسي عمل انجام دهد با هدف اين‌كه به ديدار حضرت(عج) برسد، به همين ميزان از معيارهاي ديني دور شده است. در سلسله اهداف معيارهاي ديني ما ديدن فيزيكي معصوم چه جايگاهي دارد؟‌ همچنين آنهايي كه اهل اين مباحث هستند، مي‌دانند كه خيلي از موارد ديدن حضرت، ادعايي بيش نيست و حتي بسياري از نيك‌نفساني كه فكر مي‌كنند به حضور حضرت رسيدند، تصور آنهاست.

مناسب است در همين جا به چند خطر بسيار بزرگ كه انديشه اسلامي ـ شيعي را تهديد مي‌كند، اشاره كنم. هر كس اندك آشنايي با مباني تفكر شيعي دارد، بي‌ترديد مي‌داند وجه هويت‌بخش اين تفكر، عقلانيت و ماهيت انديشگي آن است اما متأسفانه برخي تقريرها و تفسيرها در كنار پاره‌اي رفتارها كه به ويژه در سال‌هاي اخير ظهور بيشتري يافته است، بيش از آن‌كه با يك انديشه و تفكر برخوردار از مباني منطقي تناسب داشته باشد، نشانه‌هاي باورهاي فرقه‌اي است. مهمترين ويژگي «فرقه»، فقدان زبان تفاهم و دروني كردن مفاهيم است، به گونه‌اي كه نه براي ديگران در ميزان منطق و عقلانيت توجيه‌پذير و قابل درك است و نه براي پيروان فرقه، اساسا درك و فهم ديگران و دفاع‌پذيري عقلايي باورها و رفتارها اهميتي دارد. به همين ترتيب سرانجام يك انديشه فاخر و متعالي انساني، رفته رفته به صورت بازگوكننده مجموعه‌اي از تجربيات شخصي و كاملا دروني و احيانا آميخته به خرافات تبديل خواهد شد.

يكي ديگر از اين خطرها، خطر ظاهرگرايي است. شريعت و احكام ديني ظواهري هستند كه بر معيارها و ملاك‌هاي خاصي مبتني هستند و در تفكر اسلامي به ويژه در انديشه اجتهادي شيعه، ظواهر تا آنجايي كه برخوردار از اين ملاكات و معيارها باشند، اصالت دارند. حال اگر اين ظواهر ـ كه فرم‌ها و صورت‌هايي هستند كه معنا و حقيقت در آن ظهور مي‌يابد ـ بدون در نظر گرفتن اين ملاكات، اهداف و معيارهاي توسعه و گسترش پيدا كنند، خطر غلبه «صورت» بر محتوا» رخ خواهد داد. توسعه صورت و فرم تهي از معيارها و اهداف برانگيزنده، همان ظاهرگرايي است و نمي‌توان نشانه‌هاي جدي اين ظاهرگرايي را در جامعه ديد و نگران آن نبود.

اصالت دادن به موضوعاتي همچون رويت امام زمان(عج) و تشرف به محضر آن حضرت، تبيين و تقويم ظهور و ... از جمله نشانه‌هايي است كه نسبت به وقوع اين هر دو خطر هشدار مي‌دهند.

تابناك: مگر رواياتي درباره عبادت در مسجد «سهله» براي تشرف به محضر امام زمان(عج) وجود ندارد؟

قائم‌مقامي: اينها تجربيات است، نه روايات. افرادي تجربه كرده و گفته‌اند اگر اين اعمال را انجام بدهيد، به چنين نتيجه‌اي مي‌رسيد ولي روايات در فضيلت عبادت در مسجد سهله است، نه ديدار امام زمان(عج)؛ مانند مسجد جمكران كه به چنين تجربياتي مبتني است.
 شنبه 26 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 253]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن