واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: پول؛ عقيم يا مولد
پول عقيم است يا زايش دارد؟ ربا چيست و آيا در سيستم اقتصادي مبتني بر بازار مذموم است؟ توليد بخش هاي مختلف اقتصادي از جمله كشاورزي و بازرگاني بايد در چه حد باشد؟ براي داشتن جامعه اي با پشتوانه اقتصادي مناسب، در چه بخش يا بخش هايي بايد بيشتر سرمايه گذاري و توليد كرد؟ همه اين سوالات مسائلي است كه ممكن است در خلال بحث هاي داغ اقتصادي، پرسيده و جواب هاي گوناگوني بدان ها داده شود. اما آيا اين بحث ها مخصوص زمان ما هستند؟ آيا بشر در قرن هاي قبل نيازي به اين مباحث نداشته است؟
تاريخ انديشه هاي اقتصادي مملو است از انديشه هايي در خصوص نحوه اداره اقتصادي جامعه و ارزش هايي كه مورد قبول و مردود بوده اند و محل بحث هاي فراوان شده اند. امروزه هم اگر به بحث هاي اقتصادي و اختلاف نظرهايي كه در انديشه اقتصاددانان مختلف نگاهي دقيق بيندازيم خواهيم ديد كه بسياري از آنها ريشه در اختلافات تاريخي ميان مكاتب مختلف اقتصادي داشته است.بنابراين داشتن ديدي كلي و موجز در خصوص تاريخ انديشه هاي اقتصادي كه انعكاس دهنده نظرات مكاتب اقتصادي گوناگون است، لازم است از اين رو برآمديم تا يك سير كلي از تحولات انديشه هاي اقتصادي با تاكيد بر مكاتب اقتصادي در اين ستون ارائه دهيم.
قبل از هر چيز بايد دانست
بررسي نظرات مكاتب اقتصادي، منفك از شرايط جامعه و زمانه در روزگار پيدايش و رونق و افول انديشه هاي مختلف نيست از اين رو برخي از شرايط به وجود آورنده يا تاثير گذار بر انديشه هاي مكاتب مختلف را هم در كنار محور و نكات اصلي انديشه هاي اين مكاتب خواهيم آورد.
عوامل موثر بر توليد انديشه هاي اقتصادي شرايط اجتماعي به معني عام، مرزهاي دانش، ويژگي هاي فردي دانشمندان، جهان بيني انديشمندان، نظام آموزشي و پژوهشي هستند. در اين نوشتار كوتاه امكان بررسي جامع همه اين عوامل بر انديشه هاي اقتصادي ميسر نيست و سعي بر آن است كه در حد امكان شرايط برخي از اين عوامل را در خلال بحث هاي گوناگون بياوريم.
سير ارائه مباحث به اين شكل است كه در چند قسمت به پيدايش شكل گيري انديشه هاي اقتصادي مي پردازيم. براي اين كار بايد اتفاقات در حوزه انديشه اقتصادي را قبل از انتشار كتاب ثروت ملل آدام اسميت بررسي كنيم.
طي اين زمان، انديشه هاي اقتصادي به صورت بايد و نبايد توسط انديشمندان و متفكران ارائه مي شد و بحثي در خصوص چرايي و چگونگي مسائل اقتصادي (آنچه در علم اقتصاد به معني امروزي آن مطرح است) پرداخته نمي شد. درك اتفاقات انديشه در اين زمان، درك
اختلاف نظرها و نظريات مكاتب نوين اقتصادي را تسهيل مي سازد و امري لازم است.
انديشه هاي افلاطون و ارسطو، مدرسيون، مركانتيليست ها، نيروهاي اصلي و پيش برنده مباحث اقتصادي بوده اند. سپس مكاتب فيزيوكراسي، كلاسيك، ماركسيسم، كينزي، نئوكلاسيك، نئوكينزي و سپس مكاتب نوين اقتصادي از جمله نهادگرايي يا مكتب پوليون شكل مي گيرند كه محور اصلي هر كدام از نظريات اين مكاتب را در قسمت هاي مختلف بررسي خواهيم كرد.
در ابتدا ممكن است سوالي پيش بيايد و آن اين است كه انديشه اقتصادي از چه زماني به وجود آمده است؟ بايد گفت پيدايش انديشه اقتصادي از زماني بوده كه بشر به فكر مشكلات اقتصادي افتاده است. در جوامع اوليه،اقتصاد نيازي بود يعني صرفاً جهت رفع نيازها، منابع اشتراكي بود. انديشه هاي مكتوب از حدود قرن چهارم (افلاطون و ارسطو) آغاز شده است. اما علم نوين اقتصاد (آنچه امروزه به آن علم اقتصاد گفته مي شود) از زمان آدام اسميت به وجود آمد. تا قبل از اسميت اقتصاد در حوزه فلسفه اخلاق دسته بندي مي شد. در اخلاق نيز از هنجار و ناهنجار، بدي و خوبي گفته مي شود. (خود اسميت هم استاد فلسفه اخلاق بود) لذا بحث هاي اقتصادي تا قبل از پيدايش علم اقتصاد به شكل نوين، به صورت گزاره اي ارزشي و به شكل بايد و نبايد صورت مي گرفت.
در علم نوين كاركرد علم تجويزي نيست، توضيحي و پيش بيني است. تقريباً از قرن 16 بشر وارد انقلاب علمي مي شود. بشر به اين نتيجه مي رسد كه علوم طبيعي يكسري قانونمندي دارد كه مي توان آن را كشف كرد پس به كشف آنها پرداخت.
انديشمندان علوم اجتماعي نيز به اين فكر افتادند كه آيا مي توان همين رفتار و عمل را در حوزه غير علوم طبيعي انجام داد؟ آيا قانونمندي هست؟ آيا اين قانونمندي قابل كشف است؟ پاسخ آنان مثبت بود و اولين اثر در حوزه اقتصاد، كتاب ثروت ملل اسميت است.
افلاطون (427 تا 347 ق.م) و ارسطو (384 تا 322 ق.م) نقطه شروع اساسي شكل گيري انديشه هاي اقتصادي و اجتماعي در پرتو شكل گيري تمدن يوناني بود. بررسي نظرات اين دو انديشمند از آن رو مي تواند جالب باشد كه بتوانيم ريشه مباحث بين برخي مكاتب را درخلال اختلاف نظر اين استاد و شاگرد دوران باستان تمدن يوناني يافت. همچنين خواهيم ديد بسياري از انديشمند هاي اقتصادي تا سال هاي متمادي تحت تاثير انديشه هاي اين دو بوده اند.
افلاطون به عنوان الگو جامعه اي را در نظر مي گيرد(آرمانشهر يا مدينه فاضله)و مي گويد ارزش يعني رسيدن به چنين جامعه اي. گزيده اي از نظريه هاي افلاطون را در زير مي آوريم.
جامعه آرماني جامعه اي است اشتراكي كه مركز ثقل اجتماعي در آن عدالت اجتماعي است. جامعه اشتراكي جامعه اي است كه منابع آن متعلق به همه است و ثروت در آن به صورت برابر تقسيم مي شود. اصالت متعلق به جمع است يعني ارزش هاي جمعي هستند كه بايد به خاطرشان كوشش شود و پيگيري منافع شخصي مذموم است. اصالت جمع به معني آن است كه جمع خصوصيات تك تك افراد جامعه را از ويژگي هاي جامعه متفاوت بدانيم. طبق اين انديشه در عرصه جامعه يكسري قانونمندي هايي حاكم است كه حاصل جمع خصوصيات تك تك افراد نيست.
در واقع يك جامعه وجود حقيقي دارد (در مقابل اين انديشه كه جامعه وجود اعتباري دارد) اين ويژگي هاي متمايز روي رفتار آحاد جامعه هم تاثير مي گذارد. افلاطون اعتقاد دارد امور جامعه بايد به وسيله اشراف و نخبگان اداره شود. در چنين جامعه اي برقراري عدالت وظيفه افراد و دولت است. ماهيت عدالت و تاثير دولت بر جامعه آشكار مي شود و بي دولتي عامل نابودي است زيرا موجب ايجاد هرج و مرج شده و عدالت اجتماعي نيز برقرار نمي شود. بايد تمايل نفع طلبي توسط افراد دولت منع شود. كارهاي غيركشاورزي مانند بازرگاني غيرمولد هستند و نبايد انجام شوند. در چنين جامعه اي دولت بايد در قيمت گذاري كالا بر حسب ارزش واقعي دخالت كند.
ارسطو برخلاف افلاطون اعتقاد به اصالت فرد داشت. خلاصه اي از نظريه هاي وي را بيان مي كنيم:
هيات اجتماعيه وجود مستقل از افراد ندارد و بدون سعادت اشخاص نمي توان سعادتمند شد. براي حاصل شدن سعادت جامعه بايد تك تك افراد سعادتمند شوند. وجود جامعه اعتباري است و ماحصل تك تك افراد جامعه است لذا براي تحليل جامعه بايد رفتار فرد را به عنوان نماينده بررسي كرد و آن را به كل تعميم داد. پول تسهيل كننده مبادله و معيار سنجش است. همچنين پول عقيم است يعني نمي تواند ارزش خلق كند. در حقيقت نمي توان پولي را به كسي قرض داد و بعد مقداري بيشتر از وي طلب كرد و نبايد قرض دهنده به اين شكل عمل كند. تنها منابع مولد، نيروي كار و زمين هستند. در خصوص پيگيري منفعت شخصي بايد گفت پوششي كه به موجب آن انسان به دنبال ثروت و نفع باشد، مطابق با طبيعت و ذات انسان است اما افراط در كار ممنوع است. در حقيقت منفعت طلبي طبيعي است اما بايد مهار شود. كسب درآمد از طريق فعاليت بازرگاني خوب است و فعاليتي مثبت تلقي مي شود زيرا در جهت افزايش رفاه افراد است اما نبايد به عنوان ثروت اندوزي باشد و فقط در جهت و در حد رفع نياز باشد. قيمت ها بايد عادلانه باشد و مايه خوشبختي افراد و قبات و تداوم دولت و حكومت شود.
درخصوص انديشه هاي اين دو انديشمند بايد گفت هر دو اين افراد تقريباً در يك شرايط اجتماعي يكسان قرار داشتند اما دو نظريه كاملاً مخالف با هم ارائه مي دهند. اختلاف نظر بين ديدگاه هاي اين دو، بسيار تاثيرگذار در مكاتب اقتصادي و مباحثات بين آنها است. در حقيقت مي شود برخي منازعات ميان مكاتب را در اختلاف نظر ميان ديدگاه اين دو انديشمند پيگيري كرد.
پس از دوران باستان فعاليت اصلي دامداري و فرعي كشاورزي بود و به تدريج كشاورزي افزايش يافت سپس ساختار اجتماعي بر مبناي كشاورزي شكل مي گيرد. (تا سده اول بعد از ميلاد)
تا قرن 9 ميلادي انديشه يوناني و نگرش افلاطوني نسبت به انديشه ارسطويي حاكم است.قرن هايي كه مسيحيت و كليسا داراي قدرت اقتصادي و مذهبي و فكري مي شوند. كليسا مركز آموزش و پژوهش است از جمله مذهب و حوزه اسكولاستيك ها (مدرسيون) كه در برقراري پيوند بين آراي حكماي باستان و قوانين اقتصادي مسيحيت در تلاش بودند لذا نوع و جنس آرا نزديك به حكماي باستان به ويژه افلاطون بود.
جمعه 18 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2274]