محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855100515
گفتوگو با پروين قائممقامي؛آتليه دانشكده خانه دانشجو
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگو با پروين قائممقامي؛آتليه دانشكده خانه دانشجو
دكتر پروين قائم مقامي، در سال 1366 از دانشگاه تهران در رشته معماري فارغالتحصيل شد و در سال 1996، حدود 10 سال بعدتر، از دانشگاه سيدني استراليا دكتراي معماري گرفت. به گفته خودش، بيش از 20 سال است كه در قلمروهاي مختلف، فعال بوده و تجربه اندوخته است. سالها در وزارت مسكن خدمت كرده و در دانشگاهها تدريس كرده است. امروزه، معماران زيادي هستند كه دانشجوي او در دانشگاه علم و صنعت بودند. او به عنوان استاد مدعو، دانشجويان زيادي را در دانشگاه چمران اهواز، سهند تبريز و آزاد قزوين تربيت كرده است. دكتر قائم مقامي، مسووليت و مديريت را دارد كه يكي از معدود موسسات آموزشي معتبر تحت نظر سازمان نظام مهندسي ساختمان براي كمك به مهندساني است كه داوطلب آزمونهاي سازمان نظام مهندسي هستند، همينطور مهندساني كه ميخواهند پيشرفت كنند و روزگار بهتري در حيطه مهندسي داشته باشند. دكتر قائم مقامي ميتواند مخاطب ما براي بحث باشد، چون هم دانشكده را تجربه كرده است و هم محصول همان دانشكدهها را براي آزمون جديتر ورود به حرفه با گواهي سازمان نظام مهندسي.
شما سالها در دانشكدههاي معماري تدريس كردهايد؛ در تبريز و تهران، در اهواز و قزوين و ديگر شهرها. الان هم در موسسهتان معماراني را ميپذيريد كه خود را براي آزمون سازمان نظام مهندسي آماده ميكنند و متاسفانه شاهديد چه ضعفهاي اساسي و عمدهاي در ذخيره دانش و تجربه در اين زمينه هست، چرا چنين است؟ چرا از دانشكدههاي ما بيرون نميآيد؟ معتقدم ما بايد 4 برهه را براي تربيت يك معمار در نظر بگيريم: دوران تحصيلات مدرسهاي، مقطع آزمون، مقطع دانشكده و مقطع بعد از دانشگاه. نظام آموزش و پرورش كاملا به نظام آموزش عالي مرتبط است و محصول همين نظام است كه وارد دانشگاهها ميشود. شما در چه رده و مقطع از آموزش و پرورش ميتوانيد زمينه رشد يا ايجاد انگيزه براي رشته معماري را ببينيد؟ اساسا، نظام آموزش و پرورش ما نظام هدفمندي نيست. همه بچهها در تمام نقاط اين سرزمين، فارغ از قوم و اقليم و نياز، آموزش واحدي ميبينند. دانشآموز، بعد از يازده يا دوازده سال، هنوز نميداند چه كاره است و كدام رشته دانشگاهي يا روش زندگي را بايد انتخاب كند.
لطفا اين بحث را كمي بازتر كنيد.
باور من اين است كه امروزه، با اين همه امكانات خواسته و ناخواسته ارتباطي، از روزنامه و كتاب بگيريد تا اينترنت و ماهواره، بچهها بايد از سنين كودكي بتوانند خط زندگي آينده خود را ترسيم كنند. چه كسي گفته كه همه بايد همه اين دورهها را بگذرانند و يكسان با سد سديد كنكور مواجه شوند. چرا بچهها از دوره دبستان به بعد تقسيم نشوند و مثلا تعدادي به آموزش مهارتهاي فني و حرفهاي بروند و عدهاي به دنبال درس و نظريه و تئوري. آموزش ما بايد هدفمند باشد.
برهه آزمون را چگونه ميبينيد؟
در اين خصوص موضوع بسيار ساده است. من از دوره و روال آموزش خودمان مثال ميزنم. آن سالها، معماري كنكور اختصاصي هم داشت. يعني چه؟ يعني اينكه هركسي قرار نيست وارد دانشكده معماري شود، صرفا بهخاطر اينكه رتبه كنكورش اين امكان را ميدهد. هركس كه ميخواست وارد دانشكده معماري شود بايد خود را براي كنكور اين دانشكده آماده ميكرد. يادتان نيست آموزشگاههاي آن موقع را؟ آتليه ديزاين و آتليه كنكور معروفترينها بودند. ما در اين موسسهها دورههاي تاريخ هنر، حجمشناسي، رنگشناسي، پرسپكتيو و طراحي و يكي چند دوره ديگر را هم طي ميكرديم كه بتوانيم از كنكور معماري رد شويم.
به عبارتي، دورههايي كه الان حجم اصلي درسهاي دوره كارداني معماري را تشكيل ميدهند؟
شايد حتي پربارتر از اين هم. الان، طفلك اين بچهها كه چيزي ياد نميگيرند. ما وقتي وارد دانشكده ميشديم، قبلا چنين دورههايي را گذرانده بوديم. مثل بچههاي الان نبوديم كه بيچاره استاد نميداند از كجا با آنها شروع كند. الان انتخاب رشته معماري براي يك كنكوري، هيچ انگيزه و دليل خاصي نميطلبد بهغير از رتبه كنكور. اين خيلي بد است. معماري از آن رشتههايي است كه اگر انگيزه نداشته باشي و عاشقش نباشي، هرگز نميتواني موفق بشوي. معماري نه تكنيك صرف است و نه نقاشي؛ معماري رشتهاي چندوجهي است، درست مثل زندگي. اصلا معماري يعني خود زندگي.
بالاخره، دانشجو وارد دانشكده معماري ميشود!
بله، تازه مشكل شروع ميشود. تصورش را بكنيد كه آن موقع ما آن دورهها را ميگذرانديم و وارد دانشكده ميشديم و در بسياري از مقاطع و دورهها به اعتبار و اختيار دانشكده، واحدهاي اضافي هم ميگذرانديم. دانشگاه تهران معمولا دوره فوقليسانس پيوسته را نه با 180 واحد، گاه با 210 واحد به سرانجام ميرساند. حالا چي؟ اولا كه دانشكدهها اختيار كم و زياد كردن واحد درسي را ندارند، تمام دانشكدهها سيلابس درسي واحدي دارند، آن هم سيلابسي با اين همه درسهاي عمومي غيرتخصصي. براي دوره كارشناسي معماري، مجموعا پنج پروژه طرح معماري وجود دارد. با اين حجم كم واحدهاي تخصصي و مقدار زياد درسهاي عمومي چه انتظاري هست؟ اگر دقت كنيم واحدهاي تخصصي معماري به نصف 140 واحد كل دوره نميرسد. من مخالف درسهاي عمومي نيستم. بالاخره صلاح ديدهاند اين درسها را دانشجوها بگذرانند. اشكالي نيست ولي موضوع اين است كه درسها و واحدهاي تخصصي دانشكده معماري كم است. بچهها بايد بيش از اينها معماري كار كنند و فارغالتحصيل شوند.
و شايد به خاطر همين هم است كه در طول ترم حتي نميشود پروژه را تا آخر رساند. معمولا تا به پلانها ميرسيم، ترم تمام شده است. در حالي كه حداكثر تا وسط ترم بايد پلان و مقطع و نما درآمده باشد كه نيمه دوم ترم را بشود معماري كار كرد.
كاملا درست است. بچهها به تكميل پروژه نميرسند. ضعيف هستند و مشكل هم دارند. استادها هم متاسفانه امكان نوآوري و صفشكني ندارند.
امكانش را ندارند يا توانش را؟
شايد هردو. قصد بياحترامي به كسي را ندارم، ولي استادان امروز آن عرق و انگيزهاي را كه براي تربيت معماران آينده بايد داشته باشند، ندارند. اين را ميگويم چون خودم هم يكي از همين استادها هستم. متاسفانه استادها از خودشان مايه نميگذارند. تدريس يك كار اداري شده. شايد ما خوششانس بوديم كه آن استادها و آن فضاي دانشكده راداشتيم.
منظورتان زندگي آتليهاي است؟
بله! اصلا چطور ميشود آدم دانشجوي معماري باشد و آتليه دانشكده نشود خانهاش. آتليه و خود دانشكده براي ما زيباتر و دلنشينتر از خانه بود. الان بچهها هي ساعت را نگاه ميكنند كه از دانشكده بزنند بيرون. به همين خاطر من حتي با كاركردن بچهها هم مخالفم؛ مگر در يكي دو ترم آخر دانشكده. دانشجوي معماري بايد حداقل جدايي از دانشكده را داشته باشد.
البته، در اين مقوله خاص، فقط دانشجوها تقصيركار نيستند. اصلا فضا چنين فضايي نيست. بسياري از خطوط، قرمز شدهاند. بچهها خيلي مقصر نيستند.
قبول دارم. ما كه در اينجا دنبال باني و مقصر نيستيم. اوضاع را توصيف ميكنيم. دانشجوي معماري بايد از همان ترم اول، زندگي خانگي و خانوادگي را ببوسد و بگذارد كنار و بشود دانشجوي معماري. سفر برود و بگردد و ببيند. معماري چيزي نيست كه بشود از دور با آن آشنا شد. حداقل انتظار از دانشجوي معماري اين است كه با پايان دوره دانشكده، تمام ايران را ديده باشد. حتي برخي كشورهاي ديگر را هم تجربه كرده باشد. شما چگونه ميخواهيد بچهها چغازنبيل يا گوردخمههاي سيراف را درك كنند، وقتي آنها را نميبينند يا سامانه مهندسي آب شوشتر و نجفآباد را. لازمه غناي آموزشي معماري همين جور چيزها است. يكي از معماران بزرگ ميگويد:
يكي ديگر هم ميگويد و منظورش اين است كه امكان ديدن چه چيزهايي را داري. بپردازيم به مقولهاي ديگر. به نظر شما اين كدام درس است كه اگر دانشجوي معماري آن را نخواند يا نگذراند، معمار نميشود؟
مهمترين درسهاي دانشكده معماري عبارتند از طراحي معماري، فن ساختمان و درسهاي مربوط به شرايط محيطي مثل تنظيم شرايط محيطي، آكوستيك و سامانههاي انرژي. اساسا مباحث مربوط به سازه و تاسيسات گرمايش و سرمايش را ميتوان سرشاخههاي مهندسي دانست. طبيعي است كه در دانشكده عمران اين شاخهها واحدهاي اصلي را ميگيرند ولي در دانشكده معماري هم فراموش نميشوند و بهاي لازم را دارند. در اينجا لازم است اشاره كنم به اين نكته مهم كه متاسفانه در دانشكدههاي ما، در دانشكدههاي عمران هم، سازههاي چوبي و اساسا چوب، تدريس نميشود. سازههاي فولادي و بتني داريم ولي چوبي نداريم. آن هم در كشوري كه سنت سازههاي چوبي در بسياري از جاهاي آن هنوز زنده است و بنا بر تجربه بسياري از كشورها، سازه مناسبي در برابر زلزله است. بگذريم كه ديگر سازههاي بوميمان را هم خيلي ويتريني و توريستي آموزش ميدهيم نه روشنگرانه و درسآموز.
اين نوع برخورد با چنين مباحثي محدود به سازه و معماري بومي نميشود. ما در دانشكدههايمان از معماري امروز جهان هم سرسري رد ميشويم. از معماري پايدار و مباحث انرژي غفلت ميكنيم و سازههاي نوين را هم بهصورت كارتپستالي ميخوانيم. ضمن اينكه به معماري داخلي حتي در حد چند واحد هم نميپردازيم. مجسمهسازي و طراحي آزاد و گرافيك هم كاملا از واحدهاي دانشگاهي حذف شدهاند.
درست به همين خاطر هم هست كه مدرك دانشگاهي، اعتبار سابق را ندارد. به اعتقاد من، اين امر بسيار مهمي است كه يك دانشكدهاي بيايد و اعلام كند كه فلان آدم را من به عنوان دانشآموخته اين دانشكده تاييد ميكنم و مدرك ديپلمش را صادر ميكنم. واقعا عجيب است كه همه وروديهاي دانشكده بايد فارغالتحصيل شوند. آيا واقعا هيچكدام از اين دانشجوها ردشدني و اخراجي نيستند؟ هركس كه وارد دانشكده شد، آن هم با چنين روش گزينشي، حتما بايد معمار شود؟ مگر ميشود؟
معمارشدن آنها يك طرف، توقع نمرههاي بالا هم يك طرف. در دورههاي ما نمره ارج و قربي داشت. بهقول معروف، نمره علف خرس نبود. معدلهاي خوب در حد 16 و 17 بود. الان پايينترين نمرهها همينها هستند. كسي را نمياندازند كه هيچ، نمره كم هم نميدهند. نمره بالا شده يك سنت. خود استادها هم خيال ميكنند اگر نمرههاي دانشجوهايشان بالا باشد، به معني موفقيت كلاس و استاد است.
يادم هست وقتي در سيدني وارد دوره دكتري شدم، جمعا هشت نفر بوديم. از اين هشت نفر هم پس از يك سال و نيم، سه نفر را بيرون انداختند. خيلي مودبانه و محترمانه به آنها گفتند كه شما آدمهاي خوب و محترمي هستيد ولي دكتري معماري چيزي نيست كه به شما داده شود. همه ميدانستند كه ورود به دوره دكتري، يك روند اتوماتيك و خود بهخودي نيست. همه كس نبايد و لزومي ندارد اين دوره را بگذراند. در مورد دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد هم چنين فلسفهاي بايد حاكم باشد. اين همه دانشكده معماري در ايران داريم. شايد به يكصد واحد برسد. آيا از هر دانشكده، در هرسال، يك معمار به معني واقعي آن بيرون ميآيد؟ من مخالف تعدد دانشكدهها نيستم. مخالف ورود راحت دانشجو به دانشكده هم نيستم، ولي به خروجي چنين ساده و حتمي اعتراض دارم. بياييم ورودي را ساده بگيريم ولي خروجي را كنترل كنيم.
اين پيشنهاد بدي نيست. حتي كنكور را هم ميتوانيم حذف كنيم. در حد مصاحبه و گزينش فني از طرف هر دانشكده ميتوانيم كنكور را برگزار كنيم. هر دانشكدهاي هم گزينش خاص خود را داشته باشد. دليلي ندارد سطح دانشگاه تهران يا شهيد بهشتي حتما با دانشگاه ايكس يكي باشد. اصلا در معماري قرار نيست همه مثل محصولات كارخانه كارتنسازي يكسان و يك شكل باشند. علاوه بر سطح كيفي آموزش در هر دانشكده، فلسفه و مباني نظري معماري در دانشكدههاي اصلي ميتواند متفاوت باشد. مگر سالها و سالها بين دانشگاه تهران و دانشگاه شهيد بهشتي (ملي سابق) رقابت شيرين و پرثمر بين به اصطلاح مكتب فرانسه و مكتب ايتاليا نبود؟
در نهايت، مهم اين است كه دانشكده و مدرك آن اهميت و ارزش داشته باشد. فارغالتحصيل معماري بايد بتواند با استناد به مدرك خود، در كوتاهترين فاصله زماني ممكن، وارد بازار كار شود و منشا اثر شود.
در مرحله ورود به بازار كار است كه سازمان نظام مهندسي وارد معادلات ما ميشود.
سازمان نظام مهندسي ساختمان، در حقيقت، ميخواهد اين ضعف آموزشي را جبران كند. به معماران و مهندسان پيشنهاد ميكند دورههايي را بگذرانند و با قبول شدن در آزمون سازمان، مجوز ورود رسمي به بازار كار را بگيرند. طبيعي است كه هدف و برنامه بسيار مثبتي است. در اينجا هم بايد مواظب باشيم كه دورههاي پيشنهادي و تحت نظارت سازمان نظام مهندسي به سرنوشت دانشكدهها دچار نشوند. موضوع اصلي هم، از همين آغاز، انتخاب استادهاي مدرس اين دورههاست. به هرحال، كساني در اين كلاسها شركت ميكنند كه مهندس و غالبا حتي استاد دانشگاه هستند. كساني كه در اين دورهها تدريس ميكنند، نبايد خيال كنند كه با دانشجو طرف هستند و همان ضعفها و نقص دانشي دانشكده هنوز با مهندس هست. بايد اينگونه بينديشند كه شركتكنندگان در اين كلاسها دنبال تازههاي معماري و مهندسي هستند نه درسهاي مدرسهاي.
من البته نميدانم كه مدرسين اين كلاسها، كه از طرف سازمان نظام مهندسي معرفي ميشوند، چگونه انتخاب ميشوند. ولي اين را ميدانم كه در بسياري از كشورها دورههاي ارتقاي فني در معماري و مهندسي هست و معماران حتي بدون نياز به مدركي از جانب سازمان مثلا نظام مهندسي اين دورهها را مرتب ميگذرانند تا خود را بهروز نگه دارند.
خب، وضعيت ما چنين نيست. ما در وهله اول موضوع را داريم. در اين آزمون، سازمان ميخواهد پايهها و اصول عام و اوليه و ضروري حرفهاي را از داوطلبان به بازار كار امتحان بگيرد. بسيار محتمل است كه داوطلب انديشه و ذهن معماري مدرن و بالايي دارد ولي مجبور است با همان قواعد عام طراحي و بستن پلان در آزمون شركت كند. شايد اين برخورد نوعي برخورد محافظهكارانه باشد، ولي شايد هم گريزي نيست. در كنار اين امر، در آزمون سازمان نظام مهندسي و بهخصوص در تستها، اطلاعاتي از داوطلب انتظار دارند كه ندانستن آن، قطعا در كيفيت معماري داوطلب تاثير ندارد. مثل تعداد اعضاي هياترئيسه شوراي انتظامي يا حتي تخلفها و نوع مجازات آنها. درست است كه دانستن اين دادهها ميتواند براي معمار مفيد باشد، ولي قطعا نبايد و نميتواند در ورودش به بازار كار تعيينكننده باشد. حتي اگر اين داوطلب قرار است كه به محض ورود به بازار كار رئيس شركت هم بشود، باز اينگونه اطلاعات چيزي نيست كه ندانستنشان مانعي براي مديريت او بشود.
اين هم همان داستان دانشكده است. مثل اينكه ما در اين مملكت بيش از اينكه به كار خودمان بپردازيم، بايد به حيطه نفوذ ديگران دستاندازي كنيم. اگر قرار است ما مديرعامل تربيت كنيم، واحدهاي مديريتي را در اولويت قرار ميدهيم، ولي آزمون سازمان نظام مهندسي، قاعدتا، به اين نيت است كه معلوم كند طرف معمار هست يا نه؟
بايد هوشيار باشيم كه سازمان به دامي نيفتد كه دانشكدهها افتادند. معتقدم دورههاي موردنظر سازمان، در حقيقت، دورههاي فوق تخصصي هستند و بايد سرشار و غني و تازه باشند. بايد تكيهاش بر شعور معماري و مهارتهاي اجرايي باشد. متون حفظ كردني را هميشه ميشود بهصورت انفرادي فراگرفت. به باور من، اين دورهها حكم دورههاي فوق تخصصي را دارند و بايد چنان كيفيت و مطلوبيتي داشته باشند كه مهندسان خودشان براي استفاده از آنها تو نوبت بايستند، نه اينكه بهخاطر گرفتن ارتقا يا پاس كردن آزمون و به اجبار وارد كلاس شوند و حتي رويشان نشود به دوست وآشنا بگويند كه دارند دورههاي سازمان نظام مهندسي را ميگذرانند. اينها همان مهندساني هستند كه براي شنيدن سخنرانيها و پلميكهاي معماري در خانه هنرمندان يا جاهاي ديگر، اين همه اشتياق نشان ميدهند.
ظاهرا الان اوضاع برعكس اين چيزي است كه شما ميفرماييد. متاسفانه تعداد نهچندان كمي از داوطلبان آزمون هم دغدغه حق امضا را دارند تا اندوختن دانشي جديد. در حقيقت، مثل اينكه همه چيزمان به همه چيزمان ميآيد. نه سازمان نظام مهندسي دنبال ارتقاي واقعي دانش و مهارت معماران است و نه غالبا خود معمارها. اينجا هم حق امضا همان كميايي شده كه مدرك در دانشگاه بود. از ديد من، در اين كشور، بالاخره، اين يك قانون است كه هيچ ساختماني ساخته نميشود مگر آنكه امضاي يك معمار پايش باشد و ما معمارها به همين سادگي امضايمان را پاي هركاري ميزنيم، و گاه حتي آن را ميفروشيم؛ وحشتناك است.
موضوع كمي پيچيدهتر از اين حرفهاست. دانشكده معماري بايد چنان اعتبار و ارزشي داشته باشد كه فارغالتحصيل آن خودش را درحد يك امضا فروش پايين نياورد. سيستم مشكل دارد. اين معضل، اگر دقيقتر به آن نگاه كنيم، خيلي ديرينه است. برميگردد حتي به روزهايي كه استاد پيرنيا از دانشگاه فرار كرد؛ آن هم از دانشگاه تهران. فرار او از دانشگاه اعتراضي بود به جامعه آكادميك ايران. و بعد از چند سال همين پيرنياي فراري از دانشگاه شد مرجع معماري بومي ايران، به گونهاي كه دانشگاه مجبور شد دكتراي افتخاري بهاو بدهد. اين موضوع مهمي بود و هست. ياد داستان امام محمد غزالي ميافتم و آن مسائل و وقايع عبرتآموز.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 21 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]
-
گوناگون
پربازدیدترینها