واضح آرشیو وب فارسی:قدس: دوست دارم ركوردهايم را ايراني ها بشكنند؛ رضازاده: پهلوان بودن به درد زندگي نمي خورد!
شايد مردم ايران و بسياري از علاقه مندان به قويترين مرد جهان( كه البته بايد روز 29 مرداد ماه جاري عنوانش را به ديگري واگذار كند)
در سراسر جهان پس از خداحافظي ناگهاني اش، پرسشهاي متعددي از او داشته باشند. سؤالهايي كه در ابتداي همه آنها يك «چرا» با هزاران كلمه متفاوت وجود دارد كه پاسخگويي به همه آنها بسيار سخت و طاقت فرساست.
شايد نخستين نكته اي كه بايد اين روزها از حسين رضازاده پرسيد، احساسش در روزهاي اخير و پس از خداحافظي است.
وي در اين ارتباط به ايسنا گفت: من خودم را آماده مي كردم براي سومين طلاي المپيك كه اين اتفاق افتاد و براي من بسيار سخت بود. ولي خوب به نظر من يك قهرمان كه به صورت حرفه اي كار مي كند، روز اول كه مدال جهاني و يا هر مدالي كه مي گيرد بايد خودش را آماده كند كه يك روز از دنياي قهرماني خداحافظي كند، اما خوب براي من هم نزديك المپيك اين اتفاق افتاد و به دليل اهميت المپيك و كسب سومين مدال طلا، تحمل اين شرايط دشوارتر است.
- يعني اگر بعد از المپيك بود راحت تر خداحافظي مي كردي؟
* بله. پس از مدال المپيك راحت تر بود. به قولي آدم مدالش را مي گرفت و خدا را شكر مي كرد، بهتر بود. ولي در كنار اينها همه مردم ايران و 70 ميليون ايراني، روز 29 مرداد را لحظه شماري مي كردند. حالا نشد. من هم به فال نيك مي گيرم كه شايد مصلحت الهي بوده. كاري بوده كه شايد رضاي خدا بوده و من هم راضي هستم به رضاي خدا.
- حسين رضازده از جمله ورزشكاراني است كه بارها در مورد او گفته شده كه خداوند به او عزت خاصي را عطا كرده و هميشه مورد عنايت ويژه الهي قرار گرفته است، شايد مهمترين سؤال در اين مورد اين باشد كه لطف خدا بيشتر از همه تا به حال كجا شامل حالت شده؟
* همه جا بوده. بيشتر از همه جا فكر مي كنم مدال طلاي المپيكم بود و يكي هم اكنون كه زود فهميدم مريضم. چون دكترها گفته بودند كه اگر فشار زياد بياوري - چون ما اسكات پا مي زنيم 400 يا 380 و 390 كيلوگرم است - صددرصد مويرگهايت پاره مي شوند. در هر دوي اين جا خدا لطف خاصي به من داشته است.
- از گذشته ها گفته اند كه نابرده رنج گنج ميسر نمي شود. مي خواهيم بدانيم كه اين سختي ها چه قدر در موفقيت تو تأثير داشت؟
* ببخشيد! قهرمان جهان المپيك شدن خيلي سخت است. زحمت دارد. سالن وزنه برداري ورزشگاه آزادي 10 سال پيش متروكه بود و هيچ چيز نداشت. يك تلويزيون بود كه من تنها آنجا مي ماندم و ايوانف به من تمرين مي داد. چهار ماه يا پنج ماه مادرم را نمي ديدم. زجر كشيدم. در اردوهاي مختلف شمال در هواي آزاد در ماسه كنار دريا تمرين مي كردم. تنها يك لوله كشيده بوديم كه با آب سرد دوش مي گرفتيم. يا يك اتاق 6 - 7 متري كه در آن دو نفر زندگي مي كرديم و خيلي از مسائل ديگر كه لطف الهي بود كه در اين حال مدال گرفتيم.
- در اين مدت كاري را انجام داده اي كه پشيمان باشي و يا كاري نكرده باشي و پشيمان باشي؟
* پشيماني ندارم. اما بعضي چيزها به تجربه برمي گردد. اگر آن موقع از اهميت ركورد اطلاع داشتم به عنوان مثال ركورد جوانان را بهتر مي زدم. مثلاً در بانكوك (بازيهاي آسيايي 1998) 235 هم در دوضرب مي توانستم بزنم كه كسي به اين راحتي نتواند اين ركورد را بشكند. من نمي دانستم ركورد چيه. اگر مي دانستم اين همه اهميت دارد، 235 دوضرب مي زدم، 192/5 در يك ضرب. من در دوضرب 228 كه زدم و مدال گرفتم - 19 سالم بود و با بزرگسالان رقابت مي كردم - ديگر در حركت آخر 232/5 را كشيدم و بي خودي انداختم. درست يادم است،من در آتن ( بازيهاي المپيك 2004) مي توانستم 265 بزنم. اما نيم كيلو ركورد خودم را زدم. از اين مسائل پشيمانم كه اي كاش ركوردهاي بهتري بر جاي مي گذاشتم.
- پس از موفقيت درخشان در بازيهاي 2000 سيدني، حسين رضازاده به يك ابر ستاره تبديل شد. تا جايي كه از او به عنوان نخستين انساني نام مي بردند كه مي تواند به ركورد مجموع 500 كيلوگرم در حركات يك ضرب و دو ضرب برسد. حتي در اتوبانهاي شهر سيدني بلافاصله پس از قهرماني اش تابلوهاي تبليغاتي نصب كرده و از قدرت او در تبليغات استفاده كردند. با اين حال دستيابي به ركورد 500 كيلوگرم رؤيايي است كه تاكنون باقي مانده است.
* اين پيش بيني كارشناسان وزنه برداري دنيا بود كه پس از المپيك سيدني گفته بودند رضازاده مي تواند به ركورد 500 كيلوگرم برسد. من سه بار 472/5 زدم كه اگر يك ضرب و دو ضربم را جدا حساب كني، يك ضربم 213 و دو ضربم 263/5 است كه روي هم مي شود 476/5. اما در تمرينها هم به ركورد 482/5 در مجموع رسيده ام.
- برخي اوقات همه احساس مي كردند تو با مربي يا بدون مربي، با تمرين يا بدون تمرين و يا با تيم پزشكي و بدون تيم پزشكي هم مي تواني مدال بگيري و ركورد بزني.
* من همه ساله ركورد دنيا را مي زدم و قهرمان مي شدم. همه اين توقع را داشتند. من در همه مسابقات وزنه هاي سنگيني مي زدم. همه عادت كرده بودند. همه روي طلاي من حساب مي كردند و محاسبه ها را روي بقيه براي مدالهاي ديگر انجام مي دادند. اما خوب، گرفتن مدال طلاي جهان و المپيك خيلي سخت است. حتي اگر براي بار دهم باشد. بايد ديد چه كار كرده و چقدر زحمت كشيده كه به اين مدال رسيده. همه همان يك ساعت را در تلويزيون مي ديدند، اما هشت تا 9 ماه تمرين سخت را كسي نمي ديد.
- بي شك دستهاي پينه بسته رضازاده گواه تلاشهاي او در سالهاي اخير قهرماني است. بارها كار خود را با كار كارگران ساختماني كه دستهاي پينه بسته دارند، مقايسه مي كردي. كساني هم كه از نزديك با تو بوده اند، بارها شاهد پارگي دستت بوده اند.
* نه يك بار، بلكه دهها بار اين اتفاق افتاده و دستهايم پاره شده. حالا دست كه خوبه، پا و كمر درد خيلي سخت است. با اين حال تصور مي كنم جواب اين سختيها با عشق و علاقه مردم داده مي شود. نه من، همه ورزشكاران از دردهايشان خوابشان نمي برد و اين مسأله خيلي سخت و سنگين است. قهرمان حرفه اي شدن و مدال گرفتن خيلي سخت است، اما همين علاقه مردم سختيها را جبران مي كند. مردم براي 29 مرداد لحظه شماري مي كردند و حتي ساعت مسابقه من را هم مي دانستند. اين براي من كافي است.
- مي خواهيم بدانيم در اين چند سال چه چيزي بيشتر از همه شما را اذيت كرد؟
* اوايل دوري از خانواده بود كه آن هم مدال مي گرفتيم جبران مي شد و يادمان مي رفت. اما نكته اي كه من را اذيت مي كرد شايعه هاي زيادي بود كه براي من مي ساختند و من خبر نداشتم و گمان مي كنم در هيچ كشوري در مورد قهرمانانشان اين گونه فكر نمي كنند. هميشه تشويقشان مي كنند كه بهتر كار كنند. روحيه مي دهند، اما در ايران همان كساني كه پشت سر من حرف مي زدند، وقتي از تلويزيون نگاه مي كردند كه من ركورد دنيا را زده ام، نه تنها شرمنده مي شدند، بلكه گريه هم مي كردند. اين نفرات اگر لحظه اي فكر مي كردند كه ما چه زحمتهايي كشيده ايم اين حرفها را نمي زدند.
- يك نكته بسيار مهم در ماههاي اخير حسين رضازاده را در كانون خبرها قرار داده بود كه جداي از ورزش و المپيك بود. آن موضوع تبليغ او براي يكي از شركتهاي خارجي بود كه واكنشهاي متفاوتي را در جامعه به همراه داشت. مي خواهيم بدانيم نظر خود رضازاده در اين مورد چيست و چقدر به خودش و ساير قهرمانان حق مي دهد كه اين گونه تبليغات كنند؟
* حق كه، قبول داريم اين موضوع در كشور ما جا نيفتاده. اما يك بخش كار حرفه اي ورزشكاران در همه كشورها تبليغات است. من مي گويم در كشور ما كه اين همه صنايع وجود دارد، نه من، همه ورزشكاران را كه مدال دارند، بايد حمايت كنند كه دغدغه فكري نداشته باشند. اكنون 90 درصد تيمي كه به المپيك مي روند بيكارند. فردا كه ورزش را كنار بگذارند، شما هم به عنوان خبرنگار سراغش نمي روي. يك بخش از كار ما همين است. اكنون كه به من پهلوان مي گويند و مي گويند كه پهلوان نبايد اين كار را بكند، مگر من از مغازه جنسي را مي خرم يا دكتر مي روم مجاني است. دكتر مي روم بايد ده هزار تومان حق ويزيت بپردازم. خوب من كه پهلوانم، پول نگيرند. ببخشيد اين طوري نمي شود. اين منطقي نيست. قهرمان و پهلوان بودن نه براي من و نه براي بقيه به درد زندگيشان نمي خورد. آنها كه از ما بيشتر افتخار كسب كرده اند هم همين بوده اند. قهرمان و پهلوان هم بايد زندگي كند. ورزش نهايت ده تا پانزده سال است. ورزشكار نمي خواهد زندگي كند؟ آينده ندارد؟ اما در كشور ما اين موضوع جا نيفتاده است. خوب در كشور ما يك شركت بيايد همين المپيكي ها را حمايت مالي كند تا تبليغات جاي ديگر را نكنند.
- قويترين مرد جهان در نخستين مصاحبه اش پس از قهرماني گفت كه ابوالفضل (فرزند خردسالش) مي تواند ركوردهايش را بزند. هنوز هم مطمئني كه ابوالفضل مي تواند ركوردهايت را بزند؟ آيا از انتخاب وزنه برداري راضي هستي؟ دوست داري كه فرزندت وزنه بردار شود؟
* من اگر قرار بود دوباره شروع كنم، به وزنه برداري مي آمدم. چون هم استعدادش را داشتم و هم كار خدا بود. به من هم الهام شده كه پسرم ركوردهايم را مي زند. البته اين كار خداست. اما او همه چيزش بويژه فيزيكش به من رفته و گمان مي كنم او ركوردهايم را بزند. با اين حال جوانان ديگر هستند در كشورمان و من اميدوارم كه يك ايراني ركوردهايم را بزند. در اين چند سال نامهاي زيادي آمده اند. همه مي گفتند فلاني رضازاده مي شود، اما پايدار نبوده اند و از دور خارج شده اند. من خودم آرزو داشتم در المپيك سيدني با «آندري چمركين» قهرمان المپيك، «روني ولر» دارنده سه مدال المپيك (طلا، نقره و برنز) عكس بيندازم. عكسهاي آنها را در اتاق خانه مان مي زدم. آرزو مي كردم مثل آنها شوم، اما در المپيك سيدني من وسط ايستادم و آنها كنار من و من طلا گرفتم. وقتي تمام شد و رفتيم كنفرانس مطبوعاتي از آنها خواستم با من عكس بگيرند. در حالي كه من مدال طلا بر گردنم بود، ولي متأسفانه در كشور ما جواناني كه مي خواهند رضازاده بشوند سريع محو مي شوند.
- حسين رضازاده به اندازه اي براي دكتر «تاماش آيان» رئيس فدراسيون بين المللي وزنه برداري اهميت دارد كه از او براي توزيع جوايز دسته فوق سنگين بازيهاي المپيك پكن دعوت كرده. اما اين دعوت احتمالاً چيزي جز افسوس را براي رضازاده به همراه نخواهد داشت.
* چرا كه افسوس ندارد. من پارسال هم مدالها را اهدا كردم و افسوس خوردم. به قولي مدال خودم را به گردن آنها مي اندازم. چرا افسوس ندارد.
- خوب پس از كسب مدال طلاي المپيك قصد كناره گيري از ورزش را داشتي؟
* نه. چنين تصميمي نداشتم. من مي خواستم تا المپيك 2012 لندن باشم. اگر در پكن مدال مي گرفتم، مي ماندم.
- خانواده ات با اين تصميم چگونه كنار آمدند؟ چگونه با آنها در ميان گذاشتي؟
* خيلي سخت بود. مادرم و همسرم برايشان سخت بود. آنها پس از شنيدن خبر مي گفتند كناره گيري نكن. برو پكن شايد نظر خدا عوض شد. اما با اين حال من تصميمم را گرفته بودم. اولين نفر به همسرم گفتم. به مادرم چيزي نگفتم. چون حساس تر بود. بعد هم آخرين نفر به مادرم گفتم.
- رضازاده تنها ورزشكار ايراني است كه مراسم ازدواج او از تلويزيون ايران پخش شد. از او مي پرسيم ايده ناب ازدواجت در كنار خانه خدا از چه كسي بود؟
* ما اصلاً قرار نبود آنجا ازدواج كنيم. من تنها رفته بودم مكه و قرار بود 29 بهمن 1381 در روز عيد غدير خم در اردبيل ازدواج كنم. اما از دفتر آقا تماس گرفتند كه بايد بروم حج، عروسي را عقب انداختيم براي اسفند ماه. اما وقتي آن جا صحبت شد، از دفتر آقا هماهنگي كردند كه در همان روز 29 بهمن، ما در كنار خانه خدا ازدواج كنيم. تصور مي كنم اينها همه اش كار خداست.
- شيرين تر و غرورانگيزتر از قهرمانيهاي ركورددار دسته فوق سنگين جهان و المپيك زماني بود كه رضازاده با غرشي خاص نام مقدس حضرت فاطمه(س) و حضرت ابوالفضل(ع) را بر زبان مي آورد. اين غرشها خودآگاه بود يا ناخود آگاه و چه ميزان بر عملكردت تأثير مي گذاشت؟
* ورزش وزنه برداري يك رشته پهلواني است كه نام خدا و ائمه اطهار(ع) در آن جاري است. در مسابقه ها هم انرژي خاصي به من مي داد. اولين بار كه زياد مطرح شد در المپيك سيدني بود كه صدا از تلويزيون پخش نمي شد. در بازيهاي آسيايي دوحه و المپيك آتن من را رضازاده صدا نمي كردند، مي گفتند «مستر ابوالفضل»! حال بايد كارشناسان بگويند چه ميزان بايد هزينه مي كرديم تا نام اين عزيزان را از اين رسانه ها پخش مي كرديم.
- از اين پس برنامه ات چيست؟ چه كاري مي خواهي انجام بدهي؟
* فعلاً من در خدمت حاج آقا افشارزاده هستم.
- قبلاً دوست داشتي رئيس فدراسيون وزنه برداري بشوي. الآن چه طور؟
* فعلاً كنار حاج آقا ياد مي گيريم. اگر حاج آقا بالاتر برود، من هم رئيس فدراسيون مي شوم.
- حضورت در كارهاي آموزشي و اينكه چه قدر حاضري وقتت را صرف آموزش رضازاده ها كني؟
* من از هم اكنون حاضرم. به افشارزاده هم اعلام آمادگي كرده ام. ما جوانان خوب و با استعدادي داريم و پس از المپيك پكن براي اين كار برنامه ريزي مي كنيم.
- و آخرين سؤال اينكه كنار رفتن در اين شرايط سخت تر است، يا اين كه المپيك مي رفتي و مدال نمي گرفتي؟
* ورزش به نظر من برد و باخت دارد. اين دو موضوع جداگانه اند. ورزشكاران بزرگ برده اند و باخته اند. اين اتفاق هم كه براي من افتاد يك تقدير الهي است.
يکشنبه 13 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]