واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: جايگاه فربه فضيلت در فلسفه اخلاق جهان قديم
فضيلت يكي از مفاهيم مهم براي فهم فلسفه اخلاق جهان قديم است. اين مفهوم به وفور در ديدگاه هاي دو فيلسوف مطرح يوناني يعني افلاطون و ارسطو به كار مي رود.
به گزارش مهر، فضيلت اصطلاحي كلي است كه ترجمه واژه يوناني «آرته» است. اين واژه يوناني همچنين به عنوان مزيت هم ترجمه مي شود. در اين ميان اشياي زيادي هستند - چه طبيعي و چه مصنوعي - كه آرته يا مزيت مخصوص خود را واجدند. براي اسب و چاقو مزيت هاي خاصي موجودند. البته براي انسان هم مزيتي موجود است. مثال هاي عيني چنين فضايلي چهره هاي متفرقي مانند فرمانده سربازان هومري و سياستمدار آتني در دوره گسترش اين امپراتوري به حساب مي آيند.
شخصيت مورد علاقه افلاطون يعني منو هم سرجمع مهمي از اين تفكر است هنگامي كه وي مي گويد كه مزيت انسان مديريت فعاليت شهر به گونه اي كه او از دوستانش سود ببرد و از دشمنانش آسيب نبيند و آسيبي به خودش وارد نشود به حساب ميآيد. از اين توصيف مي توانيم ببينيم كه اقسامي از مزيت انساني نسبت مهمي با فضايل اخلاقي برقرار مي كنند.
در جهان قديم شجاعت، اعتدال و عدالت انواع مقدم فضيلت اخلاقي به حساب مي آمدند. يك فضيلت گرايشي ثابت براي عمل به طريقي خاص به حساب ميآمد. عدالت هم به طور مثال گرايشي ثابت براي عمل به گونه اي است كه هر چيزي حق خود را به دست آورد. اين گرايش ثابت شامل معرفتي عملي در باب چگونگي تحقق اين نكته است كه در هر موقعيت هر امري به حق خود دست يازد.
اين گرايش همچنين شامل يك رويكرد جدي مثبت در اين باب كه هر كسي به حق خود برسد به حساب ميآيد. بنابراين افراد عادل افرادي نيستند كه به صورت گهگاهي عادلانه رفتار مي كنند يا حتي آن افرادي نيستند كه به صورت مرتب عادلانه رفتار مي كنند اما اين كار را به جهت انگيزه هاي ديگري صورت مي دهند. جداي از اينها آنها افرادي هستند كه با اطمينان آنگونه رفتار مي كنند چون ارزش مثبت و بسيار نابي را براي اجراي هر يك از وظايف شان دارا هستند و به جهت اين رفتار خوب هستند.
شجاعت گرايشي ثابت است كه به فرد اجازه مي دهد تا به صورت قابل اعتمادي براي پي جويي غايات درست در موقعيت هاي ترسناك رفتار كند. چون فرد براي چنين عملي ارزش ذاتي قايل است. اعتدال هم فضيلتي است كه به صورت يكساني با خواست ها و احساسات پيوند برقرار مي كند.
خير انساني مي تواند به طريقي فهم شود كه شامل فضايل اخلاقي نباشد. به طور مثال فردي كه فكر مي كند خير عبارت از سود رساندن به دوستان و ضرر رساندن به دشمنان است مي تواند سنگدل، دمدمي ، چپاولگرو حريص باشد. با اين همه، بيشتر فيلسوفان جهان قديم از اين بحث مي كنند كه خير انساني بايد فضايل انساني را نيز شامل شود و بدين طريق اين خير فراتر از هر چيز شامل شجاعت، اعتدال و عدالت خواهد بود. اين بحث مبتني بر پيوندي ميان فضايل اخلاقي و خوشبختي است. در حالي كه بيشتر فيلسوفان جهان قديم اذعان مي كنند كه خوشبختي غايت يا هدف زندگي بشري است اين تصور آنگونه كه ارسطو مي گويد هم ساده و هم پيچيده است. آسان است كه بگوييم هر فردي مي خواهد خوشبخت باشد و دشوار است كه بگوييم اين خوشبختي چيست. ما در ابتدا مي توانيم به اين مسئله از بحث در باب نسبت خوشبختي و خير انساني و سپس نسبت خير انساني و فضايل اخلاقي نزديك شويم.
دوشنبه 7 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]