واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
درجه اصلاحاتي كه عملاً فرمانروايان به آن دست زدند اغلب در تاريخهاي سياسي قرن هيجدهم ذكر شده است. بسياري از تاريخنويسان معتقدند كه در اواخر قرن هيجدهم يك نوع پادشاهي جديد ظهور كرد كه استبداد روشنفكري يا خودكامگي روشنفكري خوانده شد. به نظر ميرسد، پادشاهاني مانند فردريك دوم پروس، كاترين كبير روسيه، و جوزف دوم اتريش كه توصيه فلاسفه را در حكومت بر اساس اصول روشنفكري به كار گرفتهاند، راهي را به مليت مدرن باز كرده باشند. تحقيقات جديد در فايده مفهوم مطلق گرايي روشنفكري ترديد دارند. ما ميتوانيم در مورد درجه اين مطلقگرايي روشنفكري با پيمايش تحولات كشورهاي اروپايي در قرن هيجدهم و سپس در مورد مطلقگرايي در اواخر قرن هيجدهم به قضاوت بپردازيم.
كشورهاي ساحل اقيانوس اطلس
سفرهاي خارج از كشور در قرن شانزدهم، باعث شد تا محور اقتصاد اروپايي شروع به انتقال از مديترانه به كرانههاي اقيانوس اطلس كند. در قرن هفدهم، با رو به كاهش گذاشتن قدرت اسپانيا و پرتغال، كشورهاي انگلستان و هلند توسعه يافتند و در قرن هيجدهم، قدرت هلند نيز رو به كاهش گذاشت و نوبت به انگليسيها و فرانسويها رسيد تا به ايجاد امپراطوريهاي بازرگاني كه طليعه رشد يك اقتصاد جهاني واقعي بود بپردازند.
***
فرانسه
در قرن هيجدهم با قوت گرفتن نهضت روشنفكري اقتصاد فرانسه رونق گرفت. پادشاهي فرانسه، چندان تحت تاثير فلاسفه قرار نگرفت و زماني كه اشرافيت فرانسوي رو به رشد بود، در مقابل اصلاحات مقاومت ميكرد.
لويي چهاردهم، فرانسه را با يك سرزمين بزرگ ولي با بدهي فراوان، مردم ناراضي و يك نوه 5 ساله به عنوان جانشين خود وداع كرد. دولت فرانسه اول به دست نايب السلطنه، دوك اورلئان كه مقاصد خير وي در نتيجه ميخوارگي و بياخلاقي نتيجهاي نداشت، و سپس كاردينال فلوري1 وزير پادشاه افتاد.
در اين زمان فرانسه از ماجراجويي در خارج از كشور دست كشيد، تجارت را توسعه داد، رشد صنايع خصوصاً زغال سنگ و منسوجات را تشويق كرد. بودجه كشور هم تا مدتي متعادل بود. وقتي فلوري در سال 1743 از دنيا رفت، لويي پانزدهم (1774ـ1715) تصميم گرفت تا به تنهايي حكومت كند. اما از آنجا كه لويي هم تنبل و هم ضعيف بود، وزرا و زنان وي شروع به اعمال نفوذ در او و كنترل امور كشور كردند، و موجب آبروريزي سلطنت شدند. از دست دادن امپراطوري در يك جنگ 7 ساله همراه با مالياتهاي سنگين و حجم عظيمي از بدهيهاي دولتي، مردم گرسنه بيشتر، و يك زندگي شاهانه سبك سر و بيخيال در ورساي، لويي را مجبور به پي بردن به اين حقيقت كرد كه مردم از پادشاهي وي بيزارند.
شايد اگر يك شاه لايق جانشين لويي ميشد، كارها به سامان ميرسيد. ولي پادشاه جديد لويي شانزدهم 20 ساله (792ـ1774) و نوه وي اطلاع اندكي از كار دولت فرانسه، و نيروي كمي براي مقابله مصمم با مسائل كشور داشت. همسر وي ماري آنتوانت2 يك شاهزاده اتريشي فاسد بود كه بيشتر وقتش به توطئهپردازي در دربار ميگذشت. پس از آنكه بحران مالي فرانسه قوت گرفت، نه لويي و نه ملكه، توانايي درك عمل اين نااميدي و نارضايتي كه به زودي منجر به يك انقلاب خشونتبار شد را نداشتند
***
بريتانياي كبير
موفقيت انقلاب شكوهمند در انگلستان بدون اين كه سلطنت مشروطه را برقرار سازد، توانست از بازگشت استبداد جلوگيري كند. خصوصيت سيستم سياسي انگلستان در قرن هيجدهم با تقسيم قدرت بين شاه و پارلمان كه پارلمان به تدريج نسبت به شاه قدرتمندتر ميشد، شناخته ميشود. اتحاد پادشاهي در بريتانياي كبير وقتي كه دولت انگلستان و اسكاتلند با هم متحد شدند، در سال 1707 بوجود آمد، و اصطلاح بريتانيايي به معني انگليسي ـ اسكاتلندي رايج شد.
شاه، وزيران خود را كه به وي پاسخگو بودند و مسئوليت سياستگذاري و هدايت پارلمان را داشتند، انتخاب ميكرد، و پارلمان قدرت تدوين قوانين، اعمال ماليات، تصويب بودجه، و به طور غيرمستقيم نفوذ در وزيران پادشاه را داشت. پارلمان انگلستان در قرن هيجدهم تحت سلطه اشراف زمينداري بود كه تاريخنويسان معمولاً آنها را به دو گروه: اشرافزادگان كه عضو مجلس اعيان بودند و به عنوان نماينده پادشاه در ايالات بر انتصاب رئيس دادگاه بخش نظارت داشتند؛ و اشراف زميندار درجه دو3، كه عضو مجلس عوام بودند و به عنوان رئيس دادگاه بخش در بخشها خدمت ميكردند، تقسيم ميكنند.
بحثهاي تاريخي زيادي در مورد چگونگي تشخيص بين اين دو گروه كه صفات مشترك زيادي داشتند وجود دارد. هر دو گروه زمين داراني بودند كه منابع اقتصادي شبيه به هم داشتند و اغلب بين همديگر ازدواج ميكردند.
پينويسها:
1. Fleury
2. Marie Antoinette
3. Gentry
دوشنبه 21 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]