واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: به ايران احترام بگذاريد
كاوه افراسيابي، استاد سابق علوم سياسي دانشگاه تهران كه هماكنون در كمبريج تدريس ميكند، در يادداشتي كه جمعه، 4 امردادماه در آسياتايمز منتشر شدهاست، در يادداشتي كه در Asia times منتشر شد، به بررسي مؤلفه «احترام»، در ديپلماسي غرب و ايران پرداختهاست. او معتقد است كه «اگر غرب ميخواهد كه ظرافتهاي رفتار ديپلماتيك ايران را درك كند، تحليلهاي جهتدار و يكسونگرانه از شخصيت ملي ايرانيها بايد درست شود». متن كامل اين مقاله در پي ميآيد.
آفتاب- سرويس بينالملل: موضوع احترام، يا بهتر است بگوييم نشانههاي احترام در حال نشان دادن خود به عنوان يكي از متغيرهاي قدرتمند در مذاكرات هستهاي ايران است. ظاهرا اين بحران هستهاي بايد ابتدا در سطوح احساسي، روانشناختي و ادراكي حل شود تا اين كه گره كور آن سرانجام باز گردد.
اين را به وضوح ميتوان در تاكيد «محمود احمدينژاد» و «منوچهر متكي» ديد كه بارها گفتهاند احترام گذاشتن از سوي نمايندگان گروه «ايران+شش» بسيار مهم است و آنها بايد بر خلاف رفتارهاي گذشته عمل كنند.
بدين گونه است كه متكي از «رفتار پراحترام خاوير سولانا»، مسؤول سياست خارجي اتحاديه اروپا در سفر اخيرش به تهران تمجيد كرده و احمدينژاد هم مودب بودن «ويليام برنز»، نماينده آمريكا در اجلاس ژنو را ستوده است. برنز در آن اجلاس فقط چند جمله گفت و بار ديگر تاكيد كرد كه ايران بايد برنامه غنيسازي اورانيوم خود را متوقف كند.
اين نشان ميدهد كه اين متغير چقدر در مفهوم مذاكرات هستهاي تاثيرگذار است، آن هم مذاكراتي كه نشانه بارزش «ديپلماسي دوگانه» است و در آن، علاوه بر مذاكرات از چماق تحريمها و ساير كيفرها عليه ايران استفاده ميشود.
اين پاسخ ريشه در تاريخ ايران و هويت مدرن ايراني دارد. هويت ايراني از ضربههاي دخالتهاي خارجي و تجاوز به تماميت ارضي ايران آسيب ديده است. اين ضربات از قرن 19 شروع شد، زماني كه اروپاييها منظره سياسي ايران را تغيير دادند.
ضربات در قرن بعدي هم ادامه يافت. اين بار آمريكاييها بودند كه بعد از جنگ جهاني دوم، جانشين هژمونهاي قبلي، يعني انگليسيها شدند. آنها در كودتاي سال 1953 دست داشتند كه دولت دموكراتيك «محمد مصدق» را برانداخت. آنها بعد از كودتا ديكتاتوري تكنفره را براي يك ربع قرن بر ايران حاكم ساختند؛ تا اين كه انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 به پيروزي
” آمريكا هنوز واقعيتهاي جديد سياسي ايران را كاملاً در نيافته است. آنها هنوز به اين دل بستهاند كه نظام ايران را سرنگون كنند و يك دستنشانده را در ايران حاكم سازند تا نظم فعلي ضدهژموني را به هم بزنند.... “
رسيد و زنجيرههاي رژيم سابق را در هم شكست. اين انقلاب شيوه جديدي از حكومت را به همراه آورد كه تلفيقي از جمهوريت و اسلاميت بود.
آمريكا هنوز واقعيتهاي جديد سياسي ايران را كاملاً در نيافته است. آنها هنوز به اين دل بستهاند كه نظام ايران را سرنگون كنند و يك دستنشانده را در ايران حاكم سازند تا نظم فعلي ضدهژموني را به هم بزنند. نظام ايران در حال حاضر طراحيهاي آمريكا و متحدانش براي منطقه، از جمله نقشه «بازسازي خاورميانه» را به هم زده است.
عدم احترام آمريكا به ايران سياستهاي واشنگتن را شيطاني ميكند. ريشههاي اين بياحترامي، عموماً در صحبت نمايندگان آمريكا مطرح ميشود كه حكومت ايران را «حكومت ملايان» مينامند. تاثير منفي چنين حرفهايي نقش مهمي در ايجاد جو مسموم بين آمريكا و ايران دارد.
بسته پيشنهادي اخير به ايران شامل احترام به حقوق تماميت ارضي است و آمريكا حالا ديگر بايد تمايلات امپرياليستي خود را سركوب كند. آنها بايد به توافقي دست يابند كه چندان هماهنگ با سياست مداخلهجويانهشان در خاورميانه بعد از 11 سپتامبر نيست.
آنها بايد واقعيت جمهوري اسلامي را درك كنند و تمام تلاششان را روي اين بگذارند كه نظام انقلاب ايران را در جهت نظم جهاني به پيش ببرند.
البته در اين راه مانعي ساختاري وجود دارد، چرا كه انقلاب اسلامي به تجديد نظر در سلسله مراتب دنيا و سلطه غرب بر آن پايبند است.
” به اين ترتيب حالت ايدهآل نظم كامل بين آمريكا به وجود نميآيد و بدون توجه به منافع مشترك آنها، منافع در تضاد اين ابرقدرت غربي و اين قدرت مدعي منطقهاي قابل جمع نيست. ... “
به اين ترتيب حالت ايدهآل نظم كامل بين آمريكا به وجود نميآيد و بدون توجه به منافع مشترك آنها، منافع در تضاد اين ابرقدرت غربي و اين قدرت مدعي منطقهاي قابل جمع نيست.
در بسته پيشنهادي قول داده شده كه ايران فرصت آن را داشته باشد كه «نقشي سازنده» در روابط بينالملل داشته باشد. اين هم از آن مسائل مربوط به احترام است كه بايد آن را به گامهاي محسوس و ملموس ترجمه كرد. از جمله اين كه ايران بايد به كنفرانسهاي صلح خاورميانه دعوت شود، همان طور كه ايران عضو اصلي كنفرانسهاي مختلف در عراق بوده است.
متاسفانه تعدادي از كارشناسان آمريكايي هنوز اهميت احترام و ساير متغيرهاي وابسته مثل وقار را در سياست خارجي ايران درك نكردهاند. آنها مرتباً از احساساتي بودن و بيگانهترسي ايرانيها حرف ميزنند، اما اگر غرب ميخواهد كه ظرافتهاي رفتار ديپلماتيك ايران را درك كند، اين تحليلهاي جهتدار و يكسونگرانه از شخصيت ملي ايرانيها بايد درست شود. درك ظرافتهاي رفتار ايران پيشنياز موفقيت ديپلماسي هستهاي است.
در پرتو «پوپوليسم هستهاي» ايران، احترام آمريكاييها كه در مذاكرات نشان داده شد زمينه را بسيار بيشتر از قبل براي انعطاف
” در زمينه جغرافياي سياسي منطقهاي، ايران به دليل تلفيق منحصر به فرد متغيرهاي جغرافياي اقتصادي و جغرافياي سياسي، كم كم در حال به دست گرفتن رهبري منطقه است و جاي خالي رهبر را پر ميكند. ... “
رفتار ايران مهيا خواهد ساخت. به اين ترتيب، اين انعطاف تضمين ميكند كه كه هزينههاي سياسي مصالحه در جبهه هستهاي خيلي هم گزاف نخواهد شد و حقانيت نظام به خطر نخواهد افتاد.
صحبت از حقانيت شد. مهمترين ارزش احترام در آن است كه حقانيت حكومت ايران به رسميت شناخته شود، حكومتي كه از آن به عنوان يكي از سه محور شرارت در كنار عراق و كره جنوبي نام برده شد و در گزارشهاي ساليانه وزارت كشور آمريكا آن را «رژيم بدذات» و «حامي بزرگ تروريسم بينالمللي» ميخوانند.
اگر آمريكا درباره مفاد بسته پيشنهادي جدي است، چنين رفتارهاي تحقيرآميزي از سوي آمريكا بايد متوقف شود. اين بسته را وزراي امور خارجه شش كشور امضا كردهاند و امضاي «كاندوليزا رايس» هم در آن به چشم ميخورد و در آن ايران به عنوان ملتي باستاني مورد ستايش قرار گرفته است.
«كارل ماركس» زماني نوشت: «حتي يك اركستر هم رهبر دارد» و در زمينه جغرافياي سياسي منطقهاي، ايران به دليل تلفيق منحصر به فرد متغيرهاي جغرافياي اقتصادي و جغرافياي سياسي، كم كم در حال به دست گرفتن رهبري منطقه است و جاي خالي رهبر را پر ميكند. اين منطقه علاوه بر خاورميانه، شامل بخشهايي از آسياي ميانه هم ميشود.
اسراييل هم به جاي آن كه لنز سياه و سفيد به چشم بزند و همه چيز را از ديد «جنگ
” ممنوعيت استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي هدفي عالي و بلند است و اين كار از سوي اسراييل ميتواند گامي بزرگ در جهت رسيدن به آن باشد.... “
سرد جديد» ببيند، اين گزينه را در اختيار دارد كه چشمانداز فكري خود را به كلي عوض كند و با احترام، به درخواستهاي ساير بازيگران بزرگ تمكين كند؛ بازيگراني مثل ايران و مصر كه از نظر تاريخي وزن سنگيني دارند.
اسراييل براي اين كار بايد احتمالات سياست خارجي ايران را بشناسد. مثلاً ممكن است «محمود عباس» رييس فلسطين در آينده نزديك به تهران دعوت شود و ايران ايده «راه حل دو دولتي» را دوباره مطرح سازد.
يكي از پيششرطهاي مهم اين كه ايران چنين كاري انجام دهد در اسراييل نهفته است. اسراييليها اخيراً دست به كارهايي نو زدهاند و در پروسه مديترانه به رهبري فرانسه شركت كردهاند. همچنين به دنبال توافق با دشمنان سنتي خود در غزه و لبنان و سوريه هستند. هيچ دليل منطقي وجود ندارد كه اين سياست در قبال ايران هم به كار گرفته نشود. ايران مرز مشترك با اسراييل ندارد و نگرانيهاي اصلياش در مسائل ژئواستراتژيك به كشورهاي همسايه است تا اسراييل كه خارج از منطقه است.
شروع خوب براي رهبران اسراييل ميتواند اين باشد كه ايده متخاصمانه حمله هستهاي به ايران را علناً تقبيح كنند و مثل چين، تعهد بدهند كه شروع كننده حمله هستهاي نخواهند بود.
ممنوعيت استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي هدفي عالي و بلند است و اين كار از سوي اسراييل ميتواند گامي بزرگ در جهت رسيدن به آن باشد.
يکشنبه 20 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]