تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834941930
محسن غرویان: رابطه دولت با آیت الله مصباح ضعیف شده است
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - حجتالاسلام محسن غرویان از شاگردان آیتالله مصباح یزدی است که گرچه گفته بود به دلیل تلقی نامناسبی که از موسسه امام خمینی(ره) در نتیجه برخی اقدامات با سوء استفاده از عنوان این مناصب بوجود آمده، آن را ترک میکند؛ اما همچنان از دلبستگان به اوست. نسرین وزیری: او که تا سال 86 عضو هیات علمی موسسه تحت مدیریت آیت الله مصباح یزدی بود این روزها عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه است که چهرههایی چون آیتآلله تسخیری، حجج اسلام اختری، اعرافی و حسینیبوشهری از هیات امنای آن هستند. غرویان که به انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت انتقاد داشته و آن را یک تشکل روحانی ضعیف و صرفا سیاسی میداند، جامعه وعاظ ولایی را هم ضعیف خواند که اگر ارتباطش با دولت صحت داشته باشد، با پایان عمر دولت، عمرش به پایان میرسد. اما بخش اعظم مصاحبه خبرآنلاین با وی پیرامون رابطه دولت و علما و حواشی مشایی ساخته در اینباره است. او که میگفت آیتالله مصباح روی برخی افراد در دولت حساسند، تاکید کرد که رابطه دولت با آیتالله مصباح به دلیل اظهارات مشایی ضعیف شده است. غرویان نسبت به رابطه فکری احمدینژاد و مشایی ابهام داشت و با بیان اینکه نمیدانم کی، مراد کیست؟، ادامه داد: نمیدانم حمایت احمدینژاد از مشایی عقیدتی است یا از روی همکاری؟ اگر عقیدتی باشد انتقادات مراجع به مشایی، به رئیسجمهور نیز وارد است. به گفته وی، مراجع به دولت انتقاد دارند اما برای ملاحظه رهبری و نظام، مدارا میکنند ولی اگر کار به جاهای باریک بکشد، مراجع مقلدینشان را به صحنه میکشند. البته چون در حال حاضر از نظر علما، حساب مشایی از دولت جداست، مراجع بر این باورند که هر وقت بخواهند، غائله مشایی را جمع میکنند. مشروح گفتوگوی «خبر» با این استاد حوزه علمیه به این شرح است: پس از انقلاب در دو مقطع با انشعاب در تشکلهای روحانی مواجه بودیم که در کنار دیگر تحولات در این عرصه، در نقطه کانونی قرار داشت. نخست انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت در آستانه انتخابات مجلس سوم و اکنون انشعاب جامعه وعاظ ولایی از جامعه وعاظ به عنوان زیرمجموعه جامعه روحانیت مبارز پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و در آستانه انتخابات مجلس نهم. هر دو این انشعابها، باعث جدایی از روحانیون سنتی شد و هر بار هم از سوی منتقدانش متهم شد به اینکه یک تفکر انحرافی است. نظر شما درباره هر یک از این انشعابها چیست؟ علیرغم تفاوتی که در پایهگذاران این دو انشعاب وجود دارد که یکی از سوی روحانیونی با سابقه مبارزاتی و سیاسی قبل از انقلاب بود و دومی از سوی روحانیونی جوان؛ آیا این انشعاب نوظهور ممکن است سرنوشتی نظیر مجمع روحانیون مبارز بیابد؟ نمیتوان از هماکنون گفت که آینده تشکلهایی که در روحانیت پدید میآید، چه خواهد شد. اما به تجربه دریافتهام که بسته به پختگی و علمیت و عمق افراد مؤسس و لیدر این تشکلها، هرچه آنها افراد جاافتاده و جامعی باشد، آن تشکل پایدارتر خواهد بود و تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. اما اگر تشکلهایی برآمده از چند روحانی کمسواد و بیتجربه باشد، بقایی نخواهند داشت، مورد توجه قرار نمیگیرند و تأثیرگذاریشان نیز کم خواهد بود. در میان جامعه روحانیت و مجمع روحانیون همین مسئله از قدیم وجود داشت. کما اینکه در یکی از انتخابات خبرگان که بنده هم در یکی دو دوره از تهران کاندیدا بودم و یکبار هم در انتخابات میاندورهای از قم کاندیدا شدم، آقای حجتی کرمانی یکی از اعضای مجمع روحانیون مبارز در یک گفتوگوی تلویزیونی خطاب به شورای نگهبان گفتند که «از اعضای مجمع هم چند نفری را قبول کنید، هرچند که کاندیداهای جامعه مدرسین و روحانیت مبارز از ما باسوادترند. اما آنها همیشه در پی علمیّات بودند و سواد ما در حد آنها نیست.» اگر یک تشکل دارای افراد عمیق و زبده و عالم باشد، بقا مییابد اما اگر ضعیف باشند، جایگاه و پایگاهی نخواهند یافت. یعنی به نظر شما الان تشکل وعاظ ولایی یک تشکل روحانی ضعیف است؟ بله. چون افراد تشکیلدهنده آن شناخته شده نیستند. یکی از هشدارهای مقام معظم رهبری در سفرشان به قم که اعلام کردند پرهیز از حکومتیشدن نهاد روحانیت بود. این گمانهای است که در مورد جامعه وعاظ ولایی زده میشود و مشخصاً آقای مصباحیمقدم به عنوان یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز به همین دلیل و انتصاب این تشکل نوظهور به دولت، با آن مخالفت کردند. شما نسبت میان جامعه وعاظ ولایی را چطور میبینید و اینکه آیا میتواند در انتخابات آینده نقش اثرگذاری داشته باشد؟من به این جزئیات واقف نیستم که میزان دولتی بودن آنها چقدر است ولی من هم از برخی شنیدههایی که به بنده رسیده، شنیدهام که آنها حمایتهایی از سوی دولت میشوند. ایجاد این تشکل و نوعی شکاف در جامعه روحانیت اگر منسوب به دولت و منابع دولتی باشد، بقایش هم با همین دولت خواهد بود، یعنی حداکثر تا دو سال دیگر که این دولت باقیاست، آن تشکل ماندگار خواهد بود. اما بقای تشکلهایی همچون جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز، بند به یک دولت نیست. کمااینکه از قبل از انقلاب فعالیت داشته و هنوز هم فعالیت دارند. چون این تشکلها مبتنی بر یکسری اصول فکری و عقاید خاص اسلامی هستند که هر دولتی بیاید و برود در مبانی آنها تأثیرگذار نخواهد بود. باتوجه به مسائلی که پس از انتخابات سال گذشته بهوجود آمد، نظرتان در مورد جایگاه مجمع روحانیون مبارز چیست؟ آنها از نظر وجود یک لیدر فکری قوی، مشکل دارند و تشکل استخواندار عمیق علمی محسوب نمیشوند. آنها صرفاً یک تشکل سیاسی به حساب میآیند. البته جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز نیز موضعگیریهای سیاسی میکنند اما مبتنی بر یک پایههای علمی و کلامی و فلسفی و فقهی ناب اسلامی است. به نظرم مجمع روحانیون مبارز قدرت رقابت با جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین را ندارد. اگرچه آقای کروبی از این تشکل جدا شده و حزب اعتماد ملی را بنا نهاد اما نظرتان راجع به برخی چهرههای مجمع روحانیون مبارز همچون آقای خاتمی چیست؟ و چهرههایی همچون مجید انصاری که به دلیل عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام هنوز در بخشی از حاکمیت حضور دارد؟ به نظرتان مجمع روحانیون مبارز در آینده باز هم حیات سیاسی خواهد داشت؟ اجازه بدهید که نسبت به اشخاص وارد بحث نشوم و چیزی نگویم. ما یکسری ایدههایی داریم که مطرح میکنیم تا مردم خودشان مصادیقش را بیابند چون وقتی وارد بحث اشخاص میشویم، گویی یکسری حب و بغضهای شخصی مطرح است و بنده تمایلی ندارم که وارد آن شوم. ولی انشاءالله که راجع به برخی دیگر اشخاص صحبت کنید. مثلاً راجع به شاگردان آقای مصباح. . . شاگرد آقای مصباح یا هر شخص دیگری بودن، دو معنی دارد. یک وقت ایشان درس اخلاق میگویند -کما اینکه چهارشنبهشبها در دفتر مقام معظم رهبری در قم چنین درسی دارند- و در این کلاسها افراد مختلفی حتی کسبه محل و افراد معمولی از کارمند و معلم و... هم حضور مییابند. در اصطلاح حوزوی به این افراد، شاگرد نمیگویند. شاگرد کسی است که سالها رفته پای درس این علما و آنها را مینویسد. مثلاً من خودم درسهای «برهان شفاء» آیتالله مصباح را در یک جلد نوشتم که چهارسال زمان برد. درسهای «اسفار» آیتالله جوادیآملی را هم بنده پس از سالها حضور در کلاسهایشان به شکل کتاب درآوردم. این نوع شرکت در کلاسها و همکاری با استاد را در حوزه به «شاگردی» تعبیر میکنند. اما اینکه کسی چند جلسهای در سخنرانیهای آیتالله مصباح حضور پیدا کند را شاگردی نمیگویند. شاگرد باید رابطه مستمر 5تا 20 یا حتی 30 ساله با استاد داشته باشد و کارهای علمی برای استاد داشته باشد و استاد بر آنها نظارت کند. به این ترتیب آن استاد، این شاگرد را پرورش میدهد. به همین دلیل کسانی را که صرفاً چندجلسهای پای منبر استادی نشسته باشند را «شاگرد» نمیگوییم. در برخی سایتها از بعضی اعضای دولت به عنوان شاگردان آقای مصباح نام برده میشود. از خود آقای احمدینژاد گرفته تا آقایان الهام و ثمره و حتی مشایی. این اخبار چقدر صحت دارند؟ این نوع شاگرد خواندنها یک اصطلاح «ژورنالیستی» است و آنها شاگردان آقای مصباح با تعبیر حوزویش نیستند. پس یعنی فقط پای منبری بودهاند؟ پای منبر بودهاند یا گرایش قلبی به ایشان دارند و موضعگیریهایشان را قبول دارند. خیلی افراد هم از رادیو و تلویزیون سخنرانی ایشان را گوش میدهند و از مواضع ایشان خوششان میآید ولی اینها شاگردان آقای مصباح محسوب نمیشوند. ولی ماها که از ابتدا از بنیاد فرهنگی باقرالعلوم گرفته تا مؤسسه امام خمینی(ره) در تمامی کلاسهای ایشان حضور داشتهایم، شاگرد ایشان هستیم که دیگر شاگردانشان را هم میشناسیم. مثلاً آقایان بیریا و آقاتهرانی از شاگردان ایشان هستند. اما دیگر آقایان همچون الهام و... از شاگردان ایشان نبودهاند و آن طور که ما در کلاسهای اسفار و اخلاق و قرآن، ایشان حضور داشتهایم، حضور نمییافتهاند. البته آقای مصباح جلسات درسی برای انجمن اساتید دانشگاهها یا بسیج دانشگاهها در تهران برگزار میکردند که شنیده بودم آقای احمدینژاد هم در آن جلسات که هفتگی یا ماهانه برگزار میشد، شرکت میکردند. البته یکی، دوبار هم چون آقای مصباح فرصت نمیکردند به این جلسات بیایند، بنده به دستور ایشان حضور پیدا کردم که در زیرزمینی در مسجد نارمک برگزار میشد. به یاد هم ندارم که در آن یکی، دو جلسه چهره آقای احمدینژاد را دیدهام یا نه اما عدهای از اساتید بسیجی دانشگاهها که در این جلسات میآمدهاند شاید به اعتبار حضور در این جلسات ماهانه، خودشان را شاگرد آقای مصباح میدانند. الان که دولت نهم و دهم با حضور همان افراد تشکیل شده است، همچنان رابطهشان با آیتالله مصباح برقرار هست؟ یک رابطه همدلی هست. البته یک مقداری نسبت به آن اوایل ضعیف شده، آن هم به خاطر رئیسدفتر رئیسجمهور. این رابطه اوایل چطور بود؟ اوایل دولت، این رابطه خیلی بیشتر بود، حمایتها و ارتباطات بیشتری بود اما الان به آن شکل اول نیست. البته من وقت این را ندارم که تعقیب کنم که ببینم آنها چندبار با هم دیدار و ملاقات دارند. به نقش رئیسدفتر رئیسجمهور در کاهش این روابط اشاره کردید. آیا ایشان نمیخواهند که این رابطه ادامه پیداکند؟ من قضاوتی نمیکنم. اما به دلیل موضعگیریهای ایشان بود که آقای مصباح پاسخ تندی دادند و گفتند که هر کسی که مکتب ایرانی را مطرح میکند، غیرخودی است. حتی اخیراً هم گفتند که باید مراقب نفوذ فراماسونری در دولت باشیم که ممکن است آنها که در دولت نفوذ کردهاند از ایادی فراماسونها باشند. این سخنان ایشان متوجه برخی اشخاص خاص است که آقای مصباح رویشان حساس هستند. شما یکبار پس از نامهای که مقام معظم رهبری به مجلس هفتم در مورد لزوم اجرای مصوبات مجلس نوشته بودند، ابراز امیدواری کردید که دولت این موضع ولایی را بپذیرد. اما پس از آن بارها این مسئله تکرار شد و دولت هنوز هم برخی مصوبات مجلس را اجرا نمیکند. علاوه بر این شاهد انتصاب معاون اولی از سوی رئیسجمهور بودیم که علیرغم تمامی انتقادها نهایتاً هم عزل وی با حکم رهبری صورت گرفت؛ با توجه به مجموعه این موارد، نظر شما راجع به میزان ولایتپذیری دولت چیست؟ به نظرم باید الان با دولت مدارا کرد و خیلی به این چالشها دامن نزد. به هر حال همه میدانند که مجلس، دولت، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام با یکدیگر اصطکاکهایی دارند. راهحل این نیست که به این موارد دامن بزنیم و پررنگش کنیم. باید مدارا کنیم و پیش برویم. ما تابع ولایت و مقام معظم رهبری هستیم و هرجا لازم باشد، خود ایشان تذکرات را میدهند. من روحیه این را ندارم که وارد این منازعات ریز شوم. این اظهارنظرها خیلی هم فایده ندارد و تجربه نشان داده که اثری ندارد. اما گاهی در برخی اظهارات و رفتارهای برخی اعضای دولت، رویکرد «حاکمیت منهای روحانیت» دیده میشود. از کنار این مسئله نمیتوان گذشت. بله من این مسئله را قبول دارم. مقام معظم رهبری هم که به قم آمدند، اشاراتی به این موضوع در سخنرانیهای مختلفشان بهویژه سخنرانی در میدان آستانه داشتند. کما اینکه راجع به جدایی دین از سیاست و روحانیت از سیاست سخن گفتند. اینها توطئههایی است که در گذشته بوده و هنوز هم هست. اینکه ایشان در روز اول ورودشان به قم، در اولین سخنرانی، این مسئله را مطرح کردند از نظر تحلیلگران گویای این بود که این مسئله در ذهن رهبری، جزو اولین مسائلی است که باید به آن توجه شود. یعنی شما هم قبول دارید که بخشی از دولت اگرچه حرفی از جدایی دین از سیاست نمیزنند اما به دنبال جدایی روحانیت از حاکمیت هستند و معتقدند که روحانیت جایگاه علمیاش را داشته باشد اما وارد امور حاکمیت نشود. بنده به عنوان یک طلبه حوزوی وقتی میبینم که مراجع یک نظری میدهند بعد یک شخصی از دولت هم میآید در مقابل مراجع نظر میدهد و میگوید آنها نظری دارند، من هم نظرم را میدهم. استنباط هر آدم عاقلی این است که این رفتار نوعی موضعگیری در برابر بزرگترین مرکز روحانیت یعنی مرجعیت است. آن هم در مسائل تخصصی اسلام که باید مراجع و روحانیت و علما حرف بزنند و حرف آنها حجیت و اعتبار دارد. اظهارنظر برخی اعضای دولت در این مسائل، این مفهوم را به ذهن میآورد که نوعی موضعگیری در برابر علماست و طرح کردن دیدگاههایی غیر از دیدگاههای روحانیت. تجربه و تاریخ نشان داده که این مسائل قبلا هم وجود داشته اما چنین رویکردهایی دوام نیاورده و نمیآورد. چون پشتوانه مرجعیت و روحانیت و حوزههای علمیه آن قدر از نظر مبانی علمی قوی است که این اظهارنظرها در آن ذوب میشود و به جایی نمیرسد. این مسئله مکتب ایرانی را دیدید که پس از طرح آن با چه واکنشهایی از سوی علما و روحانیت مواجه شد. حتی آیتالله مصباح که از حامیان دولت بودند نیز موضع قرص و محکمی گرفتند و گفتند هرکسی این حرف را میزند از خودیها نیست. در مورد انقلاب مصر هم آیتالله مصباح گفتند که اگر مکتب و انقلاب ما ایرانی بود، نمیتوانست در انقلاب مردم مصر اثر بگذارد. این هم باز کنایهای بود به کسانی که انقلاب ما را ایرانی خوانده بودند و نه اسلامی و میخواهند اسلام را ایرانی جلوه دهند. شما میدانید که جهان عرب، روی ایران و غیرعربها حساسیت دارند. اگر انقلاب ما ایرانی بود، آنها نمیگفتند که از انقلاب ایران الگو گرفتیم. ولی چون حقیقت انقلاب و اسلام ما مرز زبان و جغرافیا ندارد، انقلاب ما برای آنها هم الهامبخش است. منظورم این بود که اظهارت اخیر آیتالله مصباح نیز هنوز موضعگیری در برابر حرفهای مشایی است و هنوز آن را رها نکرده و به آن انتقاد دارند. دیگر مراجع هم همین طور هستند. در مورد «لیبرالیسم» شما یکبار به تناقض در رد آن در عرصه سیاسی و دامن زدن به آن در عرصه فرهنگی اشاره کرده بودید. البته پیش از آن، برای ارجح خواندن آقای احمدینژاد نسبت به آقای هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری نهم، از روحیه حزبالهی ایشان و نگاه مذهبیشان در حوزه فرهنگ به نسبت دولتهای گذشته سخن گفته بودید. این در حالی است که برخی همچون آقای مطهری معتقدند که مواضع لیبرالی آقای مشایی بر رویکردهای فرهنگی دولت آقای احمدینژاد سایه انداخته است. نظر شما در اینباره چیست؟ آیا هنوز هم رویکردهای دولت در عرصه فرهنگی را مذهبی میدانید؟ برای بنده و برخی افراد مثل من مبهم است که رابطه فکری آقای احمدینژاد و مشایی چگونه است. آقای مشایی به آقای احمدینژاد خط میدهند یا برعکس است. حرف و حدیث در اینباره زیاد است. البته آقای مشایی شفاف افکارش را بیان میکند که با گرایشهای لیبرلیستی و ناسیونالیستی سازگاری دارد. اما مواضع آقای احمدینژاد به این شفافیت نیست و باید این مسئله باز شود. البته آقای احمدینژاد چه در بحث مکتب ایرانی و چه در موضوع دوستی با ملت اسرائیل، همواره از مواضع ایشان حمایت کردهاند. این حمایت کردن میتواند به معنی همفکری عقیدتی باشد که اگر چنین باشد همان انتقادهایی که به آقای مشایی وارد است، به آقای احمدینژاد هم وارد خواهد بود. از طرف دیگر این حمایت میتواند به معنی این باشد که رئیسجمهور از وی به عنوان یک عضو دولت و رئیسدفترش حمایت میکند که در این صورت مسئله شکل دیگری مییابد. کما اینکه آقایان علما از جمله آیتالله مصباح در خصوص مواضع آقای مشایی موضعگیری کردند، اما رئیسجمهور از مواضع مشایی حمایت کرد و ما نمیدانیم که این حمایت از نوع همعقیدگی بوده یا از نوع همکاری در دولت. این از آن سؤالاتی است که خود من هم دارم. در حال حاضر موضع مراجع نسبت به دولت آقای احمدینژاد چیست؟ در مجموع استنباطم این است که مراجع به این نتیجه رسیدهاند که موضعگیری و اظهارنظر مراجع تأثیری در رفتارهای دولت و دولتمردان ندارد. یعنی دولت راه خودش را میرود و مراجع هم حرف خودشان را میزنند. به همین دلیل مراجع به این نتیجه رسیدهاند که فعلاً مدارا کنند و سیاست مدارا را در پیش گرفتهاند. اما این به معنی نیست که مراجع قانع شدهاند و فکر دولتمردان را پذیرفتهاند. برداشت من این است که مراجع باطناً از دولت گلایه دارند اما به دلیل مصلحت جامعه و نظام و مقام معظم رهبری اقتضا میکند که فعلاً فقط به انتقاد بسنده کنند اما امیدی به گوش دادن آن از سوی دولت ندارند. به نظر شما برخی رفتارها و اظهارات رئیسجمهور برآمده از پشتوانه فکری و عقیدتی است یا از سر دردمندی رئیسجمهور است که برای برخی آلام اجتماعی راهحلهایی ارائه میدهند و توجهی هم به نظر مخالف علما در اینباره ندارند؟ هر دوی اینها نسبی است. من آقای احمدینژاد را فرد پرکار و پرتلاشی میدانم که میخواهد به ملت خدمت کند و ایدههای اجتماعی خوبی مثل عدالت اجتماعی و پرهیز از رانتخواری و اشرافیت دارد و برای تحقق آنها تلاش میکند. در مورد سیاستهای جهانی هم ایشان خواهان حکومت عادلانه در سراسر جهان و شکستن هیمنه ابرقدرتها هستند تا ملتها، حکومتها را در دست بگیرند. خب همه، اینها را میخواهند. اما نحوه رسیدن به اینها و اینکه بتوانیم ابرقدرتها را از بین ببریم و سازمان ملل و شورای حکام و حقوق بشر را راست و ریست بکنیم، به همین راحتی نیست. باید واقعیتهای دنیا را ببینیم. آرمانگرایانه و ایدهآلیستی و ذهنگرایانه نمیتوان دیپلماسی را پیش برد. به نظر من باید واقعیتهای عالم را دید. آرمانخواهی خوب است ولی آرمانی برنامهریزی کردن و عمل کردن، با واقع سازگاری ندارد. اما من فکر نمیکنم که یک فکر و ایدهای پشت این کارهاست و یک فیلسوف و لیدر سیاسی پشت طرحهای دولت است. البته مقام معظم رهبری به عنوان رهبر جامعه و یک انسان حکیم و فرزانه که خودشان اهل فکر و تدبیر و سیاست هستند و مطالعات سیاسی زیادی دارند، دارای فکر و ایده هستند. اما دولت به ماهو دولت و بریده از مقام معظم رهبری، یک ایدئولوگ و متفکر سیاسی مجزا که بر اساس چارچوب فکری معنوی خودش حرکت کند، چنین شخصی را نمیشناسم و بیشتر همان نظرات شخصی رئیسجمهور است که مطرح شده و پیگیری میشود. به نظرتان برخی اباحهگریها ریشه در همین عارضه ندارد؟ چرا، وقتی پایههای فکری عمیقی در حرکات دولت نباشد و یک متفکر چارچوبدار فلسفی و علمی با مبانی فقهی در دولت نباشد، این زمینههای التقاط فراهم میشود. به نظر من ضعف دولت هم همین است که میخواهد بر اساس ایده و فکر خودش، بریده از روحانیت و مراجع و حوزهها حرکت کند. یا چند طلبه ضعیف و متوسط ایده و نظری میدهند که زمینه التقاط را فراهم میکند. اما آقای احمدینژاد در ابتدای تشکیل دولتشان اعلام کردند که حوزههای علمیه به کمک دولت بیایند و شعارهای دولت را تئوریزه کنند. چرا حوزههای علمیه به این درخواست دولت پاسخی ندادند؟ آقای احمدینژاد در امور حوزهها و روحانیت، برای خودشان مشاور انتخاب کردند. که البته اخیراً آقای سقایبیریا نیز استعفا دادند. مشاور رئیسجمهور هم با علما همچون آیتالله مصباح ارتباط داشتند. اما در همین ارتباط و مشاوره گرفتن هم ضعف وجود داشت. مشاور دولت، از طرف حوزه باید یک مجتهد سطح بالایی میبود که شناختهشده در حوزه و صاحبنظر تلقی شده و حوزه او را قبول داشت. ارتباط میان دولت با حوزهها باید در این سطح برقرار میشد. در سطح موجود، اثر چندانی نداشت و ندارد. برخی بحثهای دولتی احتیاج به لجنههای فقهی و مذهبی دارد. اینکه کلی بگویند که حوزهها کمک کنند، کافی نیست و باید راهکار آن و ساختار تشکیلاتیش مشخص شود. دولت باید از مراجع میخواست که یکی از شاگردان زبدهشان را به عنوان نماینده خود به دولت معرفی کند؛ نه انتخاب یک نفر به عنوان مشاور. یک لجنه باید مرکب از 10 نفر میبود تا شورای عالی علمی حوزوی تشکیل میشد که پشتوانه فکری و فقهی از طرحها و برنامههای دولت داشته باشند. یکی از دولتمردان در پاسخ به اینکه چرا دولت برای کارهایش نظر علما را نمیپرسد، گفته بود که ما تا وقتی رهبری را داریم، نیازی به کسب نظر از مراجع نداریم. چون کسب نظر از چند مرجع که ممکن است نظرات متفاوتی داشته باشند، بسیار وقتگیر است. پس چرا خود مقام معظم رهبری فرمودند، دولت برود، نظر مراجع را بگیرد... ما هم به دنبال همین تناقضات هستیم. اوایل انقلاب به دلیل شکل گیری جریانی انحرافی شعاری ساخته شد که «بیعشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد». اکنون نیز رفتارهایی دیده میشود که برخی میخواهند امام زمان(عج) را در مقابل ولایتفقیه قرار دهند و میگویند وقتی ولیفقیه داریم، نیازی به مراجع ندارم یا وقتی امام زمان(عج) را داریم، نیازی به نظر ولیفقیه نداریم. به نظر شما مختصات این جریان چیست؟ این حرفها ناشی از کممطالعهای و تجاهل است. امام زمان(عج) هرگاه ظهور کنند همه از ایشان تبعیت میکنیم. اما الان که در پس پرده غیبتند ایشان به شیخ مفید فرمودند که باید به متخصص در دین و احادیث مراجعه کرد. متخصص در دین هم علما و مراجع و مجتهدین هستند که رهبری یکی از آنها هستند که به دولت توصیه کردهاند که نظرات مراجع را بگیرند. الان قوه قضاییه برای مسائل مستحدثه به رسالههای مراجع قدیم و جدید مراجعه میکنند که ببینند کسی متعرض فلان طرح شده یا نه. از اینرو برخی حرفها ممکن است برای جوانهای احساسی خوب باشد اما برای افراد پخته و ملاهای باسواد، این حرفها، بیپایه و اساس است که بگویند ما امام زمان(عج) را داریم به علما چهکار داریم. خود امام زمان(عج) میفرمایند که باید به فقها و علما مراجعه کرد. ولیفقیه هم که نایب و واسط ما با امام زمان(عج) هستند، میفرمایند: بروید نظر مراجع را بگیرید. این که میگوییم یک لیدر فکری و یک فرد عمیق و متفکری در دولت نیست که جلوی این حرفها را بگیرد همین است دیگر. این حرفها برای یک عالم فهمیده بیپایه است. اما این در حالی است که برخی ادعای ارتباط با امام زمان(عج) را دارند و این مسئله به شدت در افکار عمومی ترویج میشود. اینها نوعی ضعف عمومی است والا یک آدم ملای حوزوی مجتهد و درسخوانده چنین حرفی نمیزند. مسئله اینجاست که با وجود تکرار زیاد این مسئله و انتسابش به برخی افراد در دولت، هرگز دولت آن را تکذیب نمیکند. در روایات آمده که باید اینها را تکذیب کرد. اصل بر تکذیب این مسائل است. احدی از افراد نمیتواند چنین ادعایی دال بر ارتباط با امام زمان(عج) داشته باشد. شما یکبار نگرانی آیتالله واعظطبسی راجع به جمود فکری در حوزهها را تأیید کرده بودید. الان هم برخی نگران نفوذ همین جریان بیتوجه به جایگاه امام زمان(عج) و مراجع در انتخابات آتی هستند. اخباری هم راجع به تشکیل ستادهای انتخاباتی زودهنگام از سوی اشخاص منتسب به این تفکر در دولت شنیده می شود. شما هم چنین نگرانیای را محسوس میدانید؟ در عالم سیاست و حوادث اجتماعی ممکن است این اتفاق بیفتد ولی باید ببینیم که به کجاها منتهی شود. باید این را هم بگویم که مراجع، علما و روحانیت همیشه مصلحت اسلام و مسلمین را در رأس قرار میدهند و در برابر برخی حرفها سکوت میکنند و موضع تندی نمیگیرند. وظیفه هم هست. کما اینکه همین الان هم همه به ملاحظه اصل نظام، امام و مقام معظم رهبری، چیزهایی را تشخیص میدهند اما سکوت میکنند و حرفی نمیزنند. چون میگویند که مقام معظم رهبری هستند و ایشان تشخیصشان این است که فعلاً باید مدارا کنند. اما اگر کار به جاهای خیلی باریک بکشد قطعاً مواضع مراجع شفافتر میشود و موضعگیری میکنند. به این ترتیب مقلدین مراجع به صحنه میآیند. البته نسبت به آینده باید با احتیاط حرکت کرد. باید این خطوط انحراف فکری را برای مردم تبیین کرد. اگر ضرورت ایجاب کند، روحانیت و حوزهها بسیج میشوند و روی منبرها این موارد را برای مردم باز میکنند تا متوجه این انحراف غلط بشوند. بنده هم این نگرانی را تأیید میکنم. بسته به میزان فعالیت گروههای حامی هر فکر است که چقدر فعالیت داشته باشند. اتفاقاً یکی از کاربران سایت ما در خبری که برای حضور شما در خبرآنلاین زده بودیم، این سؤال را پرسیده بود که مرز این مصلحتسنجی تا کجاست؟ شما گفتید که «اگر کار به جاهای باریک کشید»، مصداق این «جای باریک» کجاست که بتوان انتظار هشدارهای علنی را داشت؟ یکسری حساسیتهایی مراجع در حوزهها دارند. مثلاً راجع به زیر سؤال بردن قرآن که بگویند وحی نیست و کلام خود پیامبر است. واضح است که علما راجع به خدا، قرآن، پیامبر، ائمه، فقه، اصل روحانیت و علمای دین و حوزهها موضع میگیرند. چون اینها از خطوط قرمز و مصداق همان «جاهای باریک» است. مثلاً اینکه کسی بگوید ولایتفقیه را نمیخواهند و نظام برآمده از ولیفقیه را نمیپسندد؛ قطعاً چنین حرفی با موضعگیری تند علما و فقها و حوزههای علمیه همراه خواهد بود. یعنی مواردی مثل بیتوجهی دولت به اجرای طرح عفاف و حجاب، اظهارات آقای مشایی در مورد منع حجاب زنان توریست در ایران و آن مسائلی که در ترکیه به وجود آمد، هنوز منجر به حساسیت مراجع تا این حد نشدهاند؟جا دارد یک نکته را بگویم. آن هم اینکه مراجع رفتار یک شخص مثل آقای مشایی را هنوز به حساب کلیت دولت نمیگذارند و میگویند اگرچه او رئیس دفتر رئیسجمهور است و در تمام جلسات هیأت دولت حضور دارد اما خیلی مهم نیست و خیلی نمیتواند کاری از پیش ببرد و هر وقت هم بخواهیم میتوانیم غائلهاش را جمع کنیم. لذا هنوز کار به آن جاهای باریک نکشیده. اما اگر کل بدنه دولت، مسیر دیگری بیابند و مثلاً همه دولت مکتب ایرانی را تأیید کنند یا بگویند نظام ولایی را نمیخواهند و ولایت فقیه نمیخواهند و روحانیت لازم ندارند؛ حساب قضیه فرق میکند. فعلاً حساب آقای مشایی را مراجع از دولت تا حدودی جدا میکنند و هر حرفی را که او میزند نظر شخص وی میخوانند نه دولت. /30111
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 721]
صفحات پیشنهادی
غرویان: مشایی عامل تضعیف رابطه دولت با آیتالله مصباح ...
غرویان: مشایی عامل تضعیف رابطه دولت با آیتالله مصباح یزدی است. ... حجت الاسلام محسن غرویان در گفتوگوی مشروحی با خبرآنلاین، با بیان اینکه هنوز ... مصباح برقرار است، گفت: البته این رابطه یک مقداری نسبت به آن اوایل ضعیف شده، آن هم به ...
غرویان: مشایی عامل تضعیف رابطه دولت با آیتالله مصباح یزدی است. ... حجت الاسلام محسن غرویان در گفتوگوی مشروحی با خبرآنلاین، با بیان اینکه هنوز ... مصباح برقرار است، گفت: البته این رابطه یک مقداری نسبت به آن اوایل ضعیف شده، آن هم به ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها