تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از توبه بنده اش بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود و گم کرده ای که گمشده اش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805345066




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سفر به پاكستان كراچي شهر ترافيك، آلودگي و ازدحام


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: سفر به پاكستان كراچي شهر ترافيك، آلودگي و ازدحام
شركت در هشتمين كنگره گوش و حلق و بيني آسيايي- اقيانوسيه و سخنراني در آن كنگره انگيزه اي براي مسافرت من به پاكستان براي نخستين بار شد. من پيش از آن از پاكستان به همان معنايي كه براي مكاني پاك چون «گرمابه و حمام» مي گيرند تصور ديگري نداشتم اما با سفر به آن كشور دريافتم كه در عين معني دار بودن اين كلمه خود تركيبي است از حروف «پ» به نام ايالت پنجاب «الف» ايالت افغان، «كاف» از كشمير «س» از سند و «تان» از بلوچستان، بدينسان حروف نماينده پنج ايالت بزرگ سرزميني را به مساحت 803943 كيلومتر مربع يعني نصف وسعت كشور پهناور ما با دو برابر جمعيت كشور ما كه در سرشماري 1986 بالغ بر 98 ميليون نفر و هم اكنون حدود 120 ميليون نفر بوده است پديد ميآورد.
كراچي بزرگترين شهر پاكستان مركز ايالت سند در ساحل درياي عمان كه به اقيانوس هند پيوسته است قرار گرفته است. اين شهر وضعيت ساحلي و آب و هوايي بندرعباس را دارد. بندرعباس، كراچي و بمبئي در وضعيت هاي جغرافيايي مشابهي در كرانه آبهاي جنوب ايران و تداوم آن در درياي عمان و اقيانوس هند قرار مي گيرند. بندرعباس خشك و بياباني است. بمبئي مستور از جنگل هاي پرپشت و كراچي وضعيت ميانه اي دارد. بمبئي دومين شهر پرجمعيت و بزرگ هند پس از كلكته است و موقعيت آن نسبت به «دهلي» همانند كراچي به «لا هور» است. كراچي در سرشماري 1986 داراي 6 ميليون جمعيت بود و در حال حاضر هشت ميليون سكنه دارد و بزرگترين شهر پاكستان است. من پيش از اين به هند سفر كرده ام. ديدار از هند زمينه تجربي خوبي براي سفر به پاكستان كه به هر تقدير «هندواره» ايست به دست مي دهد. معماري هاي قديمي شهر بمبئي به ويژه در محله كلوآبا و دانشگاه كهن بمبئي مانند بناهاي قديمي لندن است و از حضور استعمار پير انگليس در هند خبر مي دهد. هندي ها معتقدند كه تمدن هند مقدم بر اروپاست. آن ها مي گويند لندن مثل بمبئي است!
بخش عظيمي از جمعيت بمبئي را نجس ها تشكيل مي دهند كه در حلبي آبادهاي حاشيه بزرگراه ها به حالت بدوي زندگي مي كنند. در كراچي از اين نجس ها خبري نيست. من اين شهر را ملقمه اي از «زاهدان و بندرعباس» يافته ام، لباس هاي محلي پاكستاني ها در كراچي، ما را به ياد هموطنان بلوچ ما مي اندازد و حال و هواي سواحل جنوبي يادآور بندرعباس است. من در ايام نوروز گذشته بندرعباس را با جمعيت ميليوني يافتم. قاعده بر اين بود كه بندرعباس، تهراني در سواحل جنوب باشد. حكمت آن كه كراچي و بمبئي چنان رشد عظيمي كرده اند ولي بندرعباس با آن موقعيت سوق الجيشي كه دارد هنوز به شكل شهر كوچكي از ايران درآمده است مشخص نيست ولي پيش بيني مي شود كه بندرعباس با پتانسيل رشد خود در آينده اي نه چندان دور به كراچي و بمبئي نويني تبديل شود.
فاصله تهران تا كراچي 2500 كيلومتر است و يك ساعت و نيم اختلا ف زماني دارد. بدين معنا ساعت به وقت محلي يك ساعت و نيم جلوتر كشيده مي شود. مسير هوايي از تهران- قم- اصفهان- شيراز - چابهار و گواتر است و از اين فاصله حدود 2 ساعت و 10 دقيقه از خاك ايران است. هواپيما فقط 20 دقيقه يعني سيصد كيلومتر در خاك پاكستان پرواز مي كند. شايان ياد آوريست كه پرواز به مقصد بمبئي نيز از اين مسير صورت مي پذيرد.
گواتر (Gavatar) كه اغلب آن را درست تلفظ نمي كنند و بعضي ها آن را به لفظ گواتر (Goiter) يعني بزرگ شدن تيروئيد مي گيرند! منطقه ژئوپليتيك مرزيست كه فقط مي دانيم رودخانه سرباز در آنجا به خليج گواتر در درياي عمان مي ريزد كه شاخه اصلي رودخانه با هوكلا ت است كه از ارتفاعات نسكند و بپرك سرچشمه مي گيرد كه پس از طي مسافتي معادل 170 كيلومتر با شاخه هاي ديگر با هوكلا ت به خليج ملحق مي شود و از رودخانه سرباز همين قدر مي دانيم كه تعدادي تمساح پوزه كوتاه كه به زبان بومي آنها را به نام «گاندو» مي شناسند به عنوان آخرين بقاياي گونه نادر حيات وحش به سر مي برند و زيستگاه آنها فقط در اين منطقه از جهان است. براساس سرشماري كارشناسان محيط زيست تعداد گاندوها كه درسال 1365 به سيصد و پنجاه عدد تخمين زده مي شود ولي در حال حاضرآمار تمساح هاي موجود را به 60 تا 75 و بنا به روايت گزارشگران تلويزيوني تا 120 عدد برآورد مي شود كه تعدادي از آنها پشت سد رها شده اند. خشكسالي و پائين آمدن سطح آب رودخانه سرباز شايد علت مهم كاهش همين تعداد بازمانده از نسلي رو به انقراض از جانوران وحش است.
سابقا سازمان حفاظت محيط زيست براي پيشگيري از اين انقراض نسل از طريق هليكوپتر سهميه گوشت آنها را مي رساند ولي حالا گوشت كه براي آدميان هم يافت نمي شود اين تمساح ها گرسنه مانده اند و منتظرند كه آدميزاده اي را در آب بلكه در ساحل رودخانه با آرواره هاي سخت و دندان هاي تيز خود از كمر به دونيمه متحرك سرو تنه -كفل و پاها تقسيم كنند يا به چهار پايان و پرندگان كه به قصد آشاميدن آب به رودخانه و مرداب ها نزديك مي شوند حمله كنند. اين گواتر كه نامي از آن در افواه مردم مملكت ما جاري نيست از اقمار شهري است در آن سوي مرز با نام مشابه بندرگوادور Gwabor كه در پاكستان اسم و رسمي دارد و روزي نيست كه در رسانه هاي همگاني از آن نام برده نشود و در صفحه رايانه اطلا عات پرواز گوادور با تاكيد خاصي نقش مي بندد.
مي گويند فرودگاه كراچي يكي از مدرن ترين فرودگاه هاي دنياست، من تا زماني كه چمدان خود را از گردونه پيدا نكردم و مقررات بازديد گذرنامه انجام ندادم و مورد بازرسي گذرنامه قرارنگرفتم نتوانستم سيمايي از پاكستان را نظاره كنم ولي وقتي چمدانم را روي چرخ دستي گذاشتم واز سالن ترانزيت خارج شدم و به محوطه باز بدر آمدم و چشمانم به توده هاي عظيم مستقبلين افتاد، فهميدم كه كشور صد ميليوني چه معنايي مي دهد. زنها شلوار گشاد قميص كه به ساق مي رسيد تنگ مي شد با روشلواري يا روپوش و دو پاتا (Dupata ) روسري بلند كه تا پشت شانه ها را مي پوشاند و بعضي ازخانم ها نيز ساري پوشيده اند.
مردان ملبس به جامه هاي پاكستاني با تن پوش هاي بلند و شلوارهاي گشاد كه شباهت به لباس محلي بلوچي دارند. آنها از عمله واكره به زبان انگليسي به راحتي محاوره مي كنند. سالها سلطه استعمار انگليس و بعد توريسم و زحمت جست وجوي لقمه اي نان نسل اندر نسل بدانها آموخته است كه چطور روان و سليس با خارجي ها سخن گويند و سواد را از الفباي انگليسي بياموزند در يك آن چندين نفر هجوم ميآورد به چرخ دستي و چمدان، يكي گفت:
من حمالم، بار خود را كجا مي خواهيد ببريد آيا مي توانم كمك تان كنم.
ديگري گفت:
?chang to want you ,bont,bealer am I
من دلا لم، نمي خواهيد تبديل كنيد؟
و سومي briver Taxi يعني شوفر تاكسي است. مثل كنه به من چسبيده بودند سر حمل چمدانم چند نفر به هم پريدند، از سويي چند نفر هيكل مرا در بر گرفته و داشتند مچاله ام مي كردند. يك ايراني كه لباس بلوچي پوشيده بود ندا سر داد كه همه اين ها دزد هستند مواظب باش پول و پاسپورتت را نزنند!
بالاخره با چه زحمتي پولي تبديل كردم و راننده تاكسي چمدانم را برداشت و باز نداي يك ايراني ديگر از آن سوي ازدحام كه دكتر مواظب باش. پرسيدم كجا مي روي؟ گفت: تاريك رود! مدتها در داخل تاكسي فكر كردم كه تاريك رود ديگر كجاست بعدا از طريق نقشه شهر فهميدم منظورش تارخ رود roab Tarigh بوده است. راننده تاكسي يك ريز حرف مي زد و با لهجه هندي پاكستاني رگبار كلمات انگليسي را به سمت من خالي مي كرد. ايستگاه راديو را عوض مي كرد هر كجا كه آهنگ و ترانه داشت مي گرفت.
راننده ترانه ها را براي من ترجمه مي كرد.
خيابان ها و بلوارها با عبور پراكنده عابرين حالت بي نظمي داشت، مثل خيابان هاي لندن مسير رفت وآمدها برعكس بود و او دست راست نشسته بود و رانندگي مي كرد باد گرمي كه از لب دريا ميآمد نوازش دلپذيري بر پوست داشت.
ساعتي بعد از طبقه هشتم هتل مهران خيابان هاي تاريك و مرده كراچي را چون شهرهاي جنوب ايران در زمان جنگ حس مي كردم، به دليل مناقشات حزبي و سياسي و درگيري هاي پاتان ها و مهاجرين، شهر چهره ناامني گرفته بود و حكومت نظامي برقرار بود. عابر پياده اي را در خيابان نمي ديدم و چراغ هاي خيابان ها تاريك بود فقط چراغ راهنمايي و حركت اتومبيل ها به چشم ميآمدند اتومبيل ها نوتر و تميزتر از ماشين هاي خودمان در خيابان هاي تهران بود.
برج هتل تاواري و برج و باروهاي ديگري در آن چشم انداز شب لا به لا ي انبوه تاريك درختان نخل و بناهاي كوتاه قد به آسمان سر برافراشته بودند. روي هر پشت بامي از قهوه خانه ها تا هتل آنتن ماهواره اي به چشم مي خورد و ماهواره برنامه و كانال هاي مختلفي داشت. در كراچي هتل مهران و يك هتل ديگر محل تجمع مسافران ايراني بود ولي در آن شرايط زماني كه من ناچار به مسافرت شدم با مسافران ايراني برخورد نكردم حتي در دفتر ايران اير كارمندان سيه چرده از اهالي سند بودند كه فارسي ياد نداشتند.
حاشيه خيابان ها و جدول وسط بلوارها پر از سنگ بود. كيسه هاي شني را چهارگوش روي هم چيده بودند و سربازي با كلا ه خود پشت آنها سنگر گرفته بود. پليس هاي راهنمايي ملبس به لباس سفيد (مانند نيروي دريايي) بودند. خيابان ها كم تردد بود و سكوت سنگيني بر آن حكمفرمايي داشت. هر آن فكر مي كردي كه حالا ست بمبي كنارت بتركد و گوشت و استخوان آش و لا ش رهگذران به هوا پرتاب شود.
يك مرد درشكه چي درشكه خود را با آئينه كاري تزئين كرده بود اصرار داشت مرا در خيابان ها بگرداند. دل و دماغ مي خواست كه من نداشتم. به بازار صدر arzBa Sabar رفتم. بازار داراي خيابان هاي كثيف بود و ساختمان هاي كهنه اي داشت با ولگرداني كه كنار پياده روها پرسه مي زدند. صدر بازار معروف ترين بازار كراچي است. لباس و كفش هاي چرمي فراوان و ظروف سنگي دارند كه پركردن آن در چمدان كت و كول را مي خماند. از راننده مقابل هتل خواستم كه مرا به بلوار گلشن اقبال برساند. لب و لوچه او از جويدن «پان» سرخ شده بود. بزاق در دهانش بود و هر بار تف مي انداخت يك جرعه آب بزاق سرخ كف خيابان مي ريخت و آن را به رنگ زرشكي خالكوبي مي كرد و براي هميشه يادگاري مي گذاشت. كف خيابان ها و پياده روها پر از اين يادگارها بود. رنگ صلبيه او هماهنگ با لب هاي او بود! من ميان بلوچ ها در شهرهاي بلوچستان خودمان ديده بودم كه «ناس» مي جوند.
ناس و پان تركيبي از آهك و تنباكوست و بعد خواندم كه موارد زيادي از سرطان هاي لب و دهان در اثر جويدن اين مواد گزارش شده اند. در كراچي به علت معتقدات مذهبي مشروب فروشي و كاباره و قمارخانه وجود ندارد ولي تا دلت بخواهد از اين نشئه جات و بساط دود و دم هست. آنها رواج آن را به گردن افغاني ها مي اندازند! براي آن كه به ENT مدرن هوسپيتال (بيمارستان مدرن گوش و حلق و بيني) نزد پروفسور Beg بروم، راننده پرسان پرسان آنجا را پيدا مي كند. بيمارستان مدرني كه من تصور داشتم در حقيقت مطب او بود. در آنجا شنيدم مردان مسلح به مطب او به نام بيمارستان حمله كردند و او بعدا فلنگ را بسته و به آمريكا فرار كرده است. كنگره آسيايي اقيانوسيه در شهر كويته برگزار خواهد شد. براي آن كه به رئيس كنگره پروفسور جليسي دسترسي پيدا كنم بايد به سيويل هوسپيتال hospital Civil مي رفتم.
بلوار گلشن اقبال پر از تابلوهاي اجق وجق بود به زبان انگليسي يا اردو. من از نوشته هاي اردو كه رسم الخط فارسي و كلمات مشترك عربي و فارسي و كلمات فراوان تر انگليسي داشت چيزهايي دستگيرم مي شد. تا چشم كار مي كرد تابلو بود و اشكال و تصاوير عجيب و غريب مثل اين كه سيرك راه انداخته بودند. رمال ها معالجه انواع مرض هاي صعب العلا ج را نويد مي دادند. به نظرم آمد كه طبابت سنتي حضور رقابت آميز خود را در كنار دانش نوين پزشكي با قدرت نشان مي دهد. يك تاكسي گرفتم براي سيويل هوسپيتال، بايد از مسير پرترافيك عبور مي كرد. كراچي نيز مانند تهران از آلودگي صوتي و آلودگي هوا تبدار و رنجور بود. شوفر تاكسي ويراژي مي داد و بوق مي نواخت. يك بار هم در پشت چراغ قرمز به موتور سه چرخه اي كه ريكشا مي گويند ماليد و با دو قورت و نيم باقي به راننده ريكشا تشر رفت!
بيمارستان سيويل در محله اي كثيف و پررفت و آمد قرار داشت. فروشندگان دوره گرد روي چرخ هاي دستي خود موز و پرتقال هاي درشت و نارنگي هاي پوست نازك و تيره اي داشتند. سر و وضع بيمارستان هم درست و حسابي نبود و با فروشندگان دوره گرد و گداهاي عليل و مردمي كه درآمد و شد بودند همخواني داشت. روي تابلوي رنگ و رو رفته اي به خط فارسي يا به اردو نوشته شده بود سيويل هوسپيتال يعني «بيمارستان شهر» اما هيچ تعصب و غيرتي در برگرداندن اين كلمه به مفاهيم اردو زبان وجود نداشت.
گاهي روي تابلو مي ديدي كه يك جمله به زبان انگليسي تنها با رسم الخط اردو نوشته است. حياط مريض خانه پرجنب و جوش بود. مردم را با لباس هاي چركين و چهره هاي سياه و ژوليده مي شد ديد روي يك تابلوي راهنما به خط اردو نوشته شده بود: «شعبه پلا ستيك سرجري» يعني بخش جراحي پلا ستيك. اززبان اردو شير بي يال و اشكم مانده بود.
از «شعبه ناك، كان، حلق» فهميدم كه بخش گوش و حلق و بيني است. ناك در ريشه فارسي به كام مي گويند ولي در اينجا بيني معنا مي داد و كان نيز به معناي چشم بود ولي در اينجا گوش معني مي داد. پروفسور هاشم رضا بعدا به من گفته بود كه زماني جمعيت حفظ زبان اردو كوشش در برگرداندن واژه هاي انگليسي به فارسي و اردو داشت مثلا در برابر قطارهاي سريع السير اكسپرس (Express) آهو خرام و در برابر قطارهاي عادي و بين شهري City Inter آرام خرام آورده بودند.
بخش بيمارستان آشفته و خراب بود و بو مي داد. بوي ادرار و خون مانده و لا شه متعفن. بخش هاي نسوان و مردان جدا از هم بودند. در يك اتاق تعداد زيادي تخت بود و مريض ها روي ملحفه كثيف و چركآلود هيكل استخواني خود را دراز كرده بودند.
روي تخته سياه برنامه درس و كنفرانس و عمل هاي جراحي را با گچ نوشته بودند. اينجا يك بيمارستان دانشگاهي بود. سر درب اتاق هايي كه پوسيده و موريانه خورده بود اسم پروفسورهايي كه عالي ترين تخصص خود را از كالج سلطنتي انگلستان (FRCS) اخذ كرده بودند به چشم مي خورد.
براي ثبت نام كنگره تسهيلا تي براي كشورهاي موسوم به SARC بودند كه مناسبات علمي، فرهنگي قومي با آن داشتند و هفت كشور را شامل مي شد و ايران به رغم همسايگي و وجوه مشترك مذهبي و فرهنگي جزو آن كشورها نبود. اين هفت كشور عبارت بودند از: پاكستان، هندوستان، سريلا نكا، نپال، بنگلا دش، بوتان و مالديو من اين سنخيت و تجانس را در سه گوش «اتا» براي كشورمان مي يافتم. ايران، تاجيكستان، افغانستان. عصر به قصد قدم زدن و تفريح در خيابان هايي كه جنب و جوش گرفته بودند قدم مي زدم. ناگاه بمبي منفجر شد جمعيت سراسيمه به هر سوي خيابان مي دويدند. من هم دويدم. آنها مي دانستند كه كجا دارند مي روند ولي من نمي دانستم كجا بدوم! اتوبوس هاي گل منگلي و آئينه كاري ها را مي ديدم. مردان از كول و كمر همديگر از درب اتوبوس آويزان شده بودند و زنان روي سر همديگر سوار شده بودند. فرداي آن روز با يك پروفسور روانپزشك قرار داشتم. او به زبان فارسي تسلط داشت و شيعه بود. 25 درصد مسلمانان پاكستان شيعه هستند. شيعيان پاكستان نسبت به ايران و جمهوري اسلا مي و امام خميني (ره) دلبستگي دارند. از اين كه پروفسور با من گرم گرفته بود مي توانستم اين دلبستگي را به وضوح احساس كنم. او چندين بار به ايران آمده و سخنراني هاي علمي داشته است. پروفسور از تظاهر به اسلا م گرايي حكومت پاكستان انتقاد دارد. او استقلا ل به مفهوم واقعي را فقط در گرو حكومت كوتاه يازده ماهه بنيانگذار استقلا ل پاكستان محمدعلي جناح مي داند.
پروفسور مرا به دانشگاه پرنس آغا خان مي برد و ديدگاه مرا نسبت به آنچه كه در كراچي ديده بودم تغيير مي دهد. دانشگاه پرنس آغاخان بناهاي بسيار مجللي دارد كه باغ هاي سرسبز و دلگشا پر از درختان گل ابريشم و حساس و نخل هاي زينتي است و بركه بزرگي كه پرندگان فراواني بر فراز آن پرواز مي كنند باز مي شود. شهريه هر دانشجوي پزشكي كه در اين دانشگاه درس مي خواند يك هزار دلا ر در ماه مي شود يعني دوازده هزار دلا ر در سال معادل چهار ميليون و هشتصد هزار تومان. پروفسور اطلا عات ارزنده اي در اختيار من مي گذارد. او مرا با سيستم هاي رفت وآمد شهرها آشنا مي سازد. به زعم ايشان تنها وسيله مطمئن در پاكستان هواپيماست. (PIA) خطوط هوايي پاكستان از مهمترين پروازهاي هوايي جهان است. پاكستان حتي يك كيلومتر اتوبان ندارد. جاده ها خراب است و شوفرها بد رانندگي مي كنند. در اتوبوس هر چقدر جا در راهروي بين صندلي ها و روي سقف هاي خود داشته باشند مسافر مي چپانند.
او مرا به يكي از مراكز فروش بليط قطار مي رساند و من مي بينم كه چه صف طولا ني و پر ازدحامي براي گرفتن بليط قطار بسته اند. وضع راه آهن تعريف دار نيست. هواپيما براي طبقه محدود و ممتاز است. مسيرهاي هزار كيلومتري در يك ساعت خلا صه و سمبل مي شود. با كت و شلوار اطو كشيده پيچيده در زرورق وارد كابين هواپيما مي شويد و پس از ساعتي از سوي ديگر كابين بيرون مي آييد. از منطقه اي گرمسير در پاكستان وارد منطقه اي سردسير مي شويد. از يك ايالت به ايالت ديگر مي رويد. پاكستان بيابان دارد، جنگل دارد، روستا دارد، خرابي دارد، آبادي دارد و فراتر از آن مردمي دارد كه شما با پرواز هوايي تان از آنها فاصله مي گيرد. در لا ي همان زرورق معطر از عمق زندگي و فرهنگ مردم بي خبر مي مانيد. اين البته براي سخنراني در يك كنگره بين المللي خوب است ولي ديگر اسم آن سفر نيست. بايد كراچي را به قصد كويته ترك مي كردم.
 چهارشنبه 16 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 497]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن