واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نگاهي به آثار سه گانه عباس كيارستمي
خودكشي از ديدگاههاي فلسفي و مذهبي
زندگي، همانند يك قطار است كه ايستگاه آخرش مرگ ميباشد. از ديدگاه فلسفي، انسان صاحب اصالت، اراده و اختيار، و موجودي است كه ميتواند انتخاب كند؛ و بايستي در راه كمال گام بردارد. كم نبودهاند انسانهايي كه در مقابل شديدترين ناملايمات زندگي، به دليل ايمان قوي و اهداف بلند، از انديشه خودكشي گذشتهاند.
در روياي حضرت ابراهيم، به او دستور ذبح اسماعيل را ميدهند؛ وقتي ابراهيم، فرزند خود را به قربانگاه ميآورد، كاردش نميبرد و گوسفندي نازل ميگردد تا به جاي اسماعيل ذبح شود؛ و قرباني انساني كه تا قبل از آن، در برابر بتها معمول بود، حرام خوانده ميشود.
در قرآن، كتاب بزرگ آسماني، خودكشي نفي شده است. پروردگار ميفرمايد: «هرگز نفس محترمي را كه خدا قتلش را حرام كرده، مكشيد؛» و در جايي ديگر به زيبايي ميگويد: «هر كس نفسي را بكشد، مانند آنست كه همه انسانها را كشته، و هر كس جان انساني را نجات بخشد، مثل اين كه همه عالم را زنده كرده است.»
از نظر پزشكي نيز، بيماران بدحال را كه حتي اميدي به بهبودي شان نيست، تا آخرين لحظه كمك مينمايند تا شايد شفا يابند؛
پيام سياسي فيلم
پيام سياسي تكان دهنده و مهمي در فيلم «طعم گيلاس» نهفته است. بديعي از سرباز كرد ميخواهد 20 بيل خاك در چالهاي كه خود كنده و برجسم بيجاني كه خود باعث مرگش شده، بريزد. اما سرباز با اين كه در سختي معاش زندگي ميكند، به هيچ وجه حاضر به انجام اين كار نيست. سربازي كه به گفته بديعي، براي دفاع از وطن، اسلحه به دست ميگيرد و در صورت لزوم، بايد دشمن را بكشد، پيشنهاد بديعي را حتي در ازاي مبلغي گزاف نميپذيرد و پا به فرار ميگذارد.
در حالي كه قدرتهاي بزرگ در دنيا، خون مردم بيگناه و ضعيف را در اقصي نقاط عالم به راحتي برزمين ميريزند و روزانه باعث مرگ و مير هزاران نفر ميشوند؛ در سالهاي اخير، ميزان كشتار بيرحمانه در خاورميانه توسط دولتهاي غرب ـ كه در رأس آنان آمريكا و هم پيمانان صهيونيستش خودنمايي ميكنند ـ از شمارش خارج است.
در «طعم گيلاس» سرباز و طلبه حاضر به همكاري با يك آدم در خودكشي برنامهريزي شدهاش نيستند. طلبه از جانب خداوند ميگويد: «با دستانتان خود را از بين نبريد، چه برسد به اين كه انسان ديگري را بكشيد».
لازم به تذكر است كه در سكانس پايان فيلم، سربازان به جاي تفنگ، گل به دست دارند. و اين نشانگر دعوت كيارستمي به صلح جهاني است. او درباره اين صحنه ميگويد: «اميدوارم زماني فرا برسد كه سربازان، به جاي تفنگ، گل در دست داشته باشند.»
كارگرداني
«طعم گيلاس» اثر بسيار متين و سنگيني است. كيارستمي بدون حضور بازيگر حرفهاي و با گروهي معدود، شاهكار آفريده است. عوامل، با وسواس و دقت برگزيده شدهاند. لوكيشنهاي خارج از شهر و بين تپهها، جذاب، چشمنواز و تأثير گذارند. كيارستمي با استفاده از مكانهاي واقعي، موفق به خلق فضاهاي طبيعي و مستندگونه شده است.
ميزانسنها و فضاسازي فوقالعاده است. هرگز نميتوان فيلمبرداري درخشان و كادربندي بكر مدير فيلمبرداري، همايون پايور را ناديده گرفت. كيارستمي همواره گفته است: «بازيگر اول فيلمهاي من، طبيعت است!» مناظر تابلومانند و هوشمندانه از طبيعت، و همچنين رنگها، زيربناي «طعم گيلاس» محسوب ميشوند و بيننده را به مفهوم واقعي فيلم نزديك ميكنند. رنگ نارنجي تند تپهها و جادههاي خاكي، يادآور برزخ و همچنين غروب پاييز زندگي بديعي است. كيارستمي در مصاحبهاي گفته بود كه ماهها براي رخ دادن اتفاقي واقعي وقت ميگذارد تا سكانسهاي فيلم كاملاً تصادفي به نظر برسند.
با وجود اين كه اكثر زمان فيلم در داخل ماشين بديعي ميگذرد، اما كارگردان ما را تا آخرين لحظه در تعليق نگاه ميدارد. كيارستمي ديالوگهايي عاميانه، اما دلنشين و زندگي وار خلق كرده است. برخي مكالمات به صورت بداههاند و شخصيتهاي ملموس و واقعي پرداخت شدهاند.
يكي از مهمترين امتيازات اثر، صدابرداري سرصحنه است. جادوي صدا در «طعم گيلاس» عنصري بسيار موثر و كاملاً متناسب با محور اصلي فيلم است؛ از جمله در نماي خاك برداري، و سكانس ماقبل آخر.
عباس كيارستمي از معدود كارگرداناني است كه در آثار خود از موسيقي بهره نميبرد: «استفاده از موسيقي، بارعاطفي سنگيني دارد و من مايل نيستم چنين باري را بردوش تماشاگر بگذارم.» عدم حضور موسيقي در فيلم، به حقيقيتر شدن آن كمك شاياني كرده است.
پنجشنبه 17 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]