تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت كند، در هنگام آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835318770




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درهوای با وزنی!


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: س: جناب آقای مجابی شما وقتی در شعرهایتان موضوعات اجتماعی – تاریخی را مد نظر دارید، تخیلات شعریتان از حالت عمودی و کلیت شعر از تخیلات و استعاره دور می‌شود و این‌گونه به نظر می‌رسد که تصاویر جدا از هم را شکل می‌دهد، و اگر برخورد استعاری و تشبیهی وجود دارد گویی در خدمت یک سطح و مفهوم و پیام خاص است، مثلاً در یکی از شعرهای شما که در آن مرگ را به عروس تشبیه کرده‌اید، این عروس با هر قدمی که برمی‌دارد لامپ‌ها خاموش می‌شوند… چرا این‌گونه به نظر می‌رسد؟
درهوای با وزنی!ج: این مسئله به گونه‌های متنوع شعر برمی‌گردد، نوع نگاه من به شعر فرق می‌کند و همین نوع نگاه باعث می‌شود که بر روی ساختار شعریم تأثیر بگذارد. تخیلاتی که هم‌اکنون در شعر حاکم است در آن زمان وجود نداشت، در دهه‌ی چهل ما عادت کرده‌بودیم که مفاهیم را در ذهن بیاوریم و شعر را حول و حوش آن مفاهیم بسازیم، حالا آن مفاهیم یا عدالت بود یا مبارزه و یا عشق. اما به هر حال من در همان موقع هم از طریق نقاشی با مفاهیم سورئالیستی آشنا بودم اما هنوز این مفهوم در شعر نبود چون قدرت بیان و زبان ضعیف بود و چون شعر در حول مفاهیم ساخته می‌شد، تقریباً اشعار تمام شاعران شبیه به هم می‌شد اما بعد از مدتی من متوجه‌شدم که همه‌ی شاعران در آن دوره به ازای یک مفهوم شعر می‌گویند و با خود اندیشیدم تا این محور را عوض کنم و زندگی روزانه را به نحوی در این مفهوم دخالت دهم و همه‌ی مفاهیم و موضوعات فقط حول محور مبارزه و عشق نباشد بلکه از زندگی روزانه نیز سخن به میان آید. در اولین کتاب‌ام شعری دارم که در آن زنی، گلدانی را می‌آراید و دستان‌اش به گلدان تبدیل می‌شود و گلدان به پنجره تبدیل می‌شود. در واقع این نوعی گسترش مفهوم یا خیال است. اما در کتاب دوم‌ام بیش‌تر اشعارم به شاعران همان دوره شبیه است و بیش‌تر مفاهیم مبارزه و عدالت محور اصلی شاعران بود. در همان دوره نیما هشدار داده بود که «برای مفاهیم شعر نگویید بلکه از زندگی روزانه الهام بگیرید» اما شرایط اجتماعی در آن زمان به گونه‌ای بود که دغدغه‌ی اکثر شاعران مفاهیمی چون، عدالت و مبارزه بود. در آن زمان شعر برای من هم یک هنر زبانی بود و هم دوست داشتم با مخاطب ارتباط برقرار کنم. به همین دلیل، عنصر ساده‌گویی و مفاهیمی چون، مبارزه با ستم و بی‌عدالتی در آثار من به چشم می‌خورد. البته در کتاب دوم‌ام؛ «در قلب پاییز» سعی کردم که در بخشی تابع کلیشه‌ها باشم و در بخشی دیگر تجارب شخصی خودم را از زندگی مطرح کنم. در همان دوران بود که متوجه شدم دیگر مفاهیم کهنه ‌شده و به روزمرگی دچار شده‌است. البته بیش‌تر از روی نقاشی‌ها بود که پی‌بردم دوران مفاهیم بزرگ به سر آمده و دوران زندگی روزمره اهمیت یافته است. مثلاً در نقاشی وقتی می‌خواستند قداست را مطرح کنند، مسیح را می‌کشیدند. در واقع در قرن بیستم روزمرگی هر چند هم بی‌مقدار بود اما در آثار هنری دیده می‌شد. به تدریج یک سری تجربه هم از طریق ترجمه‌ها وارد کشور شد. مثل «سرزمین هرز» الیوت که نوعی شعر چندلایه را مطرح می‌کرد البته شاعران اروپایی بر روی شاعران ما تأثیر زیادی گذاشتند که نمونه‌ای از آن شعرها «سرزمین ویران» بود که آن شعر به ما آموخت که می‌توان از کلمات روزمره استفاده کرد و می‌شود شعر لایه‌های مختلفی داشته باشد و می‌تواند به تاریخ و اسطوره برگردد و می‌شود از زندگی روزانه به دوران باستانی رفت و برگشت.
درهوای با وزنی!این الگوها در ادبیات ما وجود نداشت. در سال‌های بعد شعرهایی چون «سنگ آفتاب» و «بلندی‌های ماچو پیچو» تجربیات دیگری را وارد اشعار ما کرد. من در همان دوران هم به شعر چندلایه معتقد بودم، شعری که لایه‌های بیرونی‌اش برای مخاطبان آسان‌پسند بود و لایه‌های درونی‌اش که به شعر نوعی ساختار معنوی عمیق می‌داد. البته من به این هم معتقد بودم که شعر باید معماری و کمپوزیسیون و تناسب و ریتم هم داشته باشد. یعنی عناصر در شعر باید چنان متوازن باشد که در آن تصویرسازی و زبان‌ورزی و مضمون کاملاً در خدمت فضای کلی شعر قرار بگیرند و این توازن ممکن است سال‌ها طول بکشد تا به تناسب و توازن اصلی برسد. در واقع دو چیز برای من بسیار اهمیت داشت، یکی رسیدن به یک معماری درستی که بر اساس کمپوزیسیون دقیق و نهایی باشد و دیگر این‌که، این کمپوزیسیون ساختار ظاهری شعر را در بر نگیرد زیرا می‌خواستم یک ساختار زیرین و معنوی و موسیقیایی وجود داشته باشد که به لایه‌لایه شدن شعر کمک کند.
من زمانی متوجه‌ی نکته‌ای شدم که همان‌طور که در نقاشی سبک کوبیسم وجود دارد در شعر هم می‌توان سبک کوبیسم را به‌ کار برد. یعنی همان‌طور که در نقاشی می‌توان یک چهره را از زوایای مختلف نشان داد در شعر هم مثلاً وقتی از عشق سخن به‌میان می‌آید می‌توان هم‌زمان از مبارزه و و زندگی هم سخن گفت و هم می‌توان در کنارش به طور هم‌زمان صداهای بیرونی را هم گنجاند.

س: آیا نمونه‌ی شعری از این شعر کوبیسم وجود دارد؟

ج: بله، در تمام شعرهای من، به‌خصوص از کتاب دوم‌ام تا به حال این نوع شعر رشد پیدا کرده است، در واقع یکی از مشخصه‌های اصلی شعر من چندبعدی و تک‌بعدی پیاده کردن آن است. گاهی چند لایه‌ی افقی روی هم قرار می‌گیرد و گاهی لایه‌های عمودی – افقی به هم بافته می‌شود و من به این لایه‌های عمودی-افقی که نسج خاصی داشت بیش‌تر علاقه داشتم. البته در قدیم هم شاعران بسیاری به این گونه تجربه‌ها رسیده‌بودند اما نه به طوری که حالا وجود دارد. مثلاً اگر در شعرشان از زن سخن می‌گویند در همان حال نیز از خداوند و هستی هم سخن به میان می‌آورند.
س: در قضیه‌ی شعر کوبیسم نمونه‌های مختلفی وجود دارد که شما به نکاتی درباره‌ی آن اشاره کردید. اما آیا می‌شود که در شعر هم مانند نقاشی یک موضوع را از منظرهای مختلف روایت کرد؟ آیا به این نوع هم کوبیسم گفته می‌شود؟ یعنی فقط مضامین مختلف را با هم ترکیب نکنیم بلکه یک داستان را از جهات مختلف ببینیم.

درهوای با وزنی!ج : اگر این‌گونه اشعار شکل خطی داشته‌باشد دیگر کوبیسم نیست. باید یک روایت هم‌زمان اتفاق بیفتد. در آن دوران بیش‌تر اشعار خطی بودند چون هم آسان‌تر بود و هم برای مخاطب قابل فهم‌تر. اما من در نوشته‌های خودم دوست‌داشتم این تجربه‌های جدید را داشته‌باشم، در واقع از همان موقع تا حالا به دنبال این اشعار چندلایه و چندبافت بودم و سعی کردم هر بار زبان شعرم را عوض کنم تا دقیق‌تر شوند و کلمات مناسب‌تر تا طنین‌اندازتر باشد. وزن خیلی کمک می‌کرد که این پرش‌های تصویری به‌وجود بیاید. البته باید متذکر شوم بر خلاف آن‌چه که هم‌اکنون شایع است و خیلی‌ها از آن حمایت می‌کنند، شعر بدون وزن موفقیت چندانی کسب‌نکرده‌است و تمام شاعرانی که در ادبیات معاصر مطرح‌شدند و موفقیتی کسب کردند، شعر موزون می‌گفتند. البته غیر از شاملو که در اوایل شعر موزون می‌گفت و آرام‌آرام قافیه را جایگزین وزن کرد و به نحوی یک وزن موسیقیایی درونی-بیرونی را در شعرش گنجاند که بسیار آگاهانه بود و او به علت چنین قدرتی که داشت در این کار موفق شد وگرنه آن زبان دشوار و شعر بدون وزن نمی‌توانست موفقیت کسب‌کند. ولی کسانی چون، نیما، منوچهر آتشی، سهراب سپهری و اخوان و… همه شعر موزون می‌گفتند. اما متأسفانه در آن زمان آرام‌آرام با وزن مخالفت شد و شعر بدون وزن رشدیافت به دلیل این‌که آسان‌تر بود و عده‌ای می‌پنداشتند که حرف‌هایشان در وزن نمی‌گنجد. در حالی که من معتقدم اگر وزن، ذاتی ذهن شود، در درازمدت می‌توان هر حرفی را به‌طور موزون زد. من در این سال‌ها هم شعر بدون وزن گفته‌ام (زیرا فکرمی‌کردم این‌گونه اشعار راحت‌تر گفته‌می‌شود و محدودیتی برایم ندارد) هم شعر موزون. من به طور مرتب هر روز شعر گفته‌ام. اما این اشعار به حالات روحی من بستگی داشت که موزون باشد یا بی‌وزن. ولی معتقدم شعر بدون وزن هم گفتنش دشوارتر است و هم این‌که با بدنه‌ی فرهنگی جامعه‌ی ما سازگار و خوانا نیست. اگرچه هم‌اکنون بسیاری اشعار بدون وزن می‌گویند و عده‌ای از آن‌ها هم مورد توجه دیگران قرار می‌گیرند ولی به گفته‌ی اخوان : “وزن کمند بین تصاویر است و شعر را پران می‌کند.”

س: آیا شما که پنج دهه در این زمینه کارکرده‌اید فکر نمی‌کنید که وزن یک فرم از پیش ‌تعیین ‌شده‌ای‌ست؟ حتی در اوزان ترکیبی نیما و در عین این‌که به‌راحتی می‌شود ثابت کرد وزن و یا هر فرم از پیش تعیین شده چیزی را در جایی دیگر قربانی می‌کند؟

ج: به نظر من وزن یک فرم مشخص قبلی نیست، وزن یک نوع شیوه‌ی برخورد با زبان است. به‌طور مثال در اشعار سپهری وزن‌های خفیفی وجود دارد که وزن‌های عروضی به‌شمار نمی‌آید. در واقع شعر آرام‌آرام از وزن عروضی به سمت وزن‌های آزادتر، حتی ترکیب به بی‌وزنی پیش‌رفته‌است. اما در عین حال یک طنین و موزیکی در این اشعار وجود دارد که در واقع به آن‌ها اشعار پرطنین می‌گویند. این طنین کلمات و تجانس کلمات است که شعر را می‌سازد. من نمی‌خواهم بگویم وزن خوب است یا بد بلکه معتقدم شعرای درجه‌ یکی همانند آتشی، هیچگاه باعث محدود شدن‌اش نشده زیرا ذهن شاعر آن‌قدر با وزن خو گرفته است که وزن، ذاتی ذهن‌اش شده‌است. شاعر نمی‌تواند بدون وزن شعر بگوید و وزن مانعی بر سر راه شاعر نبوده و نیست.درهوای با وزنی!س:فکر نمی‌کنید آتشی را همواره به شاعری که با تمام وجود مدرن نبود می‌شناختند؟

ج: رویایی شاعر مدرنی‌ست اما با وزن کار کرده است و اشعارش موزون است. شما یک شاعر را هم‌ردیف با آتشی یا فرخزاد بگذارید که شعر بدون وزن داشته باشد و همان اعتبار را کسب کرده باشد! من به‌جز شاملو که نوع دیگری از وزن در اشعارش بود، هیچ ارادتی به هیچ شاعری که بدون وزن کار کرده باشد ندارم.
س: چه چیزهایی باعث می‌شود که یک مخاطب شعرخوان به سمت نوعی از شعر گرایش پیداکند؟ آیا ما مجازیم که مبتنی بر سلیقه‌ی یک دوره‌ی تاریخی و یا سلیقه‌ی مخاطبان در مورد زیبایی‌شناسی اظهار نظر کنیم؟ در واقع شما در استدلالتان با این پیش‌فرض پیش می‌روید که در حال حاضر همه‌ی شاعرانی که شعرشان خوانده می‌شود، به‌نوعی شعر موزون گفته‌اند. مسئله‌ی من این است که چقدر می‌شود به پذیرش ادواری یک شاعر توسط ذائقه‌ی مخاطب مطمئن بود و آیا اصلاً این سلیقه می‌تواند محک مناسبی برای ارزش‌داوری باشد؟ از طرفی شاعرانی هم داریم که شعر بی‌وزن می‌سرایند اما خوانده می‌شوند!
ج: شعر به دلیل این‌که هزاران سال سابقه دارد و جزء فرهنگ ماست و تبار طولانی دارد، از این رو مخاطب‌اش بیش‌تر است تا در هنر های دیگر. اما برای شعر هیچ‌گونه باید و نبایدی وجود ندارد، بلکه نیاز خود گوینده است که دوست‌داشته‌باشد شعرش را با وزن بگوید یا بدون وزن. از دهه‌ی شصت به بعد موج عجیب و گسترده‌ای به‌وجود آمد که شعر، بدون وزن گفته شد که مقتدای آن‌ها هم کسانی چون احمدرضا احمدی بودند. از بین این شاعران هم ممکن است شاعران خوبی بیرون بیایند، به ‌طور مثال، شمس لنگرودی که شعر موزون هم بسیار گفته‌است و هم‌اکنون اشعار ساده‌تری می‌گوید اما به فرم‌های خاص شعری تأکید دارد. فرم‌هایی که بیش‌تر شبیه قطعه هستند. در ادبیات قدیم ما یک مضمون را به صورت علت و معلول می‌آوردند و قطعه شکل می‌گرفت و این برای مخاطب رضایت‌بخش بود. مثلاً صالحی، هر دو نوع تجربه را داشته است اما حمید مصدق معتقد بود “شعری که وزن عروضی نداشته باشد اصلاً شعر نیست.” نیمی از شعرهای من بدون وزن است اما ماحصل یک دوره‌ی پنجاه ساله‌ی شعری که همه‌ی آدم‌ها کتاب چاپ می‌کنند و مخاطبان در درازمدت جذب آن می‌شوند به‌گونه‌ای یک هشدار است.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن