تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805472350




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

المپيك پكن؛ سرپوشي موقت بر تضادهاي داخلي


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: المپيك پكن؛ سرپوشي موقت بر تضادهاي داخلي
ولف لپنيس
ترجمه؛ محمدعلي فيروزآبادي

شايد رهبري چين موفق شود در طول بازي هاي المپيك آسمان پكن را آسماني آبي نشان دهد و شايد هنگام آغاز مسابقات قايقراني در سواحل كوينگادو، آن به اصطلاح فرش خزه يي اين رودخانه ناپديد شود. اين غيرممكن نيست كه چين براي اولين بار بتواند ارزش هاي ملي رسمي خود را در مقام اول يك المپياد بنشاند اما آن وجهه و حيثيتي كه به دليل تشديد سركوب منتقدان داخلي به دست دولت پكن از دست رفته است با رويدادي به نام المپيك، بازگشتني نيست.

دو تن از روشنفكران چين كه به دلايل امنيتي از بردن نام آنها خودداري مي شود در نامه هايي جداگانه به تشريح وضعيت چين در آستانه بازي هاي المپيك پرداخته اند. يكي از اين دو نفر در نامه خود آورده است كه از نظر سياسي اين كشور در آستانه المپيك دچار ركود و ايستايي نيست بلكه در حال عقبگرد است؛ «آنچه بر چين حكومت مي كند نه سوسياليسم است، نه كاپيتاليسم بلكه فئوداليسم حاكم بر اين كشور است. اگر چه حاكمان پكن نه رداي قيصر را بر تن دارند و نه القاب اشرافي را با خود يدك مي كشند اما آنها از همان امتيازات قيصر برخوردار بوده و خود را در زمره كساني مي دانند كه به اصطلاح خون شان از انسان هاي ديگر رنگين تر است.» در نامه دوم شكايت از سركوب انديشه هاي منتقد شده است؛ «در حال حاضر صدها تن مرغ به هنگ كنگ صادر مي شود در حالي كه غذاي معمول چيني ها تخم مرغ است.

اگر چه رعايا و دهقانان ديگر غل و زنجير نمي شوند و انديشمندان هر صبح تخم مرغ و هر شام مرغ مي خورند اما همه آنها حاضرند اينها را نداشته باشند ولي انديشه شان آزاد از غل و زنجير باشد. آنها در آرزوي فراغت از تفتيش عقايد پنهان و آشكار هستند. چرا ما اجازه نداريم در مورد برخي واقعيت هاي موجود ترديد داشته باشيم، چرا بايد افراد بي صلاحيت در جايگاه نخبگان هوشمند قرار گيرند؟» دقيقاً يك سال پيش يعني پس از اخراج دو تن از برجسته ترين روشنفكران چين يعني «وانگ هوي» و «هوانگ پينگ» از تحريريه ماهنامه «دوشو» بود كه مشخص شد همان افراد بي صلاحيت به چه راحتي مي توانند انديشه هاي منتقد را به زنجير بكشند. در روزهاي گذشته «ژانگ يونگله» در مقاله يي روشنگرانه در مجله «چپ نوين» از پشت پرده اخراج آن دو دگرانديش حقايقي را افشا كرد. وانگ هوي به ويژه دگرانديشي است كه در اروپا شناخته شده است. او در آغاز كار به ادبيات اشتغال داشت اما علاقه اصلي اش به علوم اجتماعي و تاريخ بود و در دانشگاه تسينگ هواي پكن كه به اصطلاح دانشگاه مادر در چين به حساب مي آيد به تدريس مشغول است. وانگ هوي از جمله روشنفكراني بود كه براي تبادل نظر به دعوت رئيس جمهور آلمان در نوامبر 2005 به اين كشور دعوت شد و نشريات معروف آلماني مصاحبه هاي زيادي با وي انجام دادند. هوانگ پينگ هم جامعه شناسي است كه مدرك دكتراي خود را از مدرسه عالي اقتصاد لندن گرفته است.

وانگ و هوانگ در سال 1996 به سمت ناشران ماهنامه دوشو معرفي شدند.اين مجله در ميان نشريات روشنفكري چين در مقام اول قرار دارد. عمق و گستردگي مقالات اين مجله به اندازه يي است كه شايد بتوان آن را تنها با معتبر ترين نشريه هاي روشنفكري اروپا و امريكا مقايسه كرد. جالب آنكه به اصطلاح دوران «وانگ و هوانگ» در دوشو درست زماني به پايان رسيد كه بنگاه انتشاراتي چيني «اس دي ايكس» اقدام به انتشار دوره يي شش جلدي از مهم ترين مقالات اين مجله كرد؛ مقالاتي كه در فاصله سال هاي 1996 تا 2005 چاپ شده بودند. مقاله روشنگرانه ژانگ يونگله در نشريه چپ نوين نگاهي دقيق به طيف گسترده مقالات روشنگرانه دوشو در زمان وانگ هوي و هوانگ پينگ دارد. انتقادهاي اين دو نويسنده كه نه تنها حزب كمونيست بلكه مقامات و روشنفكران چين را نيز دربر مي گرفت باعث شد همه اين افراد و گروه ها از اين دو نويسنده به عنوان چپ جديد و پست مدرنيست ياد كنند يعني همان دو صفتي كه در محافل دولتي چين به عنوان دشنام نثار دگرانديشان مي شود.

اگر چه هم وانگ و هم هوانگ خود را از اين القاب مبرا مي دانستند اما واقعيت اين است كه اين القاب تقريباً در مورد آنها صدق مي كند.از نظر مقامات چين مقالات اين دو روشنفكر در واقع نماد فاصله از مدرنيسم است يعني همان مدرنيسمي كه از زمان حركت چين به سوي سرمايه داري (در زمان دنگ شيائوپينگ) اكثر روشنفكران چيني را مقهور خود كرده است. وانگ هوي و هوانگ پينگ خيلي زودتر از ديگران نسبت به ابعاد و پيامدهاي روند مدرنيزاسيون چين توجه نشان دادند و از شكاف فزاينده ميان فقير و غني، تفاوت هاي عظيم ميان مناطق شهري و روستايي و همين طور از ابعاد عظيم تخريب محيط زيست سخن به ميان آوردند. از آنجايي كه اين دو نفر حزب كمونيست چين را بيشتر حزبي سوسياليستي مي دانستند از مقامات حزب حاكم خواهان به كارگيري سياستي در جهت عمل به مسووليت هاي اجتماعي شان شدند. وانگ هوي در مصاحبه يي با نشريه آلماني دي ولت در نوامبر 2005 براي تشريح ابعاد و ميزان تندي انتقادها از عبارت «فضاي بزرگ» استفاده كرده بود؛ فضايي كه از سوي دولت چين ايجاد شده بود؛ «در نشست هاي دانشگاهي و نشريات روشنفكري مانند دوشو مي توان تقريباً در مورد همه چيز بحث و انتقاد كرد. حتي مي توان از حزب كمونيست هم به صورتي محتاطانه انتقاد به عمل آورد.» اما حال آن «فضاي بزرگ» بسيار كوچك شده است. دلايلي كه انتشارات اس دي ايكس به عنوان علت اخراج وانگ و هوانگ از آنها ياد مي كرد هم دلايل نخ نمايي بودند مثلاً اينكه مديريت آن مجله به دليل اينكه آن دو نفر استاد دانشگاه بودند و نمي توانستند همه وقت خود را به مجله اختصاص دهند و براي پرهيز از افت كيفي مقالات تصميم گرفته بود در آينده تنها از كساني استفاده كند كه شغل ديگري نداشته باشند.

منبع؛ ولت آنلاين روسيه بايد

از گذشته

درس بگيرد

ترجمه، آرمين منتظري؛ الكساندر آسايوويچ سولژنيتسين بيشتر به خاطر افشاي جنايات جوزف استالين در رمان هايش، و دريافت جايزه نوبل ادبي در سال 1970 ميلادي مشهور است. او در11 دسامبر 1918 در روسيه به دنيا آمد. افشاگري ها و انتقادات صريح و بي پرده سولژنيتسين در نظام كمونيستي اتحاد جماهير شوروي موجب شد وي بيست سال را در تبعيد بگذراند.الكساندر سولژنيتسين در جنگ جهاني دوم به عنوان افسر توپخانه در ارتش اتحاد جماهير شوروي خدمت و به خاطر خدماتش، مدال افتخار دريافت كرده بود. اما در سال 1945 ميلادي به خاطر نوشتن نامه يي در انتقاد از جوزف استالين مورد غضب قرار گرفت و هشت سال زنداني شد. وي پس از گذراندن هشت سال در گولاك هاي استالين به قزاقستان تبعيد شد.در سال 1974 ميلادي از اتحاد جماهير شوروي اخراج و از آنجا به آلمان غربي و سپس به سوئيس رفت و در نهايت در ايالات متحده امريكا ساكن شد.در 3 آگوست 2008وي در محل باغ ييلاقي خود به نام تروئيتسه - ليكووا در حومه شهر مسكو به علت ايست قلبي درگذشت. وي را در صومعه دانسكي به خاك سپردند. اين محل را الكساندر سولژنيتسين 5 سال قبل از مرگش انتخاب كرده بود.گفت وگويي را كه پيش رو داريد مصاحبه هفته نامه آلماني اشپيگل با سولژنيتسين است كه در اواسط سال ميلادي گذشته انجام شده است. اين گفت وگو تقريباً آخرين گفت وگوي سولژنيتسين پير با يك مجله معتبر خارجي است.

-الكساندر آسايوويچ، وقتي كه ما وارد شديم ديديم مشغول كار هستيد. به نظر مي رسد حتي در سن 88 سالگي هم احساس مي كنيد بايد كار كنيد. در حالي كه وضع سلامتي شما حتي اجازه نمي دهد از خانه تان خارج شويد و كمي قدم بزنيد. اين همه نيرو را از كجا مي گيريد؟

من هميشه، حتي از بدو تولد، يك انگيزه دروني داشته ام. و همواره با خوشي خاطر، خودم را وقف كار كرده ام؛ وقف كار و كوشش.

-در حال حاضر چهار ميز توي اين اتاق هست. شما در كتاب «سال هاي زندگي من در امريكا» كه قرار است پاييز امسال در آلمان منتشر شود نوشته ايد حتي زماني كه در بيشه يا جنگلي قدم مي زنيد به نوشتن ادامه مي دهيد.

آن وقت ها كه در زندان گولاك زنداني بودم گاهي اوقات روي ديوار هاي سنگي مي نوشتم. يا روي تكه هاي كاغذپاره. بعد نوشته ها را حفظ مي كردم و كاغذ را از بين مي بردم.

-و حتي در زندان، جايي كه در نااميدي كامل بوديد نيرويتان را از دست نداديد؟

خير. گاهي اوقات فكر مي كنم بگذار هر چه مي خواهد بشود، بشود. و بعد همه چيز سرجاي خودش قرار مي گيرد. مثل اينكه همه چيز خوب پيش رفت.

-فكر نمي كنم در سال 1945، زماني كه نيروهاي مخفي و اطلاعاتي ارتش كاپيتان سولژنيتسين را در پروس شرقي دستگير كردند، بر اين عقيده بوديد. چون در نامه هايي كه در آن روزها از خط مقدم جبهه مي نوشتيد به هيچ وجه چاپلوسي استالين را نمي كرديد و البته تاوان نوشتن آن نامه ها هشت سال زندان بود.

آن موقع در جنوب وردميت بوديم. تازه محاصره آلمان ها را شكسته بوديم و به سمت كانينزبرگ كه حالا كالينينگراد ناميده شده است در حركت بوديم. در بين راه بود كه دستگير شدم. هميشه خوشبين بوده ام و هميشه ديدگاه ويژه ام مرا سرپا نگه داشته و راهنمايي كرده است.

-چه ديدگاهي؟

البته ديدگاه هاي من در طول زمان تغيير كرده است. اما هميشه به آنچه كه انجام داده ام اعتقاد داشتم و هرگز خلاف وجدانم كاري نكرده ام.

-13 سال پس از تبعيد به روسيه بازگشتيد. آن زمان از ديدن روسيه جديد نااميد شديد. جايزه يي را كه گورباچف به شما داده بود پس داديد. حتي حاضر نشديد پاداشي را كه يلتسين مي خواست به شما بدهد بپذيريد. اما جايزه ولاديمير پوتين افسر بازجوي سابق كاگ ب كه بي رحمانه شما را متهم كرد، پذيرفتيد. اين تناقض ها چگونه يك جا جمع مي شوند؟

آن جايزه اول كه گفتيد در سال 1990 پيشنهاد شد از جانب گورباچف نبود بلكه از سوي شوراي وزيران فدراسيون سوسيال جمهوريخواه پيشنهاد شده بود. كه طبيعتاً فرقي با اتحاد جماهير شوروي سابق نداشت. جايزه به خاطر نوشتن كتاب «زندگي در مجمع الجزاير گولاك» بود كه من آن را نپذيرفتم. چون نمي توانستم براي نگارش كتابي جايزه بگيرم كه در ميان خون ميليون ها نفر نوشته شده بود. سال 1998 دوران بدبختي كشور بود. مردم در بيچارگي به سر مي بردند. همان زمان بود كه من كتاب «روسيه در آستانه فروپاشي» را نوشتم. يلتسين دستور داد از من به بهترين نحو تقدير شود. من در جواب گفتم نمي توانم از دولتي كه روسيه را به چنين وضع اسفناكي دچار كرده، جايزه دريافت كنم. و اما جايزه آخر نه از سوي شخص رئيس جمهور، بلكه از سوي گروهي از متخصصان و صاحبنظران به من داده شد. شوراي علم مرا نامزد دريافت اين جايزه كرد و شوراي فرهنگ نيز از اين ايده حمايت كرد. حتي برخي از مشهورترين و برجسته ترين صاحبنظران روسيه كه همه آنها در حيطه كاري خود صاحب نظرند نيز از اين ايده استقبال كردند. هنگام دريافت جايزه ابراز اميدواري كردم كه آن دوران تلخ روسيه كه من در تمام طول عمرم آن را مطالعه و بررسي كرده ام، برايمان درسي شود تا در آينده ديگر خودمان را گرفتار بدبختي و بيچارگي جديدي نكنيم.

و اما ولاديمير پوتين. شما درست گفتيد. او افسر سابق سازمان اطلاعات است. اما او بازرس كاگ ب نبود. رئيس زندان گولاك هم نبود. اينكه او سابقه اطلاعاتي داشته باشد اصلاً چيز بدي نيست. براي مثال هيچ كسي فردي را كه قبلاً رئيس سازمان سيا بوده، به خاطر رياستش بر چنين سازماني مورد انتقاد و سرزنش قرار نمي دهد.

-شما در تمام طول عمرتان از مقامات اتحاد جماهير شوروي سابق خواستيد تا از تمامي آنچه بر سر قربانيان زندان هاي گولاك و كشته شدگان جوخه ترور حزب كمونيست آوردند، توبه كرده و ابراز پشيماني كنند. كسي به حرفتان گوش كرد؟

من در طول زمان با اين حقيقت خو گرفته ام كه در سراسر جهان، ابراز ندامت آن هم به شكل عمومي گزينه يي غيرقابل قبول براي سياستمداران مدرن است.

-رئيس جمهور فعلي

( پوتين) روسيه مي گويد فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بزرگترين فاجعه ژئوپولتيك قرن بيستم است. فكر نمي كنيد اين سخن با هدف وادار كردن مردم به فراموشي گذشته بر زبان آورده شده است؟ فراموشي همه جناياتي كه در زمان اتحاد جماهير شوروي رخ داد؟

البته در سراسر جهان اين نگراني وجود دارد كه ايالات متحده امريكا به عنوان تنها ابرقدرت جهان چگونه مي خواهد جهان را اداره كند. ايالات متحده قدرتي است كه از پس تغييرات ژئوپولتيك تبديل به يك ابرقدرت شده است. اما حقيقت اين است كه تركيب مفهوم عبارات روسيه و شوروي هنوز پابرجا است. نسل پيشين كشورهاي كمونيستي هنوز حاضر به ابراز ندامت و پشيماني نيستند. در حالي كه نسل جديد طوري قهرمانانه رفتار مي كنند كه گويي آنها ما را آزاد كرده و زندگي جديدي به ما بخشيده اند. اين در حالي است كه مسكو همچنان كمونيستي باقي مانده است. با اين وجود اميدوارم زماني اين مرحله و دوره ناسالم تمام شود و همه كساني كه در چارچوب نظام هاي كمونيستي زندگي كرده اند دريابند كه كمونيسم مسوول برخي دوره هاي تلخ و نكبت باري است كه در تاريخ روسيه ثبت شده است.

-حتي مردم روسيه؟

اگر نگاهي هوشيارانه و عاقلانه به تاريخ مان بيندازيم مي بينيم كه از تمايل نوستالژيك به اتحاد جماهير شوروي گذشته خبري نيست. در حالي كه امروز اين تمايل در برخي از بخش هاي جامعه ما ديده مي شود. نه كشورهاي اروپاي شرقي و نه جمهوري هاي تازه استقلال يافته شوروي سابق نيازي احساس نمي كنند كه بدبختي هايشان را در تاريخ گذشته روسيه بررسي كنند.

-براي پذيرفتن اينكه كسي مرتكب گناه يا اشتباهي شده، بايد اطلاعات كافي از گذشته او در دست باشد. اما مورخان از اين مساله شكايت دارند كه آرشيوهاي اطلاعات تاريخي موجود امروز به هيچ وجه به اندازه يي كه در دهه نود در دسترس بود، قابل دسترسي نيست.

اين مساله پيچيده است. هيچ شك و ترديدي وجود ندارد كه در مورد آرشيوهاي اطلاعاتي در خلال بيست سال اخير انقلابي در روسيه رخ داده است. بسياري از پرونده ها باز شده اند. امروز مورخان و محققان به صدها و هزاران سندي كه پيشتر جزء اسناد طبقه بندي شده بودند، دسترسي دارند. اما تا آنجا كه به سال هاي اخير مربوط مي شود گذر كردن اسناد از مسير خارج شدن از طبقه بندي به سختي انجام مي شود و مدت زمان بيشتري صرف اين كار مي شود. با اين حال پرونده هاي مهم ترين آرشيوهاي اطلاعاتي كشور امروز در دسترس هستند. آرشيو ملي فدراسيون روسيه در دسترس است. اين اسناد هم براي افراد عادي و هم براي محققان در دسترس است. در خلال سال هاي 2004 تا 2005 آرشيو ملي فدراسيون روسيه اقدام به چاپ هفتمين جلد از كتاب تاريخ زندان گولاك استالين كرد. من در نگارش اين كتاب همكاري داشته ام و به شما اطمينان مي دهم كه مجلدات اين كتاب بي نهايت دقيق، جامع و قابل اعتماد هستند. محققان در سراسر جهان به اين كتاب اعتماد دارند.

-به نظر ما در ميان تمام كتاب هاي شما، كتاب مجمع الجزاير گولاك بازتاب عمومي گسترده يي داشت و جرياني به راه انداخت. در اين كتاب شما طبيعت انسان گريز ديكتاتوري جماهير شوروي را تصوير كرديد. امروز كه به گذشته نگاه مي كنيد فكر مي كنيد اين كتاب تا چه اندازه در فروپاشي و شكست كمونيسم در جهان نقش داشته است؟

نبايد اين سوال را از من بپرسيد. يك نويسنده نمي تواند اينگونه ارزيابي كند.

-اگر بخواهم حرف هايي كه زماني زديد را خلاصه كنم، اين مي شود كه تاريخ سياه قرن بيستم به خاطر حفظ بشريت بايد روي دوش مردم روسيه حمل مي شد. آيا مردم روسيه از گذشته خود، انقلاب هايي كه انجام دادند و عواقب آن درس گرفته اند؟

به نظر مي رسد دارند درس مي گيرند. ساخت تعداد زيادي فيلم و انتشار تعداد زيادي كتاب درباره تاريخ قرن بيستم در روسيه گواهي بر اين مدعا است كه روس ها مي خواهند از گذشته درس بگيرند. همين چندي پيش تلويزيون دولتي روسيه سريالي براساس داستان هاي وارلام شالاموف پخش كرد. در اين سريال حقيقت هاي تكان دهنده يي از كمپ ها و زندان هايي كه استالين برپا كرده بود نشان داده شد. اصلاً هم آبكي نبود.

-دوران رياست جمهوري پوتين را در مقايسه با دوران رياست جمهوري يلتسين و گورباچف چگونه ارزيابي مي كنيد؟

دولت گورباچف از نظر سياسي به طرز تعجب آوري ساده لوح، بي تجربه و بي توجه به مطالبات مردم بود. دوره گورباچف در واقع يك دوره حكومتي نبود بلكه دوره يي بود كه در آن خود دولت از قدرت چشم پوشي و آن را با دست و دلبازي واگذار كرده بود. از سوي ديگر تحسين و تمجيد غرب از پيگيري چنين سياستي گورباچف را وامي داشت كه گمان كند سياست هاي درستي در پيش گرفته است. اما بگذاريد تكليف مان را روشن كنيم كه گورباچف با يلتسين خيلي فرق داشت. و امروز هنوز اين مساله مطرح است كه نخست چه كسي حق آزادي بيان و فعاليت هاي شهروندي را به مردم روسيه اعطا كرد.

البته دوران يلتسين هم دوراني بود كه با بي توجهي به خواسته هاي مردم روسيه سپري شد اما نوع اين بي توجهي با دوران گورباچف فرق داشت. در واقع يلتسين سعي داشت به جاي اينكه يك ديكتاتور دولتي باشد يك ديكتاتور شخصي شود. به همين منظور به سرعت شروع به فروش ميلياردها دلار از ثروت ملي كشور كرد. يلتسين با هدف جلب حمايت رهبران منطقه يي، سياست هاي جدايي طلبانه را گسترش داد و قوانيني وضع كرد كه روند فروپاشي روسيه را سرعت و شدت بخشيد. چنين سياست هايي روسيه را از ايفاي نقش تاريخي خود كه مدت ها براي به دست آوردن آن تلاش كرده بود، محروم كرد و موقعيت روسيه را در جامعه بين المللي تضعيف كرد. البته تمام اين سياست ها با تحسين و تمجيد غرب مواجه شد.

ولاديمير پوتين اما كشوري گيج و سردرگم و غارت شده با مردمي فقير و دلسرد و نااميد را تحويل گرفت. هر كاري كه امكان انجامش بود را انجام داد و سعي كرد قدرت و عظمت مردم روسيه را آرام آرام به آنها بازگرداند. البته به اين تلاش ها توجه نشد و هرگز از آن قدرداني نشد.

-تقريباً براي همه واضح و مبرهن است كه ثبات روسيه به نفع غرب است. اما يك مساله است كه ما را به تعجب وامي دارد و آن اينكه وقتي از شكل درست ايالتي بودن براي روسيه سخن مي گوييم شما همواره از مدافعان دولت مدني مردمي هستيد و اين مدل را با مدل دموكراسي غرب مقايسه مي كنيد. در حالي كه هفت سال از دوران رياست جمهوري پوتين سپري شده ما مي توانيم پديده يي كاملاً متضاد با آنچه كه شما مي گوييد را در روسيه ببينيم. قدرت در دستان رئيس جمهور متمركز شده است و همه چيز به او ختم مي شود.

بله. من هميشه بر نياز روسيه به برخورداري از دولت مردمي محلي تاكيد كرده ام و اين دولت را در تضاد با مدل دموكراسي غربي مي دانم. اما از سوي ديگر سعي كرده ام براي مردم كشورم نمونه هايي از دولت هاي مردمي محلي تاثيرگذار نظير دولت هايي كه در سوئيس و انگليس ديده ام، را طرح كنم.

امروز اما من همچنان از روند كند و ناكافي توسعه دولت مردمي در روسيه بي نهايت نگرانم. اما حداقلش اين است كه اين مهم سرانجام شروع به شكل گرفتن كرده است. در زمان يلتسين دولت مردمي محلي در سطحي خاص متوقف مي شد. در حالي كه نظام عمودي قدرت در روسيه هر روز نقش بيشتري به مردم واگذار مي كند تا تصميم گيرنده باشند. متاسفانه اين روند نيز هنوز در ويژگي هايش به حالت سيستماتيك درنيامده است.
 چهارشنبه 16 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن