واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: «اول از همه بگم ، اين ماشين عشق منه!» اين جمله شايد بهترين آغاز براي عشق اسپرت ها باشد. «عشق اسپرت» واژه اي است که بيشتر از همه برازنده اين جماعت است ؛ جماعتي که تب «اسپرت کردن خودرو» شان رفته رفته فراگيرتر از حد تصور شده و کار به جايي رسيده که کارخانه هاي خودروسازي وطني براي جا نماندن از قافله و بازار، تبليغات خود را براي انجام کارهاي تزييني و سفارشي روي خودروهاي توليدي شان آغاز کرده اند و هنوز هيچي نشده بيا ببين چه دفتر و دستکي راه انداخته اند.
«عشق اسپرت» ها همه جا هستند. در تمام طبقات اجتماعي موجود در شاکله جامعه. اگر قدرت خريدشان بنز آخرين سيستم و بي.ام.و هاي 150ميليوني هم باشد، باز هم سراغ ماشين هايي مي روند که به قول خودشان «اسپرت خورش ملس باشه.»
و قيمت اين خودروها عموما بين 10تا 15ميليون تومان است و هر کدام از «عشق اسپرت» ها نظرات متفاوتي در اين خصوص دارند. «کامران» يکي از مشتري هاي پروپاقرص مغازه هاي کوچک و کارگاه هاي پر سروصداي خيابان خليل حسيني (سورنا) مي گويد: «ماشين هايي که تو اين قيمت هستند، عبارتند از: پرشيا، 405، 206، تيپ 2تا سمند، پروتون : سيلو؛ پاترول و مزدا و رونيز و…».
او معتقد است که 206انتخاب خوبيه. بخصوص تيپ 5 بتازگي نوعي هم با گيربکس تيپ ترونيک به بازار آمده که 16 ميليون و 500 تا قيمت داره.
در تيپ 2و 3، ماشين آرام و خوب و جالبيه ، اما تيپ 5خيلي باحاله! شتاب بسيار عالي ؛ هندلينگ (فرمان پذيري) خيلي خوب ؛ راحت ؛ ترمزهاي قوي ، آسايش رانندگي در مدلهاي دنده اتوماتيک فوق العاده است.
مخصوصا وقتي که تو جاده براي ماشين جلويي چراغ زديد که راه بدهد، دنيا را فراموش مي کنيد.» «کامران» 18ساله است. از همان قيافه ها که وقتي از کنارشان مي گذريم اين سوال اساسي برايمان پيش مي آيد که «طرف براي دست يافتن به کدام هدف و آرزو زندگي مي کند؟»
چرا عشق ماشين؟ چرا عشق اسپرت؟ «کامران » در برابر سوال من جا مي خورد. «مگه چيزي غير از اين هم هست. سرعت… جنون… اون دلهره شيرين لعنتي که با هر ويراژ مي افته تو جونت… وقتي پاها رو مي ذاري رو کلاج و ترمز، ديگه اصلا وقت نمي کني که معکوس بري و به اين چيزها فکر کني.
احساس مي کني تموم خونت توي سرت جمع شده. وقتي که مانور تموم شد و روي طرف رو کم کردي ، تازه مي فهمي اون 7ميليون تايي که دادي براي «تقويت» {موتور} دور نريختي». 7ميليون! وقتي کامران از 7ميليون حرف مي زند، ياد پيرزني مي افتم که دم صبحي سر سربالايي زندان سوارش کردم.
پرسيدم کجا مي ري؟ گفت: در زندان ملاقات دارم… پسرته؟ نه پسرم… شوهرمه… پيرمرد 70ساله روز آخر بيمه اش زده پاي يه موتوري رو داغون کرده ، حالا طرف پاش خوب شده ولي رضايت نمي ده… مي گه 7ميليون مي خوام… 7ميليون! از کجا بيارم! مرده حقوق بازنشستگي اش جواب ماهمون رو بده…
7ميليون! چقدر هست؟ با اين همه سعيد يوسفي ، صاحب موسسه اسپرت کار، معتقد است : خرجهايي که کامران براي خودرويش کرده ، خيلي غيرعادي نيست. مي گويد: «ديروز مشتري داشتم که فقط 4ميليون تومان سيستم (صوتي) نصب کرده بود.
يک ميليون و 600هزار تومان پول رينگاش بود و…» مي پرسم : «چند سالش بود؟» مي گويد: «40 سالي داشت. اين که مي گم اين تبه! تبيه که افتاده بين مردم. کوچيک و بزرگ هم نمي شناسه و پير و جوان و فقير و پولدار نداره… تب ، تبه!
همين چند وقت پيش يکي اومده بود، از بچه هاي پايين بود. پرايد گرفته بود. مدل 78.تمام هول و ولاش رينگ اسپرت کردن پرايد بود و هنوز نخريده ، اومده بود مغازه… متوسط و پولدار برنمي داره… اون مال سابق بود.
مال اون دوران که کلا تو اين خيابون خودمون 4 تا مغازه رينگ فروشي هم نبود. حالا اما تا دلت بخواد لوازم يدکي و اسپرت و رينگ و… بيا دستت رو بگيرم بريم تو همين خيابون ببين چه خبره… خدا بده برکت.
.. نه فقط اينجا… همه جا…. همه جا هستند. چرا؟ چون طالب داره… شماها چي مي نويسين ؟ تقاضا!».
با اين حال به قول مجتبي «پيکان داشتن هميشه مصيبته! حتي اگه رينگ و لاستيک شيک و خط سفيد بهش بندازي. آدم گاري داشته باشه ، پيکان نداشته باشه… نه اين که ناشکر باشيم ها! نه ، ولي خوب آخه اين چه سرنوشتيه که نصيب ما شده!».
مجتبي مسافر کشه. خط فلکه دوم تهران پارس و ميدان ونک. اتفاقي باهاش آشنا شدم. به قول خودش او هم «عشق اسپرت» کردنه. با اين که پيکانش مدل 56جوانانه اما به قدري به ماشين رسيده که باور نکردنيه. سيستم ، صفحه کيلومتر فسفري ، رکاب و پادري ، بوق و سان روف و پرده و حتي کولر.
وقتي ضبط خودرو را روشن مي کند، احساس مي کني تکه کاهي هستي ميان امواج موسيقي. با اين همه ، مجتبي عاشق ماشينشه. نه خطي ، نه لکي ، نه پيسي. هيچي. رنگ آلبالويي براق ، شيک و تميز. چقدر خرج اين همه شده؟ خيلي خرج نکردم.
بيشتر شون دست دومن. اما اصل اصله! با اينا مسافرکشي مي کنم. باورت مي شه. تازه LCD هم دارم ، پشت آفتابگير سمت شاگرده. چطور خرجي نداشته؟ کاري نداره ، روزنامه رو باز مي کني. مي بيني نوشته ماشين فلان با 4 ميليون لوازم ، زنگ مي زني و مخ يارورو تيليت مي کني و طرف بالاخره از خر شيطون مي ياد پايين و بسم الله…»
امروز ديگر اسپرت کردن خودرو از حالت لوکس و متعلق بودن به طبقه اي خاص خارج شده و چه بسيارند آدمهايي که به محض خريدن خودرو و تحويل از کارخانه.
آن را اسپرت مي کنند. آن هم با هزينه هايي که اغلب گرانتر از قيمت تمام شده خودروست. مجيد يوسفي که با برادرش موسسه «اسپرت کار» را مي چرخاند، در اين باره مي گويد: دليل اصلي ، کمپاني هاي سازنده خودرو هستند.
آنها براي کاهش هزينه هاي توليد، حاضر به شيک کردن و اسپرت کردن خودروها نيستند؛ در حالي که الان شما تمام ماشين هاي وارداتي مثل بي.ام.و و بنز و تويوتا را ببينيد؟!
همه آنها رينگ اسپرت دارند و تودوزي هاي يشان فوق العاده است و بال و رکاب وغيره قبلا برايشان طراحي شده.» او معتقد است اين تب فقط در ايران نيست که جوانان را گرفته ، بلکه در تمام دنيا چنين مساله اي مطرح است.
به همين دليل مي گويد: منتها فرقش در اينه که اونجا اين لوازم ارزونتره در دسترسه و اينجا گرونتر، وگرنه اگر شما هم وسعتان برسد، همين کارها را با ماشين خودتان هم مي کنيد. مثلي که مجيد مي زند، مثل قشنگي است.
مي گويد: مي دونيد! مثل داستان عينک دوديه! اولا که اومده بود، خيلي ها بهش مي گفتن قرطي بازي. چرا؟ چون گران بود؛ اما حالا که هر دست فروش دوره گردي ، يه بساط عينک دودي تو دستشه و بين مردم فرهنگ شده ، کلي اخبار راجع به فوايد و منفعت عينک دودي گفته مي شه!»
البته «عشق اسپرت»ها دلايل ديگري هم براي انجام اين کار دارند. شايد يکي از شايعترين آنها، رقابت و چشم و همچشمي و حسادت است و آنها براي شيک تر شدن و پرقدرت تر شدن خودرويشان در سه مرحله هزينه مي کنند که اصلي ترينش ، ظاهر خودروست که شامل رينگها، بال عقب ، چراغها، سان روف ، باربند، شيشه ها، برف پاک کن ها، رکاب ، سپر و پادري و… مي شود.
شايد باور کردني نباشد اما در اين مرحله بستن چراغهايي با 700تا 800هزار تومان کمي حيرت آور به نظر مي رسد. مرحله دوم تزيينات داخل خودروست. پرده ها، تودوزي ها، تعويض فرمان و صندلي و دنده و داشبورد و ضبط و حتي کمربند و آينه و… که قيمت هر کدام تا اعداد 5تا 6رقمي بالا و پايين مي شوند.
مرحله سوم هم که بيشتر مربوط به عشق سرعت هاست ، مرحله مکانيکي خودروست. ارتفاع زدن و پايين آوردن کمکها، تقويت موتور، عمده ترين کاري است که در اين مرحله صورت مي گيرد.
هر چند کسي را مي شناسم که 700هزار تومان براي شمعهاي موتور خودرويش هزينه کرده. علاوه بر اين ، عشق اسپرت ها با پرداخت هزينه هاي سرسام آور، سيلندرهاي خودرو را دستکاري مي کنند تا با تغيير در سرعت گردش پيستون ها، شتاب خودرو را چند برابر کنند.
گرچه به قول رئوفي ، مکانيک پرسابقه «چيزي بيشتر از 20تا 30 کيلومتر در ساعت ، بيشتر به سرعت خودروها اضافه نمي شود. دستکاري اگزوز براي ايجاد سر و صداي بم و خفه از ديگر بلاياي مکانيکي است که بر سر خودروهاي «عشق اسپرت»ها نازل مي شود.
اسپرت شدن خودرو و عشق اسپرت کردن خودرو، اين روزها ديگر پديده عجيبي به حساب نمي آيد. آيا خودروهاي اسپرت شده اي را که سرنشينش مردي است سالخورده با موها و محاسن سفيد.
شايد به قول مجيد يوسفي «عشق اسپرت کردن يک تب باشد. تبي مثل تب عينک دودي!»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]