واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شخصيتهاي مذهبي؛ سبقت سينما و تلويزيون از ادبيات/3 شاكري: رماننويس شيعه بين موضوع و داستان محصور است
خبرگزاري فارس: احمد شاكري معتقد است كه رماننويس شيعه با محدوديتي مواجه است كه از طرفي موضوع بر او تحميل ميكند، و از طرف ديگر مباني تئوريك داستاننويسي غربي براي او طراحي شده است.
«احمد شاكري» داستاننويس، در گفتوگو با خبرنگار ادبي فارس، درباره نگارش رمان بر اساس زندگي شخصيتهاي مذهبي بيان داشت: در اين مورد انتخاب اصطلاح رمان، نوعي مبهمگويي است. زيرا در ساحت ادبيات داستاني، زندگينامه داستاني و رمان مرز مشخص و البته باريكي دارند و همين مرزبندي كه با قواعد سختگيرانه رمان، تعداد قابل توجهي از زندگينامههاي داستاني را از حوزه خود ميراند، حوزه رمان تاريخي را سخت محدود ميسازد.
وي ادامه داد: در حالي كه در سينما، چنين تقسيمبندي مستعملي وجود ندارد. بنابراين اگر مجموعه داستانهايي كه زندگي معصومين را با دخالت تخيل روايت ميكنند در نظر بگيريد قطعا نويسندگان رمان و داستان را پركارتر از سينماگران خواهيد يافت. چرا كه وجود صدها داستان بلند در زمينه معصومين، جاي ترديدي باقي نميگذارد كه چند برابر سينما در اين زمينه كار شده است.
اين داستاننويس دفاعمقدس اظهار داشت: در سينماي اقتباسي، اصلي وجود دارد مبني بر اينكه هر قدر داستاني اصيلتر باشد، اقتباس از آن ناممكنتر خواهد بود. به اين معني كه داستان با مختصات اصيل خود، در برابر روند سينمايي شدن مقاومت نشان ميدهد. اين اصل نشاندهنده نوعي تفاوت در جوهره روايي داستان و سينما است و دقيقا همين جوهره است كه ظرفيتهاي متفاوتي را در اين دو در مواجهه با تاريخ موجب شده است.
رمان روايتي دروني، مفسر و ذهنگرا از موضوع خود است، اما سينما بيشتر جنبههاي عيني و روايت غير مفسر را ترجيح ميدهد.
وي در ادامه صحبتش اذعان داشت: بهترين فيلم يا سريالي را كه درباره معصومين ساخته شده است تصور كنيد. اگر نويسنده بخواهد بدون هيچ كم و كاست، يا حتي با فضاسازي و توصيف، محتواي آنها را به رمان تبديل كند، رمانهاي ضعيفي خلق خواهند شد. اين نه به معني ضعف داستان و نه به معني قوت سينما است. بلكه بازتاب تواناييها و ظرفيتهاي روايي اين دو قالب است.
وي گفت: در حقيقت سينما با جوهره عينياش، امكان بهتري براي گريز از موانعي دارد كه روايت زندگي معصومين را با دشواري مواجه ميكند. كسي از سينما دروننگري، كنكاش در اعماق ذهن و انديشه شخصيت و تفسير حالات او را نميخواهد. دوربين در قراردادي كه سالهاست با بيننده بسته است تنها روايتگر ديدنيها است. آنچه ما از رمان ميخواهيم تنها زماني محقق خواهد شد كه نويسنده از همه امكانات خود استفاده كند و فرض اقتباس رمان از روايت تاريخي يك زندگي و رعايت حدود و ثغور ان مانعي براي اين اصل محسوب ميشود.
خالق رمان «انجمن مخفي» ادامه داد: همه آنچه گفته شد منوط به پيش شرطي است كه تاريخ با داستاننويس ميكند. «حد و مرز تخيلت را با انچه من ميگويم تعيين كن.» سئوالي كه در اينجا به ذهن ميرسد آن است كه پس چگونه هر ساله صدها و هزاران داستان در دنيا چه در سينما و چه در عرصه داستاننويسي روايتهاي تاريخي را بازآفريني ميكنند؟ پاسخ به اين سئوال را البته نميتوان در محدوده ادبيات داستاني و بايد و نبايدهاي آن را جستوجو كرد. زيرا داستان همانند آبي است كه براي رسيدن به عمق تخيل از هر منفذي عبور مي كند تا به سرچشمه تخيل دست پيدا كند. بزرگترين سنگها نيز نميتوانند مانع نفوذ آن شوند.
«شاكري» تصريح كرد: تمايل داستان هميشه به سمت تخيل و تجربه خالقيت ناب است. زيرا هنر نويسندگي تنها با اين وجه -خلاقيت ناب- است كه طعم گوارايش را به نويسنده ميچشاند. پاسخ را بايد در حقيقت جست. حقيقت امر واقع چيست؟ آيا حقيقت يگانهاي در پساپشت واقعيات وجود دارد؟ ايا ما دسترسي به اين حقايق داريم؟ آيا مجاز هستيم در مواجهه با واقعيات و با تفسير و تحليل خود براي انها حقيقتسازي كنيم؟ سالها است كه غرب تكليف خود را با اين امر روشن كرده است.
وي گفت: قرنها است كه نويسندگان مشهور تئاتر و ادبيات و فيلم به ژاندارك ميپردازند. اما ژاندارك هر كدام، يگانه و بيشباهت به ديگري است. ژاندارك روحاني آنوي، ژاندارك شوخ و بذلهگوي شاو، ژاندارك سياسي برشت، ژاندارك رنج كشيده دراير، و جنگجوي رمانتيك هاليوود. در حالي كه واقعيت زندگي ژاندارك تنها اين است: او تحت تاثير الهامي آسماني، ارتشي گرد مي آورد انگلستان را شكست مي دهد و بر صليب به آتش كشيده ميشود.
چگونه اين واقعيت به ظاهر ساده چنين انعطافي از خود نشان ميدهد؟ پاسخ غرب اين است: تاريخ موضوعي است كه توسط هنرمند بازخواني مي شود. و اين اوست كه در قرائتش يگانه است. با محوريت يافتن نويسنده، مانعي براي تفسير تاريخ نخواهد بود.
شاكري درباره نگاه اسلام به اين مسئله بيان داشت: اما در نگاه اسلام، حقايق نه آنگونه كه غرب گمان مي كند قابل بازآفريني و تفسيرند و عمل هنرمند در بازآفريني و روايت تاريخ تحت نظارت دقيقي از شريعت قرار ميگيرد. در اين نظارت، از سويي عمل فردي هنرمند و از سويي موضوع مورد روايت و از سوي ديگر حقايق كلي تعيين كنندهاند. در اين نگاه، هيچ چيز فداي خودخواهيهاي نويسنده نميشود. بلكه نويسنده، اثر هنري و تاريخ همگي در برابر حقيقت متواضع و خاشعاند. حقيقتي كه اساس عالم بر آن بنا شده است.
وي ادامه داد: همچنين در اين نگاه، هيچ ضرورتي مهمتر از تبعيت از حقيقت وجود ندارد. در حالي كه در انديشه غربي، نويسنده با انتخاب قالب روايياش و لوازم ان، عملا جهان را مادون ضرورت هنرياش ميبيند. گويا اصل غير قابل تغيير براي داستاننويس غربانديش اين است كه بايد داستان بنويسد. و اين قواعد عالم هستند كه بايد خود را با ضرورتها و نيازهاي داستاننويسي او همخوان كنند. در نتيجه هيچ مانعي جلودار عملكرد تخيل نويسنده نخواهد بود. اين متأسفانه انديشهاي است كه در برخي داستاننويسان وطني نيز ديده ميشود.
اين منتقد ادبي تصريح كرد: البته بايد توجه داشت كه موضوعهاي تاريخي نيز در يك رتبه و اهميت نيستند. موضوع معصومين و چگونگي ورود آنها در عالم داستان از مسائلي است كه به جرأت بايد گفت نه تنها در اديان ديگر كه حتي در فرق اهل سنت نيز نمونه آن ديده نميشود. زيرا ديدگاه شيعه نسبت به اين چهارده نور پاك كاملا خاص است. اعتقاد به عصمت در ابناء بشر و معارف بلندي كه در زياراتي چون جامعه كبيره امام هادي صلوات الله عليه آمده است و افقي بالاتر از گفتههاي اديان ديگر دارد از اين دست است.
وي اظهار داشت: اين اعتقاد متفاوت خود دليلي بر آن است كه غير از انديشه كلامي و باورهاي معارفي شيعي هيچ انديشه غربي و شرقي ديگري نميتواند در جايگاه نظريهپردازي براي تعيين چگونگي رفتار داستاننويسان با اين موضوع قرار گيرد. اين نيز از مسائلي است كه كمتر مورد توجه اهل فن قرار گرفته است. و اغلب در ميان سئوال هاي كم اهميت گم شده است. و بعضا افراد غير متخصص پاسخهاي بيربطي به آن دادهاند كه ادبيات ما را سالها از رسيدن به نتيجه دور كرده است.
شاكري بيان داشت: رماننويس شيعه با مسئلهاي خاص مواجه است. محدوديتي كه از طرف موضوع بر او تحميل ميشود، و مبانياي كه در تئوريهاي داستاننويسي غربي طراحي شده است. امام معصوم كيست و افق فكري او تا به كجاست؟ تاكنون كسي جز خود معصومين نتوانسته است اين جايگاه را ادراك كند. معصومين بارها گفتهاند هيچ بشري با ما مقايسه نميشود. ما تربيت يافتگان خاص خدا هستيم و پس از آن، مردم دست پرورده مايند. آنها بشري همانند مايند. اما در هيچ كدام از صفاتي كه از آنان انسانهاي برجسته اي ساخته است همانند ما نيستند. راه حل ساده براي حل كردن اين مسئله ان است كه بگوييم چنين موضوعي تا اين حد حساس و متعالي نبايد با اغراض بشري آلوده شود. نبايد با تخيل داستاننويسانهاي كه برخواسته از عقل ناقص و ادراك محدود است آلوده گردد. بايد بگذاريم آنها خود، خودشان را توصيف كنند.
وي تصريح كرد: راه حل مشكلتري كه تحقيق عالمانه ما را براي بازخواني قواعد رمان ميطلبد اصلاح آموزههاي داستاني غربي است. غرب سالها است كه شخصيت سياه و سفيد را از ادبيات روايي رسمياش خارج كرده است. اما ادبيات ما ميتواند باورهاي خود را نسبت به اين مسأله داشته باشد. مسائلي از اين دست تا كنون جزو معضلات داخلي حوزه ادبيات داستاني محسوب مي شده است و بيشتر فكر داستان نويسان و منتقدين ادبي را مشغول خود ساخته است. به همين دليل كمتر كرسيهاي فكري ژرفانديش در حوزه و دانشگاه به صورت جدي به اين مساله پرداختهاند.
وي در پايان بيان داشت: حل اين مسأله تنها با اين روش ممكن است كه گمان نكنيم چون اين مسأله داستاننويسها است لزوما خوشان بايد آن را حل كنند. بايد اولين باور حوزه داستاننويسي ما آن باشد كه زانوي تعلم و تواضع در برابر مفسران ناب ديني بر خاك بنشاند. بياموزد، بياموزد و بياموزد.
انتهاي پيام/
دوشنبه 14 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]