واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: من 2 ساله ازدواج کردم، قبل از ازدواج از اون دخترایی بودم که دست به سیاه و سفید نمی زدم و فقط درس می خوندم، الان که خونه خودم هستم، از سرکار که میام خونه 2 ساعت استراحت می کنم و از ساعت 6 تا 12 شب مشغولم، از آنجائیکه هم کند کار می کنم و هم یه کمی وسواس دارم، کارهام تموم نمیشه...
آقای همسر هم دست به سیاه و سفید نمی زنه ، مامانش مثل مامان من لوسش کرده و خبری از کمک نیست و فقط غر میزنه که چرا غذای مورد علاقه ام را نپختی، من می خواستم اون لباسمو بپوشم چرا الان اتو نداره، چرا چای تازه دم نیست،
من چیکار کنم که وقت کم نیارم؟
من قبل ازدواجم کم و بیش کار میکردم اما تو خونه نه زیاد اگه حوصله داشتم.الان بعد عروسی که سر کار میرم با شوهرم تقسیم وظلیف کردیم هر چند که از زیرش در میره بیشتر وقتا.اما خیلی کمک حال منه.مثلاً کلاً شستن ظرفای شام به عهده اونه.یا از نظر آشپزی هر چی بذارم میخوره.بدون غر زدن-جمعه هام کم و بیش با هم خونه رو مرتب میکنیم-ضمن اینکه من به هیچ عنوان خریدی برای خونه نمیکنم.فقط خودش هر پی لازمه میگیره.ضمن اینکه جمع کردن میز شام همیشه به عهده ایشونه.من ساعت 6-7 از سر کار میام شام میذارم-خونه رو مرتب میکنم و...تا ایشون بیان بعدش شام و لالا.منم گاهی وقت کم میارم.طبیعیه.
سلام دوست عزيز
منم كاررمند هستم ولي چون برنامه ريزي دارم كارام خوب پيش مي ره چطوري
خوب اول اينكه من براي هفت روز هفته برنامه غذايي نوشتم و چسبوندم به ديوار آشپز خونه بعدش غذا ها متنوعه هر كدم رو دلم بخواد مي پزم مثلا براي نهار چون برنج دوست داره برنج و خورشت هاي متفاوت مي پزم خودشم برنج دم كرده چطوري دو روز قبل 4 پيمانه برنج مي خيسونم بعد از 3 ساعت آبكش مي كنم مي ريزم تو ظرف پركس بعد اون برنج براي سه روز نهار كافيه بعد ساعت سه كه مي رسم خونه برنج رو مي ريزم تو قابلمه به اندازه خوردنمون بعد نصف استكان آب و دو قاشق روغن دم كني رو مي زارم سرش تا دم بكشه بعد براي خورشت هم همه چي فريز شده داره گوشت جدا پختم كرفس - لوبيا هر چي بگي بر اساس برنامه غذايي درست مي كنم عرض نيم ساعت بعد نهار آقاي همسر سفره رو جمع ميكنه ظرفهارو جمع مي كنيم توسينك بعد 45 دقيقه خواب چون بيشتر از اون ادم رو كسل مي كنه بعد ظرفها شسته بعد تو قوري هم چاي با گل محمدي مي ريزم هر وقت همسر جون چاي خواستن همون لحظه دم مي كنم برا يشام هم يه غذاي سبك با نون درست مي كنم براي لباسها هم مي شينم همه رو اتو مي كنم زماني كه از رو طناب اوردم بعد خشك شدن قبل از هر كاري اونا رو اتو و سرجاش مي زارم زماني هم كه حوصله اوت ندارم بدون اينكه شوهرم بفهمه مي دم اتو كش وقتي مي بينه لباساش تميز اتو كشيده هست كلي كيف مي كنه
بعدش اگه شوهرت كمك نكنه زنا 10000000000000000 حيله و راه كار دارن نمي دونم با ناز و عشوه حالا هر چي اون احساس مسوئليت پذيريش رو بيدار كن
اميدوارم موفق بشي
ولی مشکلات خودش رو داره کارمند بودن.بطور مثال دیشب ساعت 7 رسیدم.برای شام میخواستم الویه بذارم تا موادش پخت و آماده شد و تزئینش کردم شد ساعت حدود 9 تا یک بستنی میوه ای برای آقای همسر و خودم درست کردم اومدم کمی خونه رو مرتب کردم آقای همسر اومد خوب!!!!!!!!!!بنظرتون غیر از یه بالش نرم چشمام چی میبینه؟بالاخره وقت کم میاد .اما کمک به زندگی مشترک هم لذت خودشو داره.نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام دوستان گل
منم كارمندم ، يعني 12 سال كار مي كنم ، 2/5 پيش ازدواج كردم ، تازه درس هم مي خونم ، خلاصه كه بهتون بگم معركه اي داريم كه نگو نپرس
مثلا ديروز از ساعت 7 تا 8:30 شب فقط اتو مي كشيدم ، براي هر كاري يك روز وقت مي ذارم تا يك ماه راحت باشم
ولي خوب خيلي سخت ، درك مي كنم ، تازه ساعت كاري من تا 4:30 بعد از ظهر تا مي رسم خونه 5:10 مي شه ،
بچه ها حسرت يك روز خواب به دلم مونده ولي خوب چي كار مي شه كرد .
بايد يه ذره زود بجنبيم ، و كم خوابي و . . . خلاصه بايد زندگي كرد .
ولي شوهرم كه خد 1000 سال بهش عمر با عزت بده خيلي كمكم مي كنه هر كاري كه باشه مي كنه ، وقتي كه من توش موندم ، يا خسته ام ،
به نظر من مردها رو بايد از روز اول عادت بدي و الا ديگه درست نمي شن
راست میگی خواب!!!!!!!!!!1باور میکنین امروز مثل بچه ها دعا میکردم وقتی ساعتو میبینم تازه نصف شب باشه تا زیاد تر بخوابم اما متاسفانه ساعت 6 صبح بود یا حتی جمعه ها:
از ساعت 30/9 بیدار میشم تا صبحانه و ...شده ظهر بعد باید ناهار درست کنم بعدش امور دیگر منزل!!!از قبیل شستشو-رفت و روب-گردگیری و....خوب آقای همسر هم کمک میکنه اما بهر حال مدیریت با منه.مثلاً اون نمیتونه کابینت هارو مرتب کنه و یا فریزر و یخچال(ازونجا که وسواسیم حداقل 2 هفته یکبار یا خیلی صبر کنم ماهی یکبار یخچال فریزر تمیز میکنم اما تقریباً هر هفته هم یه نگاهی به فریزر میندازم تا چیزی کم و کسر نباشه) خلاصه از صبح تا شب جمعه هم اینطوری میگذره یالاخره بعضی جمعه ها هم اختصاص داره به دیدار والدین.احساس میکنم وقتی رو که دلم میخواد با همسرم نمیگذرونم چون یا خسته ام یا کار دارم یا خونه نیستیم.بهر حال باید بیشتر تلاش کنیم ما خانومای کارمند تا وقت کم نیاد.
سرآشپز عزیز و ترنم جون ممنون از راهنمایی هاتون، ولی من یه مشکل بزرگ دارم که یادم رفت تو پست قبلی بگم، این آقای همسر ناراحتی معده دارند، غذای فریز شده نمی خورند، مثل اکثر مردهای ایرانی هم دوست دارند هرروز پلو و خورشت بخورند، اون هم یا قرمه سبزی یا قیمه و یا مرغ یه روز عید من پلو استانبولی درست کرده بودم (شب قبلش قرمه سبزی داشتیم)، ناراحت شد و گفت تو عید منو خراب کردی!!! الان دو ساله خونه دارم هنوز عدس پلو درست نکردم! شام هم باید همیشه غذای گرم بخورند!
بی نهایت هم آدم زرنگ و حواس جمعیه،همه چیزو هم رک و مستقیم میگه، با عشوه و ناز هم نمیشه کاری کرد. اوایل بعضی کارها رو بهش می گفتم انجام بده، مثلا اون لیوان آب را بده به من بشورم، لباس های چرکتو بیار بذار تو سبد لباسها و... (این کارها که بچه 2 ساله هم انجام میده)، یه هفته بعد به من گفت : من که می دونم تو می خوای منو عادت بدی که من کار خونه رو انجام بدم!!!
بابام خیلی کمک دست مامانمه، هرچی هم مامان بپزند اعتراض نمی کنند، قبل از ازدواج من اصلا فکر نمی کردم آدمای اینجوری مثل آقای همسر وجود داشته باشند!
این آقای همسر تک پسر خونواده بوده، خواهرها همه کارهاشو انجام می دادند و حالا من؟!!
خوب میتونی هر شب غذای گرم و غیر فریز شده بذاری.منم فقط مواد اولیه رو فریز دارم مثل مرغ و گوشت وسبزی و...خوب ولی غذاهایی مثل قورمه سبزی رو که دوست داره میذارم جمعه که وقت بذارم و جا بیفته.چون ایشون هم قورمه سبزی تو زود پز دوست ندارن!!!!یا حبوبات و سبزیجات نمیخورد اما بالاخره من با تزئینات و کلی وقت گذاشتن تونستم موفق شم اما انگار شوشوی تو خیلی بد غذاست.
بیشتر توضیح بده.باید خیلی سخت باشه که؟
ببين گلين جون
براي هر كاري صبر و حوصله لازمه ، راست مي گن خانمها هزاران راه بلدن ، مثلا من كه شوهرم بهم كمك مي كنه كلي قربون صدقش مي رم ، و دورش مي گردم ،
ولي يادت باشه براي خودت و شوهرت وقت بذار والا من سالي يك بار يخچال فريزرمو تميز مي كنم
من فكر مي كنم ، يه كمي اشكالات به خودت برمي گرده ، يادت باشه دوران طلايي زندگي ديگه برنمي گرده ، يه ذره به خودت و شوهرت برس ، يه كمي بي خيال تر باش تابهت خوش بگذره
شوهرتم يواش يواش راه بنداز ، اگه مخالفت كرد ، اخم نكن ، خيلي بايد سعي كني ، تازه الان بچه نداري ، واي به اون روز
سلام به همگی
پس اگر جای من بودید که هم کارمند باشم (ازساعت 7صبح تا سه ونیم بعدازظهر) هم اینکه سه تا بچه 4ساله سه قلو که بزارمشون مهدکودک وهم به کارهای خانه ام برسم چه کار میکردید؟ دیگه اصلا وقتی نمیمونه که بخواهید فکر کنید چکار بکنید چون اولویت با کاریه که پیش میاد
البته آقا بعضی وقتا که فرصت داشته باشه ودلش بسوزه کمک میکنه ! ولی خب کارها راخودم باید انجام بدم برای همین بعضی وقتا از خیر تمیز کردن و جارو وگردگیری میگذرم
با آرزوی موفقیت وسلامت برای همه
منم همه امیدم اینه که دخترام زودتر بزرگ بشن و توی کارها کمکم کنن
واقعاً با گلاره شدیداً موافقم اما نمیتونم.همسری میگه تو دیوونه ای بیا بغل خودم بشین ی وی ببین.ولی نمیشه که زندگی بهم ریز باشه.من اگه یک هفته بیاد و خونه رو جارو نزنم یا راه پله هارو دستمال نکنم عین دیوونه ها میشم.دیوونه ام نه؟ خوب نمیوتن اخلاقمو بذارم کنار دوست دارم همه جا برق بزنه.شاید باورتون نشه با این همه احساس مسکنم خونمون هیچ وقت تمیز نمیشه اونطور که دلم میخواد.نمیخوام کارمند بودنم رو زندگیم اثر بذاره.شما چیکار میکنید تا همیشه کشو ها کابینتها و اینطور جاها تمیز باشه
نبايد سخت بگيريد
بابا سرآشپز جون يه كم كه سن بره بالا اون وقت كه ماهي يه دفعه هم نتونستي پله ها را تميز كني
دلت براي دوران از دست رفته و طلايي مي سوزه
سخت نگيرين ، رسيدگي كنين ، ولي نه به حالت وسواسي
من يه روز جمعه كه خونه رو جارو ، گردگيري و دستمال كشي مي كنم ، ديگه ولش مي كنم تا سه هفته بعدش
يه كمي مثل من باشين تا تو زندگي بهتون خوش بگذره
ممنون دوستان، سرآشپز جون تزئین راه حل خوبیه، آقای همسر تا قبل از ازدواج فلفل دلمه ای و قارچ نمی خورد ولی الان با افزودن خیلی از چاشنی ها می خوره، باورتون میشه واسه یه قرمه سبزی پختن من یه ساعت تمام کنار گازم که مبادا پیازش یه کم قرمز بشه یا اینکه خوب طلایی نشه، شما تا حالا عبارت : غذا بوی گوشت میده رو شنیدید یا بوی رب نپخته میده، یا ...! باید گوشتو بذارم تو قابلمه سرتف بدم که اگه چربی به گوش چسبیده آب بشه، بعد کلی با پیاز سرتف بدم،بذارم با پیاز بپزه و... تا بوی گوشت نپخته نده!
ولی به مادر سه قلوها که فکر می کنم، آرامش می گیرم!
اما گلاره جون من هم به اندازه کافی قربون صدقه آقای همسر میرم، هر 0.5 ساعت می بوسمش، نوازشش می کنم، حتی میوه هم براش پوست می گیرم میدم نوش جان کنند، باهاش شوخی می کنم، سر به سرش میذارم، سعی می کنم باهاش دوست باشم، حتی خودش هم تعجب میکنه و میگه تو خیلی باحوصله ای! دوست داره وقتی میاد خونه من دائم بشینم کنارشو دستاشو بگیرم و به حرفهاش گوش کنم
در عین حال خونه تمیز می خواد، دوست داره همه لباسهاش اتو کرده مرتب تو کمد باشه تا هرکدومو اراده کرد بپوشه، غذای گرم و باب دلش بخوره، ناراحت هم میشه که تو چرا تا دیروقت تو آشپزخونه ای!
ولی من با خرید و کارهای بیرون از منزل هیچ کاری ندارم. واسه اینکه من پیش خانواده ام نیستم نمی تونم از مامان کمک بگیرم.
وای من از الن داره حس کثیفی بهم دست میده.دو نفریم نمیدونم چرا اینطوری شدم.همش حس میکنم خونم مثل خونه یه تازه عروس تمیز نیست و برق نمیزنه.خیلی از دست رفتم نه؟همسری میگه
سلام خانمهای با سلیقه منم کارمند هستم ولی مثله مادر سه قلوها زیاد سخت نمیگیرم شوشو هم بهم تو کارها خیلی کمک میکنه خدا خیرش بده گرد گیری ، جاروبرقی کشیدن ، تی کشیدن سرامیکها ، شستن سرویس انجام میده البته ما جمعه ها خونه رو تمیز میکنیم یعنی کارها رو با هم تقسیم کردیم من غذا می پزم ظرفا رو می شورم اون هم به بقیه کارها می رسه چون من میگم ما هیچ فرقی با هم نداریم و هر دو کارمند هستیم من ماشین لباسشوئی روشن میکنم لباسها رو پهن می کنم اون جمع میکنه من لباسارو اتو می کنم اون کابینت ها رو جمع میکنه یخچال و مرتب میکنه البته تازه داره یکسال میشه که ازدواج کردیم ولی خونمون همیشه مرتبه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 535]