واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: چرا جامعه، شاد نيست شادي در زندگي اجتماعي
اميرعباس ميرزاخاني
آخرين باري كه از ته دل خنديديد كي بود؟ يادتان مي آيد؟ البته اگر نتوانستيد به اين سوال پاسخ بدهيد، اين فراموشي ربطي به آلزايمر ندارد.
بسياري از افراد نمي توانند به اين سوال پاسخ صحيحي دهند. ديدن چهره هاي غمگين، افسرده، عصباني و اخمو چيز جديدي نيست كه در مورد آن بگوييم و دنياي بدون غم، خشم و جنگ و سرشار از مهرباني و شادي، آرزويي است كه ريشه در خلقت و نهاد آدمي دارد؛ آرزويي كه مقدمه غلبه بر تمام ناكامي هاست. شادي، اين معجزه دروني گره گشاي بسياري از رنج هاست كه امروزه براي ما مفهوم غريبي است. مي گويند نخستين معجزه زرتشت خنديدن وي در بدو تولد بوده است. پارسيان شادي را آفريده خداوند مي دانسته اند در آيين مذهبي نيز توصيه به شادي و گذراندن اوقات فراغت بر اساس اصل گريز از گناه بسيار مطرح بوده است.
در جامعه غم زده، انرژي افراد صرف برطرف كردن اندوه و ناراحتي شده و ديگر فرصتي براي توليد و توسعه باقي نمي ماند. به تجربه ثابت شده شادي و نشاط، ماده اوليه تغيير جامعه و تحول و تكامل دروني انسان هاست. در جامعه خوشحال و خرسند، توليد بهتر، اشتغال بيشتر و اقتصاد سالم تر خواهد بود. بدون شك در چنين محيطي امنيت اجتماعي و فردي راحت تر به دست مي آيد. در محيط شاد، ذهن انسان پويا، زبانش گويا و استعدادش شكوفا مي شود. شاد بودن جامعه يكي از عوامل بسيار موثر در توسعه اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي است و باعث كاهش نابساماني هاي خانوادگي، طلاق، افزايش ميزان ميل و رغبت تحصيلي و دل به كار دادن و افزايش توليد مي شود. شمار زيادي از جامعه شناسان بر اين عقيده اند كه جامعه ايراني شاد نيست و از نبود بسترها و زمينه هاي لازم براي ابراز شادماني در شكل جمعي و عمومي رنج مي برد. به عبارتي ديگر در جامعه، شيوه هاي شناخته شده و متعارف كمتري براي شادماني هاي همگاني وجود دارد و در برخي مواقع اين شادماني عمومي در تعارض با نظم و امنيت اجتماعي قرار مي گيرد. آنها معتقدند از پيامدهاي خطرناك فقدان يا كمبود شادي و نشاط در جامعه اعتياد به مواد مخدر، انواع و اقسام جرائم و نابهنجاري هاي اجتماعي در روابط اجتماعي است و افزايش اميد به زندگي مطمئناً مي تواند در شادي و شادماني ما تاثيرگذار باشد و متقابلاً نااميدي را دور كرده و باعث جلوگيري از منزوي شدن نقش افراد مي شود. روانشناسان نيز معتقدند افسردگي در تمام دنيا از جمله كشور ما بالاترين ضرر و زيان شغلي و كاري را به همراه دارد كه عمده ترين آن كاهش بهره وري در ميان جامعه است. در واقع بيماري هاي رواني علاوه بر پايين آوردن بهداشت رواني جامعه، بيشترين نمود را در نظام اقتصادي جامعه دارند. نفي وجود اختلالات و بيماري هاي رواني در جامعه پديده انگ زني (برچسب زني) را در جامعه گسترش داده است. فقر از جمله عوامل ايجادكننده اختلالات رواني شايع افسردگي در جامعه ايران است. البته دليل كاهش نشاط اجتماعي، افسردگي هاي گسترده نيست، بلكه مي توان گفت افسردگي يكي از مهم ترين دلايل افت شادي جمعي و نشاط اجتماعي است و در بسياري از موارد افراد به علت سردرگمي و مشكلاتي كه با آن مواجه هستند، نمي خواهند تظاهر به شادي كنند. امروزه جوانان نگراني هاي زيادي درخصوص آينده شغلي خود دارند و طبيعي است اين نگراني و افسردگي ناشي از آن را به ساير اعضاي خانواده خود منتقل كنند و به دنبال آن، نشاط در خانواده ها و اجتماع كم رنگ مي شود. وقتي ازدواج و كار دو معضل بزرگ جوانان به صورت اميدي واهي برايشان تبديل شده و تازه پس از رسيدن به اين دو هدف شان، نگران حفظ آن هم هستند، پس نمي توان از قشر جوان كشور انتظار شادي داشت. اگر شادي هاي جمعي و غيرمضر انجام شود، تقويت كننده بعضي از روابط اجتماعي هستند. اين نوع شادي ها مانند تمامي اعمالي كه در هر جامعه به قوام آن جامعه كمك مي كنند، مي توانند به روابط آن جامعه نيز كمك كرده و باعث سرخوش شدن افراد جامعه شوند. اين جزء كاركردهاي سنتي لازم و ضروري براي جامعه است. ممكن است طي زمان، بعضي از اين كاركردها از بين بروند ولي چون جامعه طالب لذت و رفاه بيشتر است نه تنها بر هم زننده نظم و آرامش جامعه نيست بلكه لازمه نظم و قوام اجتماعي نيز است. در اين رهگذر، نوجوانان و جوانان به خاطر وجود مسائل اجتماعي - اقتصادي، بيش از همه آسيب پذير شده اند و به نظر مي رسد چون الگوهاي رفتار شادمانه را در بزرگ ترها نديده اند با انتخاب الگوهايي بسيار متفاوت شادي را به شكلي ديگر و در قالب يك هيجا ن طلبي و شايد بي اعتنايي و مقابله با ارزش هاي بزرگ ترها نشان مي دهند.
متاسفانه فرهنگ شادي در جامعه ما به درستي تبيين نشده است و با اينكه در چند سال اخير رسانه ها به خصوص صدا و سيما سعي كرده اند فرهنگ شادي را در برنامه هايشان بيش از پيش افزايش دهند، اما هنوز به معناي واحدي از شادي و چگونگي آن دست نيافته اند، حتي خود جوانان در هاله يي از ابهام مانده اند كه شادي حقيقي چيست؟ بايد گفت شاد بودن تنها يكي از شاخصه هاي زندگي مطلوب در جامعه است و هر قدر ملتي شادتر باشد مطمئناً احساس رفاه بيشتري دارد. ممكن است افراد بتوانند تمام نيازهاي اساسي و مادي را تهيه كنند و براساس معيارهاي مرسوم بگوييد يك فرد، گروه يا جامعه در رفاه هستند، اما اگر افراد را از دسترسي به چيزهايي كه برايشان واجب است و نياز دارند- مثلاً ابراز شادي- بازداريم، خواهيم ديد كه اين جامعه حتي با داشتن خيلي از تسهيلات مادي در رفاه نيست.
در جوامع شاد افراد معمولاً نگرشي خوش بينانه نسبت به زندگي و امور پيرامون خود و جامعه دارند. در جامعه غم زده افراد مايوس و غمگين زندگي را سياه و تاريك مي بينند و معمولاً نگرش بدبينانه نسبت به عموم دارند. تحقيقات نشان داده است كه در تمام جوامع شاد بودن باعث افزايش كارايي مي شود. اين مساله تقريباً از دهه 1930 ثابت شده و اصلاً تئوري روابط انساني در تشريح اين مساله شكل گرفته است. به همين دليل همه كشورها سعي مي كنند همه عناصر لازم را براي بروز شادي فراهم كنند و اگر نتوانستند، سعي مي كنند حداقل دست به ابتكارهايي براي سوق دادن جامعه به سمت شاد زيستن بزنند.
دوشنبه 7 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]