واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: درآمد
این دفتر رساله کوتاهی درباره برخی از وجوه تاریخ اندیشه سیاسی ایران در دوره اسلامی با تاکیدی بر اندیشه و عمل خواجه نظام الملک طوسی است. نگارنده این سطور ، دهه ای پیش از انتشار ویراست نخست این دفتر، این بررسی را با رساله دیگری با عنوان درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران آغاز کرده و در جای جای همان دفتر به برخی از مسائلی که در این جا بسط داده شده ، اشاراتی آورده بود. در واقع، این دفتر نظریه بنیادین آن رساله را درباره جریان عمده اندیشه سیاسی ایران در دوره اسلامی دنبال می کند.
این جریان را در آن دفتر سیاستنامه نویسی خوانده و گفته بودیم که خواجه نظام الملک را باید پر آوازه ترین نماینده آن در دوره اسلامی دانست. در فصل دوم همان رساله نیز درباره خواجه و نوشته او سیرالملوک که در عرف اهل ادب معاصر بیشتر سیاستنامه خوانده می شود، توضیحی آمده است ، اما در این جا کوشش شده است بدون تکرار آن توضیحات به وجوه دیگری از سوانح احوال خواجه و سیاستنامه او اشاره کنیم و در این اشارات ، هدف ، بررسی معنای سوانح احوال خواجه نظام الملک طوسی برای تاریخ ایران و جایگاه سیاستنامه او در تاریخ اندیشه سیاسی در ایران است. در این دفتر ، نگارنده کوشش کرده است دستاوردهای پژوهش درباره سوانح احوال خواجه و بررسی رساله او را به تاریخ اندیشه در ایران بسط دهد. افزون بر این، در این دفتر، نظریه ای درباره تداوم ایران زمین از نظر تاریخی و تاریخ اندیشه مطرح و برخی از وجوه آن نظریه به اجمال و در صفحات محدود این دفتر بسط داده شده است. کوشش برای نظریه پردازی درباره دگرگونی های تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران کاری نیست که بتوان از سر بازیچه انجام داد. طشت تاریخ نویسی کهن ایرانی دیری است تا از بام افتاده است و بنیان تاریخ نویسی (جدید) ایرانی نیز سست تر از آن است که بتوان بنایی استوار بر روی آن ساخت. اندیشه تاریخی نیز مانند اندیشه در ایران در تحول خود، پس از جهشی در نخستین سده های اسلامی ، به زوال میل کرده و توان طرح پرسش های تقدیر تاریخی ایران زمین را از دست داده است از این رو بررسی همه جانبه تاریخ عمومی ایران در شرایط کنونی ممکن نیست.
نگارنده این دفتر بر آن است که بررسی های موردی در قلمرو تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران امری ناگریز است و تا فراهم آمدن مقدمات تدوین تاریخ عمومی ایران راه درازی در پیش داریم. در رساله زوال اندیشه سیاسی در ایران، در بررسی زوال فلسفه سیاسی ، بر پایه پژوهش هایی در تاریخ و تاریخ اندیشه در نخستین سده های دوره اسلامی ، گفته بودیم که با چیرگی غلامان ترک بر ایران زمین و با یورش مغولان عصر زرین فرهنگ ایران به پایان رسید و وضعی ایجاد شد که ما از آن به زوال اندیشه در نظر و انحطاط تاریخی در عمل تعبیر کردیم. بررسی زوال اندیشه و نتایج آن را باید هم چون دیباچه ای بر این دفتر تلقی کرد، زیرا اندیشه فلسفی بنیاد و شالوده هر تمدن و تامل نظری در آن است و تاریخ نویسی نیز به عنوان تاملی در تحول تاریخی یک قوم ، اگر بر شالوده اندیشه ای فلسفی استوار نشده باشد، در افسانه پردازی و خیال بافی سقوط خواهد کرد ، چنان که تقدیر تاریخ نویسی در دوره متاخر تاریخ ایران جز این نبوده است.
تاریخ تاریخ نویسی در ایران نیز از بسیاری جهات، منحنی زوال اندیشه در ایران را دنبال کرده و مانند تاریخ اندیشه، عصر زرین و دوره زوال خاص خود را داشته است. اندیشه تاریخی هم زمان با دوره ای که به دنبال انتقال نوشته های یونانی نمایندگان خردگرای فرهنگ ایران بسطی نو به فلسفه یونانی می دادند، تدوین شد و تاریخ نویسان بزرگی مانند محمد بن جریر طبری ، ابوالحسن مسعودی ، ابو علی مسکویه رازی و ابوالفضل بیهقی در کنار فیلسوفانی مانند ابونصر فارابی ، ابوالحسن عامری نیشابوری و ابوعلی سینا به تاریخ نویسی پرداختند. در این نخستین سده های دوره اسلامی ایران، اندیشه عقلانی ناشی از ترکیب علوم اوایل یونانی و فرزانگی ایرانشهری به نوعی در همه وجوه فرهنگ ایرانی جاری بود، چنان که به عنوان مثال ، در آغاز سده پنجم ، ایوعلی مسکویه رازی در تاریخ نویسی و حکمت عملی ، ابن سینا در فلسفه و طب ، ابوالقاسم فردوسی در خردنامه سرایی ، ابوریحان بیرونی در هیات، ریاضیات و ملل و نحل و شیخ مفید در کلام و علوم شریعت زنده بودند، اما با زوال اندیشه عقلانی ، تاریخ نویسی نیز مانند همه وجوه دیگر فرهنگ ایران زمین دستخوش انحطاط جدی شد و پس از آن که واپسین شعله مشعل فرهنگ ایرانی در برابر تندباد یورش مغولان خاموش شد ، تاریخ نویسی خردمندانه نیز در تحول آتی خود در هاویه ناسخ التواریخ هبوط کرد.
این تاریخ که یکی از مهم ترین نشانه های انحطاط ایران است _ نه مکان تکوین آگاهی (ملی) ایرانیان بود و تاملی در تقدیر تاریخی ایران زمین ، و بدیهی است که توان طرح هیچ یک از پرسش های تاریخ ایران را نیز نداشت. فقدان اندیشه تاریخی عقلانی در ایران در سده های متاخر دوره اسلامی بویژه با یورش مغولان که همه عناصر فرهنگی بازمانده از عصر زرین فرهنگ ایران را از میان برد، موجب شد که تاریخ نویسی نتواند مکان تکوین آگاهی(ملی) ایرانیان باشد و چنان که ابوالفضل بیهقی ، در آغاز دوره ای پر مخاطره برای تاریخ ایران، گفته بود، افسانه پردازی برای در خواب کردن بود و نه (تاریخ بیداری). این تاریخ نویسی به طور کلی با توجه به درک کهنی که از آن وجود داشت، از دانش های ادبی به شمار می آمد و حتی تا دهه های اخیر تاریخ دانی سنتی در ایران به حفظ و قرائت متن های تاریخی محدود می شد ، اما با آشنایی اجمالی که با آغاز دوران جدید تاریخ ایران با اندیشه تاریخی جدید غربی حاصل شد، تاریخ نویسی نیز مانند اندیشه فلسفی و به تبع آن در سراشیب تقلید فروافتاده و تاریخ نویسان ایرانی ، که در بهترین حالت ، مقلدان ایران شناسان بودند مقولات و مفاهیم تاریخ غربی را به تاریخ ایران تعمیم دادند. تاریخ به عنوان مکان آگاهی (ملی ) جز شالوده مبانی نظری عقلانی و اندیشه ای خردگرای استوار نمی شود، از این رو، تجدید تاریخ نویسی در ایران نیازمند تجدید اندیشه فلسفی و بنابراین رویکردی فلسفی به تاریخ ایران است تا بتوان مقولات و مفاهیم تاریخ ایران را تدوین کرد. این امر در صورتی امکان پذیر خواهد شد که بتوان با بر هم زدن وضع کنونی تقلید از بن بست تعطیل اندیشه عقلی خارج شد.
در صفحات اندک این رساله کوتاه نگارنده این سطور کوشیده است، در ادامه پژوهش هایی که از دهه ها پیش آغاز کرده بود، مفهوم تداوم تاریخی و فرهنگی را به عنوان یکی از مفاهیم تاریخ ایران زمین مطرح کند و از مجرای آن سوانح احوال خواجه و مقام سیاستنامه او را در تاریخ اندیشه در ایران مورد بررسی قرار دهد. از بررسی تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران می توان دریافت که تاریخ ایران از دوره باستانی آن تا سده اخیر از ورای گسست هایی که در آغاز دوره اسلامی و از آن پس با چیرگی ترکان بر ایران زمین و یورش مغولان تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی ایجاد شد، تداوم خود را حفظ کرده و جوهر تاریخی و فرهنگی آن را استوار و ثابت مانده است. در دو سده گذشته ، نخست ، تاریخ نویسان اروپایی ، به این نکته التفات پیدا کردند و از آن پس نیز در برخی از نوشته های تاریخی ، بویژه در بررسی هایی از تاریخ ایران که با پیروزی جنبش مشروطه خواهی در ایران انجام شده و به طور عمده تحت تاثیر اندیشه (ملی گرایی) جدید قرار داشته است ، اشاراتی به تداوم تاریخی و فرهنگی ایران تکرار شد ، اما آن چه در کاربرد این مفهوم اهمیت دارد، این است که آن را به عنوان مکمل مفهوم زوال اندیشه و انحطاط تاریخُی ایران به کار گیریم. پیش از این در زوال اندیشه سیاسی در ایران، گفته بودیم که زوال اندیشه ، مفهومی اساسی در تبیین انحطاط تاریخی ایران است و در این رساله نیز برای تکمیل این بحث کوشش می کنیم مفاهیم تداوم ، زوال و انحطاط را به عنوان مفهوم نویی به کار گیریم و پرتوی بر (تداوم در زوال اندیشه و انحاط تاریخی ) ایران زمین بیفکنیم. چنان که پیش از این اشاره شد در وضع کنونی پژوهش های ایرانی ، تدوین تاریخ عمومی ایران زمین ممکن نیست، یگانه کوشش کما بیش موفق تاریخ نویسی در ایران ، تدوین تاریخ ادب ایران است که بویژه با پایان عصر زرین فرهنگ ایران، اساسی ترین فعالیت فکری و فرهنگی ایرانیان به شمار می رفته است. به نظر نمی رسد که در شرایط کنونی، در فقدان اندیشه تاریخی خردمندانه و تعطیل اندیشه عقلانی بتوان در قلمرو تاریخ اندیشه در ایران به پژوهشی جدی پرداخت و ناچار باید تا فراهم آمدن مواد لازم و روشن شدن زوایای مهم تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران به بررسی های موردی بسنده کرد. برای طرح مفهوم (تداول در زوال اندیشه و انحطاط تاریخی) ایران زمین و بسط برخی از و جوه آن، در این دفتر برخی از نتایج زوال اندیشه سیاسی در ایران به مورد سیاستنامه نویسی تعمیم داده شده است. خواجه نظام الملک طوسی در دوره ای حساس از تاریخ ایران با وزارت خود که نزدیک به سه دهه طول کشید، نقشی تعیین کننده در تداوم فرهنگی ایفاء کرد. در این دوره مقدمات وحدت سرزمینی ایران زمین که با فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان به ملوک طوایف تبدیل شده بود، ممکن شد و ققنس ایران بار دیگر از خاکستر خود سر برآورد. سیاستنامه خواجه بیاینه سیاسی پراهمیت این وحدت و بیانیه نظری و عملی آن بود و هدف آن، تجدید ساختارهای کهن فرمانراوایی اییرانشهری در دوره اسلامی و چیرگی غلامان ترک بود. به این اعتبار عمل خواجه و نوشته او را باید از عمده ترین ارکان تداوم نظری و عملی تاریخ و تاریخ اندیشه ایران زمین به شمار آورد.
این اشاره را نیز باید درباره مفهوم (تداول در زوال اندیشه و انحطاط تاریخی) بیفزاییم که بر حسب معمول گفته اند که تاریخ و فرهنگ ایران زمین، به خلاف بسیاری از کشورهای دیگر که در دوره ای از تحول تاریخی و فرهنگی خود دستخوش گسست و دگرگونی بنیادین شده اند، تداومی شگفت انگیز داشته است، اما این نکته از نظرها دورمانده است که مفهوم تداوم تاریخی و فرهنگی ایران زمین در صورتی می تواند با واقعیتهای تاریخ و تاریخی مورد توجه و بررسی قرار گیرد، به دیگر سخن، تداوم تاریخی و فرهنگی ایران زمین در شرایط زوال تدریجی اندیشه و انحطاط تاریخی امکان پذیر شده است و تاکید بر تداوم نباید ما را از پرداختن به این وجه دیگر تاریخ و فرهنگ ایران زمین باز دارد. خروج از این وضع نیز چنانکه در زوال اندیشه سیاسی در ایران گفته ایم، جز با تدوین نظریه ای درباره انحطاط ایران زمین ممکن نخواهد شد و اینجا، با توجه به ملاحظاتی که بر آن بحث پیشین افزوده ایم، می توان گفت که طرح مفهوم (تداوم در زوال اندیشه و انحطاط تاریخی) ایران زمین و بط آن شرط لازم و ضروری فهم تاریخ و تارخ اندیشه در ایران زمین و امکان خروج از بن بست کنونی است. سخن آخر اینکه چنان که گذشت، در وضع کنونی، تنها می توان برخی از وجوه تاریخ عمومی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران زمین را توضیح داد و بدیهی است که روشن کردن همه جوانب آن امکان پذیر نیست. این رساله کوتاه تنها به مطح کردن مفهوم (تداوم در زوال اندیشه و انحطاط تاریخی) ایران زمین بسنده خواهد کرد و لاجرم، زوایای بسیاری، به سبب ناتوانی نگارنده در تعمیم نظریه خود به فرضیه ای فراگیر، هم چنان در پرده ابهام خواهد ماند. اشاره های اجمالی این دفتر را باید در فرصتی دیگر بسط داد، اما برای این که خواننده علاقه مند بتواند راهی را که نگارنده پیموده دنبال کند، کوشش شده است مشخصات کتاب شناختی عمده منابع بررسی در یادداشتها آورده شود. در واقع، این دفتر را باید دیباچه ای بر پژوهشی آینده درباره یک نظریه عمومی در تاریخ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران زمین دانست، اما با کمال تاسف نویسنده آن نمی توانسته است از طرح برخی از وجوه مفهوم (تداوم در زوال و انحطاط) ایران زمین فراتر رود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 598]