محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1857025278
پيشينه نقد نمايش در ايران
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پيشينه نقد نمايش در ايران
نقد در كشور ما سابقه كهني در زمينه شعر و ادب دارد. نقد سنتي (ادبي) ما از چنان استواري برخوردار است كه به رغم تحولات پديدآمده، همچنان جنبه كاربردي خود را حفظ كرده است. اين نوع نقد صرفاً بر مبناي قوانين عروض در شعر و مباني اخلاقي متون ادبي استوار بود.
«شمس قيسرازي» در كتاب خود به نام «المعجم فيمعائير اشعار العجم» كه در نقد شعر است بيش از دويست و پنجاه تعريف، نكته و اشارت در باب رموز شعر فارسي آورده است؛ كه اگر شاعري اين مجموعه رموز و نكات را به كار بندد، همچون رشيدالدين وطواط خواهد شد كه شعرهايش بار معنايي خاصي ندارد اما از ديدگاه لفاظي سرآمد است.
با پيدايش و گسترش ادبيات و هنرهاي نو در كشور، نقد سنتي جاي خود را به نقدنويي داد كه بتواند با قالبي جديد به تبيين رويدادهاي ادبي و هنري جديد بپردازد. هرچند اين شيوه جديد نقادي در مواقعي نقدسنتي را زيربناي خود قرار ميداد و يا از آن سود ميجست.
پيدايش هنر نمايشي نو (تئاتر) در ايران
هنر نمايش به مفهوم امروزين (تئاتر) در ايران سابقه چنداني ندارد و آنچه كه در تاريخ كهن ما در زمينه نمايشي وجود دارد صرفاً «گونههاي نمايشي» يا «تكههاي نمايشي» بوده كه به دليل بها ندادن سياستگزاران حكومتي وقت و نپرداختن اديبان و هنرمندان ايراني به آن، دستخوش تخريب و يا ضعف شده است. از مهمترين آن گونههاي نمايشي ميتوان از «مغكشي»، «سوگ سياوش» «كوسه برنشين»، «ميرنوروزي» و بعدها تعزيه و سياهبازي را نام برد. از اين ميان «سوگ سياوس» قابل تأمل است كه بعدها در «تعزيه» تجلي يافت. «النرشخي» در تاريخ بخارا (332 هـ . ق) مينويسد «... مردمان بخارا را در كشتن سياوش نوحههاست چنانكه در همه ولايتها معروف است و مطربان آن را سرود ساختهاند و قوالان آن را گريستن مغان خوانند و اين سخن زيادت از سه هزار سال است...»
تعزيه از ديگر گونههاي نمايشي قابل تأمل در تاريخ نمايش ايران است. شبيهگرداني يا شبيهخواني و يا تعزيه نمايشي است كه در اصل برپايه قصهها و روايتهاي مربوط به زندگي و مصائب خاندان پيامبر اسلام(ص) و خصوصاً وقايع و فجايعي كه در محرم سال 61 هجري قمري در كربلا براي امام حسين(ع) و خاندان ايشان پيش آمد، است. اين گونه نمايشي در دوره صفويه شكل گرفت و در دوره قاجاريه با افزايش تكيهها و حسينيهها به اوج اعتلاي خود رسيد.
پيدايش هنر نمايشي مدرن و اصولاً هنر و ادبيات مدرن را بايد در تأسيس دارالفنون جستجو كرد. با تأسيس دارالفنون زمينهاي جديد و فضايي تازه براي ترجمه و اقتباس ادبي و هنري در ايران پديد آمد. رواج زبان فرانسه در دوران مشروطه و انتخاب فرانسه به عنوان زبان رسمي دارالفنون، موجب آشنايي ايرانيان با نويسندگان و هنرمندان فرانسوي شد. «مولير»، «ولتر»، «ويكتور هوگو»، «الكساندر دوما» و بسياري از ديگر نويسندگان فرانسوي آثارشان به مرور به فارسي ترجمه شد و در اختيار مردم قرار گرفت. درميان اين نويسندگان، «مولير» نقش به سزايي در شكلگيري تئاتر نوين ايران (به سبك غربي) دارد. ترجمههاي آزاد «ميرزا حبيب اصفهاني» از آثار مولير توانسته بود هم تم اصلي و بار دراماتيكي اثر را حفظ كند و هم با فرهنگ و ادب ايراني همخواني داشته باشد.
علاوه بر جايگاه دارالفنون در آغاز و اعتلاي هنر و ادب نوين ايران، از اعزام محصلان و هيأتهاي اعزامي دربار به فرنگ نميتوان غافل شد. در واقع ورود «نمايش فرنگستان» يا «تياتر» به ايران و اشاعه آن برپايه گزارشها و مشاهدههاي ايرانياني بود كه به فرنگستان سفر كرده و با اين هنر آشنا شده بودند. سفر هيأت اعزامي ايران بهدربار روس (1244هـ . ق) و بازديد آن از تماشاخانههاي «پترزبورگ» آنچنان براي اين گروه جذابيت داشت كه شرح مفصلي درباره تماشاخانه تهيه كرد و به دربار ايران ارائه داد.
جذابيت و خاستگاه هنر نمايشي مدرن در دربار شاهان قاجار را ميتوان مزيد بر موارد قبلي دانست. علاقه شاهان قاجار به فرنگستان و دنياي غرب در بسياري از مواقع موجب رخدادهاي فرهنگي ارزشمندي شد.
ورود عكاسي، روزنامه و تئاتر به ايران به دليل علاقه شاهان قاجار به اين امور بود. مثال بارز آن سفر ناصرالدين شاه به فرنگ است كه پس از ديدن تماشاخانه تياتر چنان مجذوب اين نوع هنر شد كه دستور دارد در دارالفنون سالن نمايشي به سبك فرنگ ايجاد كنند. همچنين گزارش مبسوطي درباره سالنهاي نمايش و نمايشهايي كه ديده بود را به چاپ رساند.
انتشار روزنامه در ايران و نشر مطالبي در مورد نمايش
نقد نمايش در ايران برخلاف ديگر كشورهاي صاحب سبك غربي كه داراي انواع نقدهاي ديگري مانند نقد دانشگاهي (آكادميك) است، صرفاً نقد روزنامهاي (ژورناليستي) است. در واقع با رواج نشر روزنامه و تداوم آن نقد نمايشي توانست جايگاهي براي خود به دست آورد. نشريات قدمت زيادي در اروپا دارند و نقد ژورناليستي نمايش در اروپا نيز به قرن هفدهم ميلادي باز ميگردد. اما در ايران آغاز چاپ نشريات مربوط به زمان قاجاريه و سلطنت محمدشاه است. در اين زمان «ميرزا صالح شيرازي» (از دانشجويان اعزامي به فرنگ) چاپ روزنامهاي را به شيوه چاپ سنگي در تهران آغاز كرد. به دنبال او ديگران نيز اين مهم را دنبال كردند و بر تعداد روزنامهها افزوده شد. با نگاهي به مطالب روزنامههاي آن دوره، در مي يابيم كه دو روزنامه اختر و قانون از پيشگامان نقد ژورناليستي نمايش در ايران بودند. روزنامه اختر به مديريت آقا محمدطاهر تبريزي، در استانبول منتشر ميشد (1292 هـ .ق). روزنامه «اختر»، به سهم خود نقش مهمي در آشنايي ايرانيان با نمايش فرنگستان داشت، زيرا كه علاوه بر چاپ آگهيهايي درباره تياترها به درج مقالههاي سودمندي درباره نمايش نيز همت گماشت. در دو شماره پياپي از اين روزنامه، مقالهاي با عنوان «تماشا و تماشاخانه» چاپ شده بود كه ترجمه و تلخيصي از ميرزا حبيب اصفهاني است. روزنامه قانون، از ديگر روزنامهها بود كه در سالهاي نخست قرن چهاردهم هجري قمري به چاپ ميرسيد كه در زمينه تاريخ نمايش و پرداختن به تئاتر در ايران قابل ذكر است. اين روزنامه كه توسط ميرزا ملكمخان، منتشر ميشد، سبك نگارش آن به صورت سؤال و جواب يا مكالمهنويسي بود كه به آن تياترنويسي نيز ميگفتند. در مجموع نويسندگان اين دوره كه به هنر نمايش ميپرداختند، «ميرزا فتحعلي آخوندزاده» را بايد جديترين آنها و در واقع نخستين منتقد نمايش در ايران دانست.آخوندزاده از نخستين كساني بود كه با هنر غريبه نمايش فرنگستان آشنا شد، درباره آن مطالعه كرد، به فنون آن تسلط پيدا كرد و بالاخره آثاري به آن سبك و سياق نگاشت. آخوندزاده با نقدهايش (كريتيكاها) كه بر ترجمه فارسي آثار نمايشي ارائه داد، خواننده ايراني روزنامه را با نقد نمايش آشنا ساخت. مجموعه انتقادهايي كه درباره آثار نمايشي ميرزا آقا تبريزي، نگاشته، سرآمد آنها است.
انتشار روزنامهها و نگارش محدود در زمينه هنرهاي نو و هنر نمايش تا زمان مشروطيت ادامه داشت و عمده آثار نيز در حد ترجمههاي آزاد، تعريف از اماكن نمايشي و تعريف داستان متون نمايشي بود.
مشروطيت و مليگرايي در هنر و ادبيات
يكي از حساسيتهاي ادبيات و هنر مشروطيت ، مليگرايي (ناسيوناليزم) و تعظيم و تكريمي بود كه به گذشته درخشان ايران ميشد. عنوان فرزندان سيروس و دارا يا اولاد شاه عباس و نادر، از اصطلاحاتي بود كه روزنامهنگاران دوره مشروطيت به مردم ايران خطاب ميكردند. هنر نمايش نيز از اين قاعده مستثني نشد و درك افتخارات گذشته و عظمت اجدادي و لزوم پيدا شدن يك منجي ملي، تبديل به يكي از مسايل كلي تئاتر شد. آثار نمايشي ميرزاده عشقي، ابوالحسن فروغي، محقق الدوله، تندركيا، علي نصر و صادق هدايت باز جست هويت ملي و جستجوي قهرمان نجاتبخش را به شكلهاي گوناگون تكرار ميكردند. در اين زمان، فعاليت روزنامهها در زمينه تئاتر بيشتر ميشود كه انتشار روزنامه تياتر سرآمد آنهاست. روزنامهاي در چهار صفحه كه به همت ميرزا رضاخان طباطبايي، از روشنفكران و معارف خواهان زمان به چاپ ميرسيد. با افزايش تعداد روزنامهها و مجلهها و تأسيس گروههاي نمايشي، لزوم نگارش مقالههايي درباره هنرهاي نمايشي بيش از پيش احساس ميشد. از اين روز در اين دوره شاهد نگارش مجموعه مقالههايي در حوزه نمايش هستيم كه علاوه بر تعداد، تنوع موضوعي آن حايز اهميت است. پيآمد نفوذ دولت انگليس در عرصه سياسي اين دوره، رواج ادبيات انگليسي و آشنايي روشنفكران با آن است. در زمينه هنر نمايش اين امر منجر به پرداختن به شكسپير استاد مسلم ادبيات نمايشي ميشد. نشريههاي «بهار» و «مجله ادبي» با مقالههاي خود به تفصيل به شكسپير پرداختند و درباره او و آثارش قلمفرسايي كردند. مقالههاي چاپ شده در نشريات اين دوره در مجموعه شامل مطالبي در تعريف هنر نمايش و تهذيب اخلاق توسط هنرنمايش و ديگر جنبههاي اجتماعي اين هنر نوين بود. پرداختن به جنبههاي تهذيب اخلاق توسط نمايش را ميتوان برپايه ترجمههاي پراكندهاي از كتاب فن شعر ارسطو و مقالههاي انگليسي زبان پيرامون آن دانست.
همزمان با گسترش تعداد اجراهاي نمايش، بر تعداد نشريات نيز افزوده شد. ستونهاي نشريات نياز به مطالب جذاب و پرخواننده داشت. در آن هنگام نويسندگان نقدهاي نمايشي كساني بودند كه فاقد آموزش در اين زمينه بوده و صرفاً تماشاگراني صاحبقلم بودند. به همين علت نقدهايشان صرفاً بيان گزارش و يا برداشتهاي امپرسيونيستي آنها از داستان نمايش بود.
تا قبل از محمد امين رسولزاده تمامي منتقدان نمايش، نقدهاشان رويكرد ادبي داشت. رسولزاده نخستين كسي است كه در ايران در نقد نمايش به جنبههاي اجرايي اثر نيز پرداخته است. او كه در روزنامه «ايران نو» به نوشتن نقد ميپرداخت، در زمينهي روزنامهنگاري مهارت داشت و در مدارس روسيه تحصيل كرده بود.
آغاز دوره پهلوي، ايران شاهد تحولات فرهنگي زياد و مطابق شيوههاي معمول غرب بود. چاپخانههاي زيادي شروع به فعاليت كردند و بر ميزان انتشار نشريات افزوده شد. نشريههايي چون «ارمغان»، «آينده»، «باختر» و «ايران امروز» كه جنبههاي ادبي و فرهنگي داشتند به درج نقدهاي نمايشي و ترجمههايي درباره هنر نمايش اهتمام ورزيدند. در سال 1317 خورشيدي، «سازمان پرورش افكار» تشكيل شد تا سطح معلومات مردم و افكار عمومي را بالا ببرد. اين سازمان داراي هفت شعبه بود كه يك شعبه آن به هنر نمايش (تئاتر) اختصاص داشت. و تحت نظارت سيدعلي نصر قرار داشت. اين شعبه علاوه بر سيدعلي نصر، از همكاري ديگر دست اندركاران چون دكتر مهدي نامدار، محمود بهرامي، عنايتالله شيباني، احمد دهقان، فضلالله بايگان و رفيع حالتي بهره برد. شعبه نمايش تلاشي زيادي براي گسترش جايگاه هنر نمايش در ايران انجام داد و به اجراي بسياري از نمايشنامههاي كمدي و اجتماعي پرداخت و متون نمايشها را در يك جلد منتشر ساخت.
در اين سالها، نشريات علاوه بر چاپ نقدهايي درباره نمايشها، اقدام به چاپ نمايش نامههايي از نويسندگان ايراني و خارجي نمودند. از اين نمونه ميتوان ترجمه نمايشنامههاي «اتللو» و «پرنده آبي»را كه توسط عبدالحسين نوشين، ترجمه و در نشريه موسيقي به چاپ رسيده بود نام برد. از نويسندگان ايراني نيز آثاري از ذبيح بهروز، سعيد نفيسي، يقيكيان و مسعود فرزاد، در نشريات آن دوران به چاپ رسيد.
شكلگيري گروههاي تئاتري و تشكيل هنرستان هنرپيشگي تهران (1318 هـ . ش) و تاسيس تئاتر دائمي تهران (1319) توسط سيد علي نصر از جمله عواملي بودند كه موجب شد در سالهاي 1320 به بعد توجه به هنر نمايش بيشتر شود و پي آمد آن منتقدان نيز به نقد اجراي نمايشها بپردازند.
از سال 1320، طي يك دوره پانزده ساله، جريانهايي كه در هنر نمايش ايران رخ ميدهد، بيشتر مربوط به صحنه است و نمايشنامهنويسي در اولويت بعدي قرار ميگيرد. به عبارت ديگر سالنهاي تازه تاسيس نمايش هر كدام با پيگيري نظريه و مرام خاصي نمايشنامههايي را از طريق ترجمه و يا اقتباس و يا تاليف به صحنه آوردند. به همين دليل در دوران ياد شده جريان نمايشنامهنويسي ملي اصولاً متوقف است. اما در مقابل پيشرفتهاي عمدهاي در كار صحنه، بازيگري و صحنهگرداني شكل گرفت. پرداختن به صحنهپردازي، نقدهاي نمايش را به سمت نقدهاي اجراي نمايش و نقد صحنه سوق داد.
دهه چهل خورشيدي را ميتوان آغاز نقد جدي نمايش در ايران دانست. اين دهه با نقد آثاري از اكبر رادي، بهرام بيضايي، غلامحسين ساعدي و بهمن فرسي، شكل ميگرفت. در سال 1344 جشنواره نمايشي به همت وزارت فرهنگ و هنر در تالار نوساز 25 شهريور برپا ميشد و آثاري از غلامحسين ساعدي و بهرام بيضايي را به اجرا گذاشت. متعاقب اين جشنواره و پيآمد موفقيت نمايش« بلبل سرگشته»، كه قبلاً توسط گروه هنر ملي بر روي صحنه رفت، استفاده از متون نمايشي ايراني قوت يافت. در كنار متون نمايشي ايراني، ترجمه و اجراي نمايشهاي خارجي نيز در سطح وسيعي دنبال شده و آثار ارزشمندي از نمايشنامهنويسان مدرن اروپايي و آمريكايي مانند، «سارتر»، «ايبسن»، «تنسي ويليامز»، «يونسكو»، «برشت»، «دورنهات» و «آرتورميلر» به صحنه ميآيد.
همزمان با اين فعاليتهاي نمايشي، در زمينه مطبوعات نيز رشد چشمگيري حاصل شد. روزنامهها، هفتهنامهها و ماهنامههاي زيادي ستونهاي خود را به نقد هنر نمايش اختصاص دادند و نشريههاي تخصصي (هر چند محدود) در اين زمينه پا گرفتند. نشريههايي چون «سخن ادبي»، «آرش» و «انديشه و هنر» از مهمترين نشريههاي تخصصي بودند كه مطالبي درباره نمايش و نقد نمايش به چاپ ميرساندند.
به اين مجموعه روزنامه آژنگ و هفتهنامههاي بامشاد و فردوسي را بايد افزود، چرا كه مطالب و نقدهاي چاپ شده در زمينه نمايش در آنها بيش از ديگر نشريات بود.
در بيشتر مواقع نقد اين نشريهها همچنان گزارش گونهاي از متن و اجراست و فاقد بينش لازم انتقادي است. در مواقعي نيز ترجمهاي از نقدهاي خارجي است. «ايرج زُهَري» در مقالهاي كه در فصلنامه هنر و زندگي (1353) به چاپ رسيد، دليل اصلي، نبود منتقدان كارآمد در حوزه نقد ژورناليستي نمايش را سياستگذاري مطبوعات ميداند: «... بزرگترين خريدار نقد، مطبوعات است و مطبوعات در شرايط فعلي ما، كسي را ميخواهد كه در همه هنرها صاحبنظر باشد، درباره همه هنرها مطلب بنويسد، با همه مصاحبه كند و غيره. چنين ابوالهول هنري، زاده و پرورده مطبوعات است. نقدنويس واقعي، نقد از سر احتياج نمينويسد و نقد خودش را دوباره نميجود و به روزنامهها و مجلههاي ديگر نميدهد. كار منتقد تئاتر، هميشه نو و هميشه تازه است بنابراين چگونه ميتواند از ماهي چند نقد بيشتر بنويسد؟ تعداد مهم نيست، مهم اين است كه منتقد تئاتر، فقط نقد تئاتر بنويسد، به عبارت ديگر، زندگي خودش را روي نقد تئاتر بنا كند. هر جا كه غير از اين باشد، منتقد را بايد «كعب الاحبار هنري» خواند. لطفاً نه لغت منتقد را مخدوش كنيم و نه حرفه انتقاد را. و سردبير روزنامه يا مجلهاي كه از منتقد بخواهد درباره موسيقي و نقاشي و غيره بنويسد، بياعتقادي خودش را به هنر نشان داده و به كعبالاحبار هنري همه چيز دان و هنركش بال و پر داده است.»
در ميان نقدهاي نمايش در آن سالها، نقدهايي كه از اكبر رادي، ناصر ايراني، حسن بايرامي، ح نورايي و نوري علاء به چاپ ميرسيد، نقدهايي بود كه جاي تأمل داشت. از نمونههاي بارز اين نقدهاي نمايش، ميتوان به نقدهايي كه اكبر رادي با عنوان «نامههاي همشهري» به چاپ ميرساند، اشاره كرد.
تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي، تئاتر در كشور از رشد فزايندهاي برخوردار بود. فعاليت گسترده تئاتري، تأسيس دانشكده تئاتر، جشن هنر شيراز، شكلگيري گروههاي نمايشي جديد، افزايش سالنهاي نمايش و اجراي تلهتئاتر در تلويزيون توانست تا حدود زيادي به تثبيت جايگاه واقعي هنر نمايش در ايران كمك نمايد. در كنار اين تحولها در زمينه نمايش، نقد نمايش نيز از رشد نسبي برخوردار بود. بسياري از نقدهاي قابل تأمل و ارزشمند اين سالها داراي نقاط قوت در پرداختن به متون نمايشي بود. تعدادي از نقدها نيز به دليل آميختگي با جريانهاي روشنفكر مـآبانه زمان در تعيين نوع مخاطب دچار دوگانگي بود.
نقد نمايش، بعد از انقلاب اسلامي
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هنر نمايش در ايران دچار تحول شد. تئاتر تبديل به يكي از بازوهاي فرهنگي كشور گرديد كه در خدمت انقلاب و بعدها جنگ بود. از آنجايي كه نمايش چهره سياسي به خود گرفته بود، نقد نمايش نيز در اين زمان رنگ و بويي سياسي داشت. اين گونه نقد صرفاً به بررسي محتواي اثر ميپرداخت و جنبههاي ديگر آن را در نظر نميگرفت. بهرغم رشد كمي و كيفي نمايش در سالهاي بعد از انقلاب و افزايش تعداد جشنوارههاي سراسري و منطقهاي تئاتر، نقد نمايش پيشرفت قابل قبولي نداشت. نقد محتوايي و اخلاقي كه در چهارچوب تعريفهاي كهن زيباشناسانه هنر نمايش به مصاف اجرا، متن و نويسنده ميرفت، در سالهاي جنگ به اوج خود رسيد.
از اوايل دهه هفتاد به بعد مطبوعات از رشد فزايندهاي برخوردار شدند و به موازات آن، بر تنوع اجراهاي سالنهاي مركز و شهرستانها افزوده شد. بيننده نمايش از يك قشر به خصوص جدا شد و مخاطبان بيشتري را در برگرفت. در اين شرايط بحثهاي نسبتاً مفصلي درباره نقد نمايش در دانشكدهها و مطبوعات مطرح شد. افزايش عنوان نشريههاي تخصصي به موضوع هنرنمايش نيز تسري پيدا كرد و نشريههايي كه كلاً و يا قسمتهاي قابل توجهي از آن به نمايش و نقد نمايش ميپرداختند، در دسترس علاقهمندان قرار گرفت.
فضاي مطبوعاتي ايجاد شده هرچند محدود بود، اما توانست به رشد نقدنويسي در زمينه نمايش كمك كند. ترجمه كتابهاي جديد در اين حوزه را بايد به مجموعه عوامل پيشرفت نقد نمايش افزود. نقدنمايش در دانشگاه نيز با پيشرفت نسبي همراه بود. بازگشت دانش آموختگان عالي رشته تحصيلي نمايش به كشور و افزايش ظرفيت پذيرش دانشجو و تنوع رشتههاي تحصيلي در اين زمينه از ديگر عوامل قابل تامل است.
در سالهاي اخير، ظهور تكنولوژيهاي جديد و شكلگيري جامعه اطلاعرساني درگستره جهاني موجب تسهيل ارتباطات علمي و هنري جامعههاي مختلف شده است. در اين جامعه اطلاعرساني، منتقد نمايش ميتواند به اخبار و جزييات آخرين اجراها، سبكهاي اجرايي جديد، مباحث فني نو و مباحث زيبايي شناسانه و ادبي در حوزه نمايش دست يابد. در اين شرايط هرگونه كاستي در زمينههاي اجرا و نقد نمايش را ميتوان با سياستگذاريهاي ناكارآمد در اين حوزه مرتبط دانست.
پايان كلام، اميد بستن به عنايت خاصه سياستگذاران حوزه فرهنگ و هنر كشور است، تا از رهگذر آن شاهد رشد فزاينده هنرنمايش و نقد نمايش باشيم.
بعضي از منابع:
ـ آژند، يعقوب، نمايشنامهنويسي در ايران (از آغاز تا 1320 ش). نشر ني، 1373.
ـ اكرمي، جمشيد، پيرامون ساخت و نقش رسانهها (مجموعه مقالات). سروش، 1356.
ـ برزين، مسعود، سيري در مطبوعات ايران. آژنگ، 1344.
ـ بيضايي، بهرام، نمايش در ايران، 1344.
ـ سپانلو، محمدعلي، نويسندگان پيشرو در ايران. نگاه، 1366.
ـ صلح جو، جهانگير، تاريخ مطبوعات ايران. اميركبير، 1348.
ـ كيانوش، محمود، قدما و نقد ادبي. انتشارات رز، 1354.
ـ كارون و فيلونه، ژ.س، نقد ادبي، ترجمه خسرو مهربان سميعي. بزرگمهر، 1370.
ـ محيط طباطبايي، محمد، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران. بعثت، 1375.
ـ ملكپور، جمشيد، ادبيات نمايشي در ايران. توس، 1363.
ـ پيام يونسكو (ماهنامه)، نوامبر 1997.
ـ فصلنامه فرهنگ و زندگي، شمارههاي 13 و 14، 1353.
ـ فصلنامه صدا، انتشارات نيما، بهار 1357.
ـ ماهنامه نمايش، سال پنجم، شماره 49.
دوشنبه 14 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 502]
-
گوناگون
پربازدیدترینها