تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836127920
در اسطورهاي به نام شاعر؛بنويسيد درويش، بخوانيد فلسطين
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: در اسطورهاي به نام شاعر؛بنويسيد درويش، بخوانيد فلسطين
گروه گزارش: گاهي يك كشور به انسان اعتبار ميدهد و گاهي اين انسان است كه به يك كشور اعتبار ميبخشد. گاهي يك كشور باعث معروف شدن يك انسان ميشود و گاهي اين انسان كه باعث معروفيت بيشتر يك كشور ميشود. «محمود درويش» شاعر مقاومت فلسطين را بايد از دسته دوم دانست؛ شاعري كه نام ديگرش فلسطين بود.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) گاهي يك كشور به انسان اعتبار ميدهد و گاهي اين انسان است كه به يك كشور اعتبار ميبخشد. گاهي يك كشور باعث معروف شدن يك انسان ميشود و گاهي اين انسان است كه باعث معروفيت يك كشور ميشود. «محمود درويش» را بايد از دسته دوم دانست؛ شاعري كه نامش را فلسطين ميخوانند.
براي مثال وقتي در دنيا از ايراني صحبت ميشود، نامهايي چون «خيام»، «فردوسي»، «حافظ» و «مولانا» به ياد ميآيند. حتي برخي معتقدند گروهي از مردم دنيا اگر ايران را هم نشناسند «خيام» يا «فردوسي» را ميشناسند.
چنين افرادي اسطورههايي هستند كه نهتنها باعث معرفي سرزمين خود بلكه باعث هويتبخشي و ايجاد غرور ملي ميشوند. اين نقش زماني اهميت بيشتري پيدا ميكند، كه به قدرت تكنولوژي و تبليغات رسانهاي در تغيير هويت و نابودي سرزمينها آگاه باشيم.
تاريخ هميشه تكرار ميشود و آنها كه تاريخ را نميخوانند، محكوم به تكرار تجربههاي غلط است. پس پيش از آنكه به محمود و نقش او و شعرش در امروز و آينده فلسطين بپردازيم بد نيست نگاهي به مردمي داشته باشيم كه روش برخورد دنياي استعماري با آنها ميتواند درسي براي روشنفكران و هنرمندان فلسطيني باشد. نكتهاي كه محمود درويش آن را ديده و به خوبي با آن به مبارزه برخواست.
از استعمار سياه پوستان تا استعمار اعراب
پس از جنگهاي داخلي آمريكا در دوره رياست جمهوري «آبراهام لينكلن» و ممنوعيت بردهداري در آمريكا و يگر كشورها، مردم سياهپوست ديگر تنها يك برده نبودند و حداقل در ظاهر داراي حقوقي مساوي با ديگر افراد جامعه شدند. اين فضاي بهظاهر برابر براي سياهان و سفيدان باعث شد تا سياهها براي گرفتن حق از دست رفته خود در سالهاي گذشته و ظلمهايي كه بر آنان شده بود، به جاي انتقام دست به رقابت بزنند و با زياد كردن تلاششان آنچه را كه حق مسلم آنها به شمار ميرفت، به دست آورند.
اما برخي سفيد پوستان يا همان استعمارگران كه سالها بود خود را انسانهاي برتر ميدانستند، ديگر نميتوانستند به شكل آشكار با حركتهاي سياهان مبارزه كنند. اين سياستمداران موذي و حرفهاي اگرچه به ظاهر در برابر خواستههاي جامعه بينالمللي و سياهان عقب نشسته، اما واقعيت اين بود كه آنها روشهاي جديدي را براي جلوگيري از عرض اندام سياهپوستان در عرصه بينالمللي و كشور به كار گرفته بودند.
آنها پس از شكست در جنگ بردهداري و پس از آن استفاده از گروههاي ضد سياه؛ نخست سعي كردند با نشان دادن چهرههايي غير موجه و وحشي از آنها، افكار جامعه را بر ضدشان متحد كنند. فيلمهايي كه بر ضد سياهپوستان و سرخپوستان يا حتي گاهي بر ضد مردم آسيا ساخته شد، گواه اين سياست استعماري است. با گسترش علم و تكنولوژي و تسلط ديگر كشورها بر رسانهها، پس از مدتي اين سلاح نيز ديگر كارايي خود را ازدست داد (اگرچه هنوز عدهاي از آن بهره ميبرند).
در ادامه استعمارگران با جذب نيروهاي خلاق سياهپوست و مردم ديگر قارهها آنها را تحت حمايت خود در آورده و با تسلط بر فكر و انديشهشان حركت سياهان را به دست گرفتند و توانستند بردهداري مدرن را بدون هيچ مشكلي به اجرا درآورند. استخدام سياهپوستان و مردم ديگر قارهها در ارتش آمريكا، كه از زمان جنگهاي انفصال تا به امروز جريان دارد، ميتوان در همين راستا دانست كه با چند هدف صورت ميگيرد؛ از آن جمله «جلب اعتماد سياهان»، «استفاده ابزاري از سياهان»، «اعلام برابري سياه و سفيد در آمريكا» (هنگام قرار گرفتن سربازان سياه و سفيد در كنار يكديگر) اشاره كرد.
اين سياستمداران در روش نوين خود با جلب اعتماد انديشمندان سياهپوست و دست نشانده كردن آنها در كشورهايشان، نه تنها افراد را به بردهداري گرفته، بلكه سرزمينهاي آنها را نيز بدون هيچ مانعي در اختيار خود گرفتند. اين در حالي بود كه ظاهر اينگونه حركتها خبر از حمايت دولتهاي استعمارگر از اين مردم ميداد. اما اين شيوه نيز پس از چندين سال دخالت در امور كشورهاي سياهپوست و غير سياهپوست، تا حدودي كهنه شد و ديگر دانشمندان و سياستمداران كشورهاي مورد ستم به راحتي در اين دام گرفتار نميشدند. حضور مردان انقلابي در آفريقا و ديگر نقاط جهان و اخراج دستنشاندهاي دولتهاي استعمار از جمله دلايل پايان اينگونه بردهداري بود.
اما سياستمداران و دولتهاي استعمارگر در ادامه مسير بردهداري و سلطه بر ديگران روشهاي نويني را به اجرا در آوردند كه اگرچه در ظاهر ميتواند به مردم سياهپوست كمك كند، اما در اصل از آنها چهرههايي وابسته ميسازد كه توانايي هيچگونه كار فرهنگي و علمي را ندارند.
استعمار در اين روش نه سعي كرد با زور وارد كشورهاي ديگر شود و نه اينكه افكار جامعه را بر ضد آنها تحريك يا دانشمدان و سياستمداران را تحت سلطه خود درآورد؛ اين بار تصوير ارايه شده از سياهپوستان مردان مودب و خوبي بودند كه همراه با داشتن هيكلهاي ورزيده و يا استخواني ميتوانستد ضمن حضور در كنار ورزشكاران سفيد پوست با شكست دادن آنها نام خود و كشورشان را بر سر زبانها بيندازند. حالا سياهپوستان به اين افتخار ميكنند كه ميتوانند در رقابتهاي ورزشي نقش اصلي را بازي كنند.ه استفاده از سياهان در گروههاي رقص نيز سرگرمي خوبي بود كه آنها را به اين انديشه مشغول كند كه، حالا هنر نيز در دست آنهاست.
البته توانايي ورزشي و هنري چيز بسيار خوبي است بهشرطي كه پشت آن سياست تسلط و تغيير هويت پنهان نشده باشد؛ اما حقيقت در مورد سياهان چيز ديگري بود! نشان دادن تصوير ورزشكاران سياهپوست در شبكههاي مختلف آمريكا و بزرگ كردن اين تصوير، بيشتر براي اين بود كه افكار جامعه سياه پوست را به اين سو معطوف كنند كه بهترين گزينه براي به دست آوردن افتخار از دسترفته، ورزشكار شدن و دويدن يا مبارزه در ميدانهاي ورزشي است.
سياهان سادهدل نيز وقتي صداي تشويقهاي تماشاچيان را شنيدند بدون توجه به سياست پشت پرده يا شروع به دويدن در ميدانهاي ورزشي كردند يا آغاز به زدن مشت و لگد به يكديگر در رينگهايي كه سفيد پوستان برپا كرده بودند.
حالا تصوير به جاي مانده از مردم سفيد پوست آمريكا انسانهايي مهربان و باهوش و دلسوز، مبتكر، محقق، مخترع و سياستمدار است كه سعي ميكنند با سرمايههاي خود به سياهاني كه جز ورزش و جنگ كار ديگري بلد نيستند، كمك كنند. تصوير سياهپوستان همان بازيكنان بسكتبال يا بوكسور و خلاف كارهاي فيلمها هستند.
اين تصوير ارائه شده از رسانهها، مخصوصاً سينما كه دنيا را به دست گرفته است، باعث تلقين اين فكر به ذهن جوانان و حتي سياستمداران سياهپوست شده است كه بهترين كار براي نجات خود و مردم ستمديده سياه سرمايهگذاري در ورزش و كارهاي فيزيكي است كه ديگران در انجام آن ناتوان هستند. اين تا آنجا پيش رفته است كه اين روزها بسياري از نوجوان آفريقايي با ترك تحصيل و حضور در باشگاههاي فوتبال، در صدد نجات خود، خانواده و كشورشان از فقر هستند.
البته اين تلقين از طرفي باعث شده است كه مردم فكر كنند، سرمايهگذاري بر روي فرهنگ و هنر سياهپوستان كاري بيهوده است و آنها انسانهايي بودهاند وحشي كه گاهي هم ديگر را ميخوردند. بدون شك تبليغ و بزرگنمايي يك رفتار در مردم يك جامعه بر روي آنها تأثير خواهد گذاشت و اين باعث ميشود كه آنها حقيقت خود را از ياد ببرند.
باز هم تأكيد ميكنم، نبايد فراموش كرد كه ورزش حركتي مناسب و خوب است، اما بدون سياست و با هدف نابودي فرهنگ و انديشه در يك سرزمين.
استعمار و فلسطين
استعمار نه تنها با سياهپوستان، بلكه با كشورهاي ديگر نيز نگاهي از بالا به پايين داشته و دارد. از جمله اين كشورها «فلسطين» سرزميني است كه سالهاست در حال جنگ با اسرائيل به سر ميبرد. با نگاهي به رسانههاي غربي و به خصوص آمريكا خواهيد ديد كه آنچه از اين كشور در ذهن مردم جهان به چشم ميخورد، اعرابي جهان سومي هستند كه سرزمينشان را به مردمي جهان اولي(يهوديان) فروختهاند و حالا ادعاي بازپَسگيري آن را دارند. اين مردم از هيچ نوع هنر خاصي برخودار نيستند، مگر سنگ پرت كردن به سمت تانكهاي فولادي. گاهي نيز اقدام به بمبگزاري در مناطق يهودينشين ميكنند. آنها فاقد هنر، تمدن، فرهنگ و ناآشنا با تكنولوژي مدرن هستند. شايد عجيب باشد كه بگوييم اين تفكر در بين برخي از مردم ايران و آسيا كه در همسايگي آنها زندگي ميكنند نيز ديده ميشود. دليل اين نگاه را بايد در قدرت رسانهاي و شيوههاي استعمار سياسي جستوجو كرد. اين در حالي است كه مردم فلسطين نيز از امكانان لازم براي معرفي خود و تواناييهايشان به ديگران محروم هستند؛ كه امتيازي بزرگ براي رقيبان شده است. در اينگونه مواقع آنچه ميتواند يك سرزمين را نجات دهد پديدههاي جهاني و انقلابي يك سرزمين هستند كه با حركتي روشنفكرانه به جنگ استعمارگران ميروند. براي مثال ميتوان به مبارزاني چون «گاندي» كه با دست خالي ايمان و اعتقاد در برابر تمام سلاحهاي استعمار انگليس برخاست و يا «نلسون ماندلا» رهبر سياهپوستان كه با عشق و اعتقاد به جنگ استعمار تبعيض نژادي رفت، اشاره كرد.
اين افراد كه با گامهاي مستحكم و مبارز خود تبديل به اسطوره و نماد مبارزه و مقاومت ميشوند، گاهي پيروز ميشوند و گاهي سكوي پرتابي براي پيروزي! آنها تاريخ را خواندهاند و ميدانند كه نبايد فريب استعمارگران را خورد و در دامهاي مختلف آنها افتاد. اين اسطورها معرف يك كشور و هويت آنها خواهند بود. هر چقدر اسطورها در بخشهاي مختلف يك كشور بيشتر باشند، تصوير آن كشور چند وجهي و قدرتمندتر ديده ميشود. مثلاً اسطورهاي «فرهنگي»، «ادبي»، «سينمايي»، «ورزشي»،« سياسي» و... نشاندهنده تصوير مردم يك كشور هستند.
نكته مهمي كه در حركت مردان مبارز مشترك است، آگاهي از دلسوزهاي دروغين برخي سياستمداران و برخي مردم براي آنهاست و اينكه براي مبارزه با تبليغات رسانهاي دشمن نياز به انساني بزرگ شدن در جامعه جهاني و استفاده از سلاحي است، كه كاربردي فرازماني و مكاني داشته باشد. از جمله اين سلاحها ايمان، اعتقاد هستند كه در بسياري موارد در قالب ادبيات و هنر خودنمايي ميكنند.
سلاح شعر و اسطورهاي به نام شاعر
يكي از قديميترين ابزارها براي مقاومت و مبارزه عليه استعمار و دشمن «شعر» است. شعر نهتنها در سرزمين اعراب، بلكه در بيشتر سرزمينهاي آسيايي و دنيا از قديميترين ابزار قدرتنمايي و مبارزه بوده است. در كشورهاي عربي «رجزخواني» پيش از جنگ از نكات مهمي بود كه ميتوانست با تأثير گذاشتن بر افراد، سرنوشت يك جنگ را رقم بزند. اين رجزخواني را ميتوان در شاهنامه فردوسي نيز مشاهده كرد. در ايران نهچندان دور هم گاهي پيش از جنگِ سربازان، اين شاعران بودند كه با هم مبارزه ميكردند و شايد به همين دليل بود كه در دربار پادشاهان شاعران جايگاه مهمي داشتند.
تأثير شعر و نقش شاعران در مقاومت مرد را در جنگ ايران و عراق نيز ميتوان در سرودهها و نوحههايي كه از تلويزيون ايران پخش ميشد، مشاهده كرد. شعرهاي رزمي نه تنها ايجاد انگيزه مقاومت ميكنند بلكه مانند ستارههايي در آسمان تاريك يك سرزمين اميدبخش و روشناييدهنده مبارزان هستند. اين شعرها نه تنها در برگيرنده هنر و تاريخ يك سرزمين هستند، گاهي نيز نقش هويتبخشي براي يك جامعه دارد.
در اين زمينه ميتوان به فردوسي و شاهنامه بزرگش اشاره كرد. شاهنامه نيز يك اثر شعري است كه در آن پُر است از انديشههاي مقاومت. امروز اگر كسي بخواهد ايرانيان را بشناسد، شاهنامه فردوسي بهترين گزينه در اين عرصه است. شاهنامه فردوسي امروز به عنوان نماد هويت ايراني و شناسنامه ايرانيان شناخته ميشود.
شاعري «درويش» در هويت مقاومت فلسطين
با توجه به نكاتي كه گفته شد، «محمود درويش» شاعر بزرگ فلسطيني را بايد از اسطورهاي ادبي اين سرزمين دانست كه اسطوره مقاومت فلسطين فرهنگي و ادبي است. اين شاعر و مبارز ادبي فلسطين سال 1941 در دهكده «البروه» (واقع در منطقه جليل، شمال فلسطين) متولدشد و در سال 1948 پس از اشغال فلسطين به آوارگي ناخواسته رسيد. درويش براي مقاومت روش ادبي و سلاح شعر را انتخاب كرد. ميتوان گفت او سلاحي را انتخاب كرد كه پيشتر توانسته بود بر شمشيرها و ديگر سلاحها پيروز شود. شعر درويش براي مردم فلسطين از چند جهت بسيار مهم و قابل توجه است.
او توانسته بود تصوير گنگ و ناقصي كه از مردم فلسطين در بيشتر رسانههاي جهان، به شكلي سيتزهجو نشان داده ميشد، خنثي كند. مردم فلسطين مانند مردم سياهپوست در يك بايكوت خبري و تصويرسازي دروغين رسانههاي استعماري قرار گرفته بودند كه به نظر كاري جز پرتاب سنگ به تانكهاي فولادي بلد نيستند؛ اما درويش با به نمايش گذاشتن توانايي ادبي شاعر فلسطيني توانست تصوير ادبي و فرهنگي از فلسطين نشان دهد كه در آن مردمي عاشق براي سرزمين خود ميجنگند. با حضور او تا حدود زيادي سلاح رقيب در غير فرهنگي و بيتمدن نشان دادن مردم فلسطين خنثي شد.
درويش نهتنها به عنوان يك شاعر و هنرمند فلسطيني در جهان شناخته شده بود، بلكه نماينده فرهنگ و حافظ هويت حذفشده مردمي بود كه با تمام توان در حال مبارزه براي سرزمين خود بودند. شعرهاي او با به نمايش گذاشتن زيباييهاي مقاومت مردم سرزمينش، سلاحي شده بود در دست ديگر فلسطينيان كه با آن به معرفي خود و سرزمينشان ميپرداختند.
گاهي مردم فلسطين در مبارزه خود دچار ترديد ميشدند كه براي خروج از اين ترديد نياز به يك تصوير دقيق از حوادث داشتند. درويش مانند هر شاعر ديگري چيزهايي را ميديد و به تصوير ميكشيد كه ديگران اگرچه ميديدند، اما دقت نميكردند. اين ارايه تصويرها ترديدها را از بين ميبرد و روح غيرت، اميد و مقاومت را در آنها زنده ميكرد.
درويش تنها يك شاعر نبود، بلكه الگويي براي نوعي مبارزه ادبي، با تمام داشتههاي رقيب به حساب ميآمد. او توانسته بود با مبارزه شاعرانه و مطرح كردن خود به عنوان يك فلسطيني هنرمند علاوه بر تبديل شدن به تريبون مردم خود، آنها را به همراهي و مقاومت دعوت كند. با آگاهي به گذشته، در حال زندگي ميكرد و آينده را ميديد.
درويش نشان داد كه جنگ تنها همان لحظه حال نيست، بلكه بايد آينده را هم در نظر داشت. آنچه او با واژهها خلق كرد سلاحي بود كه يك فلسطيني ميتواند در هر زمان و مكاني براي دادخواهي مورد استفاده قرار دهد. فردا كودكان فلسطين بزرگ ميشوند و بايد بدانند كه چه سرگذشتي داشتهاند. بايد براي ادامه راه توشهاي داشته باشند؛ چه توشهاي بهتر از شعرهاي اصيل ميهني.
شعر درويش صدايي بلند بود كه از هر ديواري عبور ميكرد. دردي بود كه با هنري ناب آميخته شده بود تا همه مردم دنيا آن را احساس كنند. شعر او براي گذر از مرزها نياز به گذرنامه نداشت و به راحتي ميتوانست صداي مردم فلسطين را به گوش همه جهان برساند.
درويش به مردم فلسطين و تمام مبارزان آموخت كه انسانِ در تبعيد ميتواند با استفاده از سلاح مناسب، علاوه بر احترام گذاشتن به كشور ميزبانش، مقاومت خود را جهاني كند.
شعر درويش علاوه بر شعر بودن، تاريخ و هويت فلسطين مقاوم است كه هيچ كس نميتواند آن را از سرزمين فلسطين بگيرد. سلاحي كه در هر لحظه و هر زماني شليك ميكند و آنكه مورد اثابت قرار ميگيرد به او و سرزمين درود ميفرستد. «محمود دوريش» در ادبيات جهان يك فلسطين است كه براي آزادي مقاومت ميكند. اگر چه درويشِ شعر فلسطين به زمين افتاده؛ اما شعرش تا ابد ايستاده و مبارز ميطلبد.
پوريا گلمحمدي
سه شنبه 22 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]
-
گوناگون
پربازدیدترینها