محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826012154
انديشه مهدويت نزديك شدن انسان به حقيقت خود
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: انديشه مهدويت نزديك شدن انسان به حقيقت خود
جام جم آنلاين: مساله ظهور و منجي مقولهاي است كه گويي تمايل به آن در ذات آدمي نهفته است. تاريخ وقتي داستان رنج انسانها را به تصوير ميكشد، در كنار آن اشتياق و آرزوي انسان براي ظهور منجي را نيز بيان ميكند.
اكنون گرچه مقوله منجي عمري به درازاي تاريخ دارد؛ اما در هر عصر و براي هر نسل به مثابه مقولهاي زنده و امروزين است. مساله موعود و ظهور در هر عصر و زماني كه ظاهر شده، هم عرصه ايمان و باور را به خود كرده و هم عرصه بيايماناني را، هم فرهنگ را وامدار و هم سياست را درگير خود كرده است.
ظهور منجي و نجاتدهنده يك گزاره مشترك ديني ميان بسياري از اديان جهان ازجمله اديان ابراهيمي است. ممكن است در ميان اديان تفاوت و تعدد منجي وجود داشته باشد؛ اما مبداء و غايت ظهور آنان در واقع همگوناند و از هم جدايي ندارند. و همه حكايت از جهتداري مسير تاريخ آينده و آينده تاريخ ميكنند.
از سويي، آدمي را چشمانتظار آمدن ابرانسان ميكند و از سوي ديگر حجت موجهي براي او ميسازند كه اگر براستي آدمي خواهي شدن، دست در دامن چنان الگويي بايد زد. منجي و موعود، غايت و كمال مطلق انسان بودن و انسان شدن است.
معني كلمه اعلي و عليا. به همين جهت است كه تمسك به او تاريخ آينده را آنچنان كه بايد ميسازد و پايان را براساس مشيت الهي رقم ميزند. مشيتي كه در زبان قرآن از آن به «و نريد ان نمن عليالذين استضعفوا» ياد شده است.
آنچه ميان انسان و موعود برقرار است، يكي انتظار وي براي اصلاح چيزي است كه به دامان فساد كشيده شده و ديگري تاسي از ساختار وجودي وي به نحوي است كه بتواند خود را نيز از دامن جهالت و غفلت از حقيقت خويش، برهاند. موعود نه امري متعلق به فردا بلكه متعلق به ديروز، امروز و فردا و در يك كلمه امتداد خطي به نام توحيد است كه به همه زمانها و مكانها متعلق است و از وجهي ديگر فرازماني و فرامكاني است.
گرچه اجراي عدالت شعار محوري موعود است، اما مهم آن است كه قيام وي با محوريت توحيد انجام ميشود بنابراين انسان ديروز و امروز و فردا به همان دليل كه به توحيد و عدالت نيازمند است، به منجي الهي نيز محتاج است تا عدالت و توحيد حقيقي براي وي معنا و دامن عدالت و توحيد از ناپاكي فساد و تبعيض رهيده شود.
نظام تمدني امروزين آدمي را به خود واگذارده و راه پس و پيش را بر خود خراب كرده است. اين آدمي ميزيد، اما زيستن وي جهت ندارد و اگر جهتي هست در تنگناي ماده است. صفت منجي ما، محيي نيز هست تا آدميان را احيا كند و از غفلت برهاند، به همان سان كه پيامبر خدا احياگر بود؛ «يا ايهاالذين آمنو استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم.»
زنده كردن در سايه توحيد و عدالت شاخصه نجات مهدوي است و اگر انسان معاصر در پي احياي خود است، بايد به دعوت مهديعج پاسخي درخور دهد. در اين منظر آينده كاملا باز است. گرچه فيلسوفي به سان پوپر، آينده را در سايهسار ليبرال دموكراسي كاملا باز دانسته بود؛ اما چنان آيندهاي از آنجا كه بوي توحيد در آن نيست و تكثير در آن ريشه دوانيده، اساسا بسته است. آينده پوپري از گذشتهاش هويداست كه چهسان سست و شكننده است.
نيچه ميگويد: ما كساني بيپناه و بيخانهايم... ما كودكان آينده چگونه ميتوانيم در زمانه خود خانه بيابيم؟... آن يخي كه هنوز مردمان را حفظ ميكند، سخت نازك شده است، بادي كه يخها را آب ميكند، وزيدن گرفته است. ما كه بيخانهايم، نيرويي شدهايم كه يخها و هر واقعيت نازكي را ميشكند.
اين كدام بيخانگي است كه يخهاي واقعيت را ميشكند و انسان را هر روز فرو ميبرد؟ اين كدام يخ است كه هر روز سخت نازكتر ميشود و جان آدمي را به درياي سرد مردن مياندازد. تمدني كه آدمي بدون همراهي توحيد و عدالت ساخته، نهتنها طبيعت را به فساد كشانده، بلكه آدمي را نيز چنان كرده است. انسان مضطرب و تنهاست. آيندهاش هم با اضطراب و پريشاني در هم گره ميخورد. آينده در چنين نگرشهايي با بحران همراه است، يا اضطراب درون آن است و يا نقش آدمي و حرمت انسان بودن در آنها، اصولا ناديده انگاشته ميشود.
نيچه در جاي ديگري ميگويد: «آنچه من روايت ميكنم، تاريخ 2 سده آينده است. من آنچه را كه خواهد آمد وصف ميكنم، آنچه را كه ديگر نميتواند به گونهاي ديگر باشد: ظهور نيهيليسم. اين تاريخ را ميتوان هماكنون نيز بيان كرد. چراكه ضرورتش امروز در كار است. اين آينده اكنون به هزار نشانه گفته ميشود، اين تقدير اكنون خود را همه جا نشان ميدهد، براي اين موسيقي آينده، تمام گوشها از هماكنون تيز شده است.
مدت زماني است كه كل فرهنگ اروپاييها، به سوي فاجعهاي پيش ميتازند و با شتابي افزونشونده از دههاي به دهه بعد، بيقرار، پرخاشگر، با سر، همچون رود خانهاي كه ميخواهد به آخر برسد كه ديگر باز نميتاباند كه ميترسد بازبتاباند».
هيدگر نيز بر اين انديشه بود كه دوران حاضر، با وجود ظاهر علمياش از تفكر تهي است و به تعبير او تنها خدايي ميتواند ما را نجات دهد. او در يكي از سخنانش به اين بحران اشاره ميكند و ميگويد: اما فعلا در حال حاضر و نميدانم تا كي انسان خود را در موقعيتي خطرناك ميبيند، چرا؟ آيا صرفا براي اين كه ممكن است جنگ جهاني سوم به طور غيرمنتظره آغاز شود و به نابودي كامل بشر و انهدام كره زمين بينجامد؟ نه! در اين طلوع عصر اتم، خطري به مراتب بزرگتر، حتي وقتي خطر جنگ جهاني سوم هم حل نشده باشد، آدمي را تهديد ميكند... اين سخن به چه معني درست است؟ به اين معني درست است كه جزر و مد قريبالوقوع انقلاب تكنولوژي در عصر اتم، آنچنان ميتواند انسان را اسير و افسون و خيره و غافل كند كه سرانجام روزي تفكر حسابگرانه به عنوان يگانه راه تفكر پذيرفته و به كار بسته شود.
پس از اين كدام خطر بزرگ ممكن است به ما روي كند؟ پس از اين غفلت تام و تمام است كه دست در دست تخصص هر چه بيشتر در برنامهريزي حسابگرانه و بياعتنايي عمدي، به تفكر معنوي به سراغ ما خواهد آمد. بنا بر اين مساله، حفظ گوهر ذاتي انسان و زنده نگه داشتن تفكر معنوي است.
بحران آنجا پيش ميآيد كه تفكري با همين مباني تكثيري و نه توحيدي دستاندركار تئوريسازي و تبيين زمينهسازي حضور و ظهور منجي شود. براي اين مقوله اشاره بر مشي مسيحيان صهيونيست كه امروزه بر اريكه قدرت سوارند، نميتواند راهگشا باشد. كيست كه فيلمها و برنامههاي آنها را در باب آينده و منجي نديده باشد؟ اما لپ كلام آنجاست كه چنان آيندهاي نه بر بناي توحيد، بلكه بر خواست قدرت و ثروت تكيه داده است.
در نظر اين افراد، برحسب نوشته خانم گريس هال سل در كتاب تدارك جنگ بزرگ، چند تئوري ابتدايي ريشه دوانده است:
- يهوديان امت برگزيده خدا هستند.
- خداوند سرزمين قدس را به امت برگزيده خود يهوديان داده است.
- از آنجا كه يهوديان امت برگزيده خدا هستند، به همه كساني كه به يهوديان دعاي خير كنند بركت ميدهد و كساني را كه به يهوديان لعن و نفرين كنند، لعنت خواهد كرد.
اين گزارهها بسادگي نشان ميدهد در مواجهه اسرائيل و فلسطين در ذهن اين افراد بدون هيچ گونه قضاوتي اعراب نماد دجال يا ضد مسيحاند و هيچ گزينه ديگري وجود نخواهد داشت. يك وجه عقيده اين افراد همان نكتههايي است كه در بالا ذكر شد؛ اما وجه ديگر آن ساختار تعليمياي است كه به ايشان داده شده است.
آيا ممكن نيست كه عدهاي از تئوريسينها و استراتژيستهاي خواهان سلطه بر جهان، بخواهند با درهمآميزي عقيدهاي مذهبي و شالوده تئوريهاي سياسي، اذهان افراد جهان را براي اهداف شيطاني خود آماده كنند؟ آيا اين ممكن نيست كه عدهاي بخواهند براي تسلط بر جهان، جهاني كه 2 جنگ جهاني را گذرانده و مردماني كه در پي منجياند، با پوشيدن لباس منجي و حرف زدن از عدالت بيپايان، خود را به عنوان رسول جديد خدا معرفي كنند كه در قرن بيست و يك مامور نجات بشريتند؟ همه چيز به نظر من، به خواست قدرت برميگردد؛ قدرتي كه زر و زور و سرمايهسالاري را هدف گرفته و استفادهاي از هر وسيله براي دستيابي به آن را مشروع ميداند.
سخن درباره اين حركت بسيار است و شايد يكي از مشكلات ارائه چنين بحثي، دشواري دريافتن نقطه آغاز و خط مبداء است. اگر بحث از انديشه ديني انتظار و منجي باشد، حرف حقي است. اگر بحث بر سر اين است كه استراتژيهاي ابرقدرت براي بقاي سلطه جهاني خود در كارند باز هم قابل توجه است.
نكته در اينجاست كه ما بايد با گشت و گذار و تحليل ايدهها و انديشههايي كه از سالها پيش، چنان پنهان هم نبودند و با توجه به رخدادها و حوادثي كه روي دادهاند، بتوانيم حلقه واسطي بيابيم كه اثبات ميكند همه اين تلاشها، سخنها، ايدهها، نماي مذهبي و منجي گرفتنها، سخن از دجال و مسيح گفتنهاي غربيان، همه براي كسب قدرت وانديشه استيلاي بر جهان است.
توجه به تاريخ بشريت به ما نشان ميدهد كه استفاده از احساسات مذهبي و يا استفاده از چنين مفاهيمي در جهت سروري بر انسانها كم نبوده است. آيا سامري با ساخت گوساله قصد رهبري بنياسرائيل را نداشت و آيا ديگران و ديگراني از اين دست و فرعونياني كه سوداي سروري داشتند، نگفتند كه انا ربكم الاعلي؟ از حيث تحليل تاريخي هم ميتوان به چنين دادههايي دست يافت.
آنها حتي گاه براي پيشبرد مقاصد و اهداف شيطاني خود كه لباس رحماني پوشيده است، دست به پيشگوييها و آيندهنگريهايي هم ميزنند و از قضا با توجه به قدرت و ثروتي كه دارند و با آن راهبرد و تئوريهاي كه آن را تدارك ديده و جوامع را به آن سو بردهاند، به آنها هم دست مييابند.
وقتي حدود چند سال پيش در حال بررسي برخي سايتها بودم، نكات جالبي را از آنها مورد توجه قرار دادم. در سايت شمارش معكوس (Count down) در جملههاي نخستين يك صفحه، يك پيشگويي به چشم ميخورد:
«ما در دوران بسيار مهيجي زندگي ميكنيم كه بزودي در آن برخي تغييرات بزرگ جهاني رخ خواهد داد. پردهها در آخرين نمايش بزرگ زمين به كناري كشيده شدهاند. نمايش آغاز شده است و اكنون ياراي توقفش نيست. هر كدام از ما كه زنده باشد، گرفتار اين رويدادهاي عظيم خواهد شد. شمارش معكوس تا آرماگدون آغاز شد است... همه اينها جزئي از تقدير خداوند است».
اين پيشگوييها درست در زماني اوج ميگيرند كه جمهوريخواهان محافظهكار و پيروان انديشه مشيت الهيگرايي و در واقع جريان مدافع سر سخت اسرائيل و لابي صهيونيسم در ايالات متحده قدرت را به دست ميگيرند و اين تعجب برانگيز نيست كه يك انديشه گام به گام در پي آماده كردن اذهان عمومي و در واقع اغفال آنها براي دست يافتن به اهداف جهاني خود براي تسلط بر زمين باشد.
جالب است كه در فيلمهاي هاليوود، آمريكا و ارتش آن كشور به عنوان مدافع زمين از حملهها و خطرات معرفي ميشوند و جالب است كه كسي توجه نميكند كه آمريكا و ارتش آن و در واقع مدافعان صهيونيسم همان حملهكنندگان به زمينند! به هر حال سخن از پيشگوييهايي بود كه در جريان يك پروسه قدرت سالارانه، بخشي از فعاليتهاي طرفداران آن را شامل ميشد.
اكنون در دوران معاصر، پروسه سلطه بر جهان توسط مسيحيان صهيونيست در حال انجام است. افراد به ظاهر مذهبي و پيروان مسيح پيامبر صلح و عدالت كه اكنون جز زبان زور و قتل و تجاوز چيزي را در نمييابند، اين غاصبان مسند مسيح اكنون بهگونهاي حق به جانب سخن ميگويند كه گويي نبي مرسل ياملك مقربند! آنها سخن از حمايت مستقيم خدا از پروژههايشان دارند! و ياللعجب!
به دليل اين كه شاهدي مطمئن را وارد بحث كنيم، بايد به كتاب تدارك جنگ بزرگ، اشاره كنيم. مرحوم خانم گريس هال سل، نويسنده كتاب همانطور كه از نام كتاب بروشني برميآيد در سال 1989 پس از سالها تحقيق كتابي را منتشر كرد كه در آن به فاش كردن انديشههاي شيطاني چنين كشيشان و سياستمداران مخوفي پرداخت. متاسفانه وي در سال 2000 از دنيا رفت و ما از نحوه مرگ وي اطلاعي نداريم.
نويسنده در اين كتاب به دنبال آن است تا پرده از طرح تسلط ايالات متحده بر جهان با نام مسيح و اسرائيل مقدس و به منظور تسلط در منابع نفتي و ثروت كشورهاي اسلامي و نفت آنها و تهاجم جنگي كنار بزند.
گريس هال سل، بروشني كتاب را تدارك جنگ بزرگ نام نهاده است. او به استفادههاي كشيشان مسيحي صهيونيست از پيشگوييهاي انبياي اسرائيل اشاره كرده و با اشاره به موضوع آرماگدون به عنوان محل جنگ آخرالزمان كه از سوي اين كشيشان عنوان ميشود، اشاره ميكند كه:
آگاه شدن از اين مسيحيان جنگجوي زورمند كه يك جنگ هستهاي محتوم و ناگريز را تبليغ ميكنند، بايد خود به منزله آماجي براي مردان و زنان صلحجو درآيد: چون روشن ميكند، وظيفهاي كه در برابر ما قرار دارد، وظيفه آساني نيست. براي اين كه در اين باره ساكت ننشينند، لازم است با بلند كردن صداي خود، بر ضد اتحاد ميان دولت اسرائيل و مسيحيان جنگجوي دست راستي ايالات متحده به بهترين و موثرترين صورت، از يك هارمجدون هستهاي جلوگيري كنند.
او در بخش پاياني كتاب خود با اشاره به ساختار انديشههاي قدرتطلبانه و تشريح عصبيت و خشونت موجود در انديشههاي مسيحيان صهيونيست و كلام غيرمنطقي و غير منطبق بر انديشههاي ايشان ميگويد:
من به دنبال اين بودم كه براي ما در باره موعظه كوه مسيح همه سخن بگويند، نيز منتظر آن بودهام كه شيوه و كردار مسيح را هم به ما يادآوري كنند؛ كه هرگز بر پايه قدرت نظامي استوار نبود. روش مسيح اين نبود كه جان و مال مردم را نابود كند و به دنبال يك قلمروي پادشاهي دنيوي و زميني باشد. بلكه او آمد تا زندگي و حيات را به پيش برد و افزونتر كند. او با پيام صلح آمد. او به ما آموخت با صلح است كه ميتوانيم حيات داشته باشيم.
انسان آشنا به دين الهي بسادگي در مييابد كه موعود و منجي كه در تعابير اسلامي از او به مهدي الامم ياد شده در پي هدايت انسان با شعار توحيد و عدالت و نه با قرباني كردن مصالح بشريت به پاي انديشه خود است. انديشه مهدوي اسلامي در پي آن است تا پرده از حقيقت هستي بركشد و آدمي را به حقيقت خود نزديك كند و در حركتي هماهنگ ميان او و خدايش همنوايي و هماهنگي بيافريند.
سخن گفتن از موعود انسان، اشاره به نيازي است كه براي انسانهاي تمام روزگاران خاصه روزگار ما حياتي است و اين آيندهنگري الهي اسلام است كه مستحكمترين آينده پژوهياست كه در آن، هم انسان مومن مورد اجر و قرب قرارگرفته است و هم همه اشياي جهان به تعادل ميرسند.
آنجا كه حق ميگويد: «و نريدان نمن عليالذين استضعفوا فيالارض ونجعلهم الائمه و نجعلهمالوارثين» راهي براي آينده آغاز ميشود، كه اكنون را نيزميسازد و تبديل و تحويلي در اين سنت نيز رخ نميدهد.
راه رهايي از بحران آينده
تمام انديشههاي بشري آينده پژوهانه جوامع سكولار و نيهيليست، در قيد و بند محسوساتند. چنين است كه نيچه ميگويد: مدت زماني است كه كلفرهنگ اروپايي ما به سوي فاجعهاي پيش ميتازد، باشتابي افزون شونده، از دههاي به دهه ديگر، بيقرار، پرخاشگر، با سر، همچون رودخانهاي كه ميخواهد به آخر برسد كه ديگر باز نميتاباند، كه ميترسد بازبتاباند.
براي گريز از بحران آينده، بايد چشم به همان خانهدوخت كه در كلام صاحب آن: «بقيهالله خيرلكم ان كنتم مومنين» است؛ زيرا چراغي كه بر فراز آن خانه در حال بر افروختن است، هم چراغ خرد است و هم چراغ دين و وحي كه خاموشي و ميرايي در آن هرگز راه ندارد. باشد كه هرچه زودتر انتظار معتقدان پايان يابد و در ميكدهها گشوده شود كه انسان معاصر در بحرانيترين وضعيت انساني قرار دارد.
منابع:
1- خواست قدرت، نيچه، فردريش
2- چنين گفت زرتشت، نيچه فردريش. ترجمه: آشوري، داريوش، ص 206
3- مدرنيته و انديشه انتقادي، ص 268
4- چنين گفت زرتشت، ص207 8
5- فلسفه و بحران غرب، مقاله وارستگي: گفتاري درتفكر معنوي مارتين هيدگر ترجمه: جوزي، محمدرضا ص 130 انتشارات هرمس
سيدامير حسين اصغري
شنبه 26 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]
-
گوناگون
پربازدیدترینها