تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به آنچه می ‏داند عمل كند، خداوند دانش آنچه را كه نمی ‏داند به او ارزانى م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829779655




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درآمدي بر واكاوي پسامدرنيسم؟


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: درآمدي بر واكاوي پسامدرنيسم؟
براي دريافتن مفهوم واژه پست مدرنيسم (Mobernism Post) دقت در تجزيه و تركيب اين واژه ضروري است.
پيشوند Post به معناي «پسا» يا «پس از» يا «مابعد» است كه يكي از نخستين موارد كاربرد آن در فلسفه امروزي، اصطلاح «پسا تاريخ» است كه آرنولد گلن در كتاب دنيايي شدن توسعه به سال 1967م مطرح كرد.
او در اين كتاب از جامعه مدرن ياد مي كند، و مي پرسد: «چرا حركت و نو شدن مداوم، كه قانون مدرنيته بود، اكنون در شاخه هاي زندگي فرهنگي فلسفي و فكري كند شده است؟» در سال 1969م آن تورن نيز پيشوند Post را به كار گرفت، اما در زمينه اي متفاوت و در پيكر سخن جامعه شناسانه.
او در كتاب جامعه پساصنعتي نشان داد كه دو مرحله صنعتي در تكامل جامعه مدرن، يكي از لحظات تاريخي فراگيري صنعتي شدن است. ديگر، استفاده است كه در دهه 1930م در بحث از ادبيات اسپانيايي پيش از جنگ جهاني به كار مي رفت.
در مواردي نيز اين اصطلاح را درباره ادبيات آمريكاي لاتين، در فاصله دو جنگ جهاني به كار برده اند و... اما كاربرد تازه اين اصطلاح، از هنر معماري برخاسته است و به ايده گسست از «شكل پيوسته و ارگانيك»، يعني جدايي از «وحدت مفروض ارگانيك يك طرح و واقعيت فضايي» باز مي گردد. در اين مورد، پسا مدرن آشكارا به معناي نپذيرفتن تداوم مدرنيسم به كار رفته است.
عصر پست مدرن از همين عدم پذيرش، آغاز مي شود. ريشه اصلي اين واژه، معناي خاصي است كه از آن اراده مي شود، و همان گونه كه ذكر شد، به حوزه معماري و گسست معماران عصر پسامدرن از سنت هاي مدرنيستي بازمي گردد اين گسست بدان علت بود كه با گذشت نزديك به يك و نيم قرن از تسلط ادعاهاي مدرنيستي بر زندگي افراد و سازماندهي ساحات گوناگون حيات آنها، كارايي و نقش داعيه هاي مدرنيستي هر روز كمرنگ تر مي شد و به تعبيري، از زمانه خود عقب مي ماند.
مدرنيسم در اين عقب ماندگي، كم كم تبديل به عنصري سنتي شد و خود در دام چيزي افتاد كه داعيه داشت عليه آن سر طغيان برداشته است، يعني «گذر از هر سنت و انگاره سنتي». در همين چالش، به مرور زمان قداست و تسلط «كلان روايت عقل» از بين رفت و عصر گذار از آن فرا رسيد.
به زعم برخي تاريخ نويسان و متفكران معاصر، ثمره نهايي مدرنيسم ايده ئاليستي و رمانتيك دوره نوزايي و روشنگري را بايد در جنگ جهاني و نتايج تلخي كه از آنها به بار آمده، مشاهده نمود. با اين ادعا و پندار، ديگر نمي توان مدرنيته را تقديس كرد. از همين روست كه زماني كه ما در آن به سر مي بريم را بايد عصر آگاهي از وضعيت خطرناك و حساس انسان و جهان در دوره مدرنيته دانست.
از ريشه هاي تاريخي مسئله كه بگذريم، ذكر نكته اي در پي جويي و يافتن ريشه هاي متافيزيكي و فلسفي معرفتي پست مدرنيستم لازم است. نيچه (1900 - 1844م)، نويسنده كتاب هاي فراسوي نيك و بد، چنين گفت زرتشت، تبارشناسي اخلاقي، ظهور جهان پسامدرن را پيشگويي كرده بود.
او در كلام بزرگ خود، «خدا مرده است»، عمق روح انسان مدرن و مابعد آن را مي نماياند. او حتي روش پژوهش تاريخ پست مدرنيستي را هم پي افكنده است. نيچه در كتاب تبارشناسي اخلاق، آغازگر راه نويي با مبنا، نگرش و بينشي است كه بعدها ميشل فوكو629-4891 (Foucault .M , 1م) نويسنده كتاب مراقبت و تنبيه، و نظم اشيا از آن بهره جست تا انتقادات اساسي خود را به ذهنيت سوبژكتيويته عصر مدرن وارد آورد.
نيچه در تمام دستگاه فلسفي خود بر انگاره هاي موجود، انتقاداتي اساسي وارد مي كند. اساسا ابر انسان نيچه، انسان دگرگون كننده و شورشي است، ابر انسان او همواره در حال گذار از وضعيت موجود است. تقدس براي او در برنهادن خود است، در گذشتن از تمامي مرزها و استقرار خود نيهيليسم نيچه اي آغازگر چالش با انگاره هاي تقديس شده مدرنيستي است و لذا او اولين منكر آرمانهاي مدرنيست محسوب مي شود.
اينك شاخصه ها و اصول اساسي اين جنبش را وارسي مي كنيم تا به فهم درستي از آن برسيم. ريشه تمامي تحولات مدرنيستي دو مفهوم اساسي، بود: 1 - تكيه بر منطق عقلي و خرد انساني 2- بيرون راندن عناصر سنتي و اساطير از قلمرو معرفت.
براساس انگاره اول، سوژه جاي خدا را در زمين مي گيرد و گويش نيچه تحقق مي يابد، كه خدا مرده است. براساس همين تحول، بشر دست به اسطوره زدايي و عقلاني كردن جهان مي زند و جهان به مثابه عرصه اي براي خدايي عقل ابزاري مي شود و براساس دومين انگاره، تقدس و مذهب در كليساها مدفون و به ساحت فردي رانده مي شود.
حيات آدمي به حيات دگرگون تبديل مي شود، و انگاره هاي پسامدرنيستي در دل اين طوفان هاي سهمگين عقل ابزاري، جاي خود را باز مي كنند و با پرسش از مدرنيته، راه نفوذ هرچه بيشتر عقل ابزاري را بر تمامي ساحت هاي زندگي بشر سد مي كنند و به ناگاه غول مدرنيته متلاشي مي شود.
دانيل بل(Bell Daniel، 1919م) جامعه شناس آمريكايي و نويسنده كتاب پايان ايدئولوژي معتقد است: مسئله اساسي مدرنيته در همين ظهور بحران در مباني اعتقادي و به طور كلي معنويات است و عصر پست مدرن عصر حاكميت ارزش هاي معنوي و مذهبي به شمار مي آيد.
تدقيق در آراي چند تن از بزرگان اين جنبش معرفتي مي تواند ما را با اين مفهوم، بيشتر آشنا سازد.
ژان فرانسواليوتار (Lyotarb.J،1926م) نويسنده كتاب مهم وضعيت پست مدرن يكي از بزرگ ترين و قابل اعتناترين كساني است كه راهيابي به افكار او مي تواند ما را با جنبه هاي اساسي اين گرايش و جنبش معرفتي آشنا سازد.
اولين نكته اساسي براي پي جويي آراي او تذكري است بر يكي از ابتكارات ويتگنشتاين (Wittgenstein .L ،1951 1889م) در باب يقين. اين فيلسوف معاصر اتريشي عقيده داشت ساحت هاي گوناگون حيات بشري از «نظام زباني» خاص خود بهره مي برند كه قواعد نشانه شناختي خاصي را هم ناشي مي شود. ويتگنشتاين به جاي واژه «نظام زباني» از اصطلاح آشناتر «بازي زباني» بهره مي برد.
ليوتار با دست آويز قرار دادن اين ابتكار ويتگنشتاين، يكي از تمايزات اساسي تفكر پست مدرنيستي از ديگر انحاي روش هاي انديشه را پايه ريزي مي كند كه همانا توجه به تمايزات و پذيرفتن آنها است.
اين انگاره، مشخصه اصلي تفكر پست مدرنيستي را رقم مي زند. توجه به اين تمايزات ناشي از بر نهاد بسيار مهمي است كه در هستي شناسي تفكر پست مدرن طرح شده است و آن «عدم قطعيت هستي شناختي» مي باشد.
ليوتار براي انتقاد از مدرنيته و قطعيت انگاره هاي آن، طرحي خاص را اجرا مي كند. او تاريخ معرفت را منازعه اي ميان علم و روايت تلقي مي نمايد و پنج لحاظ براي تمايز اين دو مطرح مي كند.

1- معرفت روايي به انواع بسياري از بازي هاي زباني مجال مي دهد، اما معرفت علمي تنها بيان دلالت كننده يا مصداق دار را مي پذيرد.
2- معرفت روايي پيوند اجتماعي مشترك را ميان راوي و مخاطبان فرض مي گيرد، ولي معرفت علمي وجود چنين پيوندي را مفروض نمي گيرد.
3- در معرفت علمي، صلاحيت، تنها از آن فرستنده پيام است در حالي كه در معرفت روايي فرستنده، گيرنده و ماخذ پيام همگي صلاحيت دارند.

4- احكام و قضاياي معرفت علمي، همواره موقتي هستند; به اين معني كه بالقوه ابطال پذيرند، اما معرفت روايي ابطال پذير نيست.
5 - معرفت علمي در طي تاريخ در ذهن تحول مي يابد و با معرفت متراكم وپيشرفته سر وكار دارد، اما معرفت روايي داراي بعد زماني مبتني بر آهنگ مستمر و موزوني است.
او مشخصه هاي عصر مدرن را در پرتو معرفت علمي در اين پنج ملاحظه تبيين و تحديد مي كند و در نهايت به اين نتيجه مي رسد: «در دوران پس از جنگ جهاني دوم، روايت ]به معناي معرفت علمي[ دچار افول و شك و بي اعتقادي نسبت به كار ويژه آن در تامين مشروعيتي براي معرفت، شد. همين فرايند مشروعيت زدايي و بي اعتقادي نسبت به كلان روايتها، شاخص وضعيت پست مدرن است».
به طور كلي شاخصه اصلي انتقادات ليوتار به مدرنيسم در همين بحران مشروعيت كلان روايت ها خلاصه مي شود. او وضعيت پست مدرن را محصول تشكيك و بي اعتقادي در مبادي همين كلان روايت ها مي داند.
شخصيت ديگري كه مي توان در شاخه اي ديگر درباره آراي او در چارچوب شناسايي مولفه هاي پست مدرنيسم تذكري پيدا كرد، ژان بودريار (Baubrillarb .J ،1929م) نويسنده آثاري چون مبادله نمادين و مرگ، ايينه توليد، و وانمايي است. بودريار توجه خود را به مسئله معنا و وانمودگي معنا معطوف نمود. او بر اين امر توجه كرد، كه چگونه معنا در عصر مدرن، مسخ و دچار دگرگوني شده است; و درست در همين توجه و التفات است كه وارد عصر فرا مدرن مي شود.
رسانه ها و فناوري رسانه اي با گسترش روزافزون و سيطره خود، باعث تقليل و مواجهه كمتر با معنا مي شوند. اين سيطره باعث شده تا انسان از تجربه معاني گوناگون بي بهره شود و نتواند به معاني اصلي آن تجربه ها دسترسي پيدا كند و در برابر آنها موضع مقتضي را اتخاذ نمايد.مثال او جالب است، جنگ خليج فارس! او اين جنگ را با تجارب كساني مقايسه مي كند كه زماني پيش از اين، جنگ را با تمام وجود خود تجربه مي كردند.
جنگ براي آنها يك خبر، تصوير و... نبود، بلكه جزو زندگي آنها بود، با آن زندگي مي كردند و در بطن آن به حيات خويش ادامه مي دادند. اين امر، نشانگر اين مهم است كه رسانه ها جهان زيست ها را محدود مي كنند. در سايه همين محدود شدن است كه واژه ها معناي واقعي خود را از دست مي دهند.
تصويرها گويا نيستند و همچون شبحي دروغين و واقعه اي پوشالي براي مخاطبان آگاه جلوه مي نمايند. اساسا كساني كه اين تصاوير را مي پذيرند و واقعيت مي پندارند، خود را در چنبره شرط هايي مي اندازند كه غول هاي رسانه اي القا مي كنند.
وانمودگي معنا يكي از وجوه مختلفي است كه انسان عصر پست مدرن نسبت به آن اشعار دارد و در سايه همين آگاهي است كه نمي تواند به انگاره هاي كهنه مدرنيستي اذعان كند، چون اين وانمودگي را نتيجه گسترش بيش از اندازه انگاره هاي مدرنيستي مي داند.
در سايه گسترش چنين جنبش فرهنگي، جنبشي ديگر نيز به همراه آن، در فضاي ايجاد شده از سوي انگاره هاي پست مدرنيستي رخ نمود كه به «پساساخت گرايي» معروف و نامبردار شد. پسا ساخت گرايان هم، از انگاره هاي پسامدرنيستي بهره بردند و به طرح آرا» و انديشه هايي پرداختند كه در زير مجموعه پسامدرنيسم معنا مي يابند و گويي قسمتي از آن هستند.
متفكران صاحب نامي چون فوكو دريدا (Derriba.J،1930م) نويسنده كتاب هايي چون: درباره گراماتولوژي، نوشتار و ديگر بودگي، گفتار و پديدار نيز جزو اين گروه ذكر شده اند.
به طور كلي، پساساختگرايان منكر وجود معني نهايي براي متن و واژه هاي متن هستند. آنها معتقدند يك واژه در بستر و چارچوبي خاص، معنا و مفهوم ديگري مي يابد، به عبارت ديگر، معنا در درون واژه نيست، بلكه در بيرون واژه و در جايي ديگر است و در نيتجه اين درجاي ديگر بودن متن معناي آن را با تكثر پيوند مي زند و در نهايت، به گسترش معنا در افق هاي گوناگون منجر مي شود.
به اعتباري مي توان گفت: معنا در همه جا حضور دارد، در ذهن مخاطب، در جهاني كه ذهن مخاطب در آن شكل گرفته، در ذهن نويسنده و افق او، در افق واژه، و افقي كه در آن خوانده مي شود و... بدين سان، معنا در بوته تعليق قرار مي گيرد كه ريشه در همان عدم قطعيت هستي شناختي اي دارد كه پيش از اين بدان اشاره شد.
در مجموع، مي توان گفت كه اساس اين بينش، نقد كليت گرايي و حفظ تفاوت ها و تمايزها است. آموزه هاي پست مدرنيسم به اين سبب طرح ريزي شدند كه انديشه هاي حاكم بر مدرنيسم و وعده هاي تحقق نيافته دوران روشنگري را نقد كنند.
انگاره هاي مدرنيستي، آن گونه كه هابرماس اذعان مي كند در سه ساحت مختلف ظهور مي يابند كه مستقل از همديگر هستند: 1- ساحت اخلاق و عمل، 2- ساحت علم و معرفت، 3- ساحت هنر.
اين استقلال، منجر به جدا شدن آنها از عرصه جامعه شد، ولي در دوران پسا مدرن، بار ديگر توجه متفكران به اين جلب شد كه بايد اين ديوار برداشته شود تا بتوان تجارب گوناگون را براي مردم قابل فهم ساخت و آنها را تربيت كرد تا بتوانند اين حوزه ها را تجربه كنند و در درك آنها گنگ و نابلد نباشند. از همين جاست كه توجه به حيات مردم عادي و نياز و دغدغه هايشان از عناصر اصلي هنر پست مدرن به شمار مي رود.
در نهايت بايد گفت: كه پست مدرنيسم در پي طرح پرسش است تا ارائه راه حل و جواب; و اين پرسش زماني طرح شد كه ناگهان انسان از خواب مدرنيته بيدار و متوجه خطر هاي بي شماري شد كه در اطراف او در كمين نشسته بودند، خطرهايي چون: بحران محيط زيست، سلاح هاي هسته اي، تضييع حقوق بشر، تحديد و تهديد فضاي خصوصي و هزاران مشكل ديگر. در پي اين آگاهي و طرح سوال بود كه جهان او شكلي ديگر به خود گرفت و دوره گذار از مدرنيته آغاز شد.
كاربرد تازه اين اصطلاح (پست) از هنر معماري برخاسته است و به ايده گسست از «شكل پيوسته و ارگانيك» يعني جدايي از «وحدت مفروض ارگانيك يك طرح و واقعيت فضايي» باز مي گردد در اين مورد پسا مدرن آشكارا به معناي نپذيرفتن تداوم مدرنيسم به كار رفته است.
ريشه تمامي تحولات مدرنيستي، دو مفهوم اساسي بود:
1- تكيه بر منطق عقلي و خرد انساني
2- بيرون راندن عناصر سنتي و اساطير از قلمرو معرفت.
ساحت هاي گوناگون حيات بشري از «نظام زباني» خاص خود بهره مي برند كه قواعد نشانه شناختي خاصي را هم ناشي مي شود.
ليوتار براي انتقاد از مدرنيته و قطعيت انگاره هاي آن، طرحي خاص را اجرا مي كند. او تاريخ معرفت را به عنوان منازعه اي ميان علم و روايت تلقي مي نمايد و پنج لحاظ را براي تمايز اين دو مطرح مي كند.
رسانه ها و فناوري رسانه اي، با گسترش روزافزون و سيطره خود باعث تقليل و مواجهه كمتر با معنا مي شوند. اين سيطره باعث شده تا انسان از تجربه معاني گوناگون بي بهره شود و نتواند به معاني اصلي آن تجربه ها دسترسي پيدا كند و در برابر آنها موضع مقتضي را اتخاذ كند.
پساساختگرايان منكر وجود معني نهايي براي متن و واژه هاي متن هستند. آنها معتقدند يك واژه در بستر و چارچوبي خاص معنا و مفهوم ديگري مي يابد.

منابع در روزنامه موجود است
 شنبه 12 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن