واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: انديشه - گذار از ايدئاليسم به ماترياليسم
انديشه - گذار از ايدئاليسم به ماترياليسم
حامد زارع: سلسله درسهاي «انديشه اقتصادي ماركس» توسط اقتصاددان ايراني، «موسي غنينژاد» در موسسه مطالعاتي انديشه سياسي- اقتصادي، دوشنبههاي هر هفته برگزار ميشود. در جلسه اول اين سلسله درسها، غنينژاد با اشاره به كليت انديشه ماركس و آبشخورهاي فكري او، بحث خود درباره ماركس را به چهار بخش قسمت كرد كه به ترتيب در طول كلاسهاي خود در موسسه به آنها خواهد پرداخت. «نقد فلسفي- ايدئولوژيك»، «نقد ماترياليستي- تاريخي»، «روششناسي اقتصادي» و «نظريه ارزش كار» چهار مبحث غنينژاد در مورد انديشه اقتصادي ماركس را تشكيل ميدهد. در «نقد فلسفي ايدئولوژيك» مفهوم «ازخودبيگانگي» تشريح داده شد. عضو هيات علمي دانشگاه صنعت نفت با اشاره به وامگيريهاي ماركس از هگل و فوئر باخ گفت: «اولين ديدگاه اقتصادي ماركس در مورد ازخودبيگانگي ناشي از مالكيت خصوصي است». وي افزود: «تعريف ماركس از، ازخوادبيگانگي، با مالكيت خصوصي صورت ميگيرد. به اين صورت كه انسان با كار خويش و توليد خود و محصولي كه بهوجود ميآورد، ذات خود را عينيت ميبخشد. تا اين مرحله ازخودبيگانگي شكل نيافته است. زمانيكه مبادله وارد ماجرا ميشود، محصول عينيت يافته ذات انسان از خود انسان جدا ميگردد و در واقع انسان براي ديگري توليد ميكند و اين باعث ازخودبيگانگي ميشود.» او با اشاره به اين نكته كه در اين فضا انسان ميتواند صاحب چيزي شود كه صاحب آن نيست، گفت: «در اين فضايي كه ماركس تصوير ميكند، پول مجردترين و انتزاعيترين شكل مالكيت خصوصي است و در واقع اوج از خودبيگانگي انسان است.» غنينژاد در توضيحات بيشترش گفت: «پول معادله همه كالاهاست در حاليكه از جنس هيچكدام از كالاها نيست.» موسي غنينژاد با اشاره به دستنوشتههاي اقتصادي- سياسي 1844 ماركس كه در آن جامعه آرماني را ترسيم ميكند، گفت: «در جامعه نهايي كمونيسم توليد وجود دارد اما مبادله نيست و به طبع آن ازخودبيگانگي نيز شكل نميگيرد. اصولا در نظر ماركس، كمونيسم به معناي نفي مالكيت خصوصي است و در جامعه كمونيستي به هيچ عنوان نبايد مالكيت خصوصي وجود داشته باشد حتي مالكيت خصوصي همگاني كه در آن جامعه مالك ميشود هم نبايد وجود داشته باشد، كارل ماركس به مالكيت خصوصي همگاني كمونيسم نارس ميگويد.» در اينجا صحبت از سوسياليستهاي فرانسوي و به خصوص پرودون مطرح شد و غنينژاد با ذكر انتقادات ماركس به پرودون افزود: «امثال پرودون برآن بودند كه در جامعه نهايي كمونيسم برابري دستمزد بايد وجود داشته باشد اما ماركس با تمسخر پرودونيستها، اصل رابطه مزددهي كه سبب مالكيت و ازخودبيگانگي ميشود را زير سوال ميبرد و ميگويد اصلا اين سوسياليستها موضوع را متوجه نشدهاند. مزد دادن نبايد وجود داشته باشد.» غنينژاد با اشاره به اين نكته كه در انديشه ماركس انسان از ذات خودش جدا شده و اين جداشدگي بايد با نفي خود مالكيت خصوصي (كه ازخودبيگانگي را بهوجود ميآورد) از بين برود و انسان به اصل خويشتن بازگردد، متن خود ماركس را مورد توجه قرار داد. «كمونيسم به عنوان فرا رفتن ايجابي از مالكيت خصوصي، به مثابه ازخودبيگانگي آدمي و در نتيجه تملك واقعي ذات آدمي توسط آدمي و براي خود آدمي است. كمونيسم به معناي بازگشت كامل انسان به خويشتن به عنوان موجودي اجتماعي است.» غنينژاد كمونيسم را، راهحل نهايي تعارضهاي انسان تعريف كرد و گفت: «تعارض انسان با طبيعت، تعارض هستي و ذات، تعارض عينيتيافتگي و اثبات خويش و تعارض ضرورت و آزادي در كمونيسم از ميان برداشته ميشود و انسان به انسانيت خويش بازميگردد» او هم اين تعابير را هگلي دانست و با ذكر اين موضوع كه كارل ماركس با ايدئاليسم هگل وارد فلسفه شد، افزود: «در 1847 ماركس از ايدئاليسم با نقد ايدئولوژي آلماني عبور ميكند و به نظريهاي ميرسد كه ما از آن به عنوان ماترياليسم تاريخي ياد ميكنيم.» در «نقد ماترياليستي- تاريخي» و چگونگي گذار ماركس از ايدئاليسم هگلي به ماترياليسم ديالكتيك، غنينژاد توضيح داد: «ماركس وقتي از فوئر باخ انتقاد ميكند كه فقط يك وجه ازخودبيگانگي انسان كه همانا دين باشد را ديده است و دولت و خانواده و اقتصاد را نديده است. ماركس به هگل ارجاع ميدهد، اما بهزودي متوجه ميشود كه فلسفهاش ايدئاليستي است و با ماترياليسم نميتوان مفاهيم ايدئاليستي مثل ازخودبيگانگي را توضيح داد. بدين سبب ماركس ايدئولوژي را نقد ميكند تا به علم برسد به عبارت ديگر ماركس ايدئولوژي را آگاهي كاذب ناميده است و همه فلسفههاي پيش از خود را ايدئولوژيك ميبيند. او ميگويد فلاسفه تا الان جهان را تفسير كردهاند در حاليكه بايد جهان را تغيير داد و تغييردادن جهان كاري است كه از توان فلسفه خارج است و ماركس به سمت برسازي يك علم ميرود.» وي ادامه داد: «نتيجه عبور ماركس از ايدئاليسم، نقد فلسفه و ايدئولوژي را نيز شامل ميشود.» موسي غنينژاد درتوصيف گذار كارل ماركس از ايدئاليسم به ماترياليسم افزود: «ماركس وقتي كه ميگويد، اين ازخودبيگانگي است كه مالكيت را بهوجود آورده است و نه برعكس، بيانكننده يك گزاره ايدئاليستي است. چراكه يك مفهوم و ايده را (ازخودبيگانگي) مقدم بر يك واقعيت اجتماعي (مالكيت خصوصي) ميدارد. از زمانيكه ماركس متوجه اين تناقض خود شد، ديگر آن را تكرار نكرد و به جاي ازخودبيگاني، نيروهاي توليد را مطرح كرد.»
يکشنبه 6 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]