واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: منصور ابراهیم زاده سرمربی موفق تیم ذوب آهن در 3 سال اخیر ، در فصل جاری لیگ قهرمانان آسیا با تیم ذوب آهن همه حریفان بزرگ آسیایی مثل الاتحاد، الهلال، بنیادکار و پوهانگ کره جنوبی را پشت سر گذاشت و اکنون باید 13 روز دیگر در آوردگاه توکیو با ذوب آهن به مصاف سئونگنام کره جنوبی برود تا پس از 18 سال اولین قهرمانی ایرانی ها در آسیا را به ارمغان آورد. ابراهیم زاده که این روزها تیمش بهترین فوتبال را در ایران و آسیا به نمایش می گذارد، در مصاحبه ای از روش و سبک کاری خود و چگونگی رسیدن به فینال آسیا گفته و اینکه خواب قهرمانی در آسیا را نیز پیشاپیش دیده است:
***
من خیلی پیش از آنکه سرمربی ذوبآهن شوم به بلوغ سرمربیگری رسیده بودم چون در سپاهان و سازمان گوشت هر کدام 2 سال نفر اول بودم و در لیگ سراسری تجربه داشتم .در واقع هنوز 30 سالم نشده بود که بلافاصله بعد از فوتبال سرمربی تیمهای پایه شدم ولی انگیزههای من در دورههای مختلف سرمربیگری متفاوت بود. مثلا وقتی آقای دایی هم مربی و هم بازیکن سایپا بود تیمشان یک افتي داشت و او دیگر بازی نکرد تا 4 مسابقه آخر فصل و فقط از کنار خط بازی را دنبال میکرد چون در غیر این صورت تمرکزش برای بیرون آمدن از بحران را از دست میداد. نوع انگیزهها و استرسها در مربیگری و بازیگری با هم تفاوت دارد و این تجربه در چند سال آغاز مربیگری برای من هم پیش آمد تا یاد بگیرم مثل یک مربی فکر، زندگی و احساس کنم. نهایتا وقتی سرمربی ذوبآهن شدم به بلوغ کامل سرمربیگریام رسیدم، یعنی 3 سال پیش. چون دیگر تمام دورههای مربیگری را پشت سر گذاشته بودم و خودم تدریس هم میکردم. بهعنوان کمک آقایان یاوری، عاطف، بوناچیچ، کربکندی و قلعهنویی کار کرده بودم و در عوض از تجربیات همهشان استفاده کرده بودم که دایره این تجربیات بسیار متنوع بود. بعضی از آنها در بعد روانی تبحر داشتند و بعضی هم در بعد فنی.
***
اگر فوتبال ایرانی سالهای دهه 50 از بین رفت بهخاطر این بود که آن فوتبال نیازمند ابزارهای خودش بود که همان ستارگانش بودند ولی یک دهه بعد دیگر خبری از آنها نبود. اما امروز این مهم است که شما بتوانید با داشتههای فعلی بهترین روش را پیاده کنید. وقتی از فوتبال صحبت میکنیم باید مدام 3 سوال را در ذهنمان مرور کنیم: «کِی؟کی؟ کجا»؛ کِی یعنی چه موقعی توپ ارسال شود؟ کی یعنی برای چه کسی؟ و کجا یعنی در کدام نقطه زمین؟ اینگونه میشود که شما میبینید یک تیم از سایرین بهروزتر است. مربیگری یعنی اینکه چه زمانی به چه سبکی بازی کنید. پس ممکن است من روزی سبک دیگری را در پیش بگیرم اما این تفکر همیشه با من است که با کمترین هزینه، بهترین بهرهوری را داشته باشم.
***
این یک تز کلی است. حالا اگر میگویید اصفهانی جماعت با کمترین هزینه به بیشتری بهرهوری میرسد، گل گفتهاید! واقعیت این است که ما در ذوبآهن میخواهیم با کمترین ضربدیدگی، آسیبدیدگی و با کمترین دوندگی نتیجه دلخواهمان را همراه با فوتبال زیبا به دست آوریم.
***
در عربستان چه در برابر الاتحاد و چه برابر الهلال ما در وهله اول به دنبال زمان بودیم و اینکه با گذشت زمان هرچه میشود کمتر هزینه بدهیم. یک جایی توپ نداشتیم و باید زمان را کنترل میکردیم و یک جایی توپ داشتیم. این تغییری است که به نحو احسن در بازیمان بهوجود آوردهایم. امروز با آقا مجید (جلالی) صحبت میکردیم که بعضیها میآیند میگویند نگاه کنید توپ 70درصد در اختیار حریفشان بوده پس فوتبال بازی نکردهاند ولی نمیدانند ما خودمان دلمان میخواهد توپ هرچه بیشتر در اختیار حریف باشد ولی آنها کاری را کنند که ما میخواهیم. ما مدام روی این موضوع تمرین میکنیم. ممکن است یک روز کل تمرین ما این باشد که چطور در شرایطی که حریف روی ما سوار است برنامهمان را پیاده کنیم. همان کاری که مقابل الهلال انجام دادیم.
***
در مناطق گرم و شرجی نباید فوتبال بلند بازی کنید چون اگر با پاسهای بلند بازی کنید باید بلند هم بدوید، پس باید فوتبال را با پاسهای کوتاه بازی کنید و کوتاهکوتاه اضافه شوید یعنی در مسافتهای 10 تا حداکثر 20 متری، اگر چنین نکنید و بلند بازی کنید اول از همه روی تیم خودتان فشار میآید نه حریف. وقتی درجه حرارت به بالای 40 درجه میرسد باید طوری بازی کرد که متابولیسم بدن کارکردی عکس داشته باشد یعنی دمای بالای 40 درجه اطراف بدن را به دمای نرمال 37 درجه بدن برساند. شما در همین کشور خودمان هم نگاه کنید، میبینید که بهترین دوندههای استقامت از مناطق سردسیر هستند ولی در دنیا یک آفریقایی از منطقه سردسیر قهرمان استقامت میشود چون خود را با متابولیسم معکوس سازگار کرده است. عربها، چه الاتحاد و چه الهلال، توپ را با ضربهای کوتاه به زمین ما میآوردند و ما این را میدانستیم و جلویش را میگرفتیم ولی اگر یکدفعه پاس بلندی به عمق دفاع ما میفرستادند مشکل پیدا میکردیم.
***
بارها پیش آمده که وقتی با خبرنگاران صحبت کردهام آنها سبک بازی ذوبآهن را با بارسلونا مقایسه کردهاند در حالی که جابا مجیری شاگردم در سپاهان میگفت جلوی الهلال مثل اینترمیلان بازی کردید ولی ما نه این هستیم نه آن. ما خودمان هستیم.
***
اینکه یک تیم زمانی میتواند موفق باشد که مالکیت توپ را به اشکال مختلف در اختیار داشته باشد. تصور شما از مالکیت توپ این است که توپ حتما باید زیر پای بازیکنانتان باشد اما از نظر من اگر توپ زیر پای حریفت هم باشد میتوانی او را طوری کنترل کنی که آخرش توپ را به تو پس دهد. پس این هم نوعی از مالکیت توپ است که تو استراحت میکنی و حریفت توپ را برایت حمل میکند. دقیقا همان کاری که ما جلوی الهلال انجام دادیم چون میدانستیم آنها هیچوقت تعویضی بازی نمیکنند و توپ را با پاسهای بلند انتقال نمیدهند. ما برای این برنامه داشتیم.
***
از وقتی بازی میکردم چنین دیدگاهی درباره فوتبال داشتم. در خط میانی سپاهان هیچوقت در کار من دریبل نمیدیدید. خیلی راحت توپ را کنترل میکردم، پاس میدادم و شوت میزدم. بیشتر تیمهایی که جلوی ما بازی میکردند نگران نوع پاس دادن من بودند. در مربیگری هم این ذهنیت به من اجازه داد خیلی زود راه بیفتم. اولین کلاس مربیگری بعد از انقلاب سال 1363 برگزار شد که مدرس آلمانیاش آقای هاینتس ماتسروخ همین ایدهها را در قالب اصول حمله به صورت مدون تدریس میکرد. میگفت در موقع حمله باید به بازی عرض داد، به سرعت نفوذ کرد و تحرک و خلاقیت داشت. همین اصول ساده را من هم در کار مربیگریام لحاظ میکردم به سادهترین نحو ممکن. یک بار آقای جلالی پیش از بازی با ما، گفته بود فوتبال ذوبآهن معلوم است اما این سرعتش است که برای هر تیمی مشکل ایجاد میکند. راز آن هم این است که ما هر تمرین را در شرایط مسابقه برگزار میکنیم تا مهارت بازیکنان واقعا افزایش پیدا کند.
***
من خودم وقتی از پس از گرم کردن قبل از بازی از زمین ریاض بیرون میآمدیم دست زدم ولی به بچهها گفتم این کار را نکنند. بعد از بچهها سوالی پرسیدم که مثل یک تمرین هدف خاصی را از آن دنبال میکردم. از آنها پرسیدم «چه صدایی میشنوید؟» میگفتند جمعیت میگوید: «ایران – ایران» یا «ذوبآهن» یا «شهاب گردان»! هدف ما هم همین بود که این تصور ذهنی برای بچهها ایجاد شود که انگار همه ورزشگاه ریاض دارند ما را تشویق میکنند و چیز دیگری غیر از نام ایران، شهاب گردان، قاسم حدادیفر یا دیگران را نشنوند. موضوع دیگر این بود که ما در مقابل استقلال و پرسپولیس در آزادی جلوی صد هزار نفر بازی کرده بودیم، تازه در تبریز که جو از تهران هم سنگینتر است. برای همین عربها که یکدفعه «هوهو» میکردند بچههای ما چیزی از آن نمیفهمیدند و تصویر ذهنشان این بود که دارند تشویقشان میکنند.
***
ما با شناخت به عربستان رفتیم. میدانستیم یکسری نقاط اشتراک با آنها داریم یعنی اینکه هر 2 کشور جامجهانی قبلی را از دست داده بودند. چرا میگویم 2 کشور، چون همه ایرانیها و همه سعودیها پشت سر ذوبآهن و الهلال قرار گرفته بودند اما فاصله شرایط ما و آنها کم نبود. الهلال یکی از متمولترین تیمها نه فقط در آسیا بلکه در جهان است. سرهنگ پیمبری، سرپرست سابق صباباتری میگفت وقتی الهلال برای بازی با صبا آمده بود که یک بر صفر هم پیروز شد، آنها در قم یک هتل را به طور کامل و دربست برای چند روز تخلیه و اجاره کردند و حتی تشکها و روتختیهای نو خریدند و عوض کردند و بعد هم گذاشتند برای میزبانانشان و رفتند. ما با چنین تیمی بازی میکردیم آن هم در شرایطی که ساعت 4 بعدازظهر روز بازی به وقت عربستان، الشباب، پای دیگر نیمهنهایی در کره حذف شده بود و آنها تا شروع بازی ما به دنبال بهوجود آوردن شرایطی بودند که لااقل الهلال به فینال برود و به همین خاطر ورزشگاه 68 هزار نفری ریاض کاملا پر شد و جو کاملا سنگینی حکمفرما بود. میخواستند به هر قیمتی ببرند ولی ما باور داشتیم که میتوانیم در کنار هم موفق باشیم و یکسری تمرینات را داشتیم که خیلی به ما کمک کرد. قدم زدن روی چمن قبل از بازی خودش یک تمرین روانی بود. شما هر از گاهی تمریناتی را انجام میدهید که بازیکنان نمیدانند هدف از آنها چیست ولی بعد از آنها هدف تمرین را میپرسید و آنها ذهنشان را به کار میگیرند تا بفهمند هدف تیم چه بوده است که این به شکلگیری یک ذهنیت قوی در تیم کمک میکند.
***
به همکاران و بازیکنانم فقط به چشم ابزار، ماشین یا آچار نگاه نمیکنم یا اگر بهتر بگویم آنها را آچارهای روحی میدانم چون تاکتیکها و برنامههای مرا به راه میاندازند ولی همیشه حواسم به این هست که آنها روح دارند در حالی که خیلیها در فوتبال ما چنین نگاهی به همکارانشان ندارند. باید باور داشته باشیم که در فوتبال هم مثل جامعه 2 چیز حیاتی است؛ یکی حاکمیت نظم و دیگری آزادی بروز خلاقیت.
***
خیلیها به من سفارش میکنند که خلاقیت فردی میتواند روی کارت اثر بگذارد ولی من میگویم این خلاقیت باید در اختیار تاکتیک تیم باشد، اینکه خلعتبری در تمام مدت در گوشه زمین و کاسترو در وسط قرار میگیرد شاید از نظر خیلیها بیمفهوم باشد اما من میخواهم در هر دوی این نقاط بازیکن داشته باشم و مهم نیست که اسم بازیکن چه باشد. حالا برای جا انداختن این موضوع بازیکن باید شما را بهعنوان معلم خود باور داشته باشد و شما هم بتوانید این درس را طوری برای او شرح دهید که این باور در او شکل بگیرد.
***
فوتبال در مصاحبهها نیست بلکه در زمین است. اگر صدها هزار نفر تماشاگر هم بیایند آن بالا روی سکو بنشینند حتی یک نفرشان هم نمیتواند بیاید داخل زمین و در جریان بازی دخالت کند چون وسط زمین 11 نفر هستند در مقابل 11 نفر و بس.
***
همه بازیکنان ذوب آهن اصفهانی هستند! محمدرضا خلعتبری 6-5 سال در اصفهان زندگی کرده، از اینجا به تیم ملی رفته یا سیدمحمد حسینی بعد از 3 سال دیگر خودش یک پا اصفهانی شده یا حتی شهاب گردان با همین مدت کوتاه حضورش. اما 10-12 بازیکن ما اصالتا اصفهانی هستند که این به خاطر توجه ذوبآهن به تیمهای پایهاش است.
***
قبل از هر چیز باید بگویم که ما «پوهانگ استیلرز» کرهجنوبی که قهرمان آسیا بود را شکست دادیم و ترسی از فوتبال کره نداریم اما با توجه به اختلاف 5/4 ساعتی ایران با ژاپن باید 5 روز قبل آنجا باشیم یعنی به ازای هر ساعت یک روز برای تطابق زمانی. همچنین توکیو همسطح دریاست و این روی انتخاب نوع تاکتیکمان اثر میگذارد. تیمی که میخواهد قهرمان شود باید تمام رقبا را در هر شرایطی پشت سر بگذارد، ما خواب قهرمانی دیدهایم و به امید خدا به هدفمان هم میرسیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]