تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833155099
مكانيزمهاي دفاعي ـ رواني
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: در زير تعدادي از مكانيزمهاي دفاعي ـ رواني كه روانكاوان و نوروانكاوان آنها را مطرح ساختند، فهرست شده است:
۱. سركوب يا واپسراني (Repression): سركوب و يا واپسراني اصليترين مكانيسم دفاعي محسوب شده و ديگر مكانيسمها بهعنوان ابزار كمكي بهكار ميروند. واپسراني به معني جلوگيري از ورود افكار، خاطرات، آرزوها، اميال و تجارب دردناك، ناخوشآيند، شرمآور و ناپسند به سطح خودآگاه و هشياري است. در اين مكانيسم خاطرات تنشزا بهطور گزينشي به ناخودآگاه رانده ميشوند. واپسراني با انكار متفاوت است. در واپسراني فرد هيچ چيزي را نفي نميكند. مثال: دختري كه در خردسالي مورد تعرض جنسي واقع شده است، اين تجربة دردناك را سركوب ميكند.
۲. فرونشاني (Suppression): واپسرانياي كه بهطور ارادي و خودآگاه صورت ميگرد، فرونشاني ناميده ميگردد: بازداري ارادي و هشيار از ورود افكار، احساسات، تجارب و خاطرات خاص به سطح هشيار. احتراز از انديشيدن به مواد اضطرابزا و آزاردهنده و منحرف كردن هشياري به موضوعات ديگر. مثال: دانشآموزي كه به تعطيلات رفته، نگران است كه نتواند از پسِ امتحانات برآيد، اما وي تصميم ميگيرد براي اينكه تعطيلاتش خراب نشود، مدرسه و امتحاناتش را فرو نشانده و به آنها فكر نكند.
۳. واپسروي (Regression): در اين مكانيسم، شيوههاي حلّ مسائل به سبك بزرگسالان جاي خود را به رويكردي كودكانه ميدهند. واپسروي يعني بازگشت به مراحل ابتدايي رشد و تكامل (مراحلي مطمئنتر، امنتر و بدون استرس) و بروز واكنشهاي بلوغنيافته. مثال: بزرگسالي كه هنگام سرخوردگي و ناكامي عروسكي را در آغوش ميگيرد. مثال: مرد ۲۵ سالهاي كه دچار مشكلات مالي جدّي گرديده، تمايل پيدا ميكند به خانة پدري خود بازگشته و والدين از وي مراقبت كنند. مثال: مكيدن شست و يا مداد، به لحن كودكان صحبت كردن و هرگونه بروز رفتار سنين پايينتر از خود واپسروي محسوب ميگردد.
۴. انكار (Denial): انكار عبارت است از انكار و نفي واقعيت، رفتار، كردار و عامل اضطرابزا بهصورت خودآگاهانه. عدم پذيرش واقعيت و ردّ رويدادها. مثال: مادري پس از دريافت خبر كشته شدن پسرش در جنگ، مرگ پسرش را انكار كرده و باز بشقاب غذايش را سر ميز غذاخوري ميآورد و يا لباسهايش را مرتب ميكند. مثال: افراد مسن غالباً پير شدن خود را انكار كرده و ميگويند ما هنوز جوان هستيم. مثال: معتادان همواره اعتياد خود را انكار ميكنند. مثال: پسري كه دوست دختري ندارد، ميگويد من به دخترها نيازي ندارم. مثالي ديگر، هنگامي كه پزشك سرطان را در بيمارش تشخيص ميدهد، بيمار آن را نادرست پنداشته و سراغ پزشك ديگري ميرود.
۵. جابجايي (Displacement): انتقال احساسات، هيجانات و تكانههاي اضطرابزا از يك شخص و يا شيء (تهديدكننده و يا غيرقابلدسترس) به فرد و يا شيء امنتر و قابلپذيرشتر. تخلية احساسات فروخورده بر سر اهداف بيخطرتر (افراد زيردست، تحت فرمان، وابسته و يا ضعيفتر از شما). مثال: كارمند عصباني از دست رئيس خود، از آنجايي كه قادر نيست بر سر رئيس خود فرياد بكشد، هنگامي كه به خانه باز ميگردد عصبانيت خود را سر همسر خود خالي كرده و سر وي فرياد ميكشد. مثال: فرزندان عصبانيت خود را با كوبيدن درها به هم ابراز ميكنند. مثال: يك مرد ناكام در ارضاي نيازهاي جنسي خود، به پرخوري روي ميآورد. مثال: دختري كه از سوي دوستپسر خود طرد شده فوراً با پسر ديگري دوست ميشود.
۶. دليل تراشي (Rationalization): دليلتراشي عبارت است از استفاده از استدلالهاي منطقي و پذيرفتني براي توجيه رفتار و احساسات غيرموجه و توجيهناپذير ـ بازآرايي شناختي از ادراكات فردي ـ علل غيرواقعي، جانشين علّت و انگيزة اصلي و واقعي ميگردد. مثال: فردي كه از ادارة خود اخراج گرديده علّت اخراج خود را چنين توجيه ميكند: من چون آدم متملّقي نبودم و چاپلوسي رئيس را نميكردم، اخراج شدم. در صورتي كه بيكفايتي و عملكرد ضعيف وي علّت اصلي بركناري وي بوده است. مثال: سارقي كه به يك سوپرماركت دستبرد ميزند، هنگام بازجويي ميگويد كه صاحب سوپرماركت مستحق آن بوده است و يا برداشتن چند قلم جنس از ثروت صاحب آن نخواهد كاست.
۷. جبران (Compensation): مستور ساختن جنبههاي منفي (كاستيهاي نامطلوب) خودانگاره و شخصيت با تأكيد و تقويت اغراقآميز جنبههاي مثبت ـ متوازنسازي تقابلي ضعفها و عيوب ـ فرد حسّ خودكمبيني، حقارت و شكستهايش را با مطرح ساختن خود در زمينههاي ديگر پنهان ميسازد ـ تقويت يك ويژگي مثبت در جبران يك ويژگي منفي. و يا جبران ناكاميها با كامجويي مفرط در زمينههاي ديگر. جبران دو گونه است: يكي تقويت ويژگي منفي و ضعيف و دوّم جايگزين ساختن يك ويژگي مثبت و كارآمد بهجاي يك ويژي منفي. مثال: كودك لاغر و نزار در بزرگسالي به پرورشاندام روي آورده و بدنساز ميشود. مثال: نوجواني كه از مشكلات تكلمي رنج ميبرد، در بزرگسالي سياستمدار و يا سخنران ميشود. مثال: يك دانشآموز با چهرة نازيبا در دانشگاه، دانشجوي ممتاز گرديده و يا پژوهشگر ميشود. مثال: يك دختر نازيبا رقاص ماهر ميشود.
۸. توجيه عقلي (Intellectualization): استفادة مفرط از تفكر و منطق انتزاعي، پرهيز از احساسات آزاردهنده با تمركز بر جنبههاي عقلاني، انفصال هيجان از انديشه، ناديده گرفتن جنبة احساسي قضايا و پرداختن به تجزيه و تحليل شناختي آنها. مثال: تمركز بر جزئيات برگزاري مراسم ترحيم و خاكسپاري بهجاي عزاداري و سوگواري. مثال: بحث در مورد فاكتورهاي مهندسي ساختمانها و يا مكانيسم عمل زلزلهها پس از روي دادن زلزله جاي سوگواري و پرداختن به جنبة احساسي آن. مثال: زني كه مورد تعرض جنسي قرار گرفته شروع ميكند به تحقيق و جستجوي اطلاعات در زمينة ساير موارد تجاوزها و روانشناسي متجاوزان و قربانيان آن و يا در كلاسهاي دفاع شخصي شركت ميكند.
۹. برونريزي (Acting out): استفاده از كنشهاي فيزيكي بهجاي كنار آمدن مستقيم با چالشها و صحبت كردن دربارة احساسات خود - درست نقطة مقابل مكانيسم والايش است - تسليم خواستههاي نهاد شدن بدون در نظر گرفتن عواقب منفي آن. مثال: مردي كه قادر به ابراز احساسات ناكامي و درماندگي خود در زندگي زناشويي نيست، به برقراري رابطة نامشروع روي ميآورد، بدون در نظر گرفتن عواقب آن. مثال: فردي كه هنگام خشمگين شدن قادر به كنترل خود نيست و به همهچيز آسيب ميرساند.
۱۰. درونفكني (Introjection): نوع شديد همانندسازي است كه در آن فرد ارزشها و ويژگيهاي فرد و يا گروه ديگر را جذب ساختار "خود" ميكند. دروني كردن احساسات، ارزشها و ويژگيهاي فرد ديگر، ويژگيهايي كه خودمان در آن زمينه ضعف داريم. نسبت دادن افكار و احساسات ديگران به خود و تقليد از آنها. مثال: فردي كه قرار است كنفرانس بدهد، خود را جاي يك سخنران نامدار قرار ميدهد و اينگونه اعتمادبهنفس پيدا ميكند. مثال درونفكني شديد: فرد پس از فوت همسرش نشانة بيماري متوفي را بروز ميدهد، مثلا اگر همسرش بر اثر سكتة قلبي فوت كرده باشد، وي در جريان سوگواري به درد سينه مبتلا ميشود.
۱۱. همانندسازي (Identification): روند الگوبرداري (تقليد) افكار، اخلاقيات، رفتار و سلايق فرد ديگر، تقليد ويژگيهاي مطلوب فرد ديگر، الگو قرار دادن ديگران، تطابق خود با ديگران بهطور ناخودآگاه، افزايش احساس ارزشمندي با همانندسازي با شخصيتهاي برجسته و نامدار. مثال: دختر دانشآموزي كه مصرانه از مادر خود ميخواهد تا كفش مشابه كفش همكلاسي خود را برايش خريداري كند. اما به شدت تقليد از همكلاسي خود را رد ميكند. مثال: كارمند در جلسة اداره، زبانبدن مدير عامل را تقليد ميكند و يا نقطهنظرات مشابه وي را بيان ميكند. مثال: فرد به سينما رفتن علاقهمند ميشود، چراكه فرد محبوب و مورد تحسين وي (الگو) به سينما علاقه دارد. مثال: فرد قرباني با مهاجم همانندسازي ميكند و رفتار وي را تقليد ميكند تا كمتر احساس درماندگي كرده و درمقابل احساس قدرت بيشتري نمايد و ممكن است با مهاجم خود همدست نيز شود.
۱۲. برونفكني (Projection): نقطة مقابل درونفكني است، نسبت دادن احساسات، اميال، افكار، تكانهها و گرايشات نامطلوب، ناخوشآيند و غيراخلاقي خود به افراد و يا شيء خارجي ديگر. مثال: دختري كه نسبت به همكار مرد خود گرايش جنسي دارد، همكار خود را متهم به چشمچراني و هوسراني ميكند. مثال: شما از فردي نفرت داريد، اما تصور ميكنيد وي از شما نفرت دارد. مثال: شما تصور ميكنيد نازيبا و غيرجذاب هستيد و اين تصور را به جنس مخالف خود نسبت داده و از مواجهه با جنس مخالف خود اجتناب ميورزيد (ترس از طرد شدن). مثال: مرد بيوفا نسبت به همسر خود، همسر خود را به خيانت متهم ميكند. بلاگردانسازي به معني سپر بلا قرار دادن ديگران نيز تلفيقي از برونفكني و انكار است.
۱۳. والايش (Sublimation): انرژي خود را صرف فعاليتهاي سازنده كردن، هدايت افكار و تكانههاي ناپذيرفتني از سوي جامعه به اهداف پسنديدهتر. مثال: فردي كه گرايشات جنسي و يا خشونتآميز قوي دارد به ورزش بوكس روي آورده و يا سرباز ميشود. مثال: دختري كه مجبور است براي لاغر شدن رژيمهاي سخت بگيرد، به نقاشي علاقهمند شده و بيشتر تصاوير ميوهها را نقاشي ميكند. مثال: مردي كه از عمل بريدن لذت ميبرد، جراح ميشود. مثال: كودكي كه ميخواهد توجه والدين خود را جلب كند شاگرد ممتاز مدرسه ميشود.
۱۴. باطلسازي (Undoing): به خنثي كردن گفتار و اعمال پيشين اطلاق ميگردد. تلافي كردن رفتار و كردار ناپسند. مثال: مردي كه همسر خود را تحقير كرده است، براي همسر خود هديه ميخرد و يا بهطور مبالغهآميزي از وي تعريف و تمجيد ميكند. مثال: فردي كه مرتكب قتل شده مكرراً دستهاي خود را ميشويد. مثال: شما پشتسر دوست خود از وي بدگويي ميكنيد، سپس از كردة خود پشيمان شده و وي را به منزل خود به شام دعوت ميكنيد. مثال: فرد ثروتمندي كه به مؤسسات خيريه كمك مالي ميكند، چرا كه ثروت خود را از طرق نامشروع كسب كرده است.
۱۵. واكنشوارونه (Reaction formation): واكنشوارونه يا واكنشسازي زماني است كه شما احساس و نيت خود را بهطور اغراقآميزي عكس آن چيزي كه بوده ابراز ميكنيد. نوعي تظاهر و وانمود كردن. مثال: مردي كه گرايش به مردان ديگر دارد، نسبت به همجنسبازان ابراز نفرت ميكند. مثال: شما از يك مهمان بدتان ميآيد، اما بيشتر از مهمانان ديگر به وي احترام گذاشته و به اصطلاح تحويلش ميگيريد. مثال: زن متأهل از بيم آنكه همكارش به وي علاقهمند نگردد با همكار مرد خود بدرفتاري ميكند. مثال: يك مرد خشن و پرخاشگر شايد با اين رفتار ميخواهد ترديدها و ناتوانيهاي جنسي خود را پنهان سازد. مثال: استاد دانشگاهي كه تصور ميكند از دانش علمي كافي برخوردار نيست، بيشتر از واژهها و اصطلاحات پيچيده و علمي استفاده ميكند.
۱۶. آرمانيساختن (Idealization): برآورد اغراقآميز صفات و ويژگيهاي مثبت و ناچيز شمردن خصوصيات منفي و يا ناديده گرفتن آنها. مثال: عاشق تنها خوبيهاي معشوق را ميبيند و از ديدن بديهاي آن عاجز است.
۱۷. پيشبيني (Anticipation): پيشبيني رويدادهاي احتمالي آينده و در نظر گرفتن واكنشها و راهحلهاي واقعگرايانه و جايگزين. برنامهريزي براي آينده. ملاحظة پيامدهاي رفتار خود.
۱۸. نوعدوستي (Altruism): خدمترساني و ياري رساندن به ديگران بهطور سازنده كه رضايت فردي را بهدنبال دارد. فرد از واكنش مثبت ديگران خشنود شده و احساس خوبي پيدا ميكند.
۱۹. اجتناب و يا روگرداني (Avoidance): كنار آمدن با عوامل استرسزا با عدم مواجهه با آنها. مثال: شما از همكار خود در اداره بدتان ميآيد، بنابراين سعي ميكنيد با وي برخورد نداشته باشيد و يا نزديك وي نرويد. مثال: فردي كه از ارتفاع هراس دارد، سعي ميكند از مكانهاي مرتفع دوري كند. مثال: هنگامي كه در مورد مسائلي كه از نظر شما ناخوشايند است سخن به ميان ميآيد، سعي ميكنيد موضوع بحث را عوض كنيد.
۲۰. شوخطبعي (Humour): تأكيد بر جنبههاي جالب و طنزگونة عامل استرسزا و تعارضات. انحراف از جديت و نيمة خالي به نيمة مثبت و پر. مثال: شخصي كه دچار بيماري ناشناختهاي است، اين موضوع كه پزشكان قادر به تشخيص بيماري وي نيستند را دستماية خنده قرار ميدهد.
۲۱. انزوا (Isolation): تفكيك جزء و مؤلفة هيجان از خاطرات، تجارب و افكار دردناك. انباشت تمام هيجانات در يك بخش ذهني محبوس و غيرقابل دسترس. مثال: دانشجوي پزشكي بدون احساس ترس از مرده و يا مرگ جسد تشريح را كالبدشكافي ميكند. مثال: كارمند بانك هنگام رويارويي با سارق با خونسردي و آرامش سارق را ناكام ميسازد، اما پس از اينكه سارق بانك را ترك ميكند، وي بلافاصله از ترس ميلرزد و يا گريان ميشود.
۲۲. خيالپردازي (Fantacy): فرد بهمنظور گريز موقتي از شرايط دردناك به خيالپردازي رو ميآورد. هدايت آرزوهاي دست نيافتني و يا نامقبول به قوة تخيل.
۲۳. پيوندجويي (Affliation): كمك خواستن و حمايت ديگران را خواستار شدن. تسهيم مشكلات با ديگران.
۲۴. بيارزشسازي (Devaluation): فرد اهداف مطلوب و خواستني، اما غيرقابل دسترس را بيارزش و معيوب معرفي ميكند. مثال: مصداق ضربالمثل "گربه دستش به گوشت نميرسه ميگه بو ميده!" مثال: فردي كه در مصاحبة ورودي استخدام رد ميشود، شركت مورد نظر را بياعتبار معرفي ميكند.
۲۵. ناچيزشماري (Trivializing): كوچك شمردن و بياهميت شمردن مسائل مهم و جدّي. مثال: فرد پس از به زمين خوردن و برخاستن ميخندد. مثال: پسري كه از سوي دختري طرد ميگردد، به دوستانش ميگويد كه آن دختر زياد هم خوشگل نبود.
۲۶. طفره و انحراف (Deflection): منحرف كردن توجه بهسوي مسائل و افراد ديگر.
۲۷. بازداري هدف (Aim inhibition): هنگامي كه ما با اهداف و آرزوهاي دستنيافتني مواجه ميشويم، انتظارات خود را تقليل ميدهيم. نوعي جابجايي و دليلتراشي ميباشد. مثال: مردي كه به يك زن گرايش جنسي دارد، اما به هر دليلي قادر نيست نياز اصلي خود (ارضاء جنسي) را تأمين كند (مثلا زن متأهل است) به زن ميگويد، تنها چيزي كه ما نياز داريم يك دوستي صميمانه است. مثال: فردي كه به حرفة دامپزشكي علاقة وافري دارد، اما نميتواند در رشتة مزبور ادامهتحصيل بدهد و دستيار دامپزشك ميشود.
۲۸. دوپارهسازي (Splitting): فرد اطرافيان خود را به دو گروه عمدة خيلي خوب و خيلي بد تقسيمبندي ميكند و همهچيز را سياه و سفيد ميبيند. از قانون همه يا هيچ استفاده ميكند. اما اين دو گروه مدام جاي خود را به يكديگر ميدهند. يعني فردي كه صبح خيلي بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خيلي خوب قرار ميگيرد. علّت آن عدمتوانايي فرد در كنار آمدن با احساسات دوسوگرا ميباشد. مثال: زن از شوهر خيانتكار خود خرده نميگيرد، اگر چه شوهرش كماكان به روابط نامشروع خود ادامه ميدهد.
۲۹. گوشهگيري (Withdrawal): فرد تصميم ميگيرد براي كاهش عوامل استرسزا از اطرافيان خود كنارهگيري كرده و انزواطلب ميشود.
۳۰. جسمانيكردن (Somatization): تعارضات (مشكلات رواني) خود را به شكل نشانههاي جسمي بروز ميدهند. دربخشهايي از بدن كه از اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك عصبگيري ميشوند بروز ميكند. هدايت اضطراب به مشغوليت ذهني با شكايت از يك مشكل جسماني براي منحرف ساختن توجه از مسائل رواني آزاردهنده. فرد بهطور اغراقآميزي نگران سلامتي خود است. اين مكانيسم با خودبيمارانگاري متفاوت است كه فرد براي جلب توجه ديگران از يك بيماري موهوم شكايت ميكند. در خودبيمارانگاري فرد بهطور ناخوداگاه تكانههاي ناپذيرفتني را به شكل نگراني جسمي بيمورد بروز ميدهد. خودبيمارانگاري نيز با تمارض متفاوت است در تمارض نشانههاي بيماري عمداً ايجاد ميشوند. علايم جسمانيكردن مثل فشار خون بالا، تيكهاي عصبي و يا بثورات جلدي. مثال: مردي كه زن خود را تهديد به زدن ميكند ناگهان دستش فلج ميشود. مثال: يك فرد بسيار پرخاشگر و سلطهجو، كه شرايط زندگي اجازة بروز اين رفتارها را از وي سلب كرده است، به فشارخون بالا مبتلا ميشود.
۳۱. تبديل (Conversion): مانند جسمانيسازي است اما اين بار تعارضات در نواحي از بدن كه از عصب حركتي و حسّي عصبگيري ميشوند بروز ميكنند. انتقال تعارضات رواني (تكانههاي سركوبشده) به نشانههاي جسمي بهمنظور تسكين اضطراب. اين علايم شامل نابينايي، فلج شدن و ناشنوايي موقت و يا تشنّج، سردرد، خستگي و تيكهاي عصبي هستند. مثال: مصرف بيشازحدّ مشروبات الكلي به آخر هفته محدود ميشود.
۳۲. جداسازي (Compartmentalization): فرآيند انفصال بخشي از خود از هشياري ديگر بخشها. مثال: مرد درستكار و اميني كه از بازگرداندن كتاب كتابخانه سر باز ميزند و دو نظام ارزشي متمايز را در كنار هم حفظ ميكند. مثال: دزدان در ميان خود و با خانوادة خود بسيار درستكار و صادق هستند.
۳۳. گسستگي (Dissociation): تفكيك گروهي از افكار و فعاليتها از بخش اصلي سطح هشياري و گريز رواني از شرايط آسيبزا. جدا كردن خود از واقعيت. تغيير عمده و موقتي در شخصيت و يا هويت. وجود دو يا چند روند ذهني در آنِ واحد بدون يكپارچه شدن آنها. فرد روندهاي رفتاري و هيجاني خود را از الگوي رفتاري هشيار و يا هويت معمول خود جدا ميسازد. قطع به هم پيوستگي خاطرات، هيجان و خودآگاهي. قطع ارتباط با خود و يا محيط. مانند واپسراني بوده و معمولاً در پي يك ضربة روحي سهمگين عارض ميگردد. مثال: خيالپردازي در طيّ روز. مثال: شما پس از تصادف سهمگين بهگونهاي رفتار ميكنيد كه انگار شما در اين تصادف حضور نداشتهايد. مثال: نياوردن مشكلات كاري به خانه (يك گسستگي سالم).
۳۴. قدرت مطلق و يا همهتوانا (Omnipotence): فرد بهگونهاي رفتار ميكند كه گويي از يك قدرت، توانايي و يا موهبت ويژه برخوردار بوده و برتر از ديگران است.
۳۵. نماديسازي (Sumbolization): يك بازنمايي رواني، يك ايده و يا شيء پيچيده جاي خود را به يك شيء و يا عمل ديگر ميدهد. جابجايي آرزوهاي عميق (سركوب شده) و نسبت دادن آنها به اشياء و اعمال. مثال: سربازان علّت پيوستن به ارتش را دفاع از پرچم معرفي ميكنند. مثال: شكلگيري رؤياها.
۳۶. خيالپردازي در خودمانده (Autistic Fantacy): نوع شديد خيالبافي است كه در آن فرد كاملاً يك زندگي خيالي را براي خود پديد ميآورد.
۳۷. رفتار پرخاشگرانه، منفعل، منفعل-پرخاشگرانه و با قاطعيت نيز از ديگر مكانيسمهاي دفاعي ـ رواني هستند.
۳۸. مقاومت (Resistance): ايستادگي شديد در برابر ورود دادههاي سركوب شده (ناهشيار) به سطح هشيار.
۳۹. شكايت و ردّ كمك (Help-rejecting complaining): فرد مدام از اطرافيان خود شكايت كرده و مكرراً تقاضاي كمك ميكند، اما زماني كه ديگران ميخواهند به وي كمك كنند و يا وي را راهنمايي كنند، پيشنهادات، اندرزها و كمكهاي ديگران را رد ميكند. در واقع، اين رفتار در استتار احساسات، خصومتها و يا سرزنش پنهان نسبت به ديگران، در فرد بروز مييابد.
نكته: مكانيسمهاي دفاعي بلوغ يافته و سالم عبارتاند از: پيوندجويي، والايش، شوخطبعي، فرونشاني، نوعدوستي، پيشبيني و رفتار قاطع.
نكته: استفاده از مكانيسمهاي گسستگي، خيالپردازي، روگرداني، همانندسازي، جبران، جابجايي، انزوا و واپسراني در حدّ معتدل و سالم جايز است، اما استفادة اغراقآميز، مفرط و تكرارشونده، بسيار آسيبزا خواهند بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]
-
گوناگون
پربازدیدترینها