واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: :c (14):
شوخیهای پیامبر
--------------------------------------------------------------------------------
نشاط و شادی در سیره معصومان (علیهالسلام)
نشاط و سرور بخشی از سرشت انسان است. بدین جهت قوانین روحبخش اسلام به پیروان خود نشاط و شادمانی میبخشد. پیامبر خاتمنیز همیشه شادمان بود و بر این امر تاكید میورزید. افزونبراین، بعضی از روایات نشان میدهد معصومان(علیهم السلام)دركجا ودر پی چه مسایلی شاد میشدند و برای شاد و بودن چه برنامههاییارائه میكردند.
پیامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله)با یارانش مزاح میكرد، اجازه میداد یاران باوی مزاح كنند و گاه به شوخی یاران با یكدیگر، گوش میسپرد وتبسم میفرمود. او هرگز شادیهای یارانش را برهم نمیزد مگر وقتیسخن یا عملی خارج از محدوده شرع از آنها مشاهده میكرد.
آیا ظاهر شدن آثار آن همه خوشحالی برچهره شریف پیامبر و یادیگر رهبران امت در اثر عملكرد خوب برخی از پیروان وعلاقهمندان دلیل سرور و شادمانی اهلبیت(علیهم السلام)نیست؟
البته این شادمانیها با عربده كشیها و خندههای غیرمُجازی كه گاه به سلامت و امنیت و نشاط و حتی حیثیت یك ملت و مذهب زیان میرساند، تفاوت دارد. آن گونه شادیها را نه دین تایید میكند نه عقل سالم.
• چهره همیشه شاداب پیامبر و علی(علیهما السلام)
چهره مقدس پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)هرگز درهم كشیده و گرفته نبود مگر هنگام نزول آیات موعظه یا نزول آیات قیامت كه هر شنونده را دچار افسردگی و دگرگونی غیر قابل وصف میكرد.
فیض كاشانی مینویسد: پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هنگام ملاقات یارانش چهرهاش بیش از دیگران شاداب و خندان بود. گاه چنان میخندید كه دندانهای مباركش نمایان میشد.
• گشاده رویی و خوش طبعی علی(علیهالسلام)
مرحوم قمی مینویسد: حُسن خلق و شكُفته رویی آن حضرت چنان بودكه دشمنانش بدین سبب بر وی خرده میگرفتند. عمروبن عاص میگفت:
او بسیار خوش طبعی میكند. البته عمرو این سخن را از عمر آموخته بود.
او برای اینكه خلافت را به آن حضرت نسپارد، خوش طبعی را عیبعلی (علیهالسلام) شمرد.
روزی معاویه به قیس بن سعد گفت: خدا رحمت كند ابوالحسن را كه بسیار خندان و شكفته و خوش طبع بود.
قیس گفت: آری چنین بود؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز با یارانش خوش طبعیمیكرد و خندان بود. ای معاویه! تو به ظاهر او را مدح میكنی اما هدفت بدگویی و خردهگیری است. اما بدان به خدا سوگند، آن حضرت با آن شكُفتگی و خندانی، هیبتش از همه فزونتر بود؛ و آن هیبت به سبب تقوایش بود....
• شوخی و مزاح پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با یاران
گاه پیامبر با یارانش مزاح كرده، آنها را شادمان میساخت و میفرمود:
«انی لامزح و لااقول الا الحق.» ، من مزاح میكنم و جز حق چیزی نمیگویم.
طریحی هم مینویسد: «كان رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) یداعب الرجل یرید ان یسره» پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با انسان به قصد آن كه شادمانش سازد شوخی میكرد.
نكته قابل دقت این است كه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خود مزاح را آغاز میكرد و برآن بود بدین وسیله سرور و نشاط را در یارانش زنده نگه دارد.
این كار پیامبر بزرگوار اسلام در رفع خستگیها و فشارهای ناشی ازمشكلات زندگی یارانش موثر بود. نمونههای زیر بخشی از لطایفی است كه از آن حضرت ثبت شده و به دست ما رسیده است، بخوانید:
1- آرامتر برو كه بلورها نشكنند
در یكی از مسافرتها، غلام سیاه و خوش صدایی به نام «انجشه» همراه حضرت بود كه به دستور پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آواز ویژه تند رفتن شتران میخواند. و در آن كاروان برخی از زنان پیامبر و امسلیم نیز حضور داشتند.
انس میگوید: حضرت گاهی با انجشه شوخی میكرد و میفرمود:
«رویدا یا انجشه لا تكسر القواریر (یعنی ضعفه النساء.»
انجشه! قدری آرامتر بران تا بلورها خرد نشود.(یعنی زنان آزار نبینند).
2- چه كسی این بنده را میخرد!
روزی حضرت بازوی یكی از یارانش را از پشتسرگرفته و فرمود:
چه كسی این بنده را میخرد؟ [یعنی بنده خدا را و مراد پیامبر از این كاری مزاح بود].
3- پیر زنها به بهشت نمیروند.
روزی پیامبراكرم(صلیاللهعلیهوآله)به پیرزنی از طایفه اشجع فرمود: ایاشجعیه! بدان هرگز پیرزن داخل بهشت نمیگردد.
پیرزن از شنیدن این حرف اندوهگین شد. بلال از راه رسید و با مشاهده آن صحنه، وضعیت زن را برای پیامبر نقل كرد. حضرت به بلال فرمود: سیاه چهرگان هم به بهشت نمیروند. بلال نیز مانند پیر زن اندوهگین گشت. عباس، عموی پیامبر، بر آنها گذشت و پس از آگاهی از حالشان، ماجرا را برای پیامبر بازگفت. پیامبر فرمود: پیرمردها هم به بهشت گام نمینهند.
آنگاه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) هرسه را طلبید و فرمود: خداوند اینان را بابهترین شكل ظاهری داخل بهشت میگرداند. سپس فرمود: خداوند آنهارا در قالب جوانانی نورانی وارد بهشت میسازد.
4- او همان نیست كه در چشمانش سفیدی هست؟!
ابن شهرآشوب مینویسد: روزی آن حضرت به زنی كه از همسرش سخنمیگفت، فرمود: آیا او همان نیست كه در چشمانش سفیدی است؟ زنبلافاصله گفت: نه. آنگاه به خانه رفته، ماجرا را برای شوهرش بازگفت. او كه دریافته بود پیامبر مزاح كرده است. به همسرشگفت: آیا نمیبینی سفیدی چشمم از سیاهیاش زیادتر است؟
5- شوخی و مزاح با امیرمومنان(علیهالسلام)
روزی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و علی(علیهالسلام) كنار یكدیگر خرما میخوردند. حضرت هسته خرمایی كه میخورد، نزد علی(علیهالسلام)میگذارد. هنگامی كه از تناول خرما دست كشیدند، تمام هستههای خرما نزد علی(علیهالسلام)جمع شده بود.
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به علی(علیهالسلام) فرمود:
«یا علی انك لاكول.»
ای علی! بسیار میخوری.
علی(علیهالسلام) گفت: «یا رسول الله الاكول من یاكل الرطب و النواه»
ای رسول خدا! بسیار خور كسی است كه خرماها را با هستهاشخورده است.
6- دست گذاردن برچشم برخی یاران
حضرت برخی یاران را از پشتسر بغل میگرفت و دو دستانش را بر چشمانشان میگذارد تا آنها را بیازماید آیا میتوانند با چشمبسته طرف مقابل را تشخیص دهند؟
:c (14)::c (14)::c (14):
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 189]