تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846370165




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزارشي از نشست هفتگي شهر كتاب مركزي درباره سهروردي و نورمحمدي؛عقل نور خداست - صدرا صدوقي


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: گزارشي از نشست هفتگي شهر كتاب مركزي درباره سهروردي و نورمحمدي؛عقل نور خداست - صدرا صدوقي


شهر كتاب مركزي در آخرين نشست هفتگي خود ميزبان دكتر غلا‌محسين ابراهيمي‌ديناني، استاد برجسته حكمت اسلا‌مي بود. وي در اين نشست كه با مبعث پيامبر اكرم(ص) و روز سهروردي مصادف بود با موضوع سهروردي و نورمحمدي به ايراد سخن پرداخت. سهروردي شايد بيش از فيلسوفان قبل از خود رويكردهايي به حديث و قرآن داشته و مباحث مهمي را در باب وحي و نبوت به لحاظ معرفت‌شناسي ارائه كرده است. به جرات مي‌توان گفت امروزه در ايران به صورت شايسته به اين حكيم مسلمان و ايراني توجه نشده است و آثار علمي و تحقيقي اساتيدي چون دكتر ابراهيمي‌ديناني، دكتر حسين ضيايي‌تربتي و دكتر حسين نصر موجب شد نظر علا‌قه‌مندان به حوزه حكمت اسلا‌مي و ايراني به اين فيلسوف بزرگ و جريان‌ساز بيشتر معطوف شود. آنچه در پي مي‌آيد گزارشي است از آن سخنراني. ‌

دكتر ديناني سخنان خود را با شعري از حافظ شروع كرد و گفت:

نسيم صبح سعادت بدان نشان كه تو داني

سفر به كوي فلا‌ن كن در آن زمان كه تو داني

من اين حروف نوشتم چنانكه غير ندانست

تو هم ز روي كرامت چنان بخوان كه تو داني

يكي است تركي و تازي در اين معامله حافظ

حديث عشق بيان كن بدان زبان كه تو داني

آنچه مي‌خواهم بيان كنم بسيار دشوار است و حيران مي‌شوم كه چه بگويم درباره سهروردي و حافظ در اين دو، سه بيت مطلب را بيان كرده است. ما در زماني زندگي مي‌كنيم كه انديشه‌هاي سهروردي در آن كمتر مورد توجه بوده و هست و شايد خواهد بود.

مادامي كه بشر عقل را به عنوان عقل ابزاري مي‌نگرد نمي‌تواند با سهروردي ارتباط برقرار كند. در گذشته و در طول قرون هم همين‌طور بوده است اما امروزه كمي بيشتر است چون ابزاري شدن عقل بيش از هر زمان ديگري آشكار است به خصوص بعد از دكارت.

دكارت بنياد فلسفه‌اش اين است: و بر اساس اين تفكر رساله‌اي مي‌نويسد كه مهم‌ترين رساله اوست؛ رساله در روش به كار بردن عقل، يعني عقل چيزي است كه بايد آن را به كار برد و اين كار بايد روشمند باشد و اين حرف دكارت را بايد جدي گرفت زيرا او چهره جهان را عوض كرد چون دنياي قبل از دكارت و بعد از دكارت كاملا‌ متفاوت است و دنياي جديد بدون شك مديون دكارت فرانسوي است. اما به همان اندازه كه دكارت مهم است، به همان اندازه سهمناك هم هست. بشري كه با عقل ابزاري كار مي‌كند، نمي‌تواند با عقل اشراقي رابطه‌اي داشته باشد و اشراق اساسا يعني عقلي كه ابزاري نيست و البته اين اشراق به آساني قابل دسترسي نيست. ‌

اما به حافظ بازگرديم، او چه گفت؟ نسيم صبح سعادت بدان نشان كه تو داني... چقدر زيباست، مي‌‌گويد صبح سعادت، اين صبح چه زماني است؟ بامدادان، ، آن آغاز طليعه نور، فجر صادق... صبح است كه همان اشراق است، لذا اشراق در صبح صورت مي‌گيرد و اين نشانه‌اي دارد كه همه كس به آن دست نمي‌‌يابد... صبح سعادت نشانه‌اي دارد... بدان نشان كه تو داني... خبر به كوي فلا‌ن بر... مي‌گويد فلا‌ن و نمي‌گويد چه كسي، پس پنهان است. خود شيخ اشراق هم پنهان است، چندصد سال است كه دنيا او را نمي‌شناسد، حتي خود ما كه هم‌ميهن او هستيم او را نمي‌شناسيم.

پس حافظ مي‌گويد: خبر به كوي فلا‌ن بر در آن زمان كه تو داني... اينجا لحظه‌ها دخالت دارند و اين لحظه‌ها با هم فرق دارند، بعد مي‌گويد: تو هم ز روي كرامت چنان بخوان كه تو داني...، مي‌گويد تو هم به همه كس مگو...، يكي است تركي و تازي در اين معامله حافظ، اينجا معامله است حال چه تازي و چه تركي، حديث عشق بيان كن بدان زبان كه تو داني...، حال اين صبح سعادت چيست؟ حديث عشق چيست؟ و در يك كلمه اشراق چيست؟

دو جمله از سهروردي را بيان مي‌كنم و روي اين دو جمله صحبت مي‌كنم و آنچه گفتيم ارتباط دارد با اين دو جمله.

يك جا مي‌گويد: قرآن را چنان بخوان كه فقط در شأن تو نازل شده است، فكر كن كه فقط تو مخاطب خداوند بوده‌اي.

عبارت ديگري هم دارد كه خيلي عجيب است:

منظور شيخ اشراق چيست؟ عبارات چنان زخمي به انسان مي‌زنند كه وصف‌ناشدني است. ما مرتب با انواع مغالطات مواجه هستيم اما غافليم يعني هم مغالطه مي‌شويم از جانب ديگران و هم خودمان مغالطه مي‌كنيم، چرا؟ چون عبارات را به خوبي نمي‌فهميم...

سهروردي البته در منطق ارسطويي بسيار توانا است و بيش از يك‌سوم كتاب او اختصاص به صناعات مغالطه دارد اما او مي‌خواسته توجه ما را به اهميت مغالطات جلب كند تا اينكه دچار مغالطات نشويم. مغالطات ما را پريشان مي‌كنند و زخم مي‌زنند به ما و ما را مي‌كشند و زندگي معنوي ما را تباه مي‌كنند، ما چه كنيم كه مغالطه را بفهميم؟ مثلا‌ گفته مي‌شود كه عقل مساوي است با عقل ابزاري اما عقل ابزاري نيست... اگر بپذيريم كه عقل ابزار است، ابزار مهم‌تر است يا كاربر ابزار؟ كاربر ابزار مهم‌تر است. اگر عقل ابزار است، خود ابزار چيست؟ لا‌بد گفته مي‌شود ابزار من، من عقل را به كار مي‌برم، حالا‌ من كيستم؟ من كيستم كه عقل را به كار مي‌برم، من منهاي عقل كيستم؟ لا‌بد بشر هستم، آيا هر يك از ما منهاي عقل انسانيم؟ آيا اصلا‌ چيزي هستيم؟ عقل هدف است، عقل مقصد است، اما ممكن است كار ابزاري هم انجام دهد.

عقل ابزارساز و وسيله‌ساز است نه اينكه ابزار باشد، عقل حتي منطق مي‌سازد اما خود منطق هم معتبر است ولي محدوده دارد، حال محدوده عقل كجاست؟ كانت مي‌گويد عقل در حوزه طبيعت فعاليت مي‌كند و هنگامي كه به متافيزيك مي‌رسد دچار حيراني و سرگرداني مي‌شود لذا مرزش طبيعت و فيزيك است. پس متافيزيك كار عقل نيست و اين اساس فلسفه كانت است... كانت مي‌گويد من عقل را خلع سلا‌ح كردم تا جا براي ديانت باز شود و آنجايي كه عقل به آن راه ندارد، جاي دين است و فكر مي‌كند كه دين ماوراي عقل است. ‌

متافيزيك جولا‌نگاه عقل

اما عقل محدوده‌اش فيزيك نيست، متافيزيك جولا‌نگاه عقل است و كار عقل بيشتر در همانجاست، البته منظور اين نيست كه عقل نامحدود است، خير عقل محدوده دارد، اما متافيزيك محدوده او نيست بلكه جولا‌نگاه آن است، مرز عقل كجاست؟ لا‌يتناهي است؟ نه، لا‌يتناهي خداوند است فقط. مرز عقل نيستي (عدم) است، دار هستي (هر اندازه كه قلمروي آن است) جولا‌نگاه عقل است اما مرز عقل نيستي است. اولين سپيده‌دم هستي (منظور از اول، اول زماني نيست و اين هم يكي از مغالطات است) خيلي مهم است، پس هستي هم يك فجر دارد... [اين فجر] كي بوده است؟ اين [فجر] زماني و مكاني نيست چون مكان و زمان در محدوده عالم طبيعت معنا پيدا مي‌كند، حال اين صبح سعادت كه حافظ مي‌گويد طليعه فجر هستي است و طلوع فجر هستي است، اين هستي چگونه آغاز شده است؟ هستي؛ نه چرخه تكامل، نه انفجار بزرگ، اين هستي موجود بود يا معدوم؟ فجر هستي كجاست؟ حافظ و سهروردي از اين امر سخن مي‌گويند، صبح هستي زمان ندارد. اولين طليعه هستي از يك بي‌نشاني است كه هيچ‌كس از او خبر ندارد و بي‌نشان محض است [يعني ذات حق، تبارك و تعالي] و از آن بي‌نشان محض يك نوري ساطع شد. [اين هم زماني نيست.]

پس نوري از بي‌نشان ساطع شد اما اين نور چه بود؟ سهروردي مي‌گويد عقل بود، لذا اولين صادر از حق تعالي عقل بود و هيچ چيز ديگر نبود، البته نه عقل شخص من بلكه عقل كل [چون عقل من بهره‌اي از آن عقل كل دارد و اين همان عقل خالق و نور است.]

پس عقل كل نور حق است و ابزار نيست، براي همين سهروردي بيان مي‌كند كه عقل نور خداست و نخستين نور است. در احاديث اسلا‌مي هم آمده است: اول ما خلق الله العقل، اين حديث از امام صادق(ع) است چون اين عقل نور است و همه جا را روشن مي‌كند و از جمله هستي را.

اختلا‌ف سهروردي با حكماي يونان‌

اينجاست كه اختلا‌ف شديد بين سهروردي و ارسطو ظاهر مي‌شود. (يا بين ايران و يونان) چون هستي خيلي مهم است... عقل صادر شد، عقل نور است و روشن‌كننده همه چيز، خودش هم براي خودش روشن است و همه چيز در پرتوي عقل روشن است، حال اين نور است يا هستي؟ يونانيان از هستي صبحت مي‌كنند... اينجا وادي سهمناكي است اما ايران باستان از نور سخن مي‌گويد، دو تمدن بزرگ اين‌گونه سخن مي‌گويند ... تنها فيلسوفي كه مي‌گويد هستي امري اعتباري است و ذهن من هستي را مي‌سازد، سهروردي است. سهروردي مي‌گويد هستي يك اعتبار ذهني است، البته اين حساب روي نور هم هست، شما هر چه را مي‌بينيد با نور مي‌بينيد. بدون نور نمي‌توان چيزي را ديد، اگر نور نباشد ما كور مطلق هستيم. مشكل فيزيك جديد هم همين است، ما خيال مي‌كنيم كه عالم را همان‌گونه كه هست مي‌بينيم... [البته حكماي سابق مي‌گفتند كه اين گونه نيست اما علما مي‌گفتند كه اين گونه است] زيرا آن آخرين ذره براي ديده شدن بايد يك فتون رويش بيفتد، افتادن فتون روي آن ماهيت آن را تغيير مي‌دهد و ديگر آن چيز قبلي نيست، يعني با ديدن شما تغيير مي‌كند و آنچنان كه هست آن را نمي‌بينيد يعني جهان آنچنان است كه ما مي‌بينيم، نه آنچنان كه هست، اما سهروردي همچنان ترجيح مي‌دهد كه بگويد آنچه ساطع شد از حق [حق بي‌نشان] نور است و آن عقل است. نور است كه خود روشن است و چيزها را روشن مي‌كند، لذا نخستين صادر از نظر شيخ اشراق عقل است. بعضي از اشراقيان البته فكر مي‌كنند كه بايد عقل را كنار گذاشت و به اشراق رسيد اما اساسا ذات اشراق عقل است اما نه عقل ابزاري. در احاديث هم آمده است كه اول ماخلق الله العقل، عقل كه صادر شد همه چيز مادون عقل خواهد بود، حال بعد از عقل چه خواهيم داشت (اگر براي نظام هستي ترتيب قائل شويم)، بعد از عقل نفس است، نفس كلي، پس نفس پايين‌تر از عقل است. (البته اين تفسير سهروردي و حكماي اشراقي است از عالم) بعد از نفس كلي، طبيعت كلي است و اين وزان عالم هستي است، شبيه اين امور در كلا‌م هرمس نيز هست. (چون سهروردي به سه حكيم خيلي احترام مي‌گذارد، در مرحله اول حضرت زرتشت، هرمس- كه گفته مي‌شود ادريس پيامبر است- هرمس ناشناخته و باطني است و در نهايت افلا‌طون كه افلا‌طون هم يوناني است.) پس سهروردي نژادي فكر نمي‌كند چون نژادپرستي قابل دفاع عقلا‌ني نيست اما فرهنگ قابل دفاع است و مظلوم واقع شده است.

افلا‌طون متاثر از فرهنگ ايران باستان

راجع به هرمس توضيح كوتاهي بيان كردم چون هرمس باطني است نمي‌توان خيلي درباره آن صحبت كرد اما افلا‌طون و زرتشت، ادله فراواني هست كه افلا‌طون تحت تاثير فرهنگ ايران بوده است. افلا‌طون از حاكم حكيم (يا فيلسوف شاه) سخن مي‌گويد، اين تئوري افلا‌طون است و اين نظريه ايرانيان بوده است. ايرانيان از سوشيانت و بختاران سخن مي‌گويند يعني همان كساني كه اهل اشراقند و منجي هستند. حتي خود افلا‌طون هم حاكم حكيم را منجي خوانده است. (البته دنياي امروز اين چيزها را قبول ندارد، مثلا‌ پوپر همه اين امور را باطل مي‌داند و به دنبال دموكراسي است.)

افلا‌طون از تنازع خير و شر سخن مي‌‌گويد، اين دقيقا آن چيزي است كه از تنازع يزدان و اهريمن گرفته است- و اين تئوري ايرانيان بوده است- البته در بالا‌ي همه اينها اهوارامزدا حاكم است كه خالق خير و شر است و شواهدي از اين دست فراوان است و اين در حقيقت شباهت‌هاي نظرات افلا‌طون و فرهنگ ايراني است، فلذا ايران ما چنين فرهنگي داشته است. ‌

سهروردي از اين فرهنگ سخن مي‌گويد و از حكمت اشراق. او صادر اول را عقل مي‌داند و نور و نور هستي از حق بي‌نشان ظاهر مي‌شود و در روايت هم داريم كه اول ما خلق الله العقل، البته روايت ديگري هم داريم از پيامبر اكرم(ص) كه فرمود: اول ما خلق الله نوري، يعني اولين مخلوق و اولين صادر منم.

محمدبن عبدالله(ص) يك جسمانيتي دارد، اما يك نورانيت و باطني هم دارد كه اولي است و سهروردي هم همين را مي‌گويد. سهروردي انبيا را انسان‌هاي كاملي مي‌داند و انسان كامل، كامل بودنش به كمال عقل است و اگر كسي عقلش كامل نباشد، انسان كامل نيست.

نبي همان عقل كل

به حسب اعتقادات ما نبي يعني عقل كل و عقل كل عقلا‌يي حرف مي‌زند و همه حرف انبيا و به خصوص پيامبر اكرم(ص)، عقل است و براي همين است كه خاتم است: ‌

نام احمد نام جمله انبيا است ‌

چون كه صد آمد نود هم پيش ماست

عقل كل، عقلا‌يي سخن مي‌گويد، اگرچه در پرده رمز باشد و نيازمند تاويل، پس خداوند بي‌نشان است و نبي عقل كل است و ظهور خداوند، لذا وصال به ذات، هجران ابدي است و كامل‌ترين عقل، حضرت ختمي مرتبت(ص) است، لذا با اين مطالبي كه بيان شد بايد تاكيد كنم كه سهروردي يك مسلمان است كه به فرهنگ ايران باستان توجه دارد و كار خود را از آن آغاز مي‌كند و به نور محمدي ختم مي‌كند و توصيه مي‌كند كه قرآن را چنان بخوانيد كه گويي فقط براي شما نازل شده است و البته خودش هم مرتب قرآن مي‌خواند و من هيچ فيلسوفي را در جهان اسلا‌م نمي‌شناسم (حتي ملا‌صدرا و ابن‌سينا) كه به اندازه سهروردي مانوس باشد با قرآن و احاطه داشته باشد به آن و به نظر من حافظ بيش از همه به سهروردي توجه داشته است.

استاد انجمن حكمت و فلسفه سخنان خود را با بيتي از حافظ به پايان برد:

از آن به دير مغانم عزيز مي‌دارند

كه آتشي كه نميرد هميشه در دل ماست

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 دوشنبه 14 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن