واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: نویسنده: سيندى شيهان بارباراى عزيز، در روز چهارم آوريل سال ۲۰۰۴ ، پسربزرگت، پسر بزرگ من ،«كيسى آستين شيهان» را كشت. برخلاف پسر بزرگ شما، پسر من پسر بسيار خوبى بود. كيسى نمى خواست كه به عراق برود، پسر شما ازواحد نظامى پرشكوه خودش فرارى شد(۱) جورج حتى نتوانست گارد ملى هوايى آلاباما را تحمل كند وبپذيرد. كيسى موقعى به ارتش پيوست كه پسر شما هنوز فرمانده كل قوا نشده بود. همه ما اينك مى دانيم كه پسر شما فكر اشغال عراق را خيلى زودتر يعنى درسال ۱۹۹۹ در سرداشت .بنابراين كيسى حتى قبل ازاينكه جورج به رياست جمهورى برسد، يك آدم مرده بود، او خيلى قبل مرده بود، قبل از اينكه در ماه مه سال ۲۰۰۰ به ارتش بپيوندد. من كيسى و بقيه فرزندانم را طورى تربيت كردم و بار آوردم كه از كلمات براى حل مشكلات و درگيرى ها استفاده كنند. من به چهار فرزندم از زمانيكه آنها كوچك بودند، آموختم كه لگدزدن، گاز گرفتن، زدن كسى، صدمه زدن، پنجول كشيدن، موهاى كسى را كشيدن و كارهايى در اين رديف هميشه اشتباه است. اگرچه بچه هاى كوچك نمى توانند كه با كلمات به حل مشكل و دعوايشان مبادرت كنند، اما من هميشه اينطور آنها را تشويق كردم، كه در چنين مواقعى از يك واسطه براى مثال، يكى از والدين، خواهر يا برادر بزرگتر و يا معلم براى يافتن كلمات مناسب و حل مشكل كمك بگيرند. آيا شما به جورج آموختى كه با حرف و سخن و نه با زور و خشونت به حل مشكلات بپردازد؟ به نظر مى رسد كه اينطور نبوده است. آيا به او آموختى كه كشتن ديگران براى نفت ومنافع مالى و سودجويى هاى اينچنينى هميشه كار اشتباهى است؟ مسلماً چنين كارى نكردى. در ضمن، من عادت داشتم كه بچه ها را،زمانيكه (البته به ندرت) دروغ مى گفتند، دهانشان را با صابون بشويم... آيا شما در مورد جورج اين عمل را انجام دادى؟ مى توانى الآن اين كار را با او انجام دهى؟ او دروغ گفته و همچنان به دروغگويى خود ادامه مى دهد. صدام سلاح هاى كشتار جمعى نداشت و با القاعده هم ارتباطى نداشت، يادداشت هاى داونينگ استريت (۲) ثابت مى كند كه پسر شما قبل از اشغال عراق، همه اينها را مى دانسته است. در سوم آگوست امسال، پسر شما اعلام كردكه پسر من و ساير آمريكائيان شجاع و شريف را به يك «دليل عالى» به قتل رسانده است. خوب باربارا ، تو مادرى ، من هم مادر، اين سخن او، من را خشمگين كرد. من فكر نمى كنم كه اشغال و تصرف كشورى ديگر كه محرز بود تهديدى به آمريكا نيست، يك «دليل عالى» مى تواند باشد.من فكر نمى كنم كه اشغال يك كشور، كشتن مردم بى گناه و نابودى شالوده و بنيان آن كشور براى اينكه خانواده شما و خانواده دوستانت كه از جنگ سود و ثروت نصيبتان مى شود، به عنوان يك «دليل عالى» به حساب آيد. به اين جهت بود كه من در ماه آگوست «به كرافورد»(۳) رفتم كه از پسرت سؤال كنم كه به چه «دليل عالى» پسر من را كشت. او با من صحبت نكرد. من فكر مى كنم كه رفتار او به طرز وحشتناكى بود. آيا فكر نمى كنى كه يك رئيس جمهور، حتى اگر پسر شما باشد، بايد براى كارفرمايش قابل دسترسى باشد؟ بخصوص يكى از آن كارفرماهايى كه جورج، زندگى اش را به طور كامل متلاشى و منهدم كرده است؟ از ماه آگوست تاكنون، من بارها در بيرون كاخ سفيد بوده ام و سعى داشته ام تا با جورج ملاقات كنم. هفته ديگر دوباره به كرافورد باز مى گردم. فكر مى كنم كه بتوانى به جورج زنگ بزنى و از او درخواست كنى كه عمل درستى انجام دهد و سربازانمان را از اين جنگ غيرقانونى و غيراخلاقى در عراق كه از روى بى مبالاتى و بى قيدى آغازكرده است، به خانه برگرداند؟ شنيده ام كه شمايكى از افراد نادرى هستى كه هنوز با تو حرف مى زند. او حتى با پدر خودش هم راجع به اين مسأله صحبت نمى كند، پدرى كه مى دانست چه اندازه مشكلات و دشوارى ها از رفتن به عراق حاصل مى شود و براى اين بود كه او در جنگ اول خليج فارس اين كاررا نكرد. اگر شما نمى توانى كه او را وادار كنى كه سربازان را به خانه بازگرداند، آيا حداقل مى توانى، او را وادار كنى كه با من ملاقات داشته باشد؟ شما در سال ۲۰۰۳ يكسال قبل از آنكه عزيز من، كيسى دوست داشتنى من بوسيله سياست هاى پسر شما كشته شود، دريك برنامه راديويى اظهار داشتيد كه: «چرا ما بايددرباره اجساد و مرده ها صحبت كنيم و بشنويم؟ اوه، منظورم اين است كه، صحبت از اين چيزها مناسب و بجا نيست. خوب چرا من بايد فكر زيبا و دلنشينم را در مورد مسائلى مثل اين، ضايع و هدر دهم؟» (برنامه صبح بخيرآمريكا، ۱۸ مارس ۲۰۰۳) باربارا، حالا من يك چيزى دارم كه به شما بگويم. من هم نمى خواستم كه در مورد اجساد مرده ها چيزى بشنوم. اما درچهارم آوريل سال ۲۰۰۴ ، سه افسر ارتش به خانه ام آمدند و به من گفتند كه پسرم كيسى در عراق كشته شده است. من به روى زمين افتادم، فرياد مى كشيدم و از فرشته بيرحم مرگ درخواست مى كردم كه من را هم ازاين دنيا ببرد.اما فرشته مرگ كه پسر من را برد پسر توست. كيسى روز دهم آوريل ، در درون تابوتى پيچيده در پرچم به خانه بازگشت من هم عادت داشتم كه فكر زيبا ودلنشين داشته باشم.امااينك فكر من مملو از تصاويرى از جسد و بدن زيباى پسرم در تابوتش است. فكر من، پر از خاطراتى از خاكسپارى پسر باصداقتم هست كه هنوز حتى زندگى واقعى خود را آغاز نكرده بود. گذشته از اينها، پسرتان را كمى به صداقت و شجاعت تشويق كنيد تا بالاخره عمل درستى انجام دهد، فكر نمى كنيد كه شما به من و بقيه والدين صاحب مدال «گلداستار»(۴) براى بوجودآوردن اين مظهر بى فكرى، بى احتياطى و بى قيدى، مديون و وام گذار هستيد؟ سياستهاى به طرز حيرت آور ناآگاهانه و جاهلانه، متكبرانه و خودخواهانه و بى احتياطانه پسر شما در عراق، مسؤول دنيايى از غم و اندوه و مزاحمت هايى براى بسيارى از انسانها در سراسر جهان مى باشد. مى توانيد او را متوقف كنيد؟ اين كار را انجام دهيد، قبل از آنكه جان مادران بيشترى وحشيانه مورد آزار قرار گيرد. مادران آزار ديده اى كه در حال حاضر هم در اقصى نقاط جهان فراوانند. ارادتمند، سيندى شيهان مادر كيسى ” اما فرشته مرگ كه پسر من را برد پسر توست... “ پی نوشت: ۱ - اشاره به فرار از خدمت جورج دبليو بوش از يك واحد نظامى خيلى راحت و بى دردسر بود كه جورج بوش چهارماه بيشتر آن را تحمل نكرد و با پارتى بازى پدرش، از خدمت فرارى شد. ۲ - يادداشت هاى داونينگ استريت اشاره به يادداشت هاى محرمانه رد و بدل شده در هيأت دولت تونى بلر بوده است، كه چندى پيش لو رفت. در اين يادداشتهاى قبل از آغاز جنگ، يادآورى شده بود كه عراق سلاح هاى كشتار جمعى ندارد و عراق با القاعده هيچ ارتباطى ندارد. ۳ - كرافورد، مزرعه تفريحى بوش است كه اغلب ايام رادرآنجا سپرى مى كند.تابستان گذشته، زمانيكه او در اين مزرعه به سر مى برد، سيندى شيهان هم درنزديكى آن چادر زد و از جورج بوش درخواست ملاقات كرد اما بوش آن را نپذيرفت. ۴ - مدال گلداستار، مدال طلايى ارتش آمريكا به خانواده سربازان كشته شده در جنگ است. باشگاه اندیشه www.bashgah.net 6/12/85
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 521]