واضح آرشیو وب فارسی:مهر: انيس نقاش در گفتگو با مهر-2شكل گيري خاورميانه جديد به نفع مقاومت؛ حقيقتي كه حزب الله اثبات كرد
يك تحليلگر برجسته لبناني تصريح كرد جنگ 2006 همانگونه كه كاندوليزا رايس گفته بود توانست خاورميانه جديد را تشكيل دهد، اما به نفع مقاومت و نه به نفع ايالات متحده آمريكا.
به گزارش خبرگزاري مهر، ادامه گفتگوي اختصاصي مهر با"انيس النقاش" تحليلگر مسائل بين الملل از لبنان و هماهنگ كننده مركز تحقيقات استراتژيك الامان كه به مناسبت 14 آگوست(24 مرداد) دومين سالگرد پيروزي بزرگ مقاومت به رهبري حزب الله بر رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه 2006 انجام شد؛ به اين شرح است :
خبرگزاري مهر - گروه بين الملل: اوضاع سياسي و امنيتي و نظامي در لبنان پس از تحولات اخير به ويژه تشكيل دولت وحدت ملي و پيروزي بزرگ حزب الله در تبادل اسيران با اسرائيل چگونه است؟
لبنان مراحل دشواري را پشت سرگذاشت، زيرا مورد هدف قرار داشت، مقاومت آن در سال 2000 بر اسرائيل پيروز شد، آمريكا و فرانسه و برخي كشورها تصميم گرفتند مقاومت را تضعيف كنند و قطعنامه 1559 را تصويب كردند اين قطعنامه خواهان دو نكته اساسي شد عقب نشيني سوريه از لبنان و خلع سلاح مقاومت .
عقب نشيني سوريه به زيان مقاومت نبود
معتقد بودند عقب نشيني سوريه از لبنان، مقاومت را تضعيف مي كند در حالي كه چنين عقب نشيني، آزادي بيشتر را به مقاومت براي فعاليت داد و قوي تر شد. آنها در راه شكست مقاومت از طريق ايجاد شكاف در صفوف لبناني ها شكست خوردند.
دو شكست بزرگ پياپي براي اسرائيل
اما حلقه زدن مردم در اطراف مقاومت؛ آنها را شكست داد،بنابراين اسرائيل تصميم گرفت تا اين ماموريت را با جنگ 2006 انجام دهد كه در آن شكست خورد و اين شكست اول و شكست دوم،سبب قوي تر شدن مقاومت و نيروهاي حامي آن در لبنان شد و اين نيروها توانستند دولت وحدت ملي را تحميل كنند و در تصميمات داخل دولت مشاركت كنند كه تصويب بيانيه كاري و اعتراف دولت به مقاومت از دستاوردهاي آن بود كه اين موضوع اسرائيل و ايالات متحده را عصباني كرد و با عمليات تبادل اسيران به اوج خود رسيد كه البته اين عمليات، عادي نبود، زيرا پس از جنگي صورت گرفت كه عنوان آن مخالفت اسرائيل با عمليات تبادل اسيران بود، بنابراين هنگامي كه عمليات تبادل انجام شد، معنايش تسليم اسرائيل بود، بنابراين اين رژيم دو بار شكست خورد يك بار در جنگ 2006 و بار ديگر در عمليات تبادل اسيران.
اعتراف به جايگاه مقاومت و جايگاه آن در استراتژي دفاعي
خبرگزاري مهر - گروه بين الملل: برخي صداها براي خلع سلاح مقاومت در لبنان و خارج آن شنيده مي شود با وجودي كه رهبران لبنان به ويژه ميشل سليمان رئيس جمهوري و نبيه بري رئيس مجلس بر ضرورت مقاومت براي آزادي مزارع شبعا و ضرورت اتخاذ استراتژي دفاعي تاكيد مي كنند؛ جايگاه سلاح حزب الله در اين استراتژي كجاست؟
حزب الله در جريان تجربه خود دو ماموريت را انجام داد، ماموريت اول آن، ماموريت آزادي بود كه در سال 2000 به دست آمد كه هنوز به پايان نرسيده است زيرا هنوز مزارع شبعا و تپه هاي كفرشوبا در اشغال است . سپس در سال 2006 ثابت كرد كه قدرت دفاعي قوي دارد تا جايي كه اسرائيل وقتي به لبنان حمله و تلاش كرد شروط خود را براي لبنان تحميل كند، مقاومت از لبنان دفاع كرد و پيروز شد و به يك قدرت دفاعي تبديل شد، بنابراين دو استراتژي وجود دارد استراتژي آزادي و استراتژي دفاعي .
اين استراتژي دفاعي پيش از جنگ، يك استراتژي نظري بود و مردم معناي آن را نمي دانستند، اما پس از جنگ 2006، حزب الله ثابت كرد كه قدرت بالايي براي دفاع دارد ؛ در نتيجه امروز دولت لبنان نياز دارند اين طرح را ثبت و به يك طرح ملي تبديل كند تا دولت در آن مشاركت كند و مقاومت بخش اساسي آن باشد، زيرا مقاومت، قدرت بالايي براي دفاع از لبنان دارد در نتيجه منطق ديگران كه خواستار خلع سلاح مقاومت شده و مخالفت آنها با اينكه مقاومت، مسئوليت دفاع را برعهده داشته باشد، منطق شكست خورده است، زيرا لبنان با ارتش آن در برابر اسرائيل، بسيار ضعيف است و در نتيجه به مقاومت به عنوان شيوه جايگزين ارتش نظام نياز دارد؛ به ويژه اينكه اين مقاومت در جنگ 2006 ثابت كرد قادر به دفاع از لبنان است، امروز دشمن اعتراف مي كند؛مقاومت امروز بسيار قدرتمندتر شده است و به موازنه قواي برابر با اسرائيل نزديك شده و موازنه قواي خوبي ايجاد كرده است و اسرائيل آن را خطري براي خود قلمداد مي كند. اين از نظر ما چيز خوبي است،زيرا ايجاد موازنه قواي جديد و قدرت بازدارنده در لبنان به اين معناست كه اسرائيل خواهد ترسيد و پيش از حمله به لبنان، دهها بار درباره عواقب آن خواهند انديشيد.
راز اقتدار مقاومت؛عوامل پيروزي بر اسرائيل در جنگ جولاي
خبرگزاري مهر - گروه بين الملل: مولفه ها و عناصر قدرت مقاومت و راز اقتدار آن چيست؟
راز قدرت مقاومت اين است كه اولا فرزندان آن، فرزندان سرزمين اشغال شده هستند؛ آنها از سرزمين خود دفاع مي كنند؛ اشغالگري، مقاومت را به وجود آورده است .
مقاومت سرزمين خود را مي شناسد و ملت در گرداگرد آن حلقه زده اند،زيرا فرزندان اين ملت كساني هستند كه مقاومت مي كنند.
ثانيا، مقاومت به عنوان يك ايده سياسي ايماني و نه صرفا يك فكر سياسي،انتخاب شد؛ سياست و ايمان با هم تركيب شد و نوعي از مبارزان مومن بسيار قدرتمند را تربيت كرد كه اطمينان و يقين به پيروزي، نظم و سازماندهي بزرگ، روحيه بالا براي شهادت و فداكاري از ويژگي هاي شاخص آنهاست.
ثالثا، استفاده آنها از تجارب مقاومتهاي گذشته و تجارب خود در 18 سال پيش،سبب بهبود تجارب آنها شد، بنابراين هرگاه وارد نبرد جديدي شوند، كارايي به مراتب بهتري از نبردهاي قبلي خواهند داشت، بنابراين مقاومت پيوسته در حال پيشرفت و دگرگوني است و اين همان چيزي بود كه دشمن را در جنگ جولاي 2006 غافلگير كرد، زيرا دشمن با تاكتيكها وسلاحهاي جديد و روحيه هاي بالا غافلگير شد.
نكته مهم در اين مسئله، به وجود آمدن نوع جديدي از انواع جنگها بود كه ضعيف مي تواند بر قوي پيروز شود كه ايمان، تاكتيك جنگهاي پارتيزاني و حمايت كامل مردمي از عناصر و عوامل مهم اين پيروزي است كه با وجود حملات ويرانگر اسرائيل، مقاومت را رها نكرد و هرگز عليه مقاومت عمل نكرد.
نتيجه معكوس فشارها بر مقاومت
خبرگزاري مهر - گروه بين الملل: فشارهاي زيادي بر مقاومت در لبنان و منطقه و خارج آن از سوي قدرتهاي بزرگ با وجود پيروزيهاي درخشان آن اعمال مي شود؛مقاومت تا چه حد توانسته است بر منطقه تاثير بگذارد و موازنه هاي قدرت را تحت تاثير قرار دهد؟
جنگ 2006 همانگونه كه كاندوليزا رايس گفته بود مي خواست خاورميانه جديد را تشكيل دهد، شكست خورد، يعني خاورميانه جديد به وجود آمد، اما به نفع مقاومت و نه به نفع ايالات متحده آمريكا. اين سبب شد تا ايالات متحده از مواضع خود و جنگ در قبال ايران عقب نشيني كند . قدرت فشار بر سوريه كاهش يافت و مي بينيم كه اين كشور امروز مواضع سياسي منطقه اي و بين المللي بزرگي دارد، و احتمال جنگ از سوي اسرائيل عليه لبنان و نوار غزه كاهش يافت و معنايش اين است كه موازنه قواي جديد، سبب كاهش قدرت طرحهاي نظامي شده است كه آمريكا و اسرائيل تصميم دارند از طريق آن، شروط خود را بر منطقه تحميل كنند تا جايي كه سبب شده است آنها در موضع دفاعي قرار گرفته و نيروهاي مقاومت و بازدارنده در موضع تهاجمي قرار گيرند و اين معادله راهبردي جديد بسيار مهمي است.
به عنوان مثال نظام سوريه كه مورد تهديد قرار داشت به خاطر اينكه يا از آمريكا تبعيت كند يا ساكت باشد، ديگر در معرض تهديد نيست؛ ديگر كسي نمي تواند به راحتي، لبنان را تهديد كند، زيرا اين كشور از قدرت بزرگي برخوردار است؛ حتي مي بينيم كه حماس در غزه و مقاومت در فلسطين بسيار قدرتمند از گذشته است و از احتمال درگيري قدرتمند با اسرائيل و احتمال آزادي فلسطين سخن مي گويد و مهمتر از همه اينها اين است كه امروز صداهايي در فلسطين اشغالي از اسرائيلي ها مي شنويم كه از امكان و احتمال زوال رژيم صهيونيستي و خطر زوال اين رژيم و خطرات شكست آمريكا در منطقه سخن مي گويند كه بر امنيت اسرائيل و آينده آن تاثير خواهد گذاشت.
ادامه دارد ...
سه شنبه 22 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]