محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828780195
گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده برخي سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
خبرگزاري فارس: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
*كيهان
يك خبر و يك عبرت (يادداشت روز)
نويسنده:حسين شريعتمداري
روباهي براي حفظ امنيت خود با شتري پيمان دوستي و مودت بست تا شتر عظيم الجثه به هنگام خطر حامي او باشد. اين دوستي تا آنجا پيش رفت كه قرار شد دو حيوان به پيشنهاد روباه دم هاي خود را به يكديگر گره بزنند، اما هنوز از گره زدن فارغ نشده بودند كه شيري در آن حوالي به غرش آمد و شتر از ترس پا به فرار گذاشت. روباه كه پاي كوتاهتري از شتر داشت ميان زمين و آسمان معلق شده و در پشت شتر به نوسان آمد. خرگوشي با تعجب از روباه پرسيد، اين چه حالت است؟ و روباه در پاسخ گفت «اين نتيجه پيوند با بزرگان بي بخار است»!
در اولين ساعات بامداد جمعه گذشته-18مرداد.8آگوست-تانك ها، توپ ها و هواپيماهاي گرجستان با پشت گرمي و اطمينان از حمايت آمريكا به شهر «تسخينوالي» مركز ايالت اوستياي جنوبي كه اكثر سكنه آن روس تبار هستند و از چند سال قبل -سال 1992 ميلادي- به طور يكجانبه اعلام خودمختاري كرده بود، حمله كردند. اين حمله آنگونه كه در خبرها آمده است نزديك به 1500 كشته برجاي گذاشت اما هنوز چند ساعتي از آغاز حمله ارتش گرجستان به اوستياي جنوبي نگذشته بود كه روسيه برخلاف انتظار و محاسبات گرجستان به حمايت از اوستيا وارد معركه شد. آتش حمله روس ها كه از زمين، هوا و ساعاتي بعد از دريا آغاز شده بود به اندازه اي سنگين و پرتلفات بود كه ارتش گرجستان چاره اي جز عقب نشيني نداشت و در همان حال، «ميخائيل ساكا شويلي» رئيس جمهور گرجستان رسماً از آمريكا درخواست دخالت و كمك كرد. تنها كمك آمريكا به متحد مخملي خود درخواست از شوراي امنيت سازمان ملل براي آتش بس بود كه بلافاصله با مخالفت روسيه روبرو شد و پوتين نخست وزير روسيه با تاكيد بر اين كه «گرجستان با حمله به اوستياي جنوبي تماميت ارضي خود را به خطر انداخته» اعلام كرد «آتش بس راه حل اين جنگ نيست» و همزمان جنگنده هاي روسي كه اوستيا را از حضور نظاميان گرجي پاكسازي كرده بودند آتش جنگ را به تفليس، پايتخت گرجستان كشيدند و با اعزام 10هزار نيروي تازه نفس به مرزهاي زميني گرجستان و حركت دادن رزم ناوهاي روسي به سواحل اين كشور در درياي سياه، گرجستان را از زمين و هوا و دريا به محاصره كشيده و تلفات سنگيني به نيروهاي گرجي و تاسيسات نظامي آنان تحميل كردند.
ديروز مقامات گرجستان- به نوشته روزنامه صهيونيستي جروزالم پست- از ايهود باراك خواستند با استفاده از نفوذ خود روسيه را به پذيرش آتش بس ترغيب كند و پاسخ رژيم صهيونيستي اين بود كه اينگونه فشارهاي سياسي در حد و اندازه واشنگتن است و البته اشغالگران قدس بيانيه اي نيز صادر كرده و در آن از گرجستان حمايت كردند بي آن كه اقدام روسيه را محكوم كرده باشند. اين بيانيه با ابراز تعجب و گلايه مقامات گرجستان كه از رژيم صهيونيستي به دليل 10 سال حضور در گرجستان و فروش تسليحات جنگي به اين كشور و آموزش نظاميان گرجي انتظار بيشتري داشتند روبرو شد و...
گفتني است ديويد كوزچويلي وزير دفاع گرجستان كه حمله بامداد جمعه نظاميان اين كشور به اوستياي جنوبي را مديريت كرده بود، يك يهودي صهيونيست است كه در فلسطين اشغالي تحصيل كرده و از چند سال قبل همراه چند يهودي صهيونيست ديگر در پست هاي كليدي دولت گرجستان حضور دارد و...
اين نوشته در پي بازخواني رخدادهاي جنگ اخير ميان روسيه و گرجستان نيست، چرا كه شرح كامل ماجرا با جزئيات آن در گزارش هاي مبسوط كيهان آمده است. آنچه در اين يادداشت مورد نظر است ابتداء يك «عبرت» و سپس، اشاره به نشانه هاي يك رخداد تعيين كننده در معادلات جهاني است، رخدادي كه نتايج آن را بايستي فراتر از جنگ روسيه و گرجستان و منطقه قفقاز ارزيابي كرد.
اول: گرجستان بعد از فروپاشي شوروي سابق و جدايي از اردوگاه شرق مانند بسياري از كشورهاي تازه استقلال يافته اين منطقه به تدريج و با تلاش و توطئه گسترده و مشترك آمريكا، اروپا و لابي بين المللي صهيونيست ها به سمت غرب كشيده شد و سرانجام در فرآيند يك پروژه كه به انقلاب مخملي- از نوع براندازي نرم- شهرت يافت، به طور كامل در اختيار آمريكا قرار گرفت. از آن پس، گرجستان به يكي از پايگاههاي استراتژيك و جاي پاي آمريكا در كنار رقيب سنتي آن، روسيه تبديل شد كه با اتكاء به حمايت هاي آمريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي، تهديدي عليه روسيه تلقي مي گرديد.
حمله بامداد جمعه ارتش گرجستان به اوستياي جنوبي براي تصاحب اين ايالت با همين پشت گرمي و اعتماد كامل به حمايت آمريكا-آنگونه كه ديپلمات هاي گرجي اظهار مي دارند- صورت گرفت و انتظار آن بود آمريكا به حمايت از گرجستان، مخصوصاً پس از آن كه ولاديمير پوتين،«تماميت ارضي اين كشور را به خطر افتاده» اعلام كرد، واردعمل شود. ولي حسابگري آمريكا، اروپا و لابي صهيونيست ها فراتر از آن بود كه در حمايت از متحد مخملي و به خطر افتاده خود وارد معركه شده و منافع خود را به خطر اندازند!
اين ماجرا در كنار دهها ماجراي عبرت انگيز ديگر مي تواند و بايد درس عبرتي باشد براي جماعتي از وادادگان غرب گرا در داخل كشور و يا غفلت زدگان بي اطلاع از معادلات حاكم بر دنياي كنوني، كه نزديكي و پيوند با آمريكا را كليد حل مشكلات ايران اسلامي و اكسير حضور بي دغدغه و بي چالش در عرصه بين المللي مي دانند! و زبان ذلت-يا غفلت-به كام گرفته و مدام نسخه «مذاكره مستقيم»، «برقراري ارتباط» و دوستي با آمريكا را مي پيچند.
دوم: درباره جنگ اخير و تحولات و پي آمدهاي آن اگرچه هنوز نمي توان به درستي قضاوت كرد ولي شواهد و قرائن موجود حكايت از آن دارند كه «روسيه» در پي تغيير استراتژي خود در معادلات جهاني است و يا دست كم مي توان گفت، اين تغيير استراتژي احتمالي را آزمايش مي كند، چرا كه؛
1-بعد از فروپاشي شوروي سابق، اين اولين بار است كه روسيه وارد يك جنگ تمام عيار با يك كشور مستقل ديگر مي شود و گفتني است كه ولاديمير پوتين، نخست وزير كنوني و رئيس جمهور سابق روسيه مستقيماً فرماندهي جنگ را برعهده دارد تا آنجا كه برخي از محافل غربي بر اين باورند كه پست جديد پوتين بعد از رياست جمهوري در تغيير استراتژي مورد اشاره روسيه قابل تعريف است.
2-شوروي سابق و پيش از آن در حاكميت تزارها، استراتژي جنگي روسيه براي گسترش و توسعه نفوذ خود «تسخير خاك متصل» بود.
كشورهاي جداشده از شوروي سابق با همين راهبرد تسخير گرديده و به روسيه ملحق شده بودند. جنگ اخير نشان مي دهد كه روس ها به استراتژي سابق بازگشته اند.
3-اين تغيير استراتژي با توجه به محاصره روسيه از سوي كشورهاي جدا شده از شوروي سابق كه تماماً به اردوگاه غرب پيوسته اند، مفهوم و توجيه قابل تعريف و درخور تأملي مي يابد.
4-برخي از شواهد موجود و اظهارات شماري از مقامات روس نشان مي دهد كه روسيه براي ادامه سياست صبر و تحمل خود در برابر پيشروي گام به گام آمريكا در منطقه قفقاز پايان خطرناكي پيش بيني مي كند. محاصره از سوي ناتو، از دست دادن عقبه هاي قبلاً استراتژيك، افت غيرقابل انكار اقتدار منطقه اي و جهاني و...
5-حمله نظامي سخت و فراگير روسيه به گرجستان اگرچه به بهانه و در پاسخ به حمله گرجستان به اوستياي جنوبي صورت گرفته است ولي اين پاسخ بعد از عقب نشيني نظاميان گرجي از اوستيا و درخواست آتش بس مي توانست متوقف شود. ادامه حمله، كشيدن دامنه آن به تفليس و خودداري از پذيرش آتش بس، حكايت از آن دارد كه روسيه در اوستيا و گرجستان به آمريكا و توسعه طلبي هاي آن در منطقه پاسخ مي دهد. پاسخي كه براي آمريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي قابل فهم است و به تلويح از آن ياد كرده اند.
6-جنگ اخير را با توجه به موارد يادشده مي توان پاسخ روسيه به طرح «سپرموشكي آمريكا در اروپا» نيز تلقي كرد. طرحي كه با مخالفت هاي شديد و پي در پي روسيه روبرو شده بود تا آنجا كه ماه گذشته روسيه از مقابله موشكي با طرح مورد اشاره سخن گفته بود.
7-و بالاخره؛ تمامي شواهد و قرائن موجود اين احتمال را قوت مي بخشد كه روسيه در پي تغييرات اساسي در استراتژي خود است و قصد دارد به انزواي خود در معادلات جهاني و حضور- به اصطلاح- تك قطبي آمريكا، در اين عرصه پايان بدهد.
*مردم سالاري
عاقبت جمع آوري فرم هاي دولت به كجا مي رسد؟
نويسنده : محمدحسين روانبخش
سال آخر دوره چهارساله دولت نهم از هفته گذشته آغاز شد و تقريبا همزمان با آن، طرح نقدي كردن يارانه ها - كه دولتمردان دوست دارند آن را ابتكاري تاريخي و تصميمي عجيب و مثال زدني بدانند - هم با توزيع و جمع آوري فرم هاي اين طرح آغاز شد; اينگونه است كه اگر در باطن هم بخواهيم ربط اين دو را ناديده بگيريم، ظواهر امر ذهن را به ارتباط تنگاتنگ اين دو موضوع توجه مي دهد! درباره اين طرح و پيامدها و آثار آن در صورت اجرا، سخنان و نوشته هاي بسياري منتشر شده است و اين نوشته در پي تكرار آن نيست، بلكه سعي دارد در حد خويش به اين سوال پاسخ دهد كه عاقبت توزيع و جمع آوري فرم هاي دولت به كجا مي انجامد؟
اگر دقيق تر به رفتار دولت و دولتمردان در سه سال گذشته بنگريم، مي بينيم كه جمع آوري اين فرم ها و اطلاعات كار جديدي نيست بلكه ادامه رفتار و روشي است كه در سفرهاي استاني انجام شده است ولي احتمالا بر اثر تجربه، كار با كمي تا قسمتي همسان سازي صورت مي گيرد.
دولت نهم از همان ماه هاي اول عمر خود به سفرهاي استاني دست زد و مهمترين اقدام در اين سفرها، جمع آوري نامه هاي درخواست كمك و استمداد ازدولت بود. به طوري كه پس از پايان دور اول سفرها، صميمانه و با كمال افتخار اعلام شد كه 9 ميليون نامه جمع شده است.
آنچه اكثريت قريب به اتفاق آن نامه ها مي خواستند با آنچه امروز دولت به عنوان هدف نهايي پر كردن فرم ها بيان مي كند، يكي است. حتي مي توان ادعا كرد كه از بركت آن نامه ها، دولت توانسته نتيجه بگيرد كه مهمترين اقدام در سال آخر همين است! اما سوال اساسي كه مي توان پرسيد اين است كه سرنوشت 9 ميليون نامه مزبور چه شد و به كجا انجاميد؟ اگر در واقع همه آن نامه ها به سرانجام مي رسيد (كه علي الظاهر امري محال است) احتياجي به چنين كاري نبود. وقتي مشكل 9 ميليون خانواده ايراني (كه در واقع نماينده 36 ميليون نفر است) حل شده باشد دولت نه دغدغه راي گرفتن دوباره دارد، نه احتياجي به تحقيق و طرح و فرم و... است و نه اصولا احتياجي به برنامه هاي درازمدت و كوتاه مدت است.
حال از زاويه اي ديگر نگاه كنيم. جمع آوري 9 ميليون نامه نشان مي دهد چقدر مردم به دولت اميد بسته اند و تا چه اندازه انتظار اقدامي شايسته را مي كشند اما هر كسي مي داند كه اين اميد و انتظار محدوده زماني دارد و پس از مدتي كه اميد و انتظار پايان مي يابد، نگاه كاملا عكس مي شود. اتفاقا همه از جمله دولتمردان حس كرده اند كه چنين وضعي فرا رسيده است و اتفاقا دولت بيش از بقيه مي داند كه چقدر از اميدها و انتظارها برآورده شده و چقدر به ناكامي رسيده و حالا نگاه صاحبان نامه ها عوض شده است. بر همين مبناست كه طرح جديد يعني توزيع فرم و جمع آوري آن به روش كنوني برنامه ريزي شده است، آن هم در حالي كه هنوز هيچ كس - از جمله خود دولتمردان - نمي دانند كه پس از پايان جمع آوري اين فرمها چه اتفاقي خواهد افتاد!
با همه اين احوال، مي توان براساس سرنوشت نامه هاي جمع آوري شده، پيش بيني كرد كه چه عاقبتي در انتظار فرم هاي توزيع شده است، ضمن اينكه براساس گزارش يكي از روزنامه ها، پس از پايان مهلت تحويل فرم خانواده هاي يك تا سه نفره، تنها يك سوم خانواده ها نسبت به تكميل و تحويل فرم ها اقدام كرده اند كه اين موضوع را هم مي توان نشانه قضاوت مردم درباره اين فرم ها دانست.
حرف نهايي اينكه هرگز نمي توان جمع آوري اين فرم ها را به معني اجراي طرح نقدي كردن يارانه ها دانست; همانطور كه با جمع آوري نامه وضعيت 9 ميليون خانوار ايراني تغييري نكرد و ديگر اينكه نقدي كردن يارانه ها هم با هدفمند كردن آنها فرق دارد و نمي توان به راحتي اين دو را يكي گرفت. پس عاقبت توزيع و جمع آوري فرم هاي جديد دولت هيچ ارتباطي به هدفمند كردن يارانه ها ندارد.
*قدس
حركت كابينه لبنان به سمت عقلانيت
حسن هاني زاده
تصويب پيش نويس بيانيه كاري دولت جديد لبنان در آخرين اجلاس مشترك هيأت وزيران و رئيس جمهوري اين كشور كه در آن بر مشروع بودن سلاح مقاومت اسلامي تأكيد شده، نشان مي دهد كه دولتمردان لبنان، حركت به سمت عقلانيت و مصالح ملي را مورد توجه جدي قرار داده اند.
در پيش نويس بيانيه نهايي دولت فؤاد سنيوره، راهبردهاي مربوط به مسأله مقاومت اسلامي، سياست خارجي، اقتصاد، اسكان آوارگان و بازسازي خرابيهاي جنگ 33 روزه ارتش رژيم صهيونيستي عليه ملت لبنان شرح داده شده است.
هر چند اين بيانيه در صحن علني پارلمان لبنان مورد بحث موافقان و مخالفان قرار گرفته، اما به نظر مي رسد موضوع جنجالي بند مربوط به «مشروعيت سلاح مقاومت»، ناخرسندي گروه اكثريت 14 مارس را به دنبال داشته است. گروه 14 مارس در جريان تهيه پيش نويس بيانيه كاري دولت، تلاش كرد، بند مربوط به «مشروعيت سلاح مقاومت» را از متن بيانيه حذف كند، اما تدبير وزيران طرفدار مقاومت در كابينه فؤاد سنيوره، اين تلاشها را نقش بر آب ساخت.
از سوي ديگر، اظهارات نمايندگان موافق و مخالف بيانيه كاري دولت لبنان نشان داد كه دولتمردان اين كشور به جاي ادامه تقابل تخريبي، راه وفاق را انتخاب كرده اند و اين مي تواند آغازي براي حل بحران سياسي اين كشور باشد.
لبنان كه يك مرحله دشوار تنشهاي ناخواسته سياسي را پشت سر گذاشت، امروز بيش از هر زمان ديگر نيازمند وحدت ملي است تا در سايه اين وحدت، راهبردهاي دولت خود را عملي سازد.
با اين حال، قدرتهاي منطقه اي و فرامنطقه اي كه در اجراي سياستهاي خود در لبنان با شكست روبرو شده اند، همچنان درصدد ايجاد گسست ميان طيفهاي سياسي اين كشور هستند.حضور نماينده سفير آمريكا در لبنان در پارلمان اين كشور براي دنبال كردن مذاكرات مربوط به تصويب بيانيه كاري دولت كه با اعتراض نبيه بري، رئيس پارلمان لبنان روبرو شد، يكي از حركتهاي مرموز آمريكا براي بازنگري در مهره هاي خود در عرصه شطرنج سياسي لبنان تلقي مي شود.آمريكا و رژيم صهيونيستي و چند كشور عرب منطقه كه جنگ 33روزه و پيروزي حزب ا... را عامل شكست سياستهاي خود در خاورميانه مي دانند، پس از مشخص شدن تركيب كابينه سنيوره و گشايش افقهاي جديد سياسي در لبنان، در صدد ايفاي نقش تخريبي ديگري در اين كشور هستند.
ايجاد درگيري فرقه اي در شهر طرابلس لبنان ميان شيعيان و سنيهاي اين شهر، يكي از طرحهاي اين قدرتها براي بر هم زدن ثبات سياسي در لبنان است.اين درگيريها با دخالت قاطع ارتش لبنان، به طور موقت پايان يافت، اما به نظر مي رسد با توجه به بافت طايفه اي شهر طرابلس، خطر همچنان در كمين وحدت ملي لبنان است.
با اين حال، اين خوش بيني وجود دارد كه رهبران گروه 14 مارس كه در گذشته تلاش كرده بودند تا حزب ا... را از صحنه سياسي و مبارزاتي حذف كنند، اكنون راه خود را از راه قدرتهاي فرامنطقه اي جدا كرده اند و در صدد جبران اشتباه هاي گذشته خود هستند.
تجربه تلخ طيف 14 مارس در جريان بحران يكسال گذشته لبنان اين درس را به اين طيف داد تا از تكيه بر قدرتهاي خارجي اجتناب كنند و راهي را برگزينند كه ضامن بقاي لبنان به عنوان يك كشور تأثيرگذار عربي و منطقه اي باشد.
*صداي عدالت
انتخابات رياست جمهوري و معماي حضور خاتمي
عماد بهاور - مدتي است كه تهران صحنه رايزني ها و مذاكرات فشرده گروه هاي سياسي براي معرفي كانديدا و تعيين كيفيت حضور در انتخابات رياست جمهوري شده است. در حالي كه نيروهاي محافظه كار و طرفداران دولت همچون دوره پيشين انتخابات رياست جمهوري در پي طراحي برنامه اي پيچيده و چندلايه براي معرفي كانديدا و حضور در عرصه انتخابات هستند، اصلاح طلبان و نيروهاي خارج از حاكميت بيشتر به كيفيت حضور در اين انتخابات مي انديشند. "انتخابات" براي اصلاح طلبان ديگر در مفهوم و معناي كلاسيك آن (Elections) مطرح نيست كه آن را صحنه رقابت دموكراتيك براي در دست گرفتن قدرت بدانند. از اين زاويه ديد عرصه انتخابات تنها فضايي براي مبارزه مسالمت آميز و اصلاح طلبانه براي تقويت فرايند دموكراسي تلقي مي شود. پيروز شدن يا نشدن به معناي ورود و يا عدم ورود به قدرت شايد در اين عرصه چندان اهميتي نداشته باشد. در اين بين آنچه اهميت دارد تقويت و اتحاد جريان هاي دموكراسي خواه و نوع ارتباط و گفتگوي آن ها با مردم است.
اينكه تا چه حد مي توان سرنوشت انتخابات آتي را حدس زد مسئله اي به غايت دشوار است. سياست در ايران مشهور است به "پيش بيني ناپذير" بودن و اين به معناي آن است كه حتي با پيش بيني چندين گزينه مشخص نيز نمي توان با اطمينان گفت كه امكان رخ دادن حالتي ديگر وجود ندارد. به هر حال فارغ از آنكه چه افرادي كانديدا مي شوند و يا چه كسي در انتخابات پيروز مي شود، شايد بتوان با توجه به سابقه عملكرد جريانات سياسي مختلف تاحدي رفتار اين جريانات و جناح ها را در شرايط حضور كانديداهاي مختلف بررسي كرد.
به عقيده نگارنده حضور يا عدم حضور سيد محمد خاتمي در انتخابات آتي برنامه ها و تاكتيك هاي تمام جناح هاي سياسي را تحت تاثير قرار خواهد داد؛ در نتيجه منطقي به نظر مي رسد اگر آن برنامه ها و تاكتيك ها در دو وضعيت "حضور يا عدم حضور خاتمي" به طور جداگانه دسته بندي و بررسي شود. در ذيل اين دو وضعيت رفتارچهار طيف سياسي شامل 1- طرفداران دولت، 2- محافظه كاران سنتي، 3- اصلاح طلبان خارج از حاكميت و 4- تحريميان (تحول خواهان) قابل طرح و بررسي است.
اگر خاتمي نيايد
اگر خاتمي نيايد طرفداران دولت موقعيت خود را در معرفي احمدي نژاد به عنوان كانديداي انحصاري جريان اصولگرا از دست خواهند داد و اجماع بر سر معرفي وي به عنوان تنها كانديداي آن جريان بسيار دشوار خواهد شد. محافظه كاران سنتي در اين بين فضايي براي معرفي كانديدايي ميانه رو خواهند يافت. آن كانديدا مي تواند فردي مانند قاليباف يا حسن روحاني باشد. پس در جناح اصولگرايان به احتمال زياد اجماع بر سر يك كانديدا منتفي شده و تنوع كانديدا ها پديد خواهد آمد.
در جناح اصلاح طلبان اما وضعيت بسيار بدتر خواهد بود. اگر طرفداران دولت و محافظه كاران به معرفي دو يا سه كانديدا بسنده كنند، اصلاح طلبان اما در غياب خاتمي چندين كانديداي مختلف معرفي خواهند كرد. در حال حاضر اجماع بر سر فرد ديگري به غير از خاتمي تقريبا غيرممكن تلقي مي شود. حتي اگر اجماعي نيز صورت بگيرد، بر سر توان راي آوري كانديداي مورد اجماع شك جدي وجود دارد. در چنان شرايطي اصلاح طلبان هم از ورود به قدرت باز مي مانند و هم با نمايش يك حضور ضعيف پايگاه اجتماعي خود را بيش از پيش از دست خواهند داد. به همين دليل است كه بخش قابل توجهي از اصلاح طلبان اجماع حول فرد ديگري غيراز خاتمي را حتي اگر ممكن باشد به هيچ وجه مطلوب نمي دانند.
هر يك از گروه هاي اصلاح طلب درصورت قرارگرفتن درچنين وضعيتي از ميان سه تاكتيك متفاوت يكي را انتخاب خواهند كرد: 1- حضور در انتخابات با كانديداهاي مختلف به قصد شركت در انتخابات براي استفاده از فضاي گفتگو با مردم حتي با وجود پيش بيني شكست جدي، 2- حمايت از كانديدايي "خارج از چارچوب شوراي نگهبان" مانند عبدالله نوري يا محمد رضا خاتمي و عدم شركت در انتخابات در صورت ردصلاحيت كانديداي مذكور و 3- سكوت و عدم معرفي هيچ گونه كانديدا.
بسيار بيشتر از طرفداران دولت و محافظه كاران سنتي، اين تحريميان و تحول خواهان هستند كه از كانديدا نشدن خاتمي خوشحال خواهند شد. آن ها كه در طي سال هاي گذشته همواره مخالف حضور در انتخابات دوره هاي مختلف شوراها، مجلس و رياست جمهوري بوده اند، بيش از آنكه نگران حضور اصولگرايان تندرو در قدرت باشند، نگران حضور اصلاح طلبان در قدرتند. تحريميان هرگونه اصلاحات در چارچوب ساختار حقوقي فعلي را نامطلوب و ناممكن ارزيابي مي كنند و در نتيجه در طي سال هاي گذشته با نقد اصلاح طلبان و فراهم آوردن شرايط تحريم انتخابات سعي كرده اند تا با كاهش مشاركت مردم از راي اصلاح طلبان كاسته و فرآيند خروج آن ها از حاكميت را تسهيل كنند. پس در صورتي كه خاتمي نيايد، به دليل عدم وجود چشم انداز مثبت از پيروزي در انتخابات، امكان طرح تحريم انتخابات براي ايشان بسيار ساده تر خواهد بود. اين گروه ها پيش از آنكه اساسا وضعيت حضور يا عدم حضور خاتمي روشن شده باشد، با طرح كانديدايي كه به عقيده ايشان ردصلاحيتش محتمل است، شرايط را براي توجيه تحريم انتخابات فراهم نمايند. به همين دليل است كه از هم اكنون به سراغ عبدالله نوري رفته اند و سعي مي كنند جبهه تحول خواهان (تحريميان) را حول محورت وي ساماندهي كنند.
چنانچه مشاهده مي شود، عدم حضور خاتمي در انتخابات نه تنها به شكست قطعي اصلاح طلبان در انتخابات مي انجامد كه حتي مديريت و كنترل جريان دموكراسي خواهي را نيز از دست اصلاح طلبان خارج ساخته و در دستان گروه هاي تندرو و تحريمي قرار خواهد داد. در صورت تقويت جريان هاي تندرو مخالف حاكميت، به صورت طبيعي در طرف مقابل و در درون حاكميت نيز جريان تندروي طرفدار دولت تقويت خواهد شد تا وضعيت تقابلي بيش از پيش به دوقطبي جنگ و خشونت نزديك شود. اينگونه است كه در فضاي راديكاليزه جريان اصلي قدرت در كشور به سمت حمايت از گروه هاي تندروي طرفدار دولت براي پيروزي در انتخابات تمايل پيدا مي كند و بدين ترتيب جريان هاي تندروي درون و بيرون حاكميت يكديگر را تقويت و احيا مي كنند.
اگر خاتمي بيايد
اگر خاتمي بيايد جناح هاي طرفدار دولت و محافظه كار سعي مي كنند براي بالابردن احتمال پيروزي در برابر خاتمي بر سر اجماع براي معرفي يك كانديدا توافق كنند و بديهي است كه آن كانديدا نيز احمدي نژاد خواهد بود. اما دلايلي وجود دارد كه اجماع جريان اصولگرا بر سر احمدي نژاد تنها به معني عدم معرفي كانديدايي ديگر خواهد بود و نه حمايت قطعي و عملي از وي در انتخابات، چنانچه شايد بخشي از محافظه كاران پيروزي جريان معتدل اصلاح طلب را با محوريت خاتمي به حال مملكت مفيدتر بدانند تا پيروزي جريان تندروي طرفداران دولت. پس باوجود اينكه در ظاهر طرفداران دولت موفق به معرفي كانديداي خود به عنوان تنها كانديداي جناح اصولگرا و محافظه كار خواهند شد، اما در مجموع آن جناح وحدت و انسجام استراتژيك خود را از دست خواهد داد و احمدي نژاد در برابر كانديداي اصلاح طلبان (خاتمي) تضعيف خواهد شد.
اصلاح طلبان نيز مانند محافظه كاران قطعا يك كانديدا معرفي خواهند كرد و شخص ديگري را در كنار خاتمي كانديدا نمي كنند. از آنجا كه بخشي از محافظه كاران علي رغم ميل باطني خود مجبور به حمايت از احمدي نژاد خواهند شد، نيروهاي اصلاح طلب مي توانند با رايزني با چنين گروه هايي سلامت انتخابات و تاييد صلاحيت خاتمي را براي شكل گيري يك رقابت جدي با احمدي نژاد تضمين نمايند. اين توافق ميان نيروهاي معتدل هر يك از دو جناح اصلاح طلب و محافظه كار در تئوري هاي گذار به دموكراسي به عنوان يكي از پايه هاي اين نوع گذار مطرح شده است. پس حضور خاتمي باعث تقويت جريان معتدل و ميانه رو در كشور شده و جريان هاي تندرو را تضعيف مي كند. اينگونه جريان هاي معتدل و ميانه روي داخل و خارج حاكميت نيز يكديگر را تقويت خواهند كرد.
با اعلام كانديداتوري سيد محمد خاتمي، همزمان با تضعيف جريان تندرو داخل حاكميت (طرفداران دولت)، جريان تندروي خارج از حاكميت (تحريميان) نيز به طرز محسوسي تضعيف خواهد شد. بديهي است كه اگر خاتمي كانديدا شود، فضاي تحريم شكسته شده و تحريميان در موضع ضعف قرار خواهند گرفت. به غير از حدود 25 درصد از مردم بي تفاوت، كمتر مردماني حاضر خواهند شد كه انتخاباتي با حضور خاتمي را تحريم نمايند. (هرچند كه تحريميان با اين نظر به شدت مخالفند.) به هرحال نمي توان شك كرد كه مشاركت مردم در صورت شكل گيري رقابت دوقطبي احمدي نژاد - خاتمي به طرز محسوسي نسبت به انتخابات پيشين افزايش خواهد يافت. چنين شرايطي ابتكار عمل در پيشبرد فرآيند دموكراسي را از كنترل نيروهاي تندروي تحريمي خارج خواهد ساخت و در كنترل طيف معتدل اصلاح طلب (از مشاركت و سازمان مجاهدين و ساير احزاب اصلاح طلب گرفته تا نيروهاي ملي مذهبي) قرار خواهد داد.
به هرحال حتي با حضور خاتمي هم به دلايل بسياري نمي توان قاطعانه پيش بيني كرد كه وي پيروز انتخابات خواهد بود، اما حضورش مزاياي بسياري در تقويت فرايند دموكراسي خواهي در كشور خواهد داشت از جمله موارد زير:
1- شكل گيري توافق غير رسمي ميان معتدلين دو جناح كه اين خود از پايه هاي اوليه گذار مسالمت آميز به دموكراسي است.
2- شكل گيري جنبش اجتماعي باثبات حول محور خاتمي در برابر اصولگرايان تندرو و بازسازي رهبريت اصلاحات در ايران
3-باقي ماندن ابتكار عمل در پيشبرد فرآيند دموكراسي در كنترل طيف اصلاح طلب و نه تندروها
4-گريز از دوقطبي تقابل، جنگ و خشونت
5-كاهش تهديدات بين المللي و كاهش احتمال وقوع جنگ و حمله نظامي
*سياست روز
وعده صادقي كه تحقق مييابد
مهدي عزيزي
اگرچه پيروزي حزبالله لبنان در تابستان 2006 در برابر ارتش اسرائيل جنگ سي و سه روزه نام گرفت اما بيشتر رسانههاي همگراي منطقه ترجيح ميدهند تا از آن به عنوان وعده صادق ياد كنند. نام وعده صادق شايد به اين خاطر است كه سيد حسن نصرالله درباره تمامي آنچه كه وعده داد، صادق بود. وعده راستيني كه نشان دهنده پايان اسطوره شكستناپذيري اسرائيل بود.
و اين همان موضوع است كه رسانههاي اسرائيلي نيز به آن اعتراف كردهاند. بيشتر رسانههاي اسرائيلي براي ارائه گزارش و آمار از وضعيت جنگ لبنان به سخنان سيدحسننصرالله استناد ميكردند و به گفته آنها صادقترين فرد دبير كل حزب الله لبنان است. آنها حتي به آمار و گزارشهاي رسانههاي خود و منابع امنيتي و اطلاعاتي اسرائيلي اعتقادي نداشتند.
سيد حسن نصرالله در تابستان 2006 گفته بودكه اسراي لبناني را آزاد خواهد كرد و شايد در آن زمان كمتر كسي تصور ميكرد كه اين سخنان تحقق يابد. اما پس از گذشت 2 سال همگان شاهد بودند كه سمير قنطار قديميترين اسير لبناني از زندانهاي اسرائيلي آزاد شد. و اين همان رخداد بزرگي بود كه حسن نصرالله وعده آنرا دو سال پيش داده بود.
از سوي ديگر مقامهاي اسرائيلي به خوبي به ياد دارند كه تمامي آنچه كه سيد حسن نصرالله وعده كرده بود تحقق يافته است وهمين مسئله نگراني آنان را بيشتر كرده است. به غير از وعده آزادي قنطار و اسراي لبناني طرح مسئله انتقام از ترور عماد مغنيه از سوي يكي از فرماندهان ارشد حزبالله لبنان در سوريه از موضوعات ديگري است كه دبير كل حزب الله وعده داده است حزب الله انتقام خون وي را خواهد گرفت.
از سويي ديگر سمير قنطار كه در جريان مبادله اسرا آزاد شده است گفت كه پاسخ به ترور مغنيه بيشك در راه است و ما تا آزادي كامل فلسطين هرگز احساس خستگي نخواهيم كرد.
وي افزود: بزرگداشت شهدا تنها به ذكر خاطرات و اقدامات آنها منحصر نميشود و بايستي در راه آنان گام برداريم. وي وعده داد كه انتقام از ترور مغنيه و پاسخ مقاومت به اين اقدام جنايتكارانه اسرائيليها در راه است و مبارزان حزبالله چيزي به نام خستگي نميشناسند.
قنطار، بزرگ اسراي لبناني كه مدت 30 سال در اسارتگاههاي اسرائيل شكنجه شده است تاكيد كرد كه ما به ترور پاسخ خواهيم گفت: تا جهانيان بدانندكه وي چه كسي بود و در راه ملت و مقاومت در برابر اشغال چه اقداماتي كرد؟
و همگان به خوبي ميدانند كه آنچه كه حزبالله به آن وعده داده است محقق خواهد شد و تلآويو بايد به زودي منتظر انتقامجويي حزب الله از خون مغنيه باشد.
انتهاي پيام/
سه شنبه 22 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]
-
گوناگون
پربازدیدترینها