واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: مقصران حادثه سعادت آباد معرفي نشدند
، نرگس جودكي، مهرزاد غني پور: خانواده هاي 17 كارگر ساختماني اهل كوهدشت كه در آوار خانه سعادت آباد جان دادند، اين روزها در تدارك برگزاري مراسم چهلم جان باختگان هستند. با وجود اصرار زياد اين خانواده ها به معرفي مقصران اصلي ماجرا، بازپرس شعبه پنجم دادسراي كاركنان دولت از آزادي چهار متهم و «احتمال» پرداخت ديه توسط شهرداري خبر مي دهد. اين خانواده ها هنوز با گذشت نزديك به 40 روز از حادثه به زندگي عادي بازنگشته اند و گلايه هايشان را از رفتار مسوولان و روزهاي آغازين تير فراموش نكرده اند. آنها به زبان مادري مويه مي كنند:
«رفتنت را ديدم، اما بازگشتت را نه / گمان مي كنم جانت را از دست داده اي.» - كوهدشت، پايتخت بيكاري و مهاجرت «اي برادر، دوستانت بازگشتند، يك يك آنها را شمردم / تو در ميان آنها نبودي و من جان سپردم.» اين كارگران كه دو دانشجو و دو دانش آموز در ميانشان بود اهل كوهدشت، شهري در غرب استان لرستان بودند. استاني كه در رديف اول آمار بيكاري كشور قرار دارد و در ميان شهرهايش كوهدشت بالاترين رقم در سرشماري سال 85، با 3/40 درصد مقام اول بيكاري كشوررا از آن خود كرده است. كيانوش رستمي مدير مسوول و صاحب امتياز نشريه محلي «سيمره» مي گويد: «ميانگين سني اين شهرستان 20 سال است. با جمعيت جوان و نبود صنايع و خشكسالي اين شهرستان در شرايط خاص و بحراني قرار دارد.» «سيمره» به نقل از نماينده خرم آباد در مجلس شوراي اسلامي آورده است : «بخش كشاورزي و دامپروري در مسابقه پيشرفت و توسعه از ديگر استان ها عقب مانده است. در حالي كه پنج درصد مراتع و 11 درصد آب كشور مربوط به اين استان است و سهم محصولات كشاورزي استان تنها حدود دو درصد است. خشكسالي امسال هم خسارت سنگيني بر كشاورزان وارد كرده است. با وجود خسارت 25 ميليارد ريالي به كشاورزي و دامداري استان، از مجموع دو هزار ميليارد ريالي كه براي جبران خسارت در كشور توزيع شد، سهم لرستان تنها يكصد ميليارد ريال بوده است.» به گفته اين نماينده 11 درصد از آب هاي كشور در لرستان است، اما از مجموع 273 سدي كه توسط وزارت نيرو در كشور ساخته شده، حتي يك سد هم سهم لرستان نبوده است. رستمي پس از وقوع حادثه در نشريه محلي اش تيتر زده است: «فروافتادن 17 لرستاني از بام سعادت.» او بارها به اجرايي نشدن مصوبات اولين دور سفر هيات دولت انتقاد كرده است: «همه 70 مصوبه دولت در اولين دور سفر استاني وزن سنگيني ندارند و هنوز هيچ يك اجرايي نشده است. وسعت كوهدشت يك هفتم كل استان است. اينجا به انبار غله معروف است. در ميان دو رود كشكان و سيمره قرار گرفته كه در نهايت به كرخه مي ريزند، اما 180 هكتار زمين كشاورزي مرغوب آن كه انجير و انگور و انار خوشنامي دارد هم با خشكسالي اخير ديگر درمان دردهاي زياد ساكنان اين شهرستان نيست.»او چند سوال اساسي دارد: «چرا آب سد معشوره به دشت تشنه كوهدشت نرسيد. چرا 9 سالن ورزشي زنان كه در مصوبات دولت بود، احداث نشد. چرا حريم قلعه فلك الافلاك آزاد نشد؟ چرا جاده كوهدشت- خرم آباد چهاربانده نشد ؟ چرا دسترسي استان به سد بختياري مهيا نشد؟ چرا صنايع پايين دستي پتروشيمي در استان ايجاد نشد در حالي كه بعد از خوزستان، لرستان دومين استان نفت خيز است كه نفت آن را به پتروشيمي اراك مي برند.» رستمي گلايه هاي زيادي دارد: «چرا مهران نورعلي كارگر 19 ساله كه حالا بايد به كلاس موسيقي و شعر و داستانش مي رفت زير خروارها آوار به خواب رفت. اگر زير آوار هم نمي رفت، از گرسنگي مي مرد. سعادت آباد آنان را به سعادت رساند چون سال ها بايد با آجر و سنگ دست و پنجه نرم مي كردند.» «مانند آفتاب برخيز و چون ماه در هوا بايست/ چرا در خاك منزل كرده اي». - شب دهم در خيابان فرهنگ «كاروان غم از راه رسيد تا غم هايم را بار كند/ سرنشين اين كاروان منم كه سرگردان كوچه و بازار را مي گردم.» شب دهم تيرماه، پس از آنكه خبر آوار شدن خانه سعادت آباد در شهر پيچيد، تعداد زيادي از اعضاي خانواده كارگران از جنوب تهران و كوهدشت به محل حادثه آمدند تا اجساد كارگران را شناسايي كنند. رحمان آزادبخت مي گويد: «جمعيت زيادي آنجا جمع شده بودند، رفتار درستي با ما نداشتند، سه دقيقه اجازه داشتيم درون آمبولانس را ببينيم و بعد به جايي كه برايمان مشخص كرده بودند، برگرديم. دو شب نخوابيديم. در خيابان فرهنگ مانديم. اعتراض كرديم كه حداقل چادري در گوشه خيابان بزنند تا ما در سايه آن انتظار بكشيم ولي پاسخي نشنيديم.» برادر حسين نورعلي، طلبه 20 ساله، با تماس تلفني يكي از كارگران اهل كوهدشت از ماجرا باخبر شد: «ساعت 30:8 عصر به خيابان فرهنگ رسيديم. كسي جواب سوال هاي ما را نمي داد حتي يك بطري آب هم دستمان ندادند.» پسر عزيز علي اميرنژاد دو شب در خيابان فرهنگ منتظر پيدا شدن جسد پدرش بوده است: «پدرم آخرين نفري بود كه از زير آوار درآوردند. به من مي گفتند اينجا نايست ولي من چاره اي نداشتم جز اينكه مرتب خيابان فرهنگ را بالا و پايين بروم و به آوار ساختمان نگاه كنم.» مهران و بهرام پيرزاده نورعلي را روز بعد ساعت شش عصر پيدا كردند. خانواده او هم يك شب سخت را در خيابان فرهنگ به صبح رساندند: «جنازه ها را به سالني در كهريزك انتقال دادند كه دماي بالايي داشت. اجساد روي زمين و بدون روكش قرار داده شده بودند.» آمبولانس با تاخير در اختيار خانواده ها قرار گرفت و آنها سرانجام ساعت ها جاده تهران به كوهدشت را پشت سر گذاشتند تا درگذشتگان را به زادگاه شان برگردانند. -- اين داستان ادامه دارد «لباس نو و زيبا بپوش و غمگين مباش / دنيا طلسمي بيش نيست و مرگ همواره در كمين است.» همه كارگران كه نان آور خانواده بوده و به تحصيل فرزند، برادر يا خواهر دانش آموز و دانشجوي خود كمك مي كرده اند، اكنون نگران فرزندان بعدي خانواده هستند كه بايد جاي رفتگان را بگيرند. مادر يحيي و فريبرز آزاد بخت مي گويد: «همسرم بيمار است و توان كار كردن ندارد. دو پسر بزرگم در آوار مردند و حالا من مي ترسم پسر ديگرم كه نوجوان است، مجبور به كارگري شود و حادثه اي ديگر او را هم از دستم درآورد.» هنوز اگر در حاشيه ميدان هاي پايتخت گوش تيز كني، كارگران ساختماني را مي بيني كه در سايه درختان دود گرفته با لهجه اي لري، لكي و كردي نجوا مي كنند.
شنبه 12 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]