واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: دانش - یادداشتی در این باره که چرا تنها بخش کوچکی از تحقیقات زیست پزشکی پایه، به روشهای درمانی میانجامند شارون بگلی که به خاطر توانایی اش در تجزیه تئوری های پیچیده علمی و پرداختن به آنها به زبان ساده شناخته شده است، در مارس 2007 از وال استریت ژورنال به نیوزویک بازگشت. او اکنون با ستونی که هر دو هفته می نویسد با نیوزویک همکاری می کند. بگلی جوایز زیادی برای کار هایش دریافت کرده است که از میان می توان به جایزه امریکن ایجینگ در سال 2006 برای مجموعه ستون هایش درباره بیماری آلزایمر و جایزه فهم عمومی دانش از اکسپلوراتوریوم (موزه دانش در سانفرانسیسکو) و جایزه کلاریون از انجمن زنان فعال در ارتباطات اشاره کرد. او در سال 2002 کتاب «ذهن و مغز» و در سال 2007 کتاب «ذهنش را تربیت کن، مغزت را عوض کن» را منتشر کرد. مقاله پیش روی از بگلی به یافته های حوزه زیست پزشکی و موانع موجود در راه تبدیل آنها به روش های درمانی می پردازد. سال ها از زمانی می گذرد که هانس کیرستد، جادوی زیست شناسی اش را عملی کرد و با تزریق سلول بنیادین به موش هایی که نخاعشان قطع بود، آنها را قادر ساخت تا تقریبا به طور عادی راه بروند. اما از آنجا که پژوهشگران دیگر هم فلج حیوانات آزمایشگاهی را درمان کرده بودند، جادوی واقعی شاید سال آینده رو شود: شرکت گرون برنامهای دارد تا تکنیکش را در سال آتی بر افراد آزمایش کند. میان پژوهش کیرستد تا آزمایش گرون این موانع وجود دارد: کیرسند، یک استاد دانشگاه کالیفرنیا مجبور بود برای تزریق سلول های بنیادین به نخاع وسیله ای ابداع کند، سپس فردی را برای آزمایش این تکنیک بر میمون ها پیدا کند، بعد تولید سلول های بنیادین را با شیب زیادی افزایش دهد و نهایتا قابلیت بسیار زیاد زیستشناسی که او برایش آموزش ندیده بود و دولت هم به ندرت برای آن سرمایه گذاری می کند. مجموع این شرایط هیچ افتخاری را برای یک دانشمند دانشگاهی به بار نمی آورد. کیرستد می گوید: «ما به جنگل نفوذ کردیم و مسیر را هموار کردیم. ولی چند نفر دیگر حاضرند این کار را بکنند؟» می دانید چند تحقیق در زیست پزشکی پایه به معالجه و درمان تبدیل شده است؟ جواب این است: بسیار بسیار اندک. سیستم سرمایه گذاری و آموزش زیست پزشکی کشور فقط برای انجام یک چیز برپا شده است، و البته آنها این کار را بسیار عالی انجام می دهند: تولید علم. این آن چیزی است که دانشمندان رویایش را در سر می پرورانند، آن چیزی است که سبب می شود مقالاتشان در نشریات معتبر به طبع برسد (چیزی که در قلمرو جوامع علمی سرمایه به حساب می آید) و آن چیزی است که برای آنها بورس های پژوهشی از موسسه ملی بهداشت به ارمغان می آورد. اما آنچه که هیچ کدام از اینها را برایشان نخواهد داشت، کاری است که کیرستد انجام داد تا تحقیقش را به تکنیکی تبدیل کند که قابل آزمایش در بیماران باشد. این موانع در راه تحقیق «انتقالی» (مطالعاتی که یافته های اولیه را به بستر مورد کاربرد انتقال می دهد) به اندازه ای ترسناک شده است که دانشمندان تعبیری ویژه برای فاصله میان یک کشف علمی اولیه و یک روش درمان جدید به کار می برند. به گفته گرگ سیمون رئیس بنیاد FasterCures (درمان های سریع تر)، مرکزی که توسط موسسه میلکن در سال 2003 برای رسیدن به آنچه نامش بیان می کند تاسیس شد، این فاصله «دره مرگ» خوانده می شود. دره مرگ دلیل عدم پیشروی بسیاری از یافته نوید بخش است، نظیر ژن های مرتبط با بیماری های سرطان و پارکینسون، و راه های زیست شیمیایی که نورون ها را در بیماری لوگریگ ازبین می برد. دولت و مجلس آینده این فرصت را برای تغییر خواهند داشت تا سیستم ملی تحقیقات زیست پزشکی را با ایجاد مرکزی که ریچارد باکسر، اورولوژیست دانشگاه میامی و لو ویسباخ کارفرمای شیکاگویی، «مرکز درمانی» در موسسه ملی بهداشت می نامند، به طور بنیادین ترمیم کنند. این مرکز چند رشته ای گروه های گوناگونی از زیست شناسان، شیمیدانان، تکنسین ها و دیگر متخصصان را در خود جای خواهد داد که یافته هایی نظیر برای کیرستد را گرفته و آن را می پرورانند تا به نقطه ای برسد که یک شرکت حاضر شود صد ها میلیون دلار هزینه آزمایش آن بر بیماران را تقبل کند. وجود چنین مرکزی دست دانشمندان را برای بازگشت به تولید یافته های مهم باز خواهد گذاشت. آن دسته از دانشمندان زیست پزشکی که من با آنها صحبت داشتم در مورد استفاده از پول موسسه ملی بهداشت بسیار محتاط بودند. آنها از کاهش تدریجی سرمایه گزاری و انحراف آن از تحقیق اولیه ابراز نگرانی کردند. با توجه به واقعیات مالی موجود این دانشمندان حق دارند نگران باشند. کما اینکه تعداد دارو های جدید که توسط موسسه ملی بهداشت در حالی از 53 مورد در 1996 به 18 مورد در 2006 کاهش یافت درحالیکه بودجه آن دو برابر شده بود. هنگامی که از کیرستد پرسیدم که آیا از تعداد نوآوری های امید بخشی که میان جلد نشریات خاک می خورند و کسی نمی خواهد یا نمی تواند آنها را جلو ببرد تعجب نمی کند، او در پاسخ گفت: « من تعجب نمی کنم. من میدانم که این یک پوشش است.» چرا؟ سیمون پاسخ می دهد: «درمان بیماری ها یک محصول جانبی سیستم موسسه ملی بهداشت است و نه یک هدف.» بیشتر دانشمندان نمی خواهند یا مهارت این را ندارند که یک یافته را به یک روش درمان تبدیل کنند، درحالی که محققان در مراکز تخصصی تمام وقت تلاش می کنند این کار را انجام دهند. تعدادی بنیاد بیماری راه را هموار ساخته اند و خود را به مراکز درمانی کوچک تبدیل کرده اند. بنیاد Myelin Repair (ترمیم چربی غلاف عصب) که در این زمینه پیشگام است، 5 دانشمند از 5 دانشگاه که توسط موسس آن اسکات جانسون گزینش شده اند را برای تحقیق بر روش درمان تصلب بافت ها به کار گمارده است تا داده ها را پس از گردآوری به اشتراک بگذارند و در واقع با تقبل قیومیت این همکاری، اکتشافات را به طرف دره مرگ سوق دهد. برای مثال یک یافته از لوله آزمایشگاهی سریعا در یک موش آزمایش می شود، سپس پیمانکاران توسعه راه های افزایش مقیاس یک یافته درباره چگونگی تبدیل سلول های بنیادین به سلول های سازنده چربی غلاف عصب را بررسی می کنند. این روزها صحبت های زیادی درباره افزایش مخارج ملی بر زیرساخت ها نظیر جاده ها و پل ها می شود تا اقتصاد از رکود موجود خارج شود. من، به شخصه حاضرم چاله ها و ناهمواری های جاده ها را تحمل کنم تا در عوض یک دولت جدید با خرج پولی که مالیات دهندگان پرداخته اند، تصمیمی جدی برای گرفتن یافته ها و تبدیل آنها به روش های درمانی بگیرد. نیوزویک - نوامبر 2008/ ترجمه: علیرضا نورایی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]