تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835549709
جامعه بدون امنيت اقتصادي در صلح نيست
واضح آرشیو وب فارسی:ایران اسپورت: جامعه بدون امنيت اقتصادي در صلح نيست
سرمايه، اميرعباس نخعي: شرايط موجود سياسي و اقتصادي كشور و رويكرد جديد شوراي ملي صلح به تعريف صلح، شايد از مهم ترين عواملي بود كه مرا به سوي خيابان يوسف آباد و دفتر وكالت شيرين عبادي راهي كرد. برنده جايزه صلح نوبل اخيراً با راه اندازي شوراي ملي صلح و تعريفي كه دامنه اي بس فراگير تر از تعاريف كهنه و سنتي آن دارد مسير جديدي را مي پيمايد.عبادي معتقد است اگر در قرن 18 و 19 كشتار با گلوله و حمله به كشورها به معناي جنگ و نبود صلح است در عصر حاضر نبود آزادي هاي مدني و مشكلات اقتصادي و فقر به معناي جنگ و نبود صلح است.
اين رويكرد كه نه در ايران بلكه در غرب از مدت ها قبل ساري و جاري است دستمايه انسان امروزي در قرن 21 شده است. اگرچه بايد گفت شايد در حالي كه سايه جنگ سنتي هنوز از كشورهاي توسعه نيافته رخت برنبسته است دستيابي به تعريف جديدي از صلح كمي دست نيافتني مي نمايد. به هرحال تلاش براي ايجاد زندگي سالم در سايه آزادي هاي سياسي و اجتماعي توام با رفع مشكلات اقتصادي ضروري ترين گامي است كه بايد براي رسيدن به صلحي پايدار برداشت. ھھھ + شورايي تشكيل داديد به نام شوراي ملي صلح، چرا شوراي ملي صلح؟ براي اينكه مهم ترين دغدغه اين شورا صلح است و از ديد من و اعضاي اين شورا، صلح به معناي نبود جنگ نيست، يعني اين گونه نيست كه اگر كشوري درگير جنگ نباشد، مردمش در حالت صلح به سر مي برند. اين تعريف از صلح مربوط به قرن 18 و 19 است. در قرن 21 صلح بايد به صورت ديگري تعريف شود. از ديد من صلح مجموعه شرايطي است كه انسان بتواند در آن با حفظ كرامت انساني خود، با آزادي زندگي كند از همين رو من بر اين اعتقادم كه از تاريخ حمله نظامي آمريكا، جنگ در عراق شروع نشد بلكه از سال ها قبل و زمان صدام جنگ در عراق شروع شده بود. زماني كه عراق تحريم شد و طبق گزارش هاي بين المللي يك ميليون عراقي به علت نبود دارو و واكسيناسيون از بين رفتند، جنگ شروع شده بود البته حمله نظامي به عراق وضعيت را اسفبار كرد. در اين شرايط فرقي نمي كند كه كسي بر اثر گرسنگي فوت كند يا بر اثر موشك هاي دشمن. مرگ؛ مرگ است. فرقي نمي كند كسي به خاطر نوشتن يك مقاله سال ها پشت ميله هاي زندان بماند يا اسير شود و در اردوگاه هاي دشمن اسارت بكشد. زندان؛ زندان است. بنابراين ما براي رسيدن به صلحي به معناي واقعي كه در آن انسان ها بتوانند با حفظ كرامت انساني زندگي كنند، تلاش مي كنيم. + وقتي مي گوييم شوراي ملي صلح، بايد مليت در آن ديده شود، مثلاً زماني مي گوييم «شوراي نخبگان صلح» يك معني دارد و موقعي مي گوييم «شوراي ملي صلح» مثل مجلس ملي يك معني. بحث من بر سر مليت آن است. تعريف شما از اين وجهه ملي چگونه است؟ ملي به اين معناست كه در به روي ملت ايران باز است. قبلاً هم چنين واژگاني داشتيم. مثلاً جبهه ملي كه زمان مصدق تاسيس شد به آن معنا نبود كه اگر بر فرض جمعيت ايران در آن زمان 25 ميليون باشد، همه 25 ميليون عضو اين جبهه است بلكه به اين معناست كه در باز است كه هركدام از اين 25 ميليون خواستند وارد شوند. شوراي ملي صلح هم به اين علت «ملي» ناميده شده است زيرا متعلق به ملت است و در براي گروه هاي مختلف باز است. در تركيب اوليه هيات موسسين سعي شد از گروه هاي مختلف مثل نماينده يا افرادي كه با توجه به سابقه شان در رشته خود مقبوليتي دارند، استفاده شود. اينها موسس هستند و براي هر فرد يا گروهي كه مايل باشد با حفظ اساسنامه و قبول ديدگاه هاي ما درباره صلح به ما بپيوندند، در باز خواهد بود. +وقتي مي گوييد «شوراي ملي صلح» و آن وقت با اين جمله «كه با توجه به ديدگاه هاي ما راجع به صلح به ما بپيوندند» مقداري از عنصر مليتش كاسته مي شود. من فكر مي كنم اگر مي گوييم «شوراي ملي صلح» پس هركسي با هرديدگاهي بايد بتواند وارد اين شورا شود. مگر جبهه ملي كه در زمان مصدق تشكيل شد اگر كسي مي گفت من معتقد به اعمال شاه هستم و آن وقت با اصرار مي خواست وارد جبهه شود، چيزي از ملي بودن جبهه مي كاست؛ نه. +شايد او اشتباه كرده باشد، شما كه نبايد اشتباه كنيد، اين مساله را ما اين گونه تعريف مي كنيم كه هركس با اساسنامه ما موافق باشد، مي تواند به ما بپيوندد. هيات موسسين هم تاييد كردند اسمش شوراي ملي صلح باشد. طبيعتاً تصميم گيري در آنجا به عهده يك نفر يعني بنده نيست بلكه به صورت دموكراتيك و به عهده اعضاي منتخب شركت كننده است كه اگر لازم بدانند نام ملي را حفظ مي كنند وگرنه آن را تغيير مي دهند. +نام ملي كه خوب است؛ حرف من اين است كه با ديد بازتري به اين شورا نگاه شود و بر فرض اگر كسي از اصولگرايان هم بخواهد، بتواند با تعريف خودش به اين شورا وارد شود. اين جوري بهتر نيست؟ اگر فردي از اصولگرايان هم با تعريف ما از صلح، يعني مجموعه شرايطي كه انسان بتواند با آزادي و با حفظ كرامت انساني زندگي كند، موافق باشد و بخواهد به ما بپيوندد، استقبال خواهد شد. +پس شما مي گوييد كه مليتش به معناي اين است كه از مردم هم هركسي خواست مي تواند وارد شورا شود؟ البته. +از جناح هاي مختلف با تعاريف متفاوت چي؟ از جناح هاي مختلف مشروط براينكه اساسنامه ما را قبول داشته باشند، مي توانند به ما بپيوندند. +½و اگر قبول نداشته باشند، مليتش چه مي شود؟ ما مخصوص ملت ايران هستيم اگر اساسنامه را قبول كنند. +سوال بعدي در مورد انتخابات آينده است. الان بحث هايي وجود دارد در مورد حضور يا عدم حضور آقاي خاتمي. نظر شخص شما در اين مورد چيست؟ من بنا ندارم از فردي خاص حمايت كنم. مبناي من دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است و انتخاباتي اينگونه است كه ضوابطي را كه قبلاً در كميته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه توسط كانون مدافعان حقوق بشر پي ريزي و اعلام شده بود، با آن ضوابط برگزار شود. +طبيعي است كه هركسي خواهان آن شرايط است اما تجربه نشان داده انتخابات در ايران در شرايط ويژه برگزار مي شود كه در حال حاضر حتي شانس ورود خيلي از چهره هاي درون نظام هم در آن كم است در چنين شرايطي، پيشنهاد شما براي بازگشت به شرايط بهتر چيست؟ اولين شرط اين است كه قانون نظارت استصوابي لغو شود. اين طرحي بود كه آقاي خاتمي به مجلس ششم داد و مجلس آن را تصويب كرد اما از طرف شوراي نگهبان رد شد. + در شرايط موجود، اگر انتخاباتي برگزار شود و در يك سو يك چهره ملايم وارد شود و در سوي ديگر آقاي احمدي نژاد شما چه شرايطي را ترجيح مي دهيد؟ من بنا ندارم از كسي حمايت كنم يا كسي را تكذيب كنم. من از اصول حمايت مي كنم. همچنان كه گفتم اگر نظارت استصوابي با لايحه اي كه خاتمي به مجلس ششم داد برداشته شده بود الان شرايط فرق مي كرد. + به نظر شما وضعيت حقوق بشر در كشور ما، نسبت به چهار سال قبل چه وضعيتي پيدا كرده است؟ متاسفانه روند مسائل نشان مي دهد كه وضعيت حقوق بشر هم اكنون بدتر شده است. به عنوان مثال مي توانم به برخوردي كه با فعالان حقوق زنان شد يا به طرح قانون خانواده كه ماده 23 از طرف دولت در آن گنجانده شد و تعدد زوجات را مطرح كرد يا به دستگيري دانشجويان و اينكه سه دانشجوي دانشگاه اميركبير پس از طي مراحل مختلف هنوز هم در زندان هستند، اشاره كنم. بنابراين وضعيت از ديد من در دوره آقاي احمدي نژاد بدتر شده است. البته بايد توجه كنيم كه در زمان آقاي خاتمي هم وضعيت ايده آل نبوده و ما در آن زمان هم مواردي از نقض حقوق بشر داشتيم.در هر صورت وضعيت حقوق بشر در ايران هيچ وقت در حد ايده آل نبوده اما در دو سال آ خر نقض حقوق بشر در ايران روند رو به رشدي داشته است. + با توجه به صحبت هاي شما همه چيز در كشور ما، به قوه مجريه و عملكرد آقاي احمدي نژاد برنمي گردد بلكه به طرز تفكرها برمي گردد. مثلاً زماني بود كه ما در مجلس ششم به فكر تصويب قانون منع هرگونه تبعيض عليه زنان بوديم و الان به جايي رسيده ايم كه دارند لايحه حمايت از خانواده كه تعدد زوجات را رسميت مي بخشد تصويب مي كنند و طرح اخيراخلال در امنيت ملي را. ظاهراً طرز تفكر بخشي از حاكميت تاثيرگذار است نه اشخاص. طبيعتاً همين طور است. طرز تفكر سمت و سوي حركت ها را مشخص مي كند اما بايد ديد چگونه شد كه مجلس ششم لوايحي از جمله الحاق دولت ايران به كنوانسيون منع هرگونه تبعيض عليه زنان را تصويب كرد و در مجلس هشتم تعدد زوجات را مي خواهند به رسميت بشناسند. در مجلس ششم برخورد شوراي نگهبان با داوطلبان ورود به پارلمان بهتر بود و سعه صدر بيشتري نشان داده شد، به همين دليل ما در مجلس ششم شاهد حضور افرادي مثل آقاي انصاري راد در كميسيون اصل 90 بوديم كه آن كميسيون به عنوان پناهگاهي براي مردم شده بود يا شاهد حضور فردي مثل مهندس علي اكبر موسوي خوئيني بوديم كه با چه پيگيري مساله زندان هاي غيررسمي را دنبال مي كرد يا خانم كولايي كه با چه دلسوزي مساله سهم ايران از درياي خزر را دنبال مي كرد و بسياري افراد ديگر اما ديديم در مجلس هفتم آن سعه صدر به خرج داده نشد و حلقه تنگ تر شد، همه اين افراد رد صلاحيت شدند و در مجلس هشتم نيز به همين ترتيب و حتي بدتر عمل شد. بنابراين وقتي با من راجع به انتخابات صحبت مي شود اولين حرف من اين است كه قانون نظارت استصوابي بايد لغو شود و اين طرحي بود كه آقاي خاتمي به مجلس ششم داد و شوراي نگهبان آن را بعد از تصويب مجلس رد كرد. تا زماني كه مردم آزاد نباشند كه نمايندگان واقعي خود را به مجلس بفرستند يا منتخبان خود را به رياست جمهوري برسانند ما شاهد وضعيت بهتري نخواهيم بود. به نظر من اولين پله براي بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران لغو نظارت استصوابي است تا مردم آزادانه تر انتخاب كنند. +ولي مجلس ششم با همان نظارت استصوابي تشكيل شد. عرض كردم سعه صدر بيشتري عمل شد كه ظاهراًً عملكرد منتخبان مردم به گونه اي بود كه شوراي نگهبان را از سعه صدر پشيمان كرد و آنها به سختگيري هاي بيشتري روي آوردند. + آيا اميدي هست كه مردم بتوانند در داخل حاكميت ديدگاه هاي نزديك به خواسته هاي خود را پيدا كنند؟ اين مساله برمي گردد به اينكه حكومت چه سعه صدري بخواهد نشان دهد. شما الان گفتيد مجلس ششم هم با نظارت استصوابي تشكيل شد بنابراين وقتي سعه صدر به خرج دادند شاهد مجلس ششم و انتخابات رياست جمهوري در دوم خرداد بوديم و وقتي اين سعه صدر نبود تمام اين دستاوردها از بين رفت بنابراين اين سوال را حكومتيان بايد جواب دهند نه من. +قطعاً، ولي برفرض اينكه اين سعه صدر وجود داشته باشد، ما مي توانيم كساني را پيدا كنيم كه لااقل بخشي از خواسته هاي حقوق بشري مان را جامه عمل بپوشانند. بستگي دارد به ميزان سعه صدري كه نشان داده مي شود. ديديم كه در انتخابات رياست جمهوري چه تعدادي رد صلاحيت شدند و چه تعدادي ماندند. +خانم عبادي، اگر اين سعه صدر زياد شود و شما فرصت حضور پيدا كنيد اين كار را انجام مي دهيد. من مدافع حقوق بشر هستم و مدافع حقوق بشر بايد بين مردم باقي بماند. من هرگز در هيچ حكومتي و در هيچ شرايطي داخل قدرت و حاكميت نخواهم شد و خوشحال و سپاسگزار از خداوند خواهم بود اگر بتوانم در داخل ايران به عنوان وكيل دادگستري كار كنم. + در مورد طرح اخلال در امنيت رواني جامعه به نظر مي رسد قانون بسيار سختگيرانه اي است و براي اولين بار درباره وبلاگ نويسان مجازات هايي در حد سرقت، تجاوز به عنف و غارت در نظر گرفته شده به هرحال كانون بيانيه اي داده و انتقادهايي كرده، كانون مدافعان چه راهكارهاي عملي براي اين گونه طرح ها دارد؟ وقتي قانوني در مجلس مطرح مي شود مهم ترين مساله اين است كه افكار عمومي نسبت به آن حساس شوند. ما شاهد بوديم در غياب افكار عمومي خيلي از قوانين به تصويب رسيد و ساليان سال مزاحم مردم هم بود، از جمله ماده 178 كه مربوط است به انتخابات وكلا به وسيله قوه قضائيه. زماني همه از اين قانون مطلع شدند كه تصويب شده بود، براي اينكه اين را در لايحه اي در برنامه چهارم توسعه آورده بودند و معمولاً چنين قوانيني را كمتر كسي مي خواند. به همين دليل وقتي مردم مطلع نشدند و جنبه قانوني پيدا كرد، اتفاقي افتاد كه نبايد مي افتاد. زماني كه مردم متوجه شوند از اينكه با تصويب يك قانون چه حوادثي ممكن است براي آنها پيش بيايد، حساسيت افكار عمومي مي تواند بازدارنده باشد يا حداقل وظيفه اي براي فراكسيون اقليت مجلس ايجاد كند كه آنها عكس العمل نشان دهند يا حتي اكثريت چون در دوره هاي بعد نياز به راي مردم دارند، آنها متوجه مي شوند كه مخالفت يا موافق بودن با آن طرح در ذهن مردم خواهد ماند. به نظر من آگاه سازي مردم از طرح هاي درحال تصويب و نشان دادن نقاط قوت و ضعف آن، يكي از بهترين راه هاي مقابله با قانون بد است. اين قانون در درجه اول امنيت قضايي شهروندان را مختل مي كند، به عنوان مثال مجازات جرم شرارت اعدام است اما اين كه چه چيزي را مصداق شرارت بدانيم مشخص نيست و در قوانين ديگري هم نيست. آيا شيشه همسايه را شكستن يا فوتبال بازي كردن داخل كوچه يا ژل زدن به موها يا بلندكردن صداي ضبط صوت از مصاديق شرارت است يا خير. اين مساله بسته به تفسير قاضي است، يك قاضي اينها را شرارت مي داند و ديگري نه. بنابراين سرنوشت يك متهم با توجه به اينكه به كدام دادگاه مي رود از آزادي تا اعدام ممكن است تفاوت كند و اين امنيت قضايي را مختل مي كند. اين لايحه آزادي بيان را از بين برده براي اينكه وبلاگ نويسي را در رديف تجاوز به عنف و سرقت مسلحانه قرار داده، قلم در رديف اسلحه گرفته شده و هيچ تعريفي از فساد و الحاد در دست نيست بنابراين از ديد يك دادگاه انتقاد سياسي مي تواند فساد تلقي شود و از ديد ديگري نه و سرنوشت يك نويسنده از آزادي تا اعدام متغير است. به علاوه آيا انتقاد سياسي بايد جرم شناخته شود، پس مساله آزادي بيان كجاست. وقتي قانون اساسي مي گويد همه در بيان مطالب آزادند، آزادي بيان اساساً براي مخالفان است والا موافقان هرحكومتي آزادند، هرچه بخواهند مدح و ثناي آن حكومت را بگويند، اين مخالفان هستند كه بايد آزاد بمانند، مشكل سوم اين لايحه اين است كه تعداد جرائمي كه مستوجب اعدام هستند افزايش يافته در حالي كه طبق توجيه هاي متعدد سازمان ملل، اعدام بايد از سيستم كيفري حذف شود و ما علاوه براينكه حذف نكرديم بلكه اضافه هم كرديم.يادمان باشد سال گذشته ايران دومين كشور از لحاظ تعداد اعدام ها و اولين كشور از لحاظ اعدام افراد زير 18 سال بود. بنابراين به جاي اينكه ميزان اعدام ها را پايين بياوريم با اين لايحه ميزان آ ن را بالا برده ايم و بنابر اين دلايل است كه كانون مدافعان حقوق بشر اعلام خطر كرده و از نمايندگان مجلس مي خواهد از تصويب اين پيش نويس خودداري كنند. + آيا راه هاي ديگري جز اين آگاه سازي ها و اطلاع رساني ها وجود دارد كه به نوعي بشود راهكارهاي عملي تري در مقابل چنين لوايحي اتخاذ كرد؟ راهكار عملي اين است كه تصويب نشود و براي اينكه تصويب نشود بايد با نمايندگان صحبت كنيم و آنها را مطلع كنيم چون ما با تك تك نمايندگان نمي توانيم صحبت كنيم بنابراين ترجيح مي دهيم كنفرانس مطبوعاتي بگذاريم و از طريق جرايد با نمايندگان مجلس صحبت كنيم. +به نظر مي آيد رفتار پليسي به سمت اعمال قدرت بيشتر تغيير كرده؟ من با شما هم عقيده ام. سوالي است كه بايد روساي پليس جوابگو باشند نه من. ¦و شما اين خشونت بيشتر را براي دفع شرارت و مزاحمت و برخورد با شرورها براساس قوانين مدون مي بينيد؟ خير نمي بينيم. اين اعمال قدرت قانوني نيست و فراقانوني است. +چطور قوانين مدون برايش وجود ندارد؟ طرح مقابله با افراد شرور فقط يك بخشنامه بود و مبناي قانوني نداشت، به علاوه وظيفه پليس جلوگيري از تخلف و جرم است. من از شما سوال مي كنم اگر من از چراغ قرمز عبور كنم وظيفه پليس چيست؟ به من برگ جريمه بدهد كه من پول را پرداخت كنم يا اگر اعتراضي دارم بروم و در دادگاه اعتراض كنم. آيا اگر چراغ قرمز را رد كنم پليس حق دارد مرا پياده كند و كتكم بزند. اين رفتار فراقانوني است. رفتاري كه با تجمعات مسالمت آميز مي شود مصداق همين است. چند بار پليس به تجمعات مسالمت آميز حمله كرده، اين كار فراقانوني است. بر فرض غيرقانوني بودن هم پليس بايد آنها را شناسايي كرده و برايشان پرونده تشكيل دهد و به دادگاه معرفي كند، نه اينكه تجمعات را به خشونت بكشاند. بنابراين رفتار خشن فراقانوني است و به همين دليل است كه ما چند مورد عليه پليس اقامه دعوي كرديم از جمله در حمله به تجمع قانوني و مسالمت آميزي كه 22 خرداد در ميدان هفت تير و در اعتراض به قوانين ضدزن برگزار شده بود. +برمي گرديم به سوال اولمان درباره بحث شوراي ملي صلح و تعريف متفاوتي كه از صلح ارائه كرديد. به اين مفهوم كه اگر در جامعه اي شرايط به گونه اي باشد كه در اثر فقر و ايدز انسان هاي بيشتري كشته شوند در حال جنگ است. من مي توانم اين نتيجه را بگيرم كه اگر دولتي با عملكرد خود وضع اقتصادي مردم را به سمت اختلاف طبقاتي، فقر و عدم رفاه سوق دهد، صلح بيشتر در معرض خطر است. البته كه همين طور است و بر همين اساس نيز شعار اصلي شوراي ملي صلح اين است: «جنگ نه، صلح و حقوق بشر، آري» يعني صلح بدون حقوق بشر امكان پذير نيست و حقوق بشر جنبه هاي مختلفي دارد اعم از مدني، اجتماعي، اقتصادي و سياسي، بنابراين جامعه اي كه در آن حقوق بشر رعايت نشود آن جامعه در صلح به سر نمي برد. +يعني در جامعه اي كه تامين اقتصادي بيشتر باشد و مردم تورم و گراني كمتري حس كنند بيشتر در صلح زندگي مي كنند. البته فقط پارامترهاي اقتصادي مطرح نيست، يعني خيال نكنيم اگر مردم جامعه اي مرفه باشند اما حق انتخاب نماينده نداشته باشند در صلح هستند. صلح مجموعه شرايطي است كه انسان بتواند با حفظ آزادي با كرامت انساني زندگي كند بنابراين مجموعه شرايطي است كه يكي از آنها شرايط اقتصادي است. +مدتي تهديدهايي عليه شما بود سرانجام چه شد؟ فعلاً كه زنده هستم البته اين تهديدها بيش از 10 سال است كه ادامه دارد. +حداقل هر وقت من به مصاحبه با شما آمدم، بوده است. بله، بيش از 10 سال است كه ادامه دارد و باز با كمال تاسف تنها من مورد تهديد نيستم اصولاً افرادي كه به قولي «دگرانديش» هستند همواره در خطرند. با نامه، با ايميل، تلفن و انحاي مختلف مرا تهديد كردند. خودشان مي دانند كسي كه مي خواهد كاري انجام دهد قبلاً نمي گويد ولي براي اينكه شخص بترسد و دست از كار بكشد اين كار را مي كنند. من قرار نيست كه شيوه كار كردنم را عوض كنم در عين حال براي اينكه نشان بدهم وظيفه پليس و ماموران قضايي چيست هر وقت كه تهديدي دريافت كنم شكايت مي كنم كه نويسندگان اين نامه را پيدا كنند، پيدا كردن نويسنده نامه كار زياد دشواري نيست زيرا من اختلاف شخصي و مالي با كسي ندارم و در ضمن مساله رقابت حرفه اي در كار نيست براي اينكه من 15 سال است كه فقط از زندانيان سياسي به رايگان دفاع مي كنم و نمي توانيم بگوييم طرف مقابل موكل من با من دشمن بوده يا رقابت حرفه اي در كار بوده بنابراين كساني كه آرزوي مرگ من يا به عبارتي «خفه خون گرفتن» من را دارند، مشخص اند، خيلي راحت پيدا مي شوند و من از جهت اينكه وظيفه پليس و ماموران قضايي را گوشزد كنم، شكايت مي كنم.
يکشنبه 13 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران اسپورت]
[مشاهده در: www.iransport.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]
-
گوناگون
پربازدیدترینها