واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: آشنايي با شخصيت خودشيفته- بخش پاياني گريز نافرجام از مرگ
دكتر بهنام اوحدي*/ www.iranbod.com
پيشتر يادآور شدم كه بسياري از روانپزشكان اختلالات و ويژگي هاي پررنگ شخصيتي كلاسترB - شامل خودشيفته (نارسيسيستيك)، نمايشگر (هيستريونيك)، مرزي- آشوبناك (بوردرلاين) و جامعه ستيز (آنتي سوشيال)- را جزء «پيوستار خلقي دوقطبي (مانيك-دپرسيو)» و «اختلالات خلقي دوقطبي نرم» برمي شمارند. اين گونه است كه اعتماد به نفس، خودشيفتگي، خودبزرگ بيني و گمان هاي ابرتوانانه خودكامگان خودشيفته از مرز نوسانات معمول و نرمال پا به دنياي ماوراء شيداگونه و سوپرمن مدارانه مي گذارد. دنيايي كه خلق بالا و انرژي سرشار حالات شيدايي در آن، انديشه در ذهن و سخن بر زبان مي آورد و مردمان و بلكه جهاني را به كام آتش و دود و خون و نيستي و نابودي فرو مي برد. اين خودكامگان به ظاهر ابرتوان همانند همه شخصيت هاي پررنگ و مختل خودشيفته، گريزي هميشگي و البته نافرجام از مرگ دارند. اينان آن هنگام كه خود را در برابر مرگ و نابودي درمانده مي يابند، از آن باك ندارند كه مردمان به زنجيركشيده زيردست شان را همراه و هم سرنوشت گذر تلخ و دردناك خويش كنند. ديگي كه براي آنان نجوشد، زهرآب در آن بجوشد،
نارسيسيستيك ها پس از نمايشگرها، جامعه ستيزها، مرزي- آشوبناك ها چهارمين شخصيتي هستند كه درگير روابط عاطفي- جنسي فرا (خارج) زناشويي مي شوند. پس از اينان شخصيت هاي وابسته قرار مي گيرند كه اين به سبب پاداش مداري و نيز نوجويي بالاي اينان است هر چند آسيب گريزي شخصيت هاي وابسته، همانند شخصيت هاي مرزي- آشوبناك، چندان اندك نيست.
البته در موارد خودشيفتگي ژرف و گرانبار ممكن است فرد هرگز شخصي را شايسته همسري و پيمان زناشويي بستن با خود نداند و فقط در هنگامه تنهايي پيري و بيماري يا همچون «هيتلر» درست در پيشگاه مرگ تن به ازدواج با ديگري دهد. دستيابي ها و كاميابي هاي حرفه يي، آكادميك، اجتماعي و فرهنگي چنين خودشيفته هايي اين پندار و كردار شبه روان پريشانه را پشتيباني مي كند. ممكن است براي مردان اين چنين خودشيفته يي تشخيص همزمان «اختلال دن ژوانيسم» مطرح باشد كه درمانده ساز ترين باتلاق زناشويي براي زنان نگون بختي است كه ناآگاهانه دل به اين دن ژوان هاي نيرنگ باز بسته اند. باتلاق ژرف و فروبرنده يي كه جدايي و طلاق يگانه راه نجات از آن است.
خودشيفته ها راضي به ازدواج با هر كسي نمي شوند؛ اينان با سود جستن از راهبرد سازگاري «تقويت و نيرومندسازي خويشتن» مي كوشند همزمان با دستيابي به جايگاه حرفه يي، اجتماعي و فرهنگي ويژه و يگانه، ازدواج خاص و شكوهمندي انجام دهند تا مورد رشك و حسرت يا ستايش ديگران باشند. «پري چهر مه وش و سيمين بر افسانه ها» نيز درخور اين سترگ سرشت بزرگ منش نبوده و نخواهد بود،
خودشيفته ها از لحاظ عاطفي-آميزشي براي آدميان داراي ويژگي ها و اختلالات شخصيت كلاسترB و C (وابسته و نيز مردم گريز- پرهيزمدار)، چه دگرجنس خواه و چه همجنس خواه، گيرايي و كشش فراوان دارند. به ويژه آن گاه كه جنس رابطه از گونه استاد- شاگردي و مراد- مريدي بوده باشد. در چنين ايستار (موقعيت )هايي است كه انگيزش و جنبش هاي كلئوپاتراگونه و شيدامدارانه به سوي اين ژوليوس سزارهاي افسانه يي آشكار و نمايان مي شود تا دانايي و بزرگواري بي همتا در دامان معشوقه شورمند كاشته شود و به بار نشيند، ناآگاه از آنكه يگانه انگيزش اين سزار افسانه يي، پاسداشت خويشتن از مرگ و فناست. گريزي كه همواره ناكام و بي فرجام مانده و خواهد ماند؛ ولو به نگاشتن هزاران كتاب و مقاله و صدها بزرگداشت و ستايش بينجامد.
اينان نه تنها اين رباعي واقع نگرانه و انديشمندانه خيام بزرگ را باور ندارند كه از شنيدن آن نيز دچار هراس و اندوه مي شوند؛
اي بس كه نباشيم و جهان خواهد بود
نه نام زما و نه نشان خواهد بود
زين پيش نبوديم و همان بود كه بود
زان پس چو نباشيم، همان خواهد بود
معيارهاي تشخيصي براي اختلال شخصيت خودشيفته؛خودبزرگ بيني (در گمان يا كردار)، نياز به پذيرفته شدن و نداشتن حس همدلي به صورت الگويي فراگير و گسترده كه از اوايل بزرگسالي آغاز شده باشد و در زمينه هاي گوناگون به چشم آيد كه نشانه اش وجود دست كم پنج تا از موارد زير است.
1- احساس خودبزرگ بينانه يي به صورت مهم پنداشتن خود داشته باشد. (براي نمونه در كاميابي ها و پيروزي ها و توانايي هاي خود گزافه پردازي كند يا بدون آنكه به موفقيت شايسته يي دست يافته باشد، انتظار داشته باشد او را آدم بزرگ و مهمي بدانند.)
2- مشغوليت ذهني اش خيالاتي همچون موفقيت، قدرت، استادي، ذكاوت، زيبايي يا محبوب و دوست داشتني بودن در اندازه يي بي كران (نامحدود) باشد.
3- باور داشته باشد كه «استثنايي» است و تنها ديگر افراد يا موسسه هاي استثنايي يا رده بالا مي توانند او را درك كنند يا با او رابطه داشته باشند.
4- نياز داشته باشد به شكلي افراطي و بيش از اندازه مورد ستايش و تحسين قرار گيرد.
5- احساس بر حق بودن داشته باشد؛ يعني به شكل نامعقولي انتظار داشته باشد برخوردي خوشايند و ويژه و منحصر به فرد با او صورت گيرد يا اينكه ديگران خود به خود تسليم خواسته هايش شوند.
6- در روابط بين فردي استثمارگر باشد، يعني از امتيازات ديگران براي رسيدن به اهداف و خواست هاي خود سود جويد.
7- حس همدلي نداشته باشد، يعني دلبستگي به درك يا شناخت احساسات و نيازهاي ديگران نداشته باشد.
8- اغلب به ديگران حسودي كند يا بر اين باور باشد كه ديگران به او حسودي مي كنند.
9- رفتارها و نگرش هايش پرافاده و تكبرآميز باشد.
*روانپزشك و درمانگر مشكلات جنسي زناشويي و خانوادگي
دوشنبه 21 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]