محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855381932
گزارشي كوتاه از مهمترين تحولات بازارهاي جهاني طي 50 سال گذشته؛انقلاب تكنولوژي و سقوط تكمحصولي ها - علي اميدي
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: گزارشي كوتاه از مهمترين تحولات بازارهاي جهاني طي 50 سال گذشته؛انقلاب تكنولوژي و سقوط تكمحصولي ها - علي اميدي
افزايش و كاهش دوباره بهاي نفت در بازار جهاني هشداري براي مقامات نفتي ايران بود كه پيشبينيهاي خود را براي سالهاي طولاني روي قيمتهاي بالاي نفت برنامهريزي كنند. روند نزولي بهاي نفت به دنبال شوكهاي پياپياي كه به بازار طلاي سياه وارد كرد، نشان داد كه نفت نيز نميتواند پايگاه مطمئني براي دارندگان نفت در جهان باشد. هنگاميكه جهان وارد قرن بيستم شد، هنوز كشورهايي از نوع سوم كليد تحولات صنعتي جهان را در دست داشتند. شايد در آن روزگار هرگز سوميها گمان نميبردند كه تنها با رسيدن به نيمه سده 1900 تكنولوژي به حدي دهان باز كند كه بسياري از آنان را در خود فروبلعد. مجتمعهاي صنعتي يكي پس از ديگري درهاي خود را به روي منابع طبيعي جهان سوم ميبستند و انسانهايي كه آموخته بودند شرط توسعه و تحولات صنعتي در زدودن مرزها و حصارهاي انديشه است، طبيعيترين نيازهاي صنعت را نيز توليد كردند.
در اين فرآيند به نظر ميرسد حرف آخر را پس از فروپاشي ستاره نافرجام جهانگشايي هيتلري، اقتصادداناني از جنس غرب زدند، آن هنگام كه در برابر ديكتاتورهاي بزرگ آمريكاي لاتين و شرق گفتند شما در مقابل اقتصاد جهاني حصار ميكشيد و ما حصارها را برميداريم و به زودي مشخص خواهد شد كه انسان آزاد چگونه قلب اقتصاد و صنعت را تسخير خواهد كرد.
ديري نپاييد كه پيشگويي تئوريسينهاي بزرگ اقتصادي به بزرگترين واقعيات جهان تبديل شد. حدود 50 سال پيش نخستين جرقههاي انقلاب تكنولوژيكي زده شد و كار را به جايي رساند كه از سال 1960 به بعد تمام تعاريف و مفاهيم اقتصادي به رنگي جديد درآمدند و كشورهاي جهان سوم دستهاي خود را در مقابل ماشين عظيمي كه سرعت نهچندان كمي داشت بالا گرفتند. پيشرفت تكنولوژي در جهان اول نهتنها توان توليد اين كشورها را از سطح معيارها و ميانگينهاي آن روز جهان فرابرد بلكه ساختار توليد و توزيع را در تمام جهان تغيير داد. ديگر توليد بدون دسترسي به طبيعيترين مواد اوليه امكانپذير بود و كشورهاي صنعتي آموخته بودند كه چگونه سوخت ماشين اقتصاد خود را توليد كنند. صنايع نساجي كه زماني بدون در اختيار داشتن الياف طبيعي مهر توقف را بر توليد خود ميكوبيدند موفق به توليد الياف شيميايي و مصنوعي و جايگزيني آن به جاي الياف طبيعي شدند. در بسياري ديگر از شاخههاي صنعتي نيز احتياج به مواد طبيعي كشورهاي جهان سوم به يك داستان نخنماي اقتصادي تبديل شد كه تنها در كلاسهاي تاريخ اقتصادي دانشكدههاي معتبر جهان مشتريان پروپاقرصي داشت. مطالعات موجود نشان ميدهد كه تنها از سال 1960 تا 1990 توليد مصنوعي و جايگزين بسياري از مواد اوليه طبيعي مورد نياز فعاليتهاي صنعتي تا بيش از 1600 درصد با رشد همراه بوده است. درحالي كه در همين دوره توليد مواد اوليه طبيعي تنها رشدي معادل 100 درصد را تجربه كرده است.
كشورهاي صنعتي پيشرفته كه در نيمه نخست سده 1900 بزرگترين واردكنندگان مواد اوليه طبيعي بودند در سال 1960 و بعد از شروع جريان تغيير نقشه اقتصاد جهاني بزرگترين صادركننده مواد اوليه مصنوعي و مورد نياز فعاليتهاي صنعتي شدند. زماني سهم كشورهاي جهان سوم از بازار صادرات جهاني مواد اوليه بيش از 70 درصد بود اما بعد از پوست انداختن اقتصاد جهاني و تولد تكنولوژي توليد مواد اوليه، سهم اين كشورها از بازار جهاني صادرات مواد فوق به كمتر از 10 درصد تقليل يافت. اما اين پايان زندگي كشورهايي از نوع سوم نبود هرچند كه نزول صادرات و افت بازار مواد اوليه سبب شد كه كشورهاي صادركننده اين مواد غيرنفتي در نيمه دوم قرن بيستم و همزمان با شدت گرفتن تحولات اقتصاد جهاني دچار سرگيجهاي كشنده شوند اما توسعه صنعت پتروشيمي در دهه 50، 60 و 70 ميلادي برگهاي را براي بسياري از اين كشورها كه بوي نفت ميدادند رو كرد كه به واسطه آن توانستند حضور مجدد خود را در بازارهاي جهاني اعلام كنند. صنعت پتروشيمي كه در واقع صنعت توليد مواد اوليه طبيعي بود كشورهاي توسعهيافته را نيازمند بلايي كرد كه هنوز هم رنگ سياه آن تنها گريبان كشورهاي اين سوي جهان را چسبيده است.
روياي انگليسي و قطب چهارم اقتصاد جهاني
كمپانيهاي بزرگ نفتي پاپوشهاي سيماني خود را بيرون كشيدند و به دنبال استخراج مادهاي كه از ديرباز روياي انگليسي را به مشهورترين آرزوهاي اقتصادي تبديل كرده بود، به راه افتادند. هرچند كه در برخي از كشورها كارتلهاي بزرگ نفتي دنياي غرب به ديوارهاي بزرگ ملي برخوردند و جريانات مردمي توانستند بار و بنديل آنها را به دريا بريزند اما تراژدي نفت دنياي توسعهيافته پايان نگرفت و براي باري ديگر كاوشگران نفتي با همراهي متحداني جديد بازگشتند و اين بار در قالب تفاهمنامههايي نو از صفوف جريانات ملي عبور و نفت را به بازارهاي جهاني و خطوط توليدي خود تقديم كردند. از اين رو توليد نفت خام در دهه 60 بيش از دو برابر يعني از روزانه 21 ميليون بشكه به 7/45 ميليون بشكه افزايش يافت. روند صعودي تقاضا براي نفت خام در بازارهاي جهاني و اهميت اين ماده در رشد اقتصادي جهان متكي بر صنعت موجب شد تا در اوايل دهه 70 سازمان كشورهاي صادركننده نفت خام(اوپك) تشكيل شود و بتواند قيمت نفت را از حدود هر بشكه 2 دلار به بيش از 12 دلار افزايش دهد. برخلاف ديگر كشورهاي جهان سوم، مسلما اين روند به سود كشورهاي صادركننده نفت نظير ايران بود. در واقع در آن دوران يك جهان چهار قطبي به وجود آمد كه اعضاي اوپك قطب چهارم آن را تشكيل ميدادند.
افزايش قيمت نفت در دهه 70 ميلادي بار ديگر كشورهاي جهان سومي را در مقابل كشورهاي از نوع اول جهان قرار داد. رابطه نامتوازني كه به سود توليدكنندگان نفت و به ضرر مصرفكنندگان آن بود، مدعيان توسعه بر مبناي الگوي انسان آزاد را بر آن داشت تا همان طور كه رابطه ميان توليد با مواد اوليه را به سود تحركات اقتصادي خود تغيير داده بودند نقش نفت در جريان صنعتي خود را نيز كاهش دهند. هرچند تا به حال نيز صاحبان جهان صنعتي نتوانستهاند به صورت ضربتي جايگزيني براي نفت در مدار صنعتي دنياي توسعهيافته بيابند و كشورهاي صادركننده نفت نيز با ايجاد كارتلي نهچندان كوچك در مقابل كاهشهاي دستوري قيمت نفت مقاومت كردهاند، اما كوشش توسعهيافتگان دنياي مدرن كار را به جايي رساند كه بالاخره در دهه 80 و نيمه نخست دهه 90 ميلادي قيمت واقعي نفت با كاهشي چشمگير به سطح قيمت آن در دهه 60 نزديك شد.
به عبارتي ديگر تحولات تكنولوژيك تهديدهايي را كه متوجه كشورهاي توليدكننده مواد اوليه طبيعي در دهههاي 60 و 70 ساخته بود در مورد كشورهاي توليدكننده مواد نفتي، البته با شدت كمتر در دهههاي 80 و 90 ميلادي تكرار كرد. در نتيجه روند نزولي قيمت و تقاضا، سهم صادرات نفتي را از 15/7 درصد به حدود 5 درصد كل بازار صادرات تقليل داد. امروز ديگر كشورها فقط با محصولي چون نفت قادر به داشتن سهمي چشمگير در بازارهاي جهاني نيستند ولي به دليل ساختار نيمهانحصاري بازار نفت، كنار رفتن سريعتر و جدي آنها به انزواي تدريجي و كند تبديل شده است.
50 سال تحول؛ تهديدها و فرصتها
طي 50 سال گذشته، تكنولوژي انفجار بزرگي را تجربه كرده است كه تركشهاي آن به كلي ساختارهاي بازار و اقتصاد جهاني را به هم ريخته است. نگاهي گذرا به نحوه عملكرد و حركت كشورهاي توسعهيافته، در حال توسعه و همچنين كشورهاي توسعهنيافته نشان ميدهد طي اين سالها تحولات و تغييرات مستمر در بازارهاي جهاني اصليترين منشاء تهديدها و فرصتهاي اقتصادي كشورهاي مختلف بوده است، به نحوي كه برخي از كشورها توانستند با استفاده از فرصتهاي به وجود آمده طي 5 دهه گذشته در كنار ابراقتصادهاي جهاني بايستند و كشورهاي بسياري نيز هنوز موفق به يافتن راه خروج از بنبست تهديدهاي بازار جهاني نشدهاند.
دكتر ارسطو اماميخويي در جايي مينويسد:
پس از آنكه در 50 سال گذشته توليد مواد اوليه طبيعي و نفت به واسطه توسعه تكنولوژي در حاشيه قرار گرفتند و بازارهاي جهاني تغيير و تحولات متعددي را تجربه كردند؛ پايان جنگ سرد شايد مهمترين اتفاقي باشد كه بتوان از آن با عنوان يكي از دلايل اصلي تغيير نقشه اقتصاد جهاني ياد كرد. طي سالياني كه آمريكا و شوروي سابق براي مانور در يك جهان تك قطبي جنگ سرد را تجربه ميكردند كشورهايي نظير ژاپن و آلمان توانستند بدون آنكه با چالشي جدي مواجه شوند بازارهاي جهاني را به تسخير خود درآوردند، اما دوران خوش اقتصادي اين كشورها دوام چنداني نيافت و آمريكا با پشت سر گذاشتن جنگ سرد تمام سرمايه خود را در بخشهاي توليدي و اقتصادي تزريق كرد.
اينكه ميگويند ايالات متحده پس از جنگ سرد يك زندگي جديد اقتصادي را به نمايش گذاشت گوياي واقعيتي بزرگ است. در آن تاريخ يك نشريه اقتصادي با حروف درشت تيتر زد كه يانكيها ميروند تا اقتصاد جهاني را قبضروح كنند. درست با فاصله كوتاهي ايالات متحده نهتنها توانست در بازار جهاني رقباي خود را خلع سلاح كند بلكه بازار بكر و دستنخورده بلوك شرق را نيز به عنوان غنيمت جنگي لبريز از كالاها و محصولات آمريكايي كرد. در واقع پس از آنكه كشورهاي جهان سوم در يك بازي نفسگير مقهور تكنولوژي شدند و عرصه تاختوتاز جهاني را براي حضور هرچه بهتر كشورهاي جهان اول خالي كردند گشايش بازار كشورهاي بلوك شرق هژموني ديگري بود كه اقتصاد اين كشورها را زمينگير كرد و براي جهش اوليهاي جهان، فرصت ديگري را به وجود آورد. كشورهاي شرقي به لحاظ سياسي و ساختارهاي اقتصادي بسيار آمادهتر از تعداد زيادي از كشورهاي نوع سومي بودند و از اينرو سرمايهگذاران جهاني سرمايههاي مولد اقتصادي خود را به سوي اين كشورها هدايت كردند. در واپسين نفسهاي سده 1900 وقتي توسعهسازان جهاني، سرمايهگذاري خارجي را موتور توسعه و رشد اقتصادي معرفي كردند بلوك شرق در حال بلعيدن بخش بزرگي از سرمايههاي مولد خارجي بود و برخي از كشورهاي جهان سوم نيز هنوز با دوربين شكاري خود در پي يافتن بارقههايي از جنس اميد بودند. ايران نيز به عنوان كشوري كه در نقشه اقتصادي جهان اوليها با علامت قرمزي به معناي وجود چاههاي نفت شناخته ميشود طي اين سالها كه اقتصاد و بازارهاي جهاني دستخوش تحولات مستمري بوده، تغييرات زيادي را تجربه كرده است.
حضوري از صعود تا سقوط
در واقع در آن ايام كه هنوز ميان توليد و انرژي نفت و حتي مواد اوليه طبيعي رابطه مسالمتآميزي وجود داشته است، ايران نيز به اندازه 0/6 درصد از توليد جهاني، 1/36 درصد از صادرات جهاني و با درآمد سرانه 2800 دلار دست خود را به عنوان يكي از حاضران كلاس اقتصاد جهاني بالا گرفته است. اما درست با شروع دهه 80 ميلادي و شدت گرفتن گرماي تكنولوژي و افت قيمت نفت در بازارهاي جهاني رشد و توسعه اقتصادي ايران در سراشيبي نامطلوبي قرار گرفت. البته تكيه بر اقتصاد خودكفايي، دولتيتر شدن اقتصاد، شرايط سياسي داخلي، فرار سرمايهها، روابط نامطلوب خارجي و در كل فضاي بازدارنده اقتصادي پس از انقلاب بر شتاب انزواي ايران افزود و در نتيجه ايران از تحولات برونمرزي دهه 80 و 90 ميلادي مثل روند جهاني شدن، شكلگيري كشورهاي آسياي ميانه و ظرفيت سرمايهپذيري كشورهاي بلوك شرق، جذب سرمايهگذاري خارجي و توسعه ارتباطات به دور ماند.
دكتر ارسطو اماميخويي در تحقيق خود درباره تاريخ بازار و اقتصاد جهاني طي 50 سال گذشته مينويسد:
وي اضافه ميكند:
اماميخويي تصريح ميكند:
اين صاحبنظر اقتصادي با تقسيمبندي بازارهاي جهاني به چهار نوع اقتصادهاي پيشرفته، اقتصاد سريعالسير، اقتصادهاي پويا و اقتصادهاي ديگر در توضيح آنها ميگويد:
وي كوچك شدن اندازههاي دولت، خصوصيسازي توام با مقرراتزدايي، ايجاد رقابت سالم و از ميان بردن رانت و انحصارها را از مشخصههاي اصلي اقتصادهاي پويا ميداند و چنين ادامه ميدهد:
ارسطو اماميخويي معتقد است:
وي ادامه ميدهد:
اماميخويي تصريح ميكند:
اين صاحبنظر مسائل اقتصادي تاكيد ميكند:
يك اقتصاد 50 ساله جهاني
صاحبنظران اقتصادي بسياري در جهان، تاريخ انقلاب صنعتي، انقلابهاي متعدد فرانسه، شكلگيري جريان خصوصيسازي در دهليزهاي تودرتوي كارخانههاي بزرگ صنعتي در لندن و يا زمان شكلگيري واژههايي نظير رنسانس و چيزهاي بسيار ديگري كه بشريت وجب به وجب از جان خود را براي ثبت آنها در تاريخ بر زمين كوبيد را نقطه اوج گرفتن اقتصاد امروز ميدانند، اما با عبور از كنار تمام تجربههاي ساليان و قرون گذشته امروز بسياري از همان كساني كه عينك پنسي بر چشم ميزنند- و هنوز دود كارخانههاي بزرگ صنعتي و كادوهاي الوان صاحبان سرمايه آنان را در خود فرو نبرده است كه با لبخندي سرد و خيالي آسوده از برنامههاي اقتصادياي سخن بگويند كه ميتواند صدها هزار نفر (تنها از يك نسل) را براي خوشبختي نسلي ديگر قرباني بگيرد- ميگويند كه تاريخ اقتصاد جهاني 50 ساله شده است.
يعني تاريخي كه حداقل چند قرن از عمر آن ميگذرد تنها از زماني نخستين برگه آن رونق گرفته است كه الگوي توسعه اقتصادي متكي بر انسان آزاد و داراي حقوق شهروندي تنها دستورالعمل رشد، صعود و تحركات مثبت اقتصادي شناخته شده است. نگاه تطبيقي به تاريخ اقتصاد و تحولات بازار جهاني نشان ميدهد كه اگر در دوران پيشصنعتي محور توليد را نيروي (فيزيكي) انساني و در مرحله صنعتي محور اصلي توليد را سرمايه تشكيل ميداده حالا كه جهان در آستانه عبور از دروازههاي فراصنعتي قرار دارد تنها دانش، قدرت خلاقيت و آزاديهاي فردي است كه ميتواند ماشين يك اقتصاد نوين و به تمام معنا تكنولوژيك را به وجود آورده و به جلو هدايت كند. درواقع انسان تنها سلاحي است كه ميتواند تضمينكننده حضور و رقابت در بازارهاي جهاني باشد. كشورهاي فراصنعتي امروز به واسطه از بين بردن ميادين پرش با مانع براي جامعه شهروندي به نقطهاي رسيدهاند كه به زودي پايان دوران صنعت عملياتي را اعلام ميكنند. به عبارتي اين كشورها پس از انديشه ابداع و راهاندازي خطوط توليد براي افزايش ضريب ارزش افزوده فعاليتهاي اقتصادي، مرحله عمليات توليد محصولات را به كشورهاي ديگري كه در حال پوستانداختن هستند واگذار ميكنند و خود تنها با دراختيار داشتن امتياز انديشه اقتصادي، ميداندار مبادلات جهاني هستند.
اين نوع از تقسيم فعاليتهاي اقتصادي در سطح جهان، بدون شك ميتواند سكه اقتصاد آن دسته از كشورهايي كه ظرفيتها و مزيتهاي فراواني دارند را به رسم تعاريف امروز ضرب كند. اينكه سرمايههاي اقتصادي ميتوانند به خوبي مسير خود را بيابند و در برخي از كشورهاي جهاني خيمهاي برپا كنند ناشي از همين نقشه جديد تقسيم كار اقتصاد جهاني است كه كشورهاي بسياري براي در اختيار گرفتن مراحل عملياتي توليد محصولات مختلف، راه آنان را به خوبي باز كردهاند، اما در اين ميان به نظر ميرسد كه بايد بدون تعارف، گير تحرك رو به جلو اقتصاد ايران را در همان پرسشي جستوجو كرد كه چندي پيش نقل بسياري از محافل اقتصادي بود. شفافترين تصويري است كه ميتوان از اقتصاد ايران ارائه داد. اين تزريق نمايههاي منفي براي سست جلوه دادن اقدامات بسيار مفيدي نيست كه طي 6 سال گذشته در عرصه اقتصاد كشور انجام شده است بلكه واقعيتي است كه نشان ميدهد خروجي توليد ايران در مقابل ورودي آن و برخورداري از مزيتهاي انساني و طبيعي بسيار نامتعادل و نامتوازن است. بر همين اساس بررسي تاريخ 50 ساله اقتصاد و بازارهاي جهاني نشان ميدهد كه ايران به جاي حركت رو به جلو دچار نوعي عقبگرد و بازگشت به نقطهاي نامعلوم نيز بوده است. به اعتراف بسياري از محافل و بنگاههاي تحقيقاتي جهان تنها در 2 يا 3 سال گذشته بوده كه ايران بعد از دو دهه توانسته است اقتصاد و توسعه ايراني را تجربه كند اما هنوز هم بسياري از آژانسهاي بينالمللي با قاطعيت ميگويند كه اقتصاد ايران نيازمند تحول اساسي در ساختار اقتصادي كشور است. تحول به اين معنا كه اقتصاد رانتي و زد و بند محور و ناسالم كه مشوق جابه جايي ثروت است هنوز هم محكم برجاي اقتصاد توليدي و مولد تكيه زده است. به نظر ميرسد حالا كه ديگر عبارتهاي جديدي چون و يا تركيبات كهنهاي چون در اقتصاد ايران زياد شنيده ميشود بايد اندكي هم به نظريهاي فكر كرد كه ميتواند اقتصاد صنعتي كشور ما را به نقطه اوج برساند حتي در مدتزماني بسيار كوتاه چون چشمانداز آينده هنوز هم روشن است. نظريهاي كه قرن بيستم را با انفجاري بزرگ مواجه ساخت؛آزادي بدهيد تا توليد كنيم.>
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 23 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]
-
گوناگون
پربازدیدترینها