تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835330766




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاملي بر مفهوم آمريكا در ادبيات سياسي ايران؛كدام مبارزه، با كدام آمريكا؟ - خسرو طالب‌زاده


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تاملي بر مفهوم آمريكا در ادبيات سياسي ايران؛كدام مبارزه، با كدام آمريكا؟ - خسرو طالب‌زاده


واژه در ادبيات سياسي امروز ايران در نسبت با ديگر واژه‌هاي سياسي، منحصر به‌فرد و كم‌بديل است. شايد كمتر مفهوم و واژه‌اي مانند آن، مورد بحث و گفت‌وگو و مضمون‌سازي بوده است. در اشعار سياسي و زبان رسمي و اخبار و تحليل‌هاي رسانه‌هاي تبليغي اين واژه همه روزه به فراواني به‌كار مي‌رود و تكرار مي‌شود تا حدي كه مرز ميان تبليغ و ضدتبليغ، اثرگذاري و كليشه‌سازي، تازگي جذب‌كننده يا عادت خسته‌كننده فروريخته و مخدوش مي‌شود و تمايز ميان آنها دشوار. واژه آمريكا واژه‌اي آميخته با زندگي ما ايرانيان شده و در جاي‌‌جاي اين زندگي، اثرها و نشانه‌هاي آن در كوچه، خيابان، خانه و تلويزيون ديده مي‌شود و گاه هم ديده نمي‌شود!

اين واژه چنان بار سياسي نيرومندي دارد كه حتي با رعايت ملا‌حظات رسمي و قانوني، سخن گفتن و نوشتن درباره آن سخت و دشوار و گاه ناممكن شده است. برخي به‌دليل اظهارنظر درباره آن دچار گرفتاري‌ها و مصائب شدند، برخي مانند ماجراي پرونده نظرسنجي درباره رابطه با آمريكا، به زندان رفتند. برخي از موقعيت اجتماعي خود محروم شدند. در گذشته دورتر دولت بازرگان به دليل اعتراض فزاينده به ديدگاه‌ها و مناسبات برخي اعضايش با سفارت آمريكا، استعفا داد. ‌

تسخير سفارت آمريكا به اوج رسيدن مفهوم‌سازي درباره آمريكا در ايران بود. در حول و حوش سفارت آمريكا در خيابان طالقاني تمامي گروه‌ها و جريان‌هاي سياسي رنگارنگ بساط ضدآمريكايي بودن و حمايت از اين رخداد پهن كرده بودند و اين ماجرا از صبح تا شب با بحث‌ها و گفت‌وگوهاي خياباني ادامه مي‌يافت. فضاي كشور و جهان از موضوع اين تسخير و دستگيري اتباع آمريكايي آكنده شده بود و مفهومي به نام آمريكا در اذهان عمومي داخلي و خارجي، رسمي و مدني و دولتي پروريده و غني‌سازي و معادل‌يابي‌مي‌شد و نيز لا‌يه‌هاي دروني آن واكاوي.

مضمون و محتوايي كه در اين سال‌هاي پس از انقلا‌ب اسلا‌مي در خيابان طالقاني ساخته و پرداخته مي‌شد، تلنگري بود بر خاطره‌سياسي مردم ايران در زماني نه‌چندان دور. دههِ 50، دهه ضدآمريكايي در ايران بود و گروه‌هاي چپ ماركسيستي و سوسياليستي تحت تاثير و الهام جنگ سرد، واژه آمريكا را در حد امپرياليسم غارت‌گر و جنگ‌طلب مي‌نكوهيدند و به آن پروبال مي‌دادند. 28 مرداد و دخالت سازمان سيا در كودتاي ضددولت ملي مصدق، اين خاطره‌ها و يادها را روشني و جلا‌ي بيشتري مي‌بخشيد و غليان آن در مشت‌هاي گره‌خورده مردم در دوران انقلا‌ب نمايان مي‌شد. در ديگر سو و در اين سال‌ها؛ مفهوم در ادبيات سياسي جهان همواره مترادف بوده است با جنگ، چپاول، استثمار،‌استعمار نوين، امپرياليسم و قدرت فرا براي اين ترادف و مفهوم‌سازي اسناد و شواهد تاريخي و سياسي بسياري منتشر و آشكار شده است تا جايي‌كه سينماي هاليوود بخشي از اين وقايع و نشانه‌هاي بسياري از اين قدرت مافياي سازمان‌يافته قرن‌هاي بيستم و بيست‌ويكم را در فيلم‌هاي خود به تصوير كشيده است. از اين منظر و نيز آنچه در فيلم‌هاي هاليوودي نيز مي‌توان آن را مشاهده كرد، آمريكا يك دولت يا كشور معمولي نيست. آمريكا يك است. اسطوره قدرت صنعتي و فوق تكنولوژيك و نظامي در صد سال اخير. آمريكا و نيچه‌اي و هابزي است كه نه‌تنها بر كل جهان، بلكه بر كل گيتي و جهان ماوراي زمين يافته است. امروز اين سيادت با پايان جنگ سرد، بي‌منازعه و بي‌حريف شده است. اين قدرت فرا زميني و تمامي مخالفان و دشمنان خود را به زير كشيده و نقشه و طرح خود را در سراسر جهان به انجام رسانده است. آمريكا نماد همان سرمايه‌داري و بورژوازي‌اي است كه ماركس وعده داد كه در ستيز نهايي ميان ، برده و ارباب جهان متمدن صنعتي و پرولتاريا و سرمايه‌داري، مغلوب و نيز روزي مقهور جبر تاريخ خواهد شد. اين وعده ماركس، در ديگر مكاتب مهم و شبه‌ماركسيستي نيز موثر افتاد و جريان‌هاي مخالف در جهان به‌گونه‌اي ديگر به اين وعده تاريخي پرداختند؛ نماد مصرف در آدورنو و مكتب فرانكفورت همان آمريكا است و هاليوودي كه مظهر تمام و كامل آن است. نماد و كه همه چيز را به و تبديل مي‌كند، هم او است. تكنولوژياي كه انسان را مسخر خود مي‌كند و او را به تباهي و پوچي و نهيليسم مي‌كشاند. نماد مضمحل‌كننده اخلا‌ق، اصول و قرارداد جمعي هم اوست و مظهر سودانگاري و نفع‌طلبي و فايده‌انگاري بشر جديد.

به تعبير ژان بودريار در كتاب آمريكا؛ آمريكا نه رويا است و نه واقعيت، نوعي حاق واقعيت )hyperreality( است. زيرا آرمانشهري است كه از همان ابتدا طوري رفتار كرده كه انگار پيشاپيش تحقق يافته است... آمريكا يك تصوير تمامنگار (‌)hologram غول‌پيكر است. از اين جهت كه در تك‌تك عناصرش اطلا‌عات مربوط به كل وجود دارد... (صفحه 40، آمريكا) بودريار درباره تصور سينمايي و اسطورهاي بودن آمريكا و رابطه ميان آمريكا و سياست و رئيس‌جمهور شدن ريگان (هنرپيشه وسترن آمريكايي) به‌عنوان رئيس‌جمهور مي‌نويسد:

بنابراين آمريكا دو صورت و چهره دارد؛ يكي چهره واقعي، دوم چهره حاق واقعيت. چهره حاق واقعيت آمريكا هماني است كه هاليوود از آمريكا به تصوير مي‌كشد و ترويج مي‌كند؛ دولتي و ، با و بلا‌منازع و اسطوره شكست‌ناپذيري كه با روش‌ها و طرح‌هاي ساده اين زماني و اين جهاني قابل فروريختن و هزيمت نيست. اين نيروي افسانه‌اي يا به تعبير ژان بودريار، و نيروي منسجم و يكپارچه، فقط در تنازع نهايي ميان خير و شر، بنده و خدايگان و طبقه پرولتاريا و سرمايه‌داري به قهر و جبر تاريخ و اراده‌اي ماوراي ‌قدرت‌هاي كنوني شكست‌خواهد خورد. بنابراين در زمان معين و مكان مشخص اين قدرت آسيب‌پذير نيست و در تمامي جنگ‌هاي گرم و سرد پيروز خواهد بود. اين تصوير خاص طرفداران يا تسليم‌شدگان كنوني جهان امروز و خاص اردوگاه ليبراليسم از هر نوع آن نيست، بلكه مخالفان افراطي و ستيزه‌جويان مخالف و دشمن آمريكا هم همين تصوير را از آمريكا دارند و مي‌كوشند همين تصوير را نفي و انكار كنند و هيبت و قدرت افسانه‌اي او را به چالش كشند. تصوير القاعده‌اي و طالباني از آمريكا هم همين است و حمله 11 سپتامبر آنان به برج‌هاي دوقلو از همين نگرش و تصوير از آمريكا نشات مي‌گرفت. در منطق بيان نشده و مستور القاعده، آمريكا موجود افسانه‌اي است كه بايد با عمليات و اقدامات محيرالعقول و ماوراي ‌خرد و مافوق توان و تصور بشري او را شكست داد؛ با شيوه حمله با هواپيماي مسافربري به برج‌هاي دوقلو در قلب آمريكا (نيويورك.) حمله 11 سپتامبر تهاجم و حمله‌اي بر مبناي طرح و نقشه و اهداف استراتژيك نظامي يا حتي چريكي نبود، اقدامي براي زخمي كردن چهره اسطوره‌اي و نمادين آمريكا در جهان امروز بود. عجيب آن است كه اين تصوير از قبل هم وجود داشته و در برخي فيلم‌هاي اكشن هاليوودي به تصوير كشيده شده بود و گويي اقتباسي از همان‌ها بود. اين اقدام، نمادين و به يك معنا بود و از اين منظر معلوم نيست القاعده ادامه تفكر بوده است و سرمشق> آن يا هاليوود ادامه تخيل القاعده‌اي. آنچه مهم است اينكه در اين ‌سال‌ها اين دو همديگر را دائما و به‌طور مستمر به نمايش گذاشته‌اند و القاعده تصوير هاليوودي حمله به برج‌ها را و هاليوود تصوير القاعده را در تمامي فيلم‌هاي خود درباره اسلا‌م،‌دشمنان آمريكا و مردم جهان و تروريست‌هاي قرن بيستم و مظهر بنيادگرايي اسلا‌مي و مخالفان امنيت و آسايش جهاني. از اين منظر القاعده و طالباني‌ها هاليوودي دارند، مهم نيست شخصيت اصلي يا فرعي، مثبت يا منفي، نقش خوب يا نقش بد. القاعده همان هاليوود است و ادامه آن.

در اين صورت مي‌توان باور كرد كه اگر القاعده حتي هيچ نسبت فكري و سازماني با آمريكا و ندارد، اما در چارچوب فكر و منطق و مطابق ميل و خواست آنها عمل مي‌كند. آمريكا مي‌خواهد كه چهره دشمن مطلوب او، القاعده نوعي و باشد و راه مبارزه با او هم، همان سبك و سياق و زيرا در اين صورت و در هر شرايطي كه پيش آيد، باز شكست‌ناپذيري آمريكا در نهايت اثبات مي‌شود. كما اينكه در ماجراي در بخش اول و ابتداي اين فيلم بلند و سريال (باز با اقتباس از فيلم‌هاي اكشن هاليوودي) ابتدا چهره بد و قهرمان منفي پيروز مطلق و غالب مي‌شود و بعد و وارد مي‌شود و همه‌چيز را به نقطه تعادل و بازگشت به حاكميت خير برمي‌گرداند. اين بار پس از حمله پيروزمندانه القاعده، ؛ اين زمان، در افغانستان و عراق وارد شد تا را كه همچون خود آمريكا او هم است و كمتر از چهره، زندگي، حرف‌ها و حتي زنده‌بودن يا نبودنش خبري واقعي در دست است، شكست مي‌دهد تا اسطوره شكست‌ناپذيري آمريكا همچنان ادامه يابد و اين‌بار در چهره ، از اين حيث ژان بودريار حق داشت كه مي‌گفت: و حمله ارتش آمريكا به صدام در تجاوز به كويت نبود بلكه بود و در عالم واقع چنين جنگي رخ نداد. تفسيري از عبارت اين است كه جنگ‌هاي آمريكا در خليج‌فارس، افغانستان، عراق و... حقيقت واقعي ندارند بلكه يا به تعبيري حقيقت اسطوره‌اي و نمادين دارند، نه اينكه ارتش آمريكا در دفاع از كويت وارد خليج‌فارس نشد. تصوير نمادين آمريكا كه به دست قدرت‌هاي رسانه‌اي‌اش ساخته و پرداخته مي‌شود، همواره سريع‌تر و جلوتر از خود واقعي آمريكا در جهان حركت دارد و تاثير مي‌گذارد يا مي‌خواهند كه چنين باشد. ‌

در الگوي هاليودي آمريكا پيروز قطعي و نهايي و بي‌منازعه جنگ اسطوره‌اي و نمادين است، در هر شرايط و هر وضعيتي، زيرا او از قدرت رسانه‌اي و تصويرسازي در جهان برخوردار است و با اتكاي بنيادين به آن و نه ارتش و نيروي نظامي خود، پيام اسطوره‌‌اي و نمادين‌ بودن خود را حتي در رفتار، كلا‌م و كنش دشمن نمادينش مانند القاعده، در سراسر جهان منتشر، تبليغ و ترويج مي‌كند. القاعده در حمله به برج‌هاي دوقلو ثابت كرد كه مخالفت با آمريكا و دشمني با او چه كار سخت است و لذا مبارزه با آمريكا را بي‌معني و ناشدني نشان داد.

مهم‌ترين خصلت و ويژگي مبارزه با آمريكا نامشخص بودن و قابل سنجش نبودن اهداف و به عبارت ديگر واقعي نبودن اهداف و مهمتر از آن، تقديس خود است. مبارزه اگر براي هدفي معلوم، معين و انضمامي و در زمان مشخص و مكان مشخص باشد، مبارزه و جنگ و نبرد واقعي است. اما اگر مانند مبارزه القاعده و پيكار تاريخي ماركسيسم فاقد ‌هدف واقعي باشد و راهبردي براي همه زمان‌ها و در همه مكان‌ها، مي‌شود و ديگر هدفي ندارد جز هدف مبارزه كردن. اين نگرش اگر آمريكايي و هاليوودي نباشد و منشأ آن از القائات رسانه‌هاي آمريكا، در چارچوب اهداف ‌و اميال اسطوره‌اي و نمادين شدن آمريكا است.

جنگ سرد نمونه تاريخي و بارز اين جنگ اسطوره‌اي است و شوروي ماركسيست با فريب خوردن در اين جنگ، خود را نابود كرد زيرا شوروي ماركسيست به اتكاي اصل مبارزه نمادين و اسطوره‌اي پرولتاريا و بورژوازي، تمامي سرمايه و نيروهاي انساني و فكري و توان عملي و صنعتي خود را به پاي اين مبارزه گذاشت، تا اين اسطوره سرمايه‌داري و را از پاي درآورد. در اين مبارزه مقدس و نامعلوم كل كشور پهناور و قاره‌اي شوروي را به شرق> عليه ، بسيج كرد و آرايش داد و سازمان بخشيد و نظامي‌گري را محور اصلي برنامه خود قرار داد و مردم را زير زندگي و مورد فشار و محدوديت و اقتصاد را فلج و با حاكميت مطلق و ديكتاتوري نمايندگان پرولتاريا، سياست و احزاب را تعطيل كرد و همه چيز را با معيار اين دشمني اصلي و تاريخي و ايدئولوژيك تفسير و تبيين و توجيه مي‌كرد و در نهايت بازنده شد و ايدئولوژي ‌رهايي‌بخش ماركسيسم و تمامي اميدها و وعده‌هاي آن در اين جنگ اسطوره‌اي و نمادين سوخت و فرو ريخت. از اين منظر ماركسيسم بيشتر قرباني شد تا منطق و فلسفه مادي‌گرايانه و حمايت از كارگر و سوسياليسم. با آگاهي از همين تجربه تلخ و زيانبار و تفسير درست از بود كه روسيه كنوني و مي‌كوشند تا فريب و غرب را نخورند و راه خود را بروند تا به‌جاي رودررويي نامحدود و بي‌انتها و سرمايه‌سوز و فلج‌كننده جنگ هم استراتژي هم تاكتيك، به آباداني و رونق اقتصادي خود بپردازند و عملا‌ ثابت كنند راه غرب و شرق در واقعيت از هم جدا است،‌ ‌نه در نگرش و رودررويي و جنگ بي‌پايان و بي‌زمان و مكان.

چهره ديگر آمريكا، صورت واقعي آن است كه خود آمريكا سعي دارد تا اين و نقطه ضعف صورت روئين‌تن خود را از ديد ديگران پنهان كند و آن خصلت آمريكا است. شيطان تا جايي و تا وقتي حضور و نفوذ دارد كه انسان از غايت و مقصود اصلي و الهي خود غافل است. كار ويژه غفلت است، غفلت از خود، مقصود، غايت و راه خود. شيطان است، و سرگرم ماندن و غافل شدن از خود و توجه به غيرخود و مهمتر از آن فروماندن در شيطان و حتي متوقف‌ ماندن در مبارزه و صرفا نفي شيطان. برخلا‌ف اسطوره كه عدم و وهم است. وهم خيالين و گمان صوري است. اسطوره مقابل حق نيست، مقابل است، تا واقعيت را به چهره خود درآورد و آن را سايه خود بپندارند.

بر اين اساس و در نسبت ميان انقلا‌ب اسلا‌مي و شيطان بزرگ، آمريكا تا جايي سلطه و استيلا‌ دارد كه انقلا‌ب اسلا‌مي از اصول و غايت و راه خود (حق) غافل است و از پيماني كه با مردم دارد، منحرف مي‌شود و به مي‌پردازد، حتي از سر دشمني و مبارزه و نبرد. انقلا‌ب اسلا‌مي چيزي جز اصول و مباني آن نيست. اين مباني و اصول در شعار ظهور و تجسم يافته است. اين كعبه آمال و آرزوهاي امام و مردم بود كه با انقلا‌ب اسلا‌مي گشايشي براي نايل‌ شدن به آن و تحقق آن آرزوهاي تاريخي پديدار شد، تمامي دشمني تاريخي و خاص آمريكا از 28 مرداد تاكنون هم همين بود كه استقلا‌ل، آزادي و نظامي مبتني بر آرا و نظر و خواست مردم شكل نگيرد. اين ، روش و راهبردي دارد و آن اجرا و تحقق قانون اساسي به‌عنوان تنها سند و نقشه راه انقلا‌ب اسلا‌مي و طرح مدون جمهوري اسلا‌مي ايران است؛ نقشه و طرحي كه استقلا‌ل و آزادي مردم را تضمين مي‌كند و نظام جمهوري اسلا‌مي را به مثابه يك الگو و مصداق همين ايده آرماني خود فعليت بخشد. خواست روشن و واضح آمريكا عملي‌نشدن اين تحقق و آرزو است و براي غفلت از آن خود را با قدرت رسانه‌اي و ابزارهاي ديپلماسي به كار مي‌گيرد و تبليغ مي‌كند تا دشمن خود يعني نظام جمهوري اسلا‌مي را با غافل و منحرف كردن از مسير و راه خود به مبارزه‌اي نمادين و نبردي كور و هاليوودي و القاعده‌اي بي‌انتها و جنگ سردگونه سرگرم سازد. القاعده و طالبان وقتي در داخل نظام خود، آموزش را تعطيل كرد، مطبوعات را بست، همه را به اجبار به ريش ‌داشتن واداشت و مخالفان خود را در ملا‌ءعام گردن ‌‌زد و در عين حال با عمليات محيرالعقول خود به برج‌هاي دوقلو در قلب آمريكا حمله كرد و مردم بي‌گناه را كشت، از همان ابتدا در هر دو جبهه در برابر آمريكا شكست خورده بود. در جبهه داخل، چون ثابت كرد آنچه هاليوود درباره اسلا‌م مي‌گويد كه ضدتمدن، سواد، آزادي، ‌دموكراسي و مردم‌سالا‌ري و كرامت انساني است، ‌درست است و اين تصوير هاليوودي از اسلا‌م را براي نه‌تنها مردم جهان، ‌بلكه براي مردم افغاني هم بازسازي كرد و به نمايش گذاشت و در جبهه خارجي هم به مردم جهان نشان داد كه مبارزه با آمريكا چقدر ابعاد احمقانه، ‌وحشيانه و ضدانساني دارد. آمريكا مي‌داند جهان امروز جهان رسانه است و در جنگ شعار و مشت و نبرد نمادين و اسطوره‌اي او به اتكاي قدرت رسانه‌اي تمامي مخالفان خود را شكست خواهد داد. اما آمريكا در برابر نرخ رشد و تورم تك‌رقمي، ‌آزادي سياسي و فرهنگي، انتخابات آزاد و حاكميت بي‌چون و چراي مردم در كشورهاي مخالف خود شكست ‌واقعي را تجربه مي‌كند. لذا در مبارزه واقعي با چهره واقعي آمريكا، پيروزي انقلا‌ب اسلا‌مي در گرو تحقق اصول و نقشه خود است. عمران، آباداني و آزادي مردم ايران عين شكست است. آمريكا از و مردم‌سالا‌ري مردم ايران شكست واقعي را لمس مي‌كند.

زماني كه نظام ايران درگير جنگ با عراق بود و رزمندگان ايران در تلا‌ش براي عقب ‌راندن دشمن واقعي از سرزمين واقعي با روش‌هاي واقعي و نبرد معنادار نظامي بودند، آمريكا كوشيد تا با باز كردن جبهه‌اي ديگر در لبنان، انقلا‌ب اسلا‌مي را از به سوق داده و منحرف كند و فريب دهد. اين طرح فريب در منطق و تفكر امام خميني و شيطان دانستن آمريكا قابل درك و رمزگشايي بود و اعلا‌م كرد مي‌گذرد. امروز كه آمريكا مي‌كوشد با ارائه برگ‌هاي گوناگوني از مبارزه و اهداف نمادين خود عليه انقلا‌ب اسلا‌مي، نظام جمهوري اسلا‌مي را در موضوعات ريز و درشت منطقه‌اي و جهاني، سرگرم و غافل سازد، تنها راه مبارزه واقعي با آمريكا نيز همان منطق است كه مي‌گذرد. هر سطر و واژه‌اي از اين قانون كه ميثاق مردم و انقلا‌ب اسلا‌مي و سند پيوست شعار است، در ذات خود مبارزه با آمريكاي واقعي است. تحقق آزادي احزاب، مطبوعات، انتخابات سالم و متكي بر راي مردم و عدم دخالت و نهادها، عين مبارزه با آمريكا است و ما بعدالحق الا‌الضلا‌ل. بعد از آن ديگر مبارزه واقعي با آمريكا نيست و هر اسمي و نامي داشته باشد، حتي نام كوفتن بر طبل و بازنمايي و بازتوليد آمريكا است. آمريكا از انقلا‌ب اسلا‌مي و نظام جمهوري اسلا‌مي بدون ماهيت و خصلت‌هاي بنيادين آن، يعني آزادي و استقلا‌ل و جمهوري اسلا‌مي، بيمناك و هراسناك نيست و مشكلي با آن ندارد، همچنان كه با جمهوري اسلا‌مي پاكستان يا حكومت اسلا‌مي عربستان و اعراب هيچ دشمني ندارد اگرچه به مصالحي به اين مخالفت تظاهر مي‌كند يا خود را ناخشنود مي‌داند. آمريكا از انقلا‌ب و نظام جمهوري اسلا‌مي ايران مبتني بر آراي مردم و احزاب و مطبوعات و فرهنگ و سياست مي‌هراسد و آن را در ، مبارزه‌اي عليه موجوديت و اهداف خود مي‌داند و الا‌ اسلا‌م و دين صوري و منهاي آزادي و مردم عين خواست آمريكا است و همان تصوير و كاراكتر بن‌لا‌دن و طالبان است كه هر دو مقوم هم و در خدمت يك هدفند.

پي‌نوشت:

1- آمريكا، ژان بودريار، قانعي‌فرد، ققنوس، 1381.

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 يکشنبه 13 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن