واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: در نقد كتاب «زبان فارسي معيار» عنوان شد: براي تحقيق دربارهي زبان فرانسه منابع بيشتري داريم؛ تا فارسي!
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
نشست نقد و بررسي كتاب "زبان فارسي معيار" نوشتهي ناصرقلي سارلي با حضور علياشرف صادقي، محمودرضا شادرومنش و نويسندهي كتاب برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ابتداي اين نشست كه روز گذشته (سهشنبه، 15 مرداد) در شهر كتاب مركزي برگزار شد، ناصرقلي سارلي - استاد دانشگاه تربيت معلم - با معرفي اجمالي كتابش، اظهار كرد: اين كتاب رسالهي دكتري من بود. اين بحث از چند دههي گذشته، بويژه از طرف اساتيدي نظير فرشيدور و علي اشرفصادقي مطرح شده بود و مقالات ايشان، الهامبخش من در تأليف اين كتاب بود. ملاكهاي معيار در فصول مختلف با توجه با آراي ديگران و همراه با نظر خودم، مورد بررسي قرار گرفته است. در فصول اول به معيارسازي (بيشتر روند تاريخي) و در فصل آخر به روند شكلگيري فارسي معيار در دو قسمت پيش از مشروطه (با ويژگي خودانگيخته و طبيعي بودن) و پس از مشروطه (بهعنوان يك ارزش اجتماعي) پرداختهام.
نويسندهي كتاب "زبان فارسي معيار" با اشاره به مشكلات تأليف اين كتاب گفت: اگر در ايران يك دانشجوي ايراني بخواهد مثلا دربارهي زبان فرانسه تحقيق كند، منابع بيشتري در اختيار دارد؛ تا تحقيق دربارهي زبان فارسي! من در تأليف كتاب در حوزههاي مختلف به داده نياز داشتم كه موجود نبود؛ به همين دليل، دو فصل آخر كتاب با تحقيقات جديد ميتواند شكل كاملتري بگيرد. اين كتاب اولين كتاب مستقل و جدي در اين زمينه است و اميدوارم بتواند همچون مقالهي دكتر باطني، باب بحثي را در اين زمينه باز كند. از اساتيدي نظير ابوالقاسمي، پورنامداريان، نيكوبخت و حقشناس بهخاطر راهنماييهايشان در تأليف اين كتاب متشكرم.
در ادامه، علياشرف صادقي - پژوهشگر و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي - اظهار كرد: اسم اين كتاب، "زبان فارسي معيار" است؛ ولي تنها 84 صفحه به اين موضوع اختصاص دارد و 260 صفحهي ديگر به مباحث نظري زبان معيار پرداخته است و اين نقص كوچكي نيست. ما مرتبا به دانشجويان اين مسأله را كه مقدمه نبايد بيشتر از اصل باشد، توصيه ميكنيم. در فصل 4 كه فارسي معيار را طي دو بخش قبل و بعد از مشروطه بررسي ميكند، بهنظر من، اصولا چنين تقسيمبندياي نادرست است؛ چرا كه بحث زبان معيار مربوط به اخير است و قبلا به اين صورت مطرح نبوده است. در غرب از آن تحت عنوان زبان كلاسيك بحث ميشود و اگر قرار بود، بايد از زبان فارسي كلاسيك صحبت ميشد و نه معيار، كه استاندارد و تعهدي در آن است. زبان فارسي، زبان رسمي ماست و گونهي معيار يكي از زيرشاخههاي آن، كه در گذشته، جنبهي ادبي زبان (فوق معيار) غلبه داشته است.
او همچنين ادامه داد: از پايان قرن پنجم، فارسي دري بهوجود آمده و قسمتهاي پارس و مدائن را پشت سر گذاشته و در خراسان به عنوان زبان گفتار اكثر مردم به كار رفته و ديگر زبان پهلوي، زبان مردهي كتابها و اسناد است كه سابقهي طولاني دارد. نميتوان گفت اين زبان با مهاجرت ديوانيان به مرو بهوجود آمده است. در كتابهاي قرن دوم به بعد (متون عربي) جملات زيادي از پادشاهان نقل شده است كه نشان ميدهد، زبان دري بوده و عناصري كه از زبان بلخي و شرقي گرفته شده، مربوط به زماني است كه آنها زنده بودهاند؛ مانند زبان پارتي كه در قرن ششم مرده بوده و تنها حالت اشرافي و رسمي داشته است.
صادقي ادامه داد: ژيلبر لازار - ايرانشناس فرانسوي - و پرويز ناتل خانلري دورههاي اول زبان را متأثر از شكل گويشي ميدانند. بهنظر من، پارهاي از شكل گويشي وجود داشته؛ اما چارچوب دستوري در همهي متون يكي است و به همين شكل، قرن شش، از قرن چهار وجود داشته است.
او همچنين خاطرنشان كرد: دكتر سارلي در بخش زبان فارسي كتاب خود به هيچ واقعيت زباني اشاره نكرده است. كتاب او نظري است و نمونه ندارد؛ مثلا در صفحهي 282 دربارهي دورهي دوم (1209 - 628) نمونهاي ارائه نداده است. همچنين زبان رسمي را با زبان معيار خلط كرده است. بعضي عبارتهاي كتاب نيز گنگ است. همچنين گاهي به جاي زبان فارسي معيار، لفظ معيار را به كار برده كه بهجاي ملاك به كار رفته است؛ مانند صفحهي 299.
اين پژوهشگر با اشاره به بخشي از كتاب گفت: من نميدانم زمانيكه ادبا از فساد زبان صحبت ميكنند، منظور چيست؟ دكتر صفا بعد از حملهي مغول از فساد زبان صحبت ميكند، اين يعني چه؟ هر دورهاي از زبان، ساختاري دارد؛ مثلا ساختار زبان در دورهي صفوي ضعيف است (مثل زبان اخبار و روزنامهنگاران امروز) و اين بهصورت علمي قابل بررسي است. فساد اينجا چه جايي دارد؟ من از اين تعبير ادبا تعجب ميكنم. سارلي منابع زيادي خوانده و تحت تأثير منابع زيادي بوده؛ ولي همهي منابعش دست دوم است و در آنها، يك منبع دست اول و يا متون كهن نيست. خيلي بااحتياط رفتار كرده؛ در صورتيكه نظر بسياري از صاحبنظران نيز قابل نقد و انتقاد است.
وي همچنين ادامه داد: شما در كتابتان به 40 گويش كه خانلري از آنها نام ميبرد، اشاره كردهايد؛ ولي گويش به اين معنا نيست و اين معناي فني آن نيست و اين بررسي خانلري را نيز بايد با ديد انتقادي نگاه كرد. نحوهي مأخذدهي نيز در اين كتاب حشو دارد و اين شيوه در حال متروك شدن است.
صادقي در پايان، كتاب "زبان فارسي معيار" را كتابي مهم و خوب دانست و گفت: در حال حاضر، ظاهرا زبان معيار، زبان فرهيختگان و سياستمداران است و كلامالملوك، ملوكالكلام!
محمدرضا شادرومنش - عضو هيأت علمي دانشگاه تربيت معلم - نيز گفت: من كتاب "زبان فارسي معيار" را تصادفا همراه با دو كتاب "زبان باز" (داريوش آشوري) و "وطن" (محمود طرزي) مطالعه كردم. اين كتابها خصوصا كتاب دوم يادآوري كرد كه امروزه بايد از "فارسيها" صحبت كرد و نه "زبان فارسي". فارسي افغانستان و فارسي تاجيكستان با زبان فارسي معيار ايران متفاوت است. اين مطلب ميتوانست در اين كتاب جايي داشته باشد. خيلي از ما كه با زبان سر و كار داريم، از "فارسيها" بيخبريم؛ فارسي هزارهيي، فارسي پهلواني (در سيستان) و فارسي بخاريك (در ازبكستان) از آن جملهاند. ما "فارسيها"ي مختلف را در ادوار گذاشته داشتهايم. اميرخسرو دهلوي از فارسي توراني ميگويد و در شبه قاره به فارسي حرف ميزند.
وي همچنين افزود: عنوان اين كتاب، "زبان فارسي معيار" است. زمانيكه ميگوييم زبان فارسي معيار، مثل اين كه گفتهايم زبان انگليسي معيار، و گويي زبان فارسي معيار يك زبان است. درواقع، اصطلاح را با اندكي تسامح به كار بردهايم؛ بلكه بايد بگوييم زبان فارسي با گونهي معيار.
شادرومنش با اشاره به مزيتها و سودمنديهاي اين كتاب گفت: پرداختن دقيق و بدون حاشيه، روشمندي مناسب، كثرت منابع علمي و كارآمد، از مزيتهاي اين كتاب است. منابع انگليسي كتاب نيز صرفا براي مباحث نظري نيست و مشخصا مربوط به زبان فارسي است؛ مثلا تحقيقات موكاروفسكي كه به آن اشاره شده است. تفاوت زبان شعر و معيار ميتوانست گستردهتر بيان شود. هرچند زبان از زمان مشروطه خواسته است خود را از غلبهي شعر رها كند؛ ولي من معتقدم هنوز زبان همدلي ما زبان شعر است. نظريهپردازان زبانشناسي مشابهتها را با زبان شعر نگاه ميكنند و زبانشناسان شعر تفاوتهاي آن را در نظر ميگيرند.
عضو هيأت علمي دانشگاه تربيت معلم ادامه داد: اين كتاب زبان خوب و پيراستهاي دارد (مثلا صفحهي 310). روشنبيني و استنتاج همراه با داوريهاي بيطرفانه (صفحهي 139) و درك دقيق موضوع نيز مزيتهاي ديگر كتاب است.
شادرومنش چند نكته انتقادي را نيز مطرح كرد و گفت: حجم اين كتاب خوب تقسيم نشده است و ما درواقع با يك كتاب يك و نيمجلدي مواجهايم. البته من دليل آن را سيستم اداري خشن دانشگاهها ميدانم كه دانشجو را وادار ميسازد مقدماتي را كه جمع كرده است، يكباره و شتابزده تحويل دهد. مثلا دو فصل اخير كتاب بسيار مجمل است و قابليت گسترش بيشتري دارد (صفحهي 336 يا صفحهي 319). بعضي عبارات اين كتاب نيز بسيار موجز است. اما گناه نابخشنودني كتاب اين است كه در كل كتاب، بعضا اصلا و يا بسيار نادر، اسمي از فردوسي يا شاهنامه، سعدي، بيهقي و... ميبينيم. همچنين كتاب به شكل غيرمنتظرهاي تمام ميشود و بحث عملياتي شدن موضوع كتاب مطرح ميشود؛ اما نويسنده هيچ پيشنهادي ارائه نميدهد. فهرست كتاب نقايص زيادي دارد و جاي خيلي از عنوانها خالي است. زبان فارسي و زبان معيار نيز در اين كتاب تخليط شده است.
در ادامهي جلسه، كيواني و خاكي پرسشهايي مطرح كردند و داوري و حقشناس نيز نظر خود را مبني بر تغيير عنوان كتاب ابزار كردند.
در پايان، ناصرقلي سارلي در پاسخ به انتقادها و پرسشهاي استادان گفت: عليرغم تصور من در پاياننامههاي رشتهي زبانشناسي دربارهي زبان معيار چندان چيزي به نگارش درنيامده بود و در رشتهي زبان و ادبيات فارسي نيز بيشتر در حوزهي ادبيات كار شده است و نه زبان. مشكل من هم اين بود كه ميخواستم در رشتهي خودم (زبان و ادبيات فارسي) كاري كنم كه مربوط به زبانشناسي بود. اين كتاب از ديدگاه كلان به مسأله نگاه ميكند و وارد شدن به منابع دست اول از لحاظ زمان و توان محدوديتهايي دربر داشت. سعي من بر اين بوده است كه در سه فصل اول، چارچوبي نظري رسم كنم. بخشهايي از اين كار را تبديل به مقاله كرده و گسترش بيشتري دادهام. دربارهي مأخذدهي با دكتر صادقي موافقام. هدف من از انتشار اين كتاب، اين بود كه مباحث نقد شود و به شكل درست پي گرفته شود.
انتهاي پيام
چهارشنبه 16 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]