محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826191156
نويسنده: رابين رمزي چگونه انگليس نوكر آمريكا شد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: رابين رمزي چگونه انگليس نوكر آمريكا شد
خبرگزاري فارس: آنچه مي خوانيد، در واقع گزارشي از چگونگي روابط سران سياسي انگلستان و سازمان هاي جاسوسي آمريكا و به تبع آن، ايجاد رابطه اي رئيس و مرئوسي ميان دو كشورمي باشد.
چكيده:
با پايان يافتن جنگ جهاني دوم، بسياري از معادلات پيشين جهاني نيز پايان يافت. در صحنه جهاني، ايالات متحده آمريكا-كه كمترين آسيب را از جنگ ديده بود- به عنوان قدرتي نو ظهور كرد و به اين ترتيب، عرصه بر ابرقدرت پيشين، يعني بريتانيا تنگ شد. در واكنش به چنين شرايطي، اين كشورتصميم گرفت تا با اتخاذ رابطه اي نزديك و ويژه با ايالات متحده، خود را از افول سنگين اقتصادي و سياسي نجات دهد. اما اين رابطه ويژه، انگلستان را به پايگاهي اروپايي براي آمريكا مبدل ساخت. آنچه مي خوانيد، در واقع گزارشي از چگونگي روابط سران سياسي انگلستان و سازمان هاي جاسوسي آمريكا و به تبع آن، ايجاد رابطه اي رئيس و مرئوسي ميان دو كشورمي باشد.
در دهه 1980، رونالد ريگان و مارگارت تاچر، هم پيمانان ايدئولوژيك، معمولاً در تصاوير، كنار هم نشان داده مي شدند. همچون نمايش روني و مگي! جانشينان كم تأثيرتر آنها، جورج بوش و جان ميجر، نخست وزير وقت انگلستان، اين روند را همچنان دنبال كردند. با روي كار آمدن دموكراتها، اين بار نوبت رهبران حزب كارگر انگليس بود كه براي گرفتن عكس يادگاري با بيل كلينتون به آمريكا سفر كنند. مقامات حزب كارگر دريافته بودند كه چگونه با همكاري سياست مداران حزب دموكرات، برنده انتخابات صد و يكم شوند. بنابراين، با تناسبي در دو سوي اقيانوس مواجه ايم: دموكرات هاي جديد و كارگرهاي جديد؛ نمايش بيل و توني! و به اين ترتيب، مدل كارگري رسمي رابطه بيل - توني مورد توجه قرار مي گيرد. اما حقيقت بسيار جالب تر و پيچيده تر از اينهاست.
مقدمه تاريخي
امپراتوري ها شكل مي گيرند و نابود مي شوند. مورخين در اينكه افول امپراتوري بريتانيا از چه زماني آغاز شد، اختلاف نظر دارند؛ اما بر اينكه با پايان جنگ جهاني دوم اين افول قطعي شده بود، متفق اند. جنگ ها پر هزينه هستند و همان طور كه شكست هيتلر به ركود اقتصادي آمريكا پايان داد، نابودي اش براي انگليس هم موجب تحقق ثروتي هنگفت شد.
در سال 1945، خبرهاي داغ دنيا مربوط به ايالات متحده بود. در پايان جنگ، اين كشور كه به لحاظ اقتصادي از جنگ آسيب نديده بود، در حدود نيمي از توليد ناخالص داخلي كل دنيا را توليد مي كرد. با چنين قدرت عظيمي بود كه ايالات متحده قادر شد تا بخش عمده اي از جهان را با تنظيم برخي معاهدات (و از جمله مهم ترين آنها پيمان ناتو) و ايجاد سازمان هاي بين المللي تحت نظارت خود ( همچون صندوق بين المللي پول، بانك جهاني، و بعدها گات GATT يا همان سازمان تجارت جهاني فعلي) كه در تلاش براي كنترل اقتصاد جهاني در جهت تأمين منافع اين كشور بودند، تحت سيطره امپراتوري جديد آمريكا درآورد. يكي از عجيب ترين موقعيت هاي سياسي در آمريكاي بعد از جنگ، اعتقاد راسخ برخي محافظه كاران به اين مطلب بود كه تأسيس اين مؤسسات و سازمان هاي بين المللي مشابه، تهديدي براي آمريكا به شمار مي آيند؛ در حالي كه اين سازمان ها -با حمايت هاي آشكارا و مخفي خود- آمريكا را قادر مي سازند كه اساساً بيش از سهمش، از منابع و معادن جهاني بهره ببرد.
دولتمردان بريتانيا، تا پيش آمدن مسئله كانال سوئز در سال 1956، از پذيرش از دست دادن وضعيت برتر پيشين خود، امتناع مي كردند. در اين زمان، آيزنهاور، رئيس جمهور، و دالس،وزير امور خارجه آمريكا، قدرت سيستم مالي اين كشور را جهت حمله به پوند مورد استفاده قرار داده و بدين وسيله، بلافاصله به حمله بريتانيا، فرانسه و اسرائيل به مصر (در زمان ناصر عبدالله) پايان دادند. روزهاي عمليات نظامي مستقل بريتانيا به پايان رسيد. پس از جريان سوئز، دولت بريتانيا تعمداً خود را درگير همان چيزي كرد كه به درستي "مديريت افول" نام نهاده شده است؛ و با اتخاذ يك "رابطه سياسي ويژه"، خود را به آمريكا و قدرت آن متصل نمود.
رابطه سياسي ويژه
رابطه ويژه آمريكايي-انگليسي، چيزي است كه تنها هدف دوگانه انگليسي آن را توجيه مي كند. از آنجا كه دولت بريتانيا نمي تواند قدرت برابري با آمريكا را داشته باشد، مي خواهد يار "ويژه" آمريكا شود. هم خويشي تمدني عليه بربريت، وجود "آكسفورد" و "آيوي ليگ " (مجموعه اي از دانشگاه هاي معتبر آمريكا)، رهبران سفيد جهان در گذشته و حال، همه و همه تفكرات نژاد پرستانه اي است كه نمايانگر اساس سياست هاي دولت بريتانيا در ايجاد يك "رابطه ويژه" با آمريكا است.
اين قضيه در دوره بين دو جنگ جهاني نيز صادق بود: تئوري كارول كويگلي در مورد تأثير شبكه "راوند تيبل"،در سياست خارجي آمريكايي-انگليسي، در اين دوره به وضوح صادق به نظر رسيده و بخشي از حس "هم پيماني" كه در طول جنگ جهاني دوم شكل گرفت، در دوران پس از جنگ هم همچنان ادامه مي يابد. اما از آنجايي كه بريتانيا به تدريج به سمت افول اقتصادي و ديپلماتيك حركت مي كرد، با آنكه همچنان از جانب آمريكا به صورت دوست و متحد معرفي مي شد، چنين به نظر مي رسد كه بيشتر، همچون يكي از كشورهاي تك محصولي آمريكاي مركزي و جزاير كارائيب تلقي مي گرديد تا آنچه مقامات رسمي انگليس سعي در القاي آن داشتند.
بريتانيا مملو از نيروهاي نظامي و شبكه هاي جاسوسي آمريكاست. در اواسط دهه 1980، تا آنجا كه ما مطلعيم، در مجموع 164 تأسيسات مربوط به تجهيزات هسته اي در اين كشور وجود داشت. در دوران بعد از جنگ، وقتي استراتژي بازي نظامي، حمله فرضي شوروي به اروپا را مطرح ساخت، (كه بهانه اي براي به وجود آوردن ناتو شد) واضح بود كه استراتژي آمريكا، مقاومت عليه تهاجم شوروي به اروپا خواهد بود.
براي انگليس ، "رابطه ويژه" اش، با آمريكا موجب شد تا به دومين حامي بزرگ ناتو تبديل شود. هزينه اي كه افول اقتصادي نسبي انگليس را تسريع بخشيد؛ و اين رقم، به نسبت ساير اعضاي اروپايي ناتو كه كمتر هزينه نيروهاي نظامي خود مي كنند، بسيار بالا بود. اين افول اقتصادي نسبي منجر به اين شد كه بودجه نظامي بريتانيا كم كم كاهش پيدا كند. لذا در زمان جنگ خليج فارس، انگليس تنها 3% مشاركت هم پيمانان نظامي جنگ عليه عراق را تشكيل مي داد.
امروزه، جدا از دستيابي به ناوگان هوايي غير قابل خدشه اش، كه فراتر از سواحل قاره اروپا امتداد يافته است، انگليس به خصوص به عنوان يك حامي بين المللي و همتاي ديپلماتيك براي آمريكا مفيد است. اين مسئله تا حدي مي تواند به آمريكا كمك كند تا با وجود آنكه بدون دادن كمترين تاواني خواسته هاي خود را به ساير كشورهاي جهان تحميل مي كند، به عنوان يك كشور تبهكار و شرور شناخته نشود. اين كه واقعاً آمريكا تا چه حد بر انگلستان غلبه دارد، زماني آشكار شد كه بدون حتي يك مكالمه تلفني با دولت بريتانيا، به گرنادا - يكي از كشورهاي مشترك المنافع بريتانيا كه در واقع زير سلطه ملكه است- حمله كرد.
در طول سال هاي جنگ سرد، آمريكا جاه طلبانه ترين برنامه در جهت كنترل اوضاع جهاني را آغاز كرد. سرويس هاي اطلاعاتي رو به رشد آمريكا، كوچك ترين اطلاعات را نيز مهم تلقي مي كردند؛ و حتي اتحاديه هاي تجاري كشور كوچكي چون نيوزيلند (با جمعيتي كمتر از 2 ميليون نفر) نيز تا ريزترين بخش هايشان به اين سرويس ها گزارش شده است. در همين راستا، عمليات تبليغاتي وسيعي پايه گذاري شد.
در بريتانيا اصلي ترين تهديد براي نفوذ آمريكا، حزب كارگر و اتحاديه كارگري آن بود؛ حزبي كه اخيراً توسط دوست بيل كلينتون (توني بلر) رهبري مي شد. تلاش هاي قابل توجهي جهت جذب اعضاي اين حزب صورت گرفت؛ صدها نفر از مقامات اتحاديه كارگري و اعضاي پارلماني حزب كارگر، در دهه 1950 به خرج ايالات متحده به اين كشور سفر كردند.
اكثر مقامات برجسته حزب كارگري انگليس در دهه 50، به مانند سوسيال دموكرات ها، به اين نتيجه رسيدند كه اگر با آمريكا همكاري كنند، زندگي راحت تر - و گهگاه پر منفعت تر- خواهد شد. براي بسياري، تصميم گيري در اين مورد چندان دشوار نبود: يك نفع شخصي منطبق با ديدگاه هاي سياسي. در اوايل دهه 50، براي اغواي سياست مداران حزب كارگر بريتانياي سركش، آسيب ديده از جنگ و داراي منابع محدود، آمريكا بايد چون سرزمين شير و عسل بوده باشد! علاوه بر اين، مگر تمامي آنها ضد كمونيست نبودند؟
در دهه 1950، حزب كارگر به روشي كه بعدها به نام رهبر آن زمان حزب (گيت اسكل) "گيت اسكلايت" ناميده شد، اداره مي شد. اكنون و به گونه اي صحيح تر، بايد گيت اسكلايت را "آمريكا گرايي" بناميم. اگرچه سازمان سيا در اين مسئله نقش داشت (به صورت پراكنده، منابعي از ملاقات هاي اعضاي حزب كارگري و سازمان سيا در دست است)، اما دست هاي ديگري مثل تبليغات و منابع مالي آمريكا نيز در كار بود.
جنكينز تا پيش از رفتن به كميسيون اروپا (در سال 1976)، در حكومت هاي كارگري 70-1964 و 6-1974 حضور داشت. زماني كه از بروكسل بازگشت، مركزيت تفكر آمريكا گرايي از حزب كارگر رخت بربسته و در سال 1981 به حزب كم دوام سوسيال دموكرات كه توسط او و سه تن از اعضاي حزب كارگري تأسيس شده بود و به نام گروه 4 نام گرفته بود، منتقل شد.
اين آمريكا گرايي، حاوي سه نكته پر اهميت بود: طرفداران اين روند، ضد كمونيست، حامي ناتو و از طرفداران پيوستن بريتانيا به شوراي اقتصادي اروپا (اتحاديه اروپاي فعلي) بودند.
آقاي توني
حزب كارگري كه اخيراً توسط توني بلر نخست وزير انگلستان، رهبري مي شد، تا اندازه اي استمرار و تداوم حركت حزب سوسيال دموكرات است. رابطه ميان دسته بلر و سوسيال دموكرات ها، در تعاملات مستمر ميان بلر و روي جنكينز(كه حالا لرد هيل هد لقب گرفته) و نقش آفريني اش در "واحد سياسي راجر ليدل" (مشاور بلر در مسائل "اروپا و تجهيزات دفاعي")، آشكار مي شود. پدر زن ليدل، لرد جرج تامسون (وزير كار در دهه 60) است كه در سال 1973 به دليل به عضويت درآمدن در كميسيون اروپا، از نمايندگي پارلمان استعفا داد.
ليدل، حزب كارگر را براي پيوستن به حزب سوسيال دموكرات ترك كرد و به همراه پيتر ماندلسون، وزير مختار ايرلند شمالي، كامل ترين گزارشي كه تا امروز از پروژه مشهور به "پروژه بلر" (انقلاب بلر) در اختيار ماست را منتشر ساخت. اهميت كار ليدل در اين پروژه آن است كه وي رسوايي مشهور به "پول براي دستيابي" را عيان نمود. اين بخشي از لابي هاي سياسي معمول مدل آمريكايي است: دستيابي به اطلاعات اعضاي حكومت در ازاي پرداخت پول. اما براي بريتانيا، و به خصوص براي حزب موسوم به چپي چون حزب كارگر، اين يك رسوايي كامل بود. بدون حمايت هاي شخص نخست وزير، هيچ بعيد نبود كه كار ليدل به استعفا كشيده شود.
در حقيقت، تمام چهره هاي برجسته هم دسته بلر، با ايالات متحده در ارتباط بودند. آنچه در پي مي آيد، نمونه هايي از روابطي است كه تاكنون افشا شده: در سال 1986، توني بلر، عضو كميته خلع سلاح هسته اي در آن زمان، عازم يكي از همان سفرهايي شد كه به خرج ايالات متحده براي نمايندگان خوش آتيه پارلمان فراهم بود و سپس به عنوان يكي از حاميان استفاده دفاعي از سلاح هاي هسته اي به انگلستان بازگشت. ديويد ميليباند، مدير امور سياسي بلر، يك دوره تكميلي در مؤسسه تكنولوژي ماساچوست گذراند. گوردن براون به خبرنگارها مي گفت كه تعطيلات تابستاني خود را در كتابخانه دانشگاه هاروارد گذرانده است، و چنين به نظر مي رسد كه وي آموزش هاي اقتصادي و اجرايي خود را در ايالات متحده و از طريق ارتباطات مشاور اقتصادي اش اد بالز دريافت كرده است. بالز، فارغ التحصيل دانشگاه هاروارد است. وي سرمقاله هايي براي "فايننشال تايمز" مي نوشت و زماني كه براون اين شغل را به او پيشنهاد داد، در تدارك پيوستن به بانك جهاني بود.
مارجري مولام وزير مختار سابق ايرلند شمالي، از دانشگاه "آيوآ" دكترا گرفت و بعد در دهه 1970 مشغول به تدريس در آمريكا شد. شو ناي مشاور ويژه گوردن براون وزير دارايي، با گوين ديويز، يكي از مشاوران اقتصادي براون و يكي از مهم ترين مشاوران اقتصادي برترين بانكداران آمريكا در گلدمن سَكس زندگي مي كرد. جاناتان پاول مشاور سياست خارجي بلر، از مسئولان سابق سفارت امور خارجه و كشورهاي مشترك المنافع است كه پيش از آن در سفارت انگلستان در واشنگتن مشغول به كار بود. كريس اسميت وزير ميراث فرهنگي فعلي، در برخي از ايالت هاي آمريكا از كمك هزينه هاي آمريكايي (مثل بورسيه كندي) استفاده مي كرد. (همچنان كه ديويد ميليباند و اد بالز هم از اين امكان استفاده كرده بودند)
پس از خروج آرام وزير امور خارجه، رابين كوك از كابينه، نزديك ترين متحد بلر، وزير مختار ايرلند شمالي، پيتر ماندلسون به سمت وزارت امور خارجه منصوب شد. درسال 1976، در پايان دوره دانشجويي خود در دانشگاه آكسفورد، ماندلسون بر كرسي شوراي جوانان انگلستان تكيه زد. اين سازمان بسيار مخفي، فرزند حقيقي جنگ سرد بود كه به عنوان بخش بريتانيايي "مجمع جهاني جوانان" كار خود را آغاز كرد؛ مجمعي كه مشتركاً از سوي سيا و سرويس جاسوسي بريتانيا (6mi) در اوايل دهه 1950، و در مقابله با سازمان هاي اصلي جوانان اتحاد جماهير شوروي، تأسيس و مورد حمايت مالي قرار گرفت. در زمان ماندلسون، در اواسط دهه 1970، شوراي جوانان بريتانيا به لحاظ مالي ظاهراً توسط "سازمان امور خارجي" تأمين مي شد؛ گرچه مي توان چنين برداشت كرد كه اين عنوان، حسن تعبيري از mi6 بوده است.
20 سال بعد، دونالد مكينتاير، پس از نوشتن زندگي نامه خود در نشريه "اينديپندنت" اذعان كرد كه ماندلسون ركن اصلي گروه مشاوران دو نهاد برجسته امور خارجه يعني ديچلي پارك و چتم هاوس مي باشد. چتم هاوس، احتمالاً براي خوانندگان آمريكايي بيشتر به عنوان سازمان سلطنتي در زمينه امور بين الملل شناخته شده است: نزديك ترين معادل انگليسي شوراي روابط خارجي (يك شبكه سياست خارجي كه محور اهداف بريتانيا در شبكه "روند تيبل" را تشكيل مي داد). به نظر مي رسد كه پيتر ماندلسون، يكي از ارزشمندترين مهره هاي mi6 باشد، اما هيچ مدركي براي اثبات اين نظر وجود ندارد.
براي هرچه محكم تر كردن روابط با آمريكايي ها، تمام وزراي كابينه، ازجمله پيتر ماندلسون، مرجري مولام، جورج رابرتسون، وزير دفاع سابق بلر و دبير كل ناتو، كريس اسميت وزير ميراث فرهنگي، و اليزابت سيمسون، مسئول دفتر روابط خارجي مجلس اعيان، همگي از اعضاي پروژه انگليسي-آمريكايي (BAP) بودند كه آخرين پروژه در ميان خيل پروژه هاي آمريكايي اي بود كه با هدف تأمين منافع آمريكا در ميان نخبگان سياسي انگلستان پا گرفته بود. خبرنامه ماه ژوئن و جولاي سال 1997، دلايل خود را در پيروزي حزب كارگر در انتخابات عمومي ماه مي سال 1997، ذيل چنين تيتري آورد: "جهش بزرگ به سوي پروژه انگليسي-آمريكايي".
گروه ناتو
تأثير آمريكا بر حزب كارگر در زمينه دفاعي، به وسيله "شوراي اتحاديه كارگري براي نيل به تفاهم اروپايي و فراقاره اي" (TUCETU) روشن مي شود. اين شورا در آغاز با عنوان "شوراي كارگري براي نيل به تفاهم فراقاره اي" (LCTU) شروع به كار كرد كه در سال 1967 به وسيله جو گادسن، وابسته حزب كارگر در سفارت ايالات متحده در لندن در دهه 1950، تأسيس شده بود. TUCETU كه اكنون توسط دو تن از مقامات شوراي آتلانتيك (وابسته ناتو) اداره مي شود، وسيله اي براي برقراري صلح در ميان اعضاي ناتو بود - گروه كشورهايي كه نقش محوري در مبارزه مايكل هزلتاين، وزير دفاع محافظه كار، در مقابل شوراي خلع سلاح هاي هسته اي در اواسط دهه 1980 داشتند- و سالانه بيش از صد هزار پوند از سوي دفتر روابط خارجي دريافت مي كرد. آلن لي ويليامز، رئيس TUCETU در دولت كارگري سال هاي 79-1967 و پيش از مغلوب شدن توسط حزب سوسيال دموكرات، وزير دفاع بود. در دهه 1980، ويليامز و پيتر رابينسون، مدير TUCETU، از اعضاي گروه سياسي اروپا در مركز مطالعات بين الملل و استراتژيك واشنگتن بودند.
شبكه شوراي آتلانتيك/ TUCETU دستگاه جديد وزارت دفاع حزب كارگر را آماده كردند. جورج رابرتسون، نخستين وزير دفاع، از سال 1979 تا 1990 عضو شوراي آتلانتيك بود؛ لرد گيلبرت، وزير مشاور براي تدارك استحكامات دفاعي، از نائب رئيسان TUCETU بوده است و در يكي از اسناد زندگينامه اي چاپ شده توسط وزارت دفاع آمده كه جان اسپلر، وزير دفاع، "يكي از اعضاي قديمي شوراي اتحاديه كارگري براي نيل به تفاهم اروپايي و فراقاره اي بوده است."
حزب كارگر جديد و بيلدربرگ
اعضاي اصلي حزب بلر، جداي از ورود به دستگاه سياست خارجي بريتانيا، در جلسات سالانه گروه بيلدربرگ هم شركت مي كردند. اين گروه كه اكنون بيش از 40 سال از تشكيل آن مي گذرد، يكي از چندين اجلاس ساليانه اي است كه نخبگان سياسي و اقتصادي اروپا و آمريكا در آن موضوعات مبتلا به را به بحث گذاشته و مي كوشند تا به چيزي چون توافق همگاني برسند. از آنجايي كه جلسات به صورت خصوصي برگزار مي شود- تا دو سال پيش، از رسانه هاي اصلي خواسته مي شد كه گزارشي از اين جلسات تهيه نكنند- بيلدربرگ هاله اي از رمز و راز و دسيسه چيني پيرامون خود به وجود آورده، خصوصاً در جانب آمريكا كه گمان مي رود مركز تصميم گيري به اصطلاح نظم نوين جهاني شده است.
افسوس كه بيلدربرگ هيات رئيسه اي براي سرمايه چندمليتي نيست كه سرنوشت جهان را در جلسات ساليانه اش رقم زند؛ اما بخش مهمي از روند "دستور جلسه ساز" سرمايه جهاني، و رابط مهمي ميان سياست مداران و مديران شركت هاي چند مليتي مي باشد. بيلدربرگ مهم است، اما نه به آن اهميتي كه برخي محافظه كاران آمريكايي فكر مي كنند.
سه عضو مهم دولت بلر - بلر، گوردن براون، وزير دارايي، و پيتر ماندلسون، وزير مختار ايرلند شمالي- به مانند جان مانكز، از مهم ترين متحدان بلر به عنوان رئيس كنگره اتحاديه هاي كارگري بريتانيا - نسخه بريتانيايي اتحاديه كارگري آمريكا- در جلسات بيلدربرگ شركت مي كردند؛ اما مهم ترين رابط اخير حزب كارگر با بيلدربرگ، جان اسميت، رهبر پيشين حزب كارگر بود كه درگذشت. وي در سال 1994 منجر به انتخاب توني بلر به عنوان رئيس اين حزب شد.
در حافظه حزب كارگر، جان اسميت، انساني خوش مشرب، ويسكي نوش، تپه نورد و يك جناح راستي وفادار است. اما اين واقعيت را نمي گويد كه در همان زمان كه براون، بلر و ماندلسون در خلال سال هاي 1992-1989در جلسات بيلدربرگ شركت مي كردند، جان اسميت در زمان رياستش بر حزب كارگر، از اعضاي كميته هدايت كننده بيلدربرگ-گروه داخلي آن- بود. اين جان اسميت بود كه به همراه مرجري مولام، در سال هاي 90-1989 به بانكدارهاي شهر لندن اطمينان مي داد كه در صورت انتخاب وي (مولام) به سمت وزير دارايي، حزب هيچ حركتي در جهت كاهش سود يا قدرت آنان انجام نخواهد داد. اين تغييري اساسي در سياست حزب به شمار مي آمد؛ و بخش مالي و رسانه هاي اصلي را متقاعد مي ساخت كه مي توان به دوره حكومت حزب كارگر اعتماد كرد.
اسميت دوست قديمي بانوي بارون "متا" رمزي بود كه پيش از بازنشستگي و عضويت در مجلس اعيان به عنوان يكي از اعضاي حزب كارگر، از اعضاي رسمي MI6 به شمار مي رفت. جنبه هاي نامعلوم شخصيت سياسي اسميت، حضور بيوه اش در هيئت رئيسه شركتي "بنياد هاكليوت" كه اگر جبهه جاسوسي بريتانيا نباشد هم، به وسيله مقامات ارشد MI6 تأسيس شده و اداره مي گردد.
دسته بلر، آخرين صورت آمريكا گرايي در حزب كارگر است. اطرافيان بلر يا با ايالات متحده در ارتباطند يا با نهاد روابط خارجي بريتانيا كه هدف اصلي اش -از زمان پايان جنگ جهاني دوم- حفظ "رابطه ويژه" آمريكايي- بريتانيايي، براي كنترل سقوط بلند مدت اقتصادي و به تبع آن نظامي، سياسي و ديپلماتيك بريتانيا بوده است. (به شما اطمينان مي دهم كه هيچ تفاوتي نمي كند كه چه كساني رهبران آتي بريتانيا و ايالات متحده خواهند شد، چرا كه دو كشور "رابطه ويژه" ارباب و سگ دست آموز را دنبال خواهند كرد.)
حقايق - يا منتخبي از حقايق- درباره حزب كارگر جديد وجود دارد كه هيچ كدامشان سري نيست و فقط تا به حال توسط رسانه هاي بريتانيا در كنار هم و به روشني بيان نشده اند. چنانچه شما آنچه توسط شبكه سرمايه داري آمريكا در جهان رخ مي دهد را بپذيريد، احتمالاً آنچه بيان شد را نه حيرت آور و نه پريشان كننده فرض مي كنيد .
منبع: www.lobster-magazine.co.uk
..................................................................................
منبع: ماهنامه سياحت غرب، شماره 60
يکشنبه 6 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]
-
گوناگون
پربازدیدترینها