واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: استاد علی معلم دامغانی درسال 1330دردامغان متولدشد. وپس ازاخذ دیپلم ازسمنان وشاهرود به تحصیل دردانشکده های حقوق وعلوم انسانی دانشگاه تهران پرداخت. وی علاوه بر تدریس شعر، موسیقی وادبیات، معاون فرهنگی حوزه هنری سازمان تبلیغات، عضو شورای شعر وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی و ریئس مرکز موسیقی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بوده است.
وی درسال1380 درنخسین همایش چهره های ماندگار به عنوان چهره ماندگار درعرصه شعروادب فارسی برگزیده شد. گروه: علوم انسانی رشته: حقوق تحصیلات رسمی و حرفه ای: علی معلم دامغانی پس ازاخذ دیپلم درسمنان وشاهرود به تحصیل دردانشکده های حقوق وادبیات وعلوم انسانی دانشگاه تهران پرداخت. و از آن پس به مطالعه آزاد دراین زمینه به ویژه سرودن اشعارانقلابی پرداخت. خاطرات و وقایع تحصیل: وقوع انقلاب اسلامی درسال1357 از وقایع مهم روزگار زندگی علی معلم دامغانی بود که به محتوای اشعار وی تاثیری اساسی داشته است. فعالیتهای ضمن تحصیل: علی معلم دامغانی درحین تحصیل در رشته های ادبیات وحقوق به موسیقی نیزعلاقه مند بود و در این زمینه نیز آموزشهایی دیده است. وقایع میانسالی: از وقایعی مهی که بر زندگی ادبی علی معلم دامغانی تاثیرنهاد، انقلاب اسلامی بود که محتوای شعرمعاصر وی را به خود اختصاص داد. وی پس ازانقلاب علاوه بر تدریس وتحقیق درشعر، موسیقی وادبیات، معاونت فرهنگی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، عضو شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ریئس مرکز موسیقی سازمان صداوسیما بوده است. مشاغل و سمتهای مورد تصدی: علی معلم دامغانی علاوه بر تدریس در زمینه شعر، موسیقی وادبیات، معاونت فرهنگی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، عضویت در شورای شعر وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی و ریاست مرکز موسیقی سازمان صداوسیما را برعهده داشته است. فعالیتهای آموزشی: علی معلم دامغانی مدتی را به تدریس شعر، ادبیات و موسیقی اشتغال داشته است. سایر فعالیتها و برنامه های روزمره: مطالعه آثارادبی و سرودن شعرهای انقلابی از اموری است که اوقات فراغت علی معلم دامغانی را به خود اختصاص می دهد. همچین با حضور در همایش های بزرگ ادبی حضور خود را پررنگ تر می کند. همفکران فرد: سید علی موسوی گرمارودی، مشفق کاشانی و محمود شاهرخی برخی از شاعران انقلابی و از همفکران علی معلم دامغانی هستند. آرا و گرایشهای خاص: علی معلم دامغانی از جمله شاعرانی است که در فضای معاصر در ستایش انقلاب اسلامی و عرفان اشعاری می سرایند. جوائز و نشانها: علی معلم دامغانی درسال1380 در نخستین همایش چهرهای ماندگار به عنوان چهره برگزیده درزمینه شعر و ادب فارسی برگزیده و معرفی شد. ریاست فرهنگستان هنر: استاد علی معلم دامغانی در سال 1388 بنابر تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی و با حکم رئیس جمهور به عنوان دومین رئیس فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.
*** بخشی از مصاحبه تلویزیونی برنامه صندلی داغ با استاد علی معلم دامغانی ***
نجفی: اجازه بدید سلام عرض كنیم خدمت مهمان عزیز این برنامه جناب آقای استاد علی معلم دامغانی; استاد سلام!
معلم: سلام عرض میكنم قربان با تشكر از محبت شما در خدمتتون هستم
س: اگر كه ممكن است در مورد عموی بزرگوارتان كه از عرفای بزرگ هستند برای ما توضیح بدهید؟
ج: بله خواهش میكنم. عرض كنم عموی من میرزا علیاكبر معلم دامغانی فرزند میرزا محمد فرزند میرزا علیاكبر فرزند میرزا بابا فرزند میرزا حبیب. این سلسله را برای این بیان كردم كه وقتی به این شخصیت خاص یعنی میرزا حبیب میرسیم با چهرهای رویارو هستیم كه به قول مردم آن منطقه با یك سال ریاضت مداوم و نخوابیدن شب و روزه ی روز در حقیقت شب قدر را دانست یعنی حقیقتاً من در منظومهای كه روی قبر مرحوم میرزا علیاكبر نوشته شده مثلی رو بیان كردم كه در آنجا معروف است میرزا حبیب قدر دانست و شب قدر را دانست. هر كه قدر بداند لامحاله شب قدر را میداند او از تحصیلكردگان حوزه خراسان مشهد است. شخصیتهای بزرگی مثل جناب آقای میرزامهدی اصفهانی و برخی از عرفای قزوین كه نام و نشانی دارند همان كه امروز نام خاصی بر مكتبشان گذاشته شد. و این نام شاید با منویّات بعضی از آن بزرگان متفاوت بود. بهر حال ایشان از سلسله عرفایی هستند كه باید عالم عارف یا عارف عالم خوانده شوند تفاوتشان در صوفی بودن و حوزویی بودن است این تفاوت آشكاری است. فكر میكنم همین قدر كفایت میكند.
س: كجا و در چه سالی به دنیا آمدین؟
ج: دامغان سال 1330 خورشیدی ماه آذر.
س: از دوران نوجوانیتان برای ما میگویید؟ چه جور گذشت سخت، خوب، آسان
ج: آنقدر خوب كه واقعاً بدلیل خوشبین یاد كردن از آن دشوار است من در خانوادهای روحانی كشاورز بزرگ شدم و این بابت را غالب ایرانی ها میشناسند كسانی كه با این ساخت و بافت پرورش میكنند هم با طبیعت سر و كار دارند و هم با جمعیت سر و كار دارند و در هر دو مرتبه تصوف را دنبال میكنند. مرد روحانی كوشش میكند دلها و اندیشهها را به فرمان خودش درمیآورد چنان كه كشاورز و شبان در حقیقت رعیّت خودش را من در یك چنین حوزهای بزرگ شدم و یك چنین حوزهای خالی از تماشا و تفریح و لذت نیست.
س: در كودكی و نوجوانی مجبور به كار بودهاید؟
ج: مشیه گفت از نوع كاری كه به ادبیات یادگرفتن شاهزادهای قاجار میماند شاهزادهای قاجار مجبور به آموختن نبودند تفنن میكردند. من اجباری به كار نداشتم ولی تفننی كار میكردم.
س: شده شعری بگویید استاد كه خوشتان نیامده باشد و بعداً بگویید این چی بود من گفتم؟
ج: در تاریخهای خیلی دور شاید نمیدانم ولی شعر هم در دست من همیشه وسیلهای بود برای نیازی كه واقعی تلقیاش میكردم اگر آن نیاز نبود. دو سال سه سال چهار سال گاهی بیشتر گاهی كمتر حتی یك خط هم نمینوشتم اینكه مجبور نبودم. چیزی بنویسم كه بدم بیاید
س: بیشترین شاعری كه روی شما تأثیر گذاشت
ج: من شاید به دلیل اینكه ادبیات را با راهنمایی پدرم آموختم اول مثنوی را بیشتر شنیدم و بعد با شاهنامه كه به ظاطر خصوصاً در طفولیت یك نوع تضاد بین اینها به چشم میخورد اینو تكمیل كردم برای اینكه كسی كه برای من اینها را میگفت بعدها به من اثبات كرد كه در یك ظرفیت عالی این دو تا شخصیت هر دو حماسیترین موجودات عالم هستند یكی اگر به فتح زمین میكوشد دیگری آسمان را زیر نظر دارد و هر دو فاتحاند و هر دو شاعرانیاند كه دلها و جانها را برمیانگیزند به سوی عالم بهتر و والاتر بهر حال شاید فردوسی شاید مولوی و بالاخره حافظ كه با همه بوده واقعاً هیچ ایرانی نمیتواند به این سوال جواب دهد كه كدام شاعر اینجا سرزمین شعر است. در بیشههای انبوه تعیین زیباترین درخت كار بسیار دشواری است.
س: چرا دیگر ما شاعرانی مثل حافظ و فردوسی به لحاظ دانش و توان و عرفان و ادبیات غنی نداریم؟
ج: چه كسی میداند پای مردی مثل ادیب پیشاوری در كجاست. ادیب الممالك فراهانی را چه كسی شناخته، یا بهار، ایرج بزرگ و زنی مثل پروین كه حتی در گذشتههای دور هم كمتر زنی مثل او پیدا میشود. شاید در شرق خنسا در بین عربها تا حدودی شباهتی به او میرساند در قوت شعری نه این دوره خالی نبوده. حتی شاید این خلاف ذوق و سلیقه من باشد ولی پدیدهها غیرقابل انكارند.
نیما یوشیج به نوع خودش و در جای خودش موجود شگفتیی است و بعد از او اسماعیل شاهرودی عرض كنم همشهری دیگر من یدالله رویایی عرض كنم شاملو و بعد از این شخصیتها مردی مثل اخوان كه البته شعر كلاسیك را به شكل نو ارائه میكرد و هستند امروز كسانی كه از او تقلید میكنند اینها پدیدههای قابل تأمل و توجهی هستند البته باید مثل قدما به اینها نگریست و طرحشان كرد و شرحشان كرد
س: اولین شعری كه در دوران كودكی سرودید؟
ج: حقیقتاً من اولین شعری كه در دوران كودكی یعنی در دوره مدرسه سال سوم ابتدایی سرودم را به خاطر ندارم شاید وقتی به دبیرستان میرفتم سال اول دبیرستان، بیتی را در حقیقت به همراهی با استاد شهریار گفتم، شهریار بیتی دارد كه میگوید:
من شهریار ملك سخن بودم و نبود جز گوهر سرشت در این شهر، یار من
من در عالم بچگی گفتم كه:
معلم سخن و شمع بزم اصحابم از آنكه عشق تو در مكتبم معلم بود
س: شما فرزند دارید؟ بله ،س: راه پدر را ادامه دادند؟ نه
من یك دختر دارم و او ابتدا حافظ عمدهیی از قرآن كریم است. دوم در آستانه فارغالتحصیل شدن از پزشكی است و امیدوارم پزشك مسیحا نفسی باشد به خاطر اینكه زحمت زیاد میكشد و من سپاسگزاری میكنم ازش و از همه دخترهای خوبی كه حقیقت زندگی را سعی میكنند با تكیه بر تجربه بزرگترهاشان تا حدودی بفهمند البته ساده بگویم كه امروز این من هستم كه با او مشورت میكنم و از اندیشههایش استفاده میكنم و نه او با من
توصیف تصاویر پخش شده در این قسمت برنامه:
رضازاده در حال آماده شدن برای بلند كردن وزنه میباشد و وزنه را بلند میكند در حالی كه مثل همیشه یا ابوالفضل می گوید جمعیت فریاد میزنند و شادی میكنند رضازاده در روی سكوی یك جهان قرار میگیرد. نمایش پرچم ایران و اینكه ایرانی میتواند.
حرفهای استاد درباره این تصاویر:
عنان باز پیچان نفس از حرام به مردی ز رستم گذشته و سام
این پهلوان بوی تختی بزرگ را دارد و تختی بوی حاجسیدحسن رزاز در حقیقت بوی یزدی بزرگ و این سلسله تا پوریای ولی و تا امیرالمومنین علی (ع) همه مرد بودند.
من زورخانه هم رفتم مرتبه من از لعنت گذشته بود و به صلوات رسیده بود اینكه نسبت به این نوع مسائل حساسیت دارم. این پهلوان ارجمند است برای اینكه، ایرانی، برای اینكه شرقی، برای اینكه از خیلی از چیزها صرفنظر میكند برای مردماش برای پدرش برای مادرش برای قبیلهاش یك پهلوان بزرگ در حقیقت موجودی است كه تا ابد ازش میآموزند آفرین بر ابوالفضل.
س: رمز ماندگاری یك شعر چیست؟
ج: پیوند با دریا پیوند با ماندگارها ماها موجودات رفتنی هستیم هیچكس از سلسله ما باقی نمانده. من روزگاری فكر میكردم پدرم جاویدان است قطعاً پدرم هم همین تصور را میكرد اما جاویدان نبودند نه پدرش و نه پدرم و نه من برای فرزندم جاویدانم اما اگر با جاودانهها پیوند كنند مسئله عوض خواهد شد.
س: یعنی چه؟
ج: یعنی شما وقتی میخواهید یك لامپ را روشن بكنید باید این را به یك منبع انرژی وصل كنید روشن خواهد شد و روشن خواهد ماند تا وقتی كه با یك منبع انرژی پیوند دارد وگرنه همه ادعاها دروغ است.
س: بیشترین زمانیكه شما برای یك شعر صرف كردید یادتان میآید كدام شعر بوده است؟
ج: انگیزه خاصی برای گفتن شعر ندارم در روزگار ما صله نمیدهند كه برای صله شعر بگویی و اگر ببخشید كه سخنشان را در یك وضعیت خاص نقل میكنند گاهی حتی حوصله هم ندارند كه شعری بیشتر از ظرفیت حوصلهها بگویی اینكه در چنین وضعیتی شاعر خیلی راحت است شاعر كفایت میكند مطالبش را در خلاصهترین صورتها ارائه كند و همین كفایت میكند برای شنونده. اگر مخاطب اصل است در گفتن شعر
س: آخرین سرودهتان را برای ما بخوانید؟
ج: متأسفانه من آخرین سروده را بخاطر ندارم. عرض كنم این دو بیت را شاید بسیار شنیدهاید ولی این پیام من است و حرف من است آرزوی من است. اول این آرزو را در مورد خودم دارم. كسانی كه به شمال رفتند یا به جنوب میدانند و یا میبینند كه دریا در هر موج با خودش صدفها را به ساحل میآورد. صدفها را باز میكنید تو خالی است صدف مروارید نیست.
به دریاهای بی پایان برگردان صدفها را
به ماهیها به شهر آب برگردان صدفها را
بگو چیزی كه پنهان آرزو دارید باید شد
بگو ساحل تهی دست است مروارید باید شد
>>> آشنایی با زندگینامه استاد حسین معلم دامغانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]