تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):رسول اكرم صلى الله عليه و آله گروهى را كه كشت و كار نمى كردند، ديدند و فرمودند: شم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826600426




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان زندگي زني‌كه زندان را تجربه كرده است


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: سرقت يكي از جرايم شايع در بين زنان مجرم است. آرزو نيز 11 سال پيش به همين اتهام به زندان افتاد و 2 سال حبس كشيد. او كه حالا 39 ساله است
.

مي‌گويد‌: يك سراب او را از مسير زندگي‌اش منحرف كرد.آرزو كه به سختي حاضر شده داستان زندگي‌اش را تعريف كند، مي‌گويد: 28 سالم بود كه با مردي به اسم سجاد آشنا شدم و قرار ازدواج گذاشتيم. من قبل از آن يك بار ازدواج كرده و از شوهرم طلاق گرفته بودم و دليل اصلي جدايي ما هم بي‌پولي همسرم بود، هر چند خودم خانواده ثروتمندي نداشتم، هميشه در روياي زندگي اعياني به سر مي‌بردم و برآورده نشدن آرزوهايم كار ما را به طلاق كشاند.

سجاد هم مثل شوهر اول آرزو، وضع مالي چندان خوبي نداشت اما زن جوان به او علاقه‌مند شده بود و احساس مي‌كرد مي‌تواند در كنارش خوشبخت باشد. او مي‌گويد: شوهر اولم را خودم انتخاب نكرده بودم اما سجاد انتخاب خودم بود براي همين هر دو تصميم گرفتيم كاري كنيم تا بعد از ازدواج با مشكل خاصي مواجه نشويم براي امثال ما كه مي‌خواهند بدون هيچ پشتوانه‌اي يكشبه راه صدساله بروند، چاره‌اي جز سرقت وجود ندارد.

زن و مرد با هم نقشه كشيدند از طلافروشي‌ها دزدي كنند.آرزو با اين كه دوست ندارد،شگردشان را توضيح مي‌دهد:به عنوان مشتري به مغازه‌ها مي‌رفتيم و آنقدر حواس فروشنده را پرت و روي ويترين را شلوغ مي‌كرديم تا فرصت دزدي برايمان مهيا شود، بعد يك سرويس را مخفيانه مي‌دزديدم و از مغازه فرار مي‌كرديم. آرزو و مرد مورد علاقه‌اش با اين شگرد به 8 طلافروشي در تهران و 2 زرگري در كرج دستبرد زدند تا اين كه موقع انجام سرقتي جديد به دام افتادند. زن جوان مي‌گويد: اولين كاري كه بايد مي‌كرديم رد مال بود. ما هيچ كدام از طلاهاي مسروقه را نفروخته بوديم، چون مي‌خواستيم آنها را آنقدر نگه داريم كه به اندازه پول يك خانه بشود دادگاه همه جواهرات را از ما پس گرفت يعني چاره‌اي جز برگرداندن آنها به صاحبانشان نداشتيم و بعد هم من و سجاد هر كدام به 2 سال حبس محكوم شديم.

بعد از پايان دوران محكوميت، آنها بار ديگر سعي كردند با هم ازدواج كنند اما اين اتفاق نيفتاد.آرزو در اين باره مي‌گويد:سجاد معتاد شد و من ديدم ازدواج با او افتادن در چاهي بزرگ است براي همين از او فاصله گرفتم.آن روزها برايم خيلي سخت بود، چون خانواده‌ام هم مرا طرد كرده بودند و مجبور بودم در خانه دخترخاله‌ام كه شوهرش براي كار به يونان رفته بود، بمانم و سربار او باشم ولي حدود 6 ماه بعد از آزادي با وساطت عمويم توانستم به خانه خودمان برگردم.

آرزو بعد از مدت‌ها جستجو بالاخره در يك شركت خصوصي به عنوان آبدارچي مشغول به كار شد و همان موقع تصميم گرفت درسش را ادامه بدهد تا بتواند شغل بهتري براي خودش پيدا كند. او داستان زندگي‌اش را اين‌طور ادامه مي‌دهد: هر چه درس خواندم نتوانستم در دانشگاه قبول شوم براي همين در كلاس‌هاي كامپيوتر شركت كردم و توانستم به عنوان معلم خصوصي مشغول به كار شوم. به خانه‌هاي مردم مي‌رفتم و به شاگردانم كه معمولا بچه‌هاي كم سن و سال بودند كار با كامپيوتر را ياد مي‌دادم در اين دوران درآمدم بهتر شد.

زن جوان از آن به بعد تمام تلاشش را براي پيشرفت به كار گرفت و توانست در يك مغازه فروش تجهيزات رايانه با يكي از آشنايانش شريك شود و حالا زندگي‌اش از همان راه مي‌چرخد و با توجه به اين كه وقت آزاد زيادي دارد، بيشتر به مطالعه مي‌پردازد. او مي‌گويد: اگر آن 2 سال به زندان نيفتاده بودم، شايد مي‌توانستم بيشتر درس بخوانم و به دانشگاه بروم و موفقيت‌هاي بيشتري به دست بياورم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن