واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: خانواده، شغل، کنار آمدن با عادت ماهانه، بارداری، یائسگی. یک خانم با مسائل بیشماری روبروست و باید هر کدام از آنها را کنترل کند. اما یکی از این مواردی که به هر حال یک روز با آن مواجه خواهد شد: افسردگی است.
تقریباً زنان دو برابر بیشتر از مردها در مراحل مختلف زندگی، دچار افسردگی میشوند. عامل این اختلاف چه چیز میتواند باشد؟
عوامل بیولوژیکی، روانی و فرهنگی میتواند احتمال خطر خانمها در ابتلاء به افسردگی را افزایش دهد. در این قسمت میخواهیم مروری داشته باشیم بر روی اینکه عوامل بالا چگونه میتوانند استعداد ابتلاء به این بیماری را افزایش دهند.
عوامل بیولوژیکی دخیل در افسردگی:
بدن خانمها بهخودیخود به افزایش افسردگی کمک میکند. دلیلش این است که هورمونها تأثیر مستقیمی بر روی حالات و رفتارهای بانوان در مراحل مختلف زندگی میگذارند. در حقیقت، پیش از اینکه دخترها و پسرها به سنّ بلوغ برسند، میزان افسردگی در هر دوی آنها به یک اندازه است. و تنها پس از بلوغ است که اختلاف میان نارساییهای مربوط به افسردگی، در آنها بهطور مشهود، قابل تشخیص میشود. برای مثال، دختری که به سن ۱۵ سالگی میرسد، دو برابر پسرها در همین سن احتمال ابتلاء به افسردگی دارد.
به این دلیل که بیماری از آغاز سنّ بلوغ شروع میشود و پس از یائسگی تقریباً متوقف میشود. برخی از پژوهشگران بر این باورند که ترشّحات هورمونی میتوانند احتمال خطر ابتلاء به افسردگی را در بانوان افزایش دهند. از سوی دیگر، بلوغ با علائم دیگری نظیر پدیدار شدن میل جنسی، و عینی شدن هویت، مشاجره با والدین و برخی انتظارات نابجای اجتماعی همراه است که همه و همه دست به دست هم داده و میزان افسردگی را بالا میبرند. این ناهنجاریهای روانی ـ اجتماعی به دلیل فعل و انفعالات هورمونی بروز میکنند و حاصل آن چیزی نیست جز افسردگی.
تغييرات شدید هورمونی میتواند تأثیر شگرفی بر زندگی بانوان داشته باشد. با توجه به تأثیری که بر روی زندگی شخصی، اقتصادی و در ارتباط با دیگران میگذارند، خانمها خیلی بیشتر از آقایان در معرض ابتلاء به افسردگی قرار میگیرند. در این قسمت نگاهی داریم به چگونگی تأثیر این عوامل بر روی افسردگی بانوان.
مشکلات پیش از قاعدگی:
بیشتر خانمها با مشکلات فیزیکی و احساسی که پیش از شروع قاعدگی دچار آن میشوند، آشنا هستند. این مشکلات عبارتاند از: نفخ شکم، احساس درد و شکنندگی سینهها، سردرد، استرس، زودرنجی و سایر نشانههای جسمی و رواني پیش از قاعدگی (PMS). اگرچه این علائم برای عدة زیادی از خانمها موقتی و زودگذر هستند، اما درصد کوچکی از خانمها نیز هستند که این نشانهها در آنها به حادترین شکل ممکن، مانند افسردگی و ناامیدی بروز میکنند. این امر باعث نابود شدن زندگی، حرفه و روابطشان با سایر افراد میشود. این حالت پریشانی پیش از قاعدگی (PMDD) نام دارد و نیازمند درمان از طریق هورمون و یا داروهای ضد افسردگی است.
هر چند تاکنون ارتباط بین افسردگی و پیشقاعدگی بهطور کامل شناسایی نشده است، برخی محققین معتقدند که تغییرات دورهای استروژن، پروژسترون و سایر هورمونها میتوانند بر روی عملکرد مغز، بهویژه سروتونین (قسمتی از مغز که مأمور کنترل حالات و خلقوخوی آدمی است) تأثیر منفی بگذارد. سایر پژوهشها گویای این امر هستند که اندروژن و هورمون مردانه تستسترون که بهطور طبیعی در خانمها نیز ترشح میشود، نقش جداييناپذير در این قضیه دارند. بههر حال، به این دلیل که تغییرات هورمونی در تمام خانمها صورت میپذیرد و تنها گروههای خاصی از آنها دچار افسردگی میشوند، ما نمیتوانیم تغییرات هورمونی را تنها عامل بروز افسردگی بدانیم؛ مسائل ژنتیکی و وراثتی و دلایل بیشمار دیگری نیز در این امر دخیل هستند.
بارداری:
بارداری به نوبة خود باعث بروز افسردگی نمیشود. اما روند چشمگیر تغییر هورمونها که در دوران بارداری همراه با کارهای خانه و بیرون و روابط مختلف ایجاد میشود؛ که میتواند مستقیماً سبب بروز افسردگی شود. برخی دیگر از دلایلی که میتوانند شما را در دوران بارداری به سمت افسردگی بکشانند عبارتاند از: افسردگیهای قبلی مانند PMDD، مشاجرات خانوادگی، فقدان حمایت اجتماعی، و احساس دلنگرانی در مورد امر بارداری. موضوعات دیگری که حول محور بارداری وجود دارند، نظیر: ناباروری، سقط جنین و یا حاملگی ناخواسته نیز جزء عواملی بهشمار میروند که افسردگی را افزایش خواهند داد.
تشخیص افسردگی در زمان بارداری معمولاً کار دشواری است، چراکه علائم آن با تغییرات طبیعی این دوران همخوانی دارد. از جمله این تغییرات میتوان به تغییر ذائقه، خستگی، از خواب پریدنهای مکرر و تغییر در خواستهای جنسی بیمار اشاره کرد.
افسردگی پس از زايمان:
هر چند یک نوزاد جدید میتواند خیلی جالب و سرگرمکننده باشد، اما تقریباً در حدود نیمی از خانمها پس از به دنیا آمدن فرزندشان احساس ناراحتی، خشم و زودرنجی و تحریکپذیری شدیدی میکنند. این نوع احساسات کاملاً طبیعی بوده و تقریباً در حدود یک تا دو هفته پس از وضع حمل از بین میروند. اما اگر اینچنین نشد و علائم خیلی حاد شدند؛ مثلاً تا آنجا پیش رفت که شما دچار ناتوانی در مراقبت از کودک، احساس استرس و اضطراب، اعتمادبهنفس پایین، آشفتگی و بیقراری، فکر خودکشی، شدید بدون شک دچار افسردگی پس از وضع حمل هستید. این بیماری یک مورد کاملاً جدی است که نیازمند درمان و معالجه فوری میباشد. این بیماری به دلیل نوزاد نورسیده شما ایجاد نشده است، بلکه دلیل اصلی آن نواسانات هورمونی است که تأثیر مستقیم بر روی حالات و خلقوخوی شما میگذارد.
یائسگی و پیشیائسگی:
احتمال خطر افسردگی در زمان یائسگی به دلیل بروز نوسانات بیش از اندازه در سطح هورمونها، و همینطور پس از یائسگی به دلیل کاهش بیش از اندازه سطح هورمون استروژن افزایش پیدا میکند. البته بسیاری از خانمها با اینکه دچار علائم ناخوشایند دوران یائسگی میشوند، باز هم مبتلا به افسردگی نمیشوند، اما برای خانمهایی که برای مدت زمان زیادی در خوابیدن مشکل پیدا میکنند و یا سابقة قبلی این بیماری را داشتهاند، ریسک بالایی در ابتلاء به افسردگی وجود دارد. بیرون آوردن کامل رحم نیز که درنهایت منجر به یائسگی میشود، سبب بروز علائم حادتر و در آخر افسردگی میشود.
عوامل اجتماعی و فرهنگی دخیل در افسردگی:
افسردگی در خانمها تنها مربوط به دلایل زیستشناختی و بیولوژیکی نمیشود. استرسهای ناشی از زندگی اجتماعی و فرهنگی نیز نقش مهمی را در این زمینه بازی میکنند. هر چند آقایان نیز تحت فشار چنین استرسهایی قرار دارند، اما باز هم میزان این فشار در خانمها بیشتر است. بهعنوان مثال، اکثراً خانمها باید بار مسئولیت خانه و محیط کار را با هم به دوش کشند. خانمها معمولاً درآمدهای پایینتری نسبت به آقایان دارند، بهتنهایی از فرزندان خود مراقبت میکنند و احتمالاً سابقة آزار و اذیت جنسی را نیز تجربه کردهاند، که همة این موارد منجر به ایجاد افسردگی در فرد میشوند، بهویژه در خانمهایی که قبلاً پیشینة این بیماری را داشتهاند.
قدرت و شرایط نابرابر:
بهطور معمول خانمها در آمد کمتری نسبت به آقایان دارند. شرایط نامساعد اقتصادی آنها را دچار استرس میکند، اغلب نگران آینده هستند و همین امر باعث میشود تا کمتر در متن جامعه قرار بگیرند و دسترسی کمتری به مداوای پزشکی داشته باشند. درصد کمی از خانمها نیز از استرسی که تبعیضنژادی به آنها میدهد، رنج میبرند. این مقوله، احساسی به شما میدهد که گویا هیچگونه کنترلی بر روی زندگی خود ندارید. این امر شما را به سمت نافعالی جنسی، منفیگرایی و فقدان اعتمادبهنفس سوق میدهد که تمام موارد درنهایت منجر به افسردگی میشوند.
فشار کاری:
خانمهایی که در خارج از خانه کار میکنند، باز هم کارهای زیادی در خانه برای انجام دادن دارند. به این معني که در طول هفته ساعات بیشتری را نسبت به آقایان، صرف برآورده کردن خواستهای دیگران میکنند. بسیاری از خانمهایی که به تنهایی در حال بزرگ کردن فرزندانشان هستند، گاهی اوقات مجبور میشوند چندین شغل را با هم انجام دهند تا مخارج خانواده درآید؛ این کار باعث افزایش چالشها و استرسهای یک خانم میشود. برخی از خانمها نیز باید هم از فرزندان نوجوان و جوان خود مراقبت کنند هم از افراد مسن و از کار افتادة فامیل. این امر شما را حتماً بهسوی افسردگی سوق خواهد داد.
سوءاستفادههای جسمی و جنسی:
خانمهایی که در معرض تجاوز قرار گرفتهاند و یا در کودکی آزار و اذیت شدهاند، در معرض خطر افسردگی قرار دارند. خانمهایی که در زمان نوجوانی و جوانی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند نیز احتمال خطر بالاتری در ابتلاء به افسردگی دارند. هر چند سوءاستفادههای جنسی در مردان و پسرهای جوان نیز مشاهده میشود، اما شیوع آن در بانوان و دخترها خیلی بیشتر است. همچنین، خانمهایی که در بزرگسالی متحمل آزار و اذیت جسمانی، احساسی و یا جنسی شدهاند، باز هم دچار افسردگی میشوند.
درمان افسردگی:
بدون توجه به این مطلب که دلیل قطعی افسردگی چیست، خانمها نسبت به آقایان، علائم متفاوتی را بروز میدهند از جمله: احساس گناه بیشتر، اضطراب، احساس بیهودگی، خستگی، آشفتگی در خواب، اضافه وزن، هوس در مصرف کربوهیدراتها. نوعی از افسردگی که در بانوان بسیار شایع میباشد، احتلال خلقي فصلی (SAD) است؛ که در دورة بخصوصی ظاهر شده، پس از مدتی از بین میرود و مجدداً سال بعد دقیقاً در همان موقع، دوباره بروز میکند. بعلاوه، افراد خانواده نیز عامل مهمی در مبتلا شدن خانمها به افسردگی هستند.
اگر چه ممکن است تمام عوامل بیولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، و روانی مخالف شما باشند، اما درمانهایی وجود دارند که کاملاً مؤثر شناخته شدهاند. حتّی در حادترین انواع افسردگی باز هم بهرهگیری از درمان درست، بیماری را از بین خواهد برد.
نمیدانید از کجا باید درمان را آغاز کنید؟ برای بیشتر خانمها پزشک متخصص زنان و زایمان نقش مهمی را در انجام اقدامات پیشگیرانه بازی میکند. شما هم اصولاً در هنگام صحبت کردن با آنها احساس راحتی بیشتری میکنید. آنها میتوانند خودشان مداوا را شروع کرده و همچنین متخصصین مربوطه را به شما معرفی کنند تا از طریق رواندرمانی و یا استفاده از داروهای ضدافسردگی، سلامت خود را مجدداً بهدست آورید.
باور این امر که بیماریتان غیرقابل درمان بوده و در وضعیت بدی قرار دارید، خود بهعنوان یکي از بهترین نمونههای افسردگی قلمداد میشود. شما خیلی بیشتر از یک مرد در معرض ابتلاء به افسردگی قرار دارید، اما نباید تصور کنید که باید خیلی راحت با آن کنار بیایید و با این مشکل به زندگی خود دامه دهید. درمان مناسب میتواند به شما کمک کند تا بتوانید مجدداً از زندگی خود لذت ببرید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 611]