واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: رويارويي اسلام و صهيونيسم پهلوي (8) دستگيري حضرت امام(ره) در 15 خرداد 42
بعدازظهر همان روز (دهم محرم مصادف با سيزدهم خرداد 1342) خميني باشكوه و جلال بي مانندي كه مانند آن را در ايران نديده بودم، روي دست مردم عزادار به مسجد فرود آمد و به منبر رفت و سخنان برانگيزاننده اي خطاب به باشندگان انبوه مسجد به زبان آورد... من كه آن روزها بيمار بودم و ناراحتي قلبي داشتم از شنيدن آن (سخنراني) به آشفتگي اعصاب دچار شدم و براي آنكه كنترلم را از دست ندهم و يك باره به مسجد حمله نبرم، به خوردن قرص مسكن اعصاب كه آن وقت ها «ليبريوم» به جاي «واليوم» امروز بود، پرداختم... آنقدر قرص مسكن خورده بودم كه در حال نزديك به بي هوشي بودم. با اين همه، سخنراني خميني را بدون اينكه واژه اي بيندازم، صورت مجلس كردم و گزارش آن را در پنج نسخه تهيه و براي شهرباني كل كشور، سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك)، دفتر ويژه اطلاعات، دفتر مخصوص و يك نسخه به فرماندهي يكان فرستاده شده، دادم...»(1)
گزارش ديگري از ساواك به تاريخ 16 خرداد ابعاد جلسه سخنراني امام خميني(ره) در 13 خرداد 1342 چنين توضيح مي دهد:
«... چند نفر از اشخاص فهميده كه قم بوده و مراجعت كرده اند، اظهار مي داشتند؛ روز عاشورا عصر، خميني به مدرسه فيضيه قم آمد. جمعيت تمام صحن مدرسه فيضيه، صحن بزرگ حضرت، ميدان جلوي صحن و صحن مسجد اعظم را گرفته بود. تمام پشت بام ها پر از جمعيت بود كه غالبا از شهرستان ها آمده بودند. تعداد جمعيت را در حدود 200 هزار نفر مي گفتند و اظهار مي داشتند در تاريخ قم چنين جمعيتي ديده نشده است. دوازده بلندگو در مسجد اعظم، مدرسه فيضيه، صحن بزرگ جلوي ميدان نصب كرده بودند و براي اينكه دولت برق را خاموش كرده بود، يك موتور آورده بودند و با استفاده از برق آن، بلندگوها كار مي كرد. خميني را مثل امام وارد كردند و تمام جمعيت، آن چنان صلوات مي فرستادند كه تا دو كيلومتر، صداي آن مي رفت. خميني منبر رفت و بلافاصله گفت بسم الله الرحمن الرحيم و شروع كرد به صحبت و بدگويي شديد و اظهار داشت به ما مي گويند مفت خور، ما و يك مشت طلبه فقير مفت خور هستيم يا آنها كه مملكت را غارت كرده و پول ها را در بانك هاي خارج گذارده اند؟ شاه! كاري نكن كه مثل پدرت كه قشون اجنبي از هر طرف به مملكت آمده و او را بيرون كردند، همه مردم خوشحال شدند... و بعد مرتب تكرار مي كرد بدبخت، بيچاره، بدبخت، بيچاره، كاري نكن كه بدهم تو را بيرون كنند و مرتب به شاه نصيحت مي كرد و مي گفت بيچاره، چرا اين كارها را مي كني، سرعقل بيا و مرتب كلمه بيچاره بيچاره را با لحن دلسوزي تكرار مي كرد. يك ساعت صحبت كرد و از منبر پايين آمده است. از نطق او هم نوار تهيه كرده اند و به تهران آورده اند...»(2)
گزارشات ديگري از ساواك و شهرباني نيز به انحاء مختلف سخنراني امام در روز 13 خرداد 1342 را بازتاب داده اند.
صبح يازدهم محرم يعني 14 خرداد 42، ساواك شاه به منازل روحانيون مبارزي چون استاد مطهري، آيت الله غفاري، مرحوم محمدتقي فلسفي، شهيد هاشمي نژاد، موحدي ساوجي، آيت الله مكارم شيرازي، مرحوم عباسعلي اسلامي و... هجوم برده و مجموعاً 53 روحاني را دستگير كرده و روانه سياهچال هاي مخوف خود كرد.
دستگيري رهبر نهضت
اما آنچه از نظر رژيم شاه و اربابان صهيونيستش مي توانست پايان بخش ماجراي محرم سال 1342 و كابوسي كه از قيام مردم مسلمان به رهبري مرجع تقليد شيعه در سر داشتند، تلقي شود، همانا دستگيري و بازداشت اين رهبري بود. اقدامي كه در واقع آغاز ماجرا براي ملت مسلمان به شمار آمد.
سرهنگ سيدحسين پرتو، رئيس شهرباني قم، جريان دستگيري حضرت امام خميني(ره) را در شب پانزدهم خرداد 1342 چنين شرح مي دهد:
«... ساعت 2.30 صبح (پس از نيمه شب) روز 42.3.15 سركار سرهنگ بديعي، رئيس ساواك قم تلفنا به اينجانب اطلاع داد كه براي مذاكراتي فورا به ساواك بروم. پس از رفتن به ساواك مشاهده شد، سركار سرهنگ مولوي نيز با عده اي از مامورين ساواك تهران در آنجا هستند. موضوع دستگيري خميني مطرح گرديد تا با تبادل نظر يكديگر انجام گردد. سركار سرهنگ مولوي اضافه كرد از طرف تيمسار رياست كل دستور شفاهي دارم كه در اين مورد راهنمايي و همكاري كنيد. چون از چند روز قبل در حدود صد نفر از اهالي قريه جمكران، گارد محافظ خميني را تشكيل داده بودند و در وقايع دوم فروردين تا چند روز پس از آن خميني، شب ها را در منازل مختلف بيتوته مي كرد. چنين تصميم گرفته شد كه خانه او و دامادش و پسرش، دفعتاً تحت مراقبت قرار گرفته تا در صورتي كه در يكي از منازل نبود، فرصت مخفي شدن يا فرار نداشته باشد. ضمناً براي اينكه جلب توجه نشود، ابتدا منزل خميني و دو منزل ديگر توسط گارد ساواك تهران و به راهنمايي مامورين اين شهرباني و ساواك قم شناسايي شد و براي اينكه هيچگونه ابهامي وجود نداشته باشد، كروكي منزل خميني و دو نفر ديگر توسط شهرباني در اختيار مامورين ساواك تهران گذارده شد.
سپس سركار سرهنگ مولوي اظهار داشتند من شخصاً در شهرباني خواهم ماند تا چنانچه احتياجي به شركت گروهان سرباز باشد، به موقع داخل عمل شوند و رئيس ساواك قم و رئيس شهرباني در ميدان جلو بيمارستان، اول كوچه منزل خميني باشند و با اينجانب در شهرباني ارتباط داشته باشند تا در صورت لزوم، گروهان هم داخل در عمل شود.
ساعت 3.30 صبح، عده اي مامور ساواك تهران به طور متفرقه به اتفاق راهنمايان ساواك قم و شهرباني به منزل خميني و دو منزل ديگر اعزام گرديدند و خميني را كه در منزل دامادش بود دستگير نموده با فولكس ساواك تا جلو بيمارستان و از آنجا با اتومبيل سواري كه از تهران به همين منظور آمده بود، حركت دادند.
در جريان دستگيري فقط يك نفر در منزل خميني، قدري مجروح و يك نفر كه قصد داد و فرياد داشته دستگير و از داد و فرياد او جلوگيري... شد. پيش بيني مي شد كه در منزل خميني، عده اي مستحفظ وي باشند، ليكن در موقع دستگيري، غير از دو نفر مزبور در منزل وي كسي نبود و در منزل دامادش كه خود وي دستگيرشد، اشخاص متفرقه اي ديده نشدند... ]از اين جمله به خوبي پيداست كه گزارش و قضاوت ابتدايي ساواك درمورد گارد مستحفظ امام تا چه اندازه بي اساس و جاهلانه بوده است!- نگارنده[. ضمناً خميني در آن موقع بيدار و لباس پوشيده، حاضر و خود را معرفي نمود كه روح الله خميني من هستم و به ديگران كاري نداشته باشيد...»(3)
عقربه هاي ساعت، 3 بعد از نيمه شب 15 خرداد را اعلام مي كرد كه دهها كماندو، چترباز و سرباز گارد جاويدان تا دندان مسلح به سلاح هاي آمريكايي و اسراييلي، پس از محاصره شهر قم، وارد اين شهر شدند و از درب و ديوار و پشت بام منزل حضرت امام به خانه ايشان ريختند و در آن نيمه شب ظلماني ميهن، همانند خفاشان شب، خورشيد فروزان نهضت را ربودند. شهيد مصطفي خميني به ميان كوچه دويد و فرياد زد:
«مردم، خميني را بردند.»
جالب اينكه رژيم شاه در دستگيري حضرت امام آنقدر تعجيل به خرج داد كه حتي فرصت صدور قرار بازداشت را توسط مزدوران خود پيدا نكرده بود، چنانچه پس از دستگيري ايشان و انتقالشان به تهران، اين قرار صادر شد. نامه رييس ساواك در 15 خرداد 1342 حكايت از همين موضوع دارد:
«گيرنده: رياست اداره دادرسي ارتش(دادستاني)
موضوع: روح الله الموسوي خميني
نامبرده بالا در تاريخ 42.3.15 به اتهام اقدام بر ضد امنيت داخلي مملكت دستگير و درحال حاضر در پادگان بيسيم بازداشت مي باشد. عليهذا خواهشمند است دستور فرماييد نسبت به صدور قرار بازداشت مشاراليه اقدام مقتضي معمول و نتيجه را به اين سازمان اعلام نمايند.
رييس سازمان اطلاعات و امنيت كشور. سرلشگر پاكروان»(4)
قرار بازداشت بلافاصله توسط اداره دادرسي ارتش صادر شد و به رويت امام رسيد. اما حضرت امام خميني(ره) در زير آن قرار بازداشت با خط خود مرقوم فرمودند:
«بسمه تعالي. به اين قرار اعتراض دارم. روح الله الموسوي الخميني 42.3.15»
و با دستگيري حضرت امام خميني(ره) و پخش سريع خبر آن كه بوسيله تلگراف، تلفن و پيك هاي ويژه به سراسر ايران رسيد، مردم مسلمان و معتقد به مرجعيت شيعه و رهبري امام، براي حمايت از قائد عظيم الشأن خويش، غيرتمندانه و عاشقانه به خيابان ها ريختند و غريو «يا مرگ يا خميني» سر دادند و به اين ترتيب نقطه عطف تاريخي نهضت امام خميني رقم خورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-خاطرات سپهبد محسن مبصر به نقل از كتاب «هويدا سياستمدار پيپ، عصا، گل اركيده»- پيشين
2-همان- صفحات 419 و 420
3- به نقل از سند ساواك درج شده در جلد اول «نهضت امام خميني»- صفحات 512و 513- پيشين
4- همان
يکشنبه 20 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]