تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): بهشتى‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816170297




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

من كيستم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: من «دوشيزه‌ي مکرمه» هستم، وقتي زن‌ها روي سرم قند مي‌سابند و هم‌زمان قند توي دلم آب مي‌شود.


من «مرحومه‌ي مغفوره» هستم، وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده‌ام و احتمالا هيچ خوابي نمي‌بينم.


من «والده‌ي مکرمه» هستم، وقتي اعضاي هيات مديره‌ي شرکت پسرم براي خودشيريني بيست آگهي تسليت در بيست روزنامه‌‌ي معتبر چاپ مي‌کنند.


من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم، وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري‌اش- البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه‌ي اول پرتيراژترين روزنامه‌ي شهر به چاپ مي‌رساند.


من «زوجه» هستم، وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي‌کند به من و دختر شش‌ساله‌ام ماهيانه بيست و پنج هزار تومان فقط، بدهد.


من «سرپرست خانوار» هستم، وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه‌اش از گردنه‌ي حيران رد نشد و براي هميشه در ته دره خوابيد.


من «خوشگله» هستم، وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقتشان را بي‌هوده مي‌گذرانند.


من «مجيد» هستم، وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي‌ايستد و شوهرم مرا از پياده روي مقابل صدا مي‌زند.


من «ضعيفه» هستم، وقتي ريش‌سفيدهاي فاميل مي‌خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند.


من «...» هستم، وقتي مادر، من و خواهرهايم را سرشماري مي‌کند و به غريبه مي‌گويد «هفت ...» دارد- خدا برکت بدهد.


من «بي بي» هستم، وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي‌شوم و نوه و نتيجه‌هايم تيک تيک از من عکس مي‌گيرند.


من «مامي» هستم، وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ‌پردازي مي‌کند.


من «مادر» هستم، وقتي به يک مهماني زنانه مي‌روم و غذاي بچه‌ها را درست نمي‌کنم و مورد شماتت همسرم قرار مي‌گيرم.


من «زنيکه» هستم، وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پارکينگ مي‌شنود.


من «ماماني» هستم، وقتي بچه‌هايم خرم مي‌کنند تا خلاف‌هايشان را به پدرشان نگويم.


من «ننه» هستم، وقتي شليته مي‌پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي‌کنم و نوه‌ام خجالت مي‌کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم و به آن‌ها مي‌گويد من خدمت‌کار پير مادرش هستم.


من «يک کدبانوي تمام عيار» هستم، وقتي شوهرم آروغ‌هاي بودار مي‌زند و کمربندش را روي شکم برآمده‌اش جابه‌جا مي‌کند.


دوستانم وقتي مي‌خواهند به من بگويند «گه» محترمانه مي‌گويند «عليامخدره».


من «بانو» هستم، وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته‌ام و هيچ مردي دلش نمي‌خواهد وقتش را با من تلف بکند.


من در ماه اول عروسي‌ام «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمي، عزيزم، عشق من، پيشي، قشنگم، عسلم، ويتامين و ...» هستم.


من در فريادهاي شبانه‌ي شوهرم، وقتي دير به خانه مي‌آيد، چند تار موي زنانه روي يقه کتش است و دهانش بوي سگ مرده مي‌دهد، «سليطه» هستم.


من در ادبيات ديرپاي اين کهن بوم و بر «دليله‌ي محتاله، نفس محيله‌ي مکاره، مار، ابليس، شجره‌ي مثمره، اثيري، لکاته و...» هستم.


دامادم به من «وروره جادو» مي‌گويد.


حاج آقا مرا «والده»‌ي آقامصطفا صدا مي‌زند.


من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي‌جنگم.


مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي‌کند.


من کيستم؟





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن