محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830760129
شبكه 3 سيما در تدارك يك سريال طنز تازه سر «بزنگاه» با رضا عطاران
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: شبكه 3 سيما در تدارك يك سريال طنز تازه سر «بزنگاه» با رضا عطاران
جام جم آنلاين: سالها پيش در انتهاي سريالهاي نقطهچين، پاورچين و ... پخش قسمتهايي از راشهايي كه خنده و تپق بازيگران آنها را براي استفاده در سريال نامطلوب كرده بود، مردم را حسابي سرذوق ميآورد. شايد كمي عجيب به نظر برسد ولي حتي گاه اين راشهاي نامطلوب به اندازه خود مجموعه پر مخاطب بودند.
به همين دليل هم بود كه خيليها فكر ميكنند پشت صحنه يك سريال طنز خيلي جذابتر از خود سريال ميتواند باشد. همه ميدانند طنز تلويزيوني در كشور ما بههر حال مخاطبان خودش را دارد.
نشان به آن نشان كه وقتي سريال طنزي روي آنتن ميرود، عكس روي جلد بيشتر مجلهها يكباره هنرپيشههاي مجموعههاي طنز ميشود و تكيه كلامهاي خاص آنان هم سر زبانها ميافتد. معمولا تلويزيون هم تلاش ميكند آنتن از يك اثر طنز خالي نباشد و به طور ميانگين ميشود گفت هميشه يك اثر طنز براي يكي از شبكهها در حال ساخت است.
اگرچه بعضي اوقات همه چيز برعكس ميشود و چيزي به نام طنز روي آنتن شبكهها وجود ندارد. يكي از آثار طنزي كه همين الان كار تصويربرداري آن ادامه دارد سريال بزنگاه به كارگرداني رضا عطاران است. عطاران را همه آنهايي كه به طنز تلويزيوني علاقه دارند ميشناسند. سبك كاري او و تمايلات او در نوع طنزي كه به آن ميپردازد براي مخاطبان آشناست.
اگر قرار باشد تعدادي از سازندگان موفق آثار طنز تلويزيوني را نام ببريم، رضا عطاران يكي از آنها خواهد بود. روزي كه قرار است به لوكيشن اصلي سريال برويم، مهران مهام يكي از تهيهكنندگان سريال، نشاني دقيق محل تصويربرداري را به ما ميدهد. لوكيشن جايي در خيابان اقدسيه است.
مقابل در خانه بعضي از وسايل زندگي قهرمان قصه يعني نادر را بيرون ريختهاند و داخل هم گروه تصويربرداري در حال آماده كردن صحنه بعد هستند. مهام ما را به طبقه دوم خانه ميبرد، به اتاقي كه به يك آشپزخانه كوچك متصل است.
در اين اتاق تختي قرار دارد و رضا عطاران با هيبت عجيب مردي كه سرش را تراشيده و انگاري حال خوشي ندارد در پايين تخت نشسته است. عرق ميريزد و كلافه است. او همان نادر قصه ماست.
يك آدم معتاد كه سعي ميكند به هر طريقي گليمش را از آب بيرون بكشد. بالاي سر او علي صادقي كما بيش با همان هياتي كه پيشتر ديدهايم، با سبيلي نازك بر پست لبها مشغول خوردن صبحانه است. او كامران، شاگرد برادر بزرگتر نادر است.
«بزنگاه» يك سريال خانوادگي و داستان چند خواهر و برادر است كه بر سر تقسيم ارث پدر با يكديگر درگير ميشوند. همين درگيري آنها حوادث مختلف اين سريال را تشكيل ميدهد. بزنگاه با مرگ آقاي پرور شروع ميشود كه نقشش را احمد پورمخبر بازي كرده است.
حميد لولايي در نقش صابر، فرزند بزرگ خانواده ظاهر شده است. از آنجا كه او فرزند بزرگ آقاي پرور است و در كنار پدر در نانوايي كار ميكند، به خود حق ميدهد ادعا كند اگر او نبود، پدر مدتها پيش از اين، مغازه را فروخته بود. اكنون دعواي اصلي او با نادر است كه به دليل اعتياد سالها پيش از خانواده طرد شده است.
او از همسرش جدا شده و به تنهايي با دختر كوچكش درسا (نيكي نصيريان) زندگي ميكند. خبر مرگ پدر دليلي ميشود تا نادر دوباره به خانواده برگردد و به نوعي سهمش را درخواست كند؛ اما اين چيزي نيست كه ديگران و بخصوص صابر به آن روي خوش نشان دهند. از طرفي همه ميدانند كه نادر براي اين نيامده تا اموالش را زياد كند، بلكه ميخواهد چون گذشته اموالش را در راه اعتياد خرج كند.
مرجانه دلدار گلچين هم نقش بهجت خواهر اين دو را بازي ميكند و غلامرضا نيكخواه هم در نقش توفيق، شوهر او ظاهر شده است. او با آنكه صاحب يك مغازه كبابي است، اما رفتارش به هيچ روي شبيه آنان نيست. توفيق از جواني علاقهمند بوده معلم شود، اما به هزار و يك دليل در همان شغل كبابي مانده است.
او بشدت نگران نحوه تقسيم ارث است و مراقب است صابر و نادر عليه خواهرشان تباني نكنند. از طرفي او پروژهاي براي خودش در نظر گرفته كه طي آن نانوايي را تصاحب كند و آن را تبديل به مغازه نان داغ كباب داغ كند! اينكه او موفق ميشود يا نه، البته بايد هنگام پخش سريال ديد.
***
آرام آرام صحنه براي تصويربرداري آماده ميشود. اين همان صحنهاي است كه نادر (رضا عطاران) به پايين تخت تكيه داده و كلافه و بيتاب به تلويزيون نگاه ميكند. علي صادقي هم مشغول خوردن صبحانه است.
كامران: لواشك ميخوري؟
نادر: [بيحال] نه ترشي دوست ندارم.
كامران: نون پنير با چاي شيرين چي؟
نادر: نه!
كامران: باقلوا با سيرابي چي؟
رضا: نه. بابا اينقدر حرف نزن.
آرام جلو ميآيد و بدون اينكه نادر متوجه شود، از بالاي تخت روي سر نادر آويزان ميشود. نادر جا ميخورد و با تعجب به او نگاه ميكند.
كامران: داشتي به چي نگاه ميكردي؟ چرت ميزدي؟
نادر: هيججا. داشتم فيلم نيگا ميكردم.
كامران: [به او دقيق ميشود] داره بدنت درد ميكنه؟ براچي؟
نادر: واسه اينكه اسباب كشي داشتيم.
كامران: پس واسه چي بدن من درد نميكنه.
نادر: براي اينكه شما كاري نكردي. همه كارا رو من كردم.
كامران: پس واسه اينه كه درد ميكنه [چيزي يادش ميآيد] پاشو بيا دم در مستراح.
نادر: براي چي؟
كامران: براي اينكه كارت دارم.
نادر: من نمييام.
كامران: پس منم ميگم.
نادر: باشه. مييام [ با بيميلي بلند ميشود]
كامران در دستشويي را باز ميكند.
كامران: همين جا بشين. حرف بزن. چرت نزن فقط پشت سرهم حرف بزن.
صداي كولر باعث ميشود كه كار تصويربرداري به عقب بيفتد بعد از آن نوري كه روي در دستشويي افتاده باعث ميشود تا گروه كار تصويربرداري را قطع كند. علي صادقي در اين سريال در نقش كامران، شاگرد صابر در نانوايي ظاهر شده است.
او در اين صحنه از سوي صابر مامور شده تا مدركي از نادر به نشانه اعتياد به دست آورد و به اين دليل ميكوشد در همه حال مواظب نادر باشد، اما در ادامه نادر دست او را ميخواند و گرفتارش ميكند. كامران داخل دستشويي ميشود و ميكوشد با صدا نادر را كنترل كند.
نادر: چي بگم آخه.
صداي كامران: يه چيزي بگو.
نادر با همه وجودش شروع به خواندن شعري قديمي ميكند.
نادر: براي گفتن من شعر هم در گل مانده...
صداي كامران: اينا چيه ميخوني؟
نادر: دارم دكلمه ميكنم.
كامران: نميخواد. خودم ميخونم.
نادر: آره تو بخون.
كامران شروع به خواندن شعري ميكند. در همين حال چيزي به ذهن نادر ميرسد. بلند ميشود و با احتياط در دستشويي را قفل ميكند. بعد پاورچين و پيروزمندانه به طرف آشپزخانه ميرود و دنبال چيزي ميگردد.
صداي كامران: صدام چطوره؟
نادر همچنان كه دارد بساطش را ميچيند، به طرف در دستشويي برميگردد و ميگويد.«عالي.عالي».
كار تصويربرداري اين سكانس بعد از چند برداشت تمام ميشود. توي حياط گروه براي خوردن ناهار آماده ميشوند بعد از صرف ناهار خبر ميرسد برق رفته است و بايد كار تصويربرداري در حياط دنبال شود. ژنراتور برق را راه مياندازند اما براي اينكه صداي ژنراتور تاثيري بر كار گروه نداشته باشد، مجبورند آن را از خانه دور كنند.
حميد لولايي، رضا عطاران، محمود بهرامي، علي صادقي و نيكي نصيريان بازيگران اين سكانس هستند. در ابتدا سكانس دورخواني ميشود. وقتي همه چيز آماده شد، عطاران با محمود رضايي كارگردان تلويزيوني درباره جاي دوربينها صحبت ميكند. خربزهاي قاچ ميشود و به هر كس تكه خربزهاي ميرسد.
يكي از عوامل صحنه ميگويد دوستان لطفا پوست خربزه را دور نريزيد. پيداست كه يكي از اسباب صحنه اين سكانس، همين پوست خربزه است. قرار است بين صحبتهاي نادر و صابر، درسا مدام پوست خربزه به طرف آنها پرتاب كند. همه چيز آماده است.
نادر و صابر روي تاب آهني گوشه حياط خانه نشستهاند. آنسوتر كامران و درسا و كمال (محمود بهرامي) نشستهاند و به حرفهاي آنها گوش ميدهند.
در اين صحنه همه سياه پوشيدهاند و معلوم است تنها چند روز از فوت آقاي پرور (پدر آنها) گذشته است. صابر تلاش ميكند براي نادر يك «بپا» بگذارد، اما نادر زرنگتر از اين حرفهاست و زير بار نميرود.
نادر: نه بابا، من نميتونم با اين لندهور برم زير يك سقف.
صابر: مگه چه اشكالي داره؟
نادر: بابا چرا متوجه نميشين، من دختر دارم تو خونه. بعد، يه مرد غريبه رو ببرم تو خونه؟
يكباره متوجه درسا كوچولو كه مشغول پرتاب پوست خربزه است در كنار كامران و كمال ميشود.
نادر: بيا اينور بچه. (درسا را پيش خود مينشاند)
صابر: درسا رو ميگي؟ من ديگه نميدونم. تو اگه واقعا پاكي نبايد از چيزي بترسي. ديگه خود داني. شاعر ميگه تو را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است.
نادر: من از چيزي نميترسم. قبلا هم شما برام حرف در آوردين، قضيه من يه چيز ديگهاس.
كمال: پس از چي ميترسي؟
نادر: من ترسي ندارم. من كاراي سيروسلوكي ميكنم.
چطور بگم بفهمين. «ذن» ميكنم. به تنهايي احتياج دارم!
صابر: پس برو كرج ديگه.آب و هواشم بهتره. «ذنتو» هم بكن. بعدشم من تا از يك چيزي اطمينان نداشته باشم، هيچكس رو تو اين خونه راه نميدم.
نادر: پس حرفت يكيه؟
صابر: آره.
نادر: باشه. پس برام نگهبان بذارين. همين آقا كمال چطور؟
كمال: ما را به خير تو اميد نيست، شرمرسان.
اين صحنه چند بار تكرار ميشود.
يكي از پوست خربزهها به سر رضا عطاران برخورد ميكند و به نظرش صحنه خيلي خوب شده است. دستيار كارگردان توضيح ميدهد از آنجا كه مشكل ژنراتور و صدايش وجود دارد، بازيگران پرانرژيتر ديالوگها را بگويند.
صحنه دوباره تكرار ميشود. بعد كارگردان به رژي ميرود و به هنگام برگشت تصميم ميگيرد اين سكانس را به شكل ديگري هم تصويربرداري كند. به اين صورت كه بين صحبتهاي نادر و صابر، علي صادقي با درسا كوچولو از در حياط وارد شود و همين باعث ميشود، نادر بلند شود و درسا را از دست كامران بگيرد.
مهران مهام، يكي از تهيهكنندگان اين سريال ميگويد: اين همان لوكيشني است كه قرار است سر آن بين فرزندان پرور دعوا شود. نادر ميآيد و طبقه بالاي اين خانه را اشغال ميكند و تهديد ميكند تا سهمش را نگيرد از آنجا نخواهد رفت. در طبقه پايين هم صابر زندگي ميكند.
همسر صابر مدتها پيش فوت كرده و او به همراه 2 دخترش زندگي ميكند. يكي از لوكيشنهاي ما يك مغازه نانوايي سنگكي در منطقه شهيد محلاتي و لوكيشن ديگر يك مغازه كبابي در شهرك نفت است كه آن را ساختيم.
مهام كه تجربه تهيهكنندگي آثاري جدي مثل نرگس و ترانهمادري را هم دارد، درباره آثار طنز در حال پخش تلويزيون ميگويد: وقتي مردم به سريال سه در چهار ساخته مجيد صالحي روي خوش نشان ميدهند، معنياش اين است كه مردم ما اينگونه آثار طنز را دوست دارند و من نميدانم چرا گاهي اوقات بين پخش آثار طنز از رسانه تلويزيون وقفه ميافتد؟ به نظرم جهتگيري رسانه براي پخش آثار اجتماعي، پليسي و... بايد هدفمندتر باشد. ما بايد جايي هم براي آثار طنز در نظر بگيريم. تجربه نشان داده كه طنز خوب و به روز، مخاطبان زيادي خواهد داشت.
در ادامه قرار است صحنه وارسي اسباب و وسايل نادر توسط توفيق در حياط خانه ولو است تصويربرداري شود. اين صحنه با دو برداشت مورد رضايت قرار ميگيرد. حالا ديگر برق آمده است و گروه ميتواند برخي از صحنههاي داخلي را تصويربرداري كنند. اين بار گروه به خانه صابر ميروند.
او پشت ميزي نشسته كه روي آن انواع و اقسام قلم نيهاي كوچك و بزرگ ديده ميشوند. روي ديوارهاي پشت و كنار او چند شعر و كلمه قصار خطاطي شده است. در اين صحنه عطاران بازي ندارد و تنها علي صادقي، حميد لولايي و 2 خانم ديگر بازي دارند.
طبق معمول صحنه با روخواني و تمرين شروع ميشود و با تكرار آرامآرام به چيزي كه بايد، تبديل ميشود. در اين صحنه قرار است صابر، كامران را ترغيب كند مواظب نادر باشد كه از او مدركي دال بر اعتيادش به دست آورد تا به اين وسيله بتواند او را از خانه بيرون كند.
صحنه براي تصويربرداري آماده ميشود و محمود رضايي دوباره براي انتخاب جاي دوربينها جهات گوناگون صحنه را وارسي ميكند. با انتخاب جاي دوربينها گروه صحنه مشغول نصب پروژكتورها ميشوند.
بيرون عدهاي دور كاريكاتوريستي كه در حال كشيدن تصوير غلامرضا نيكخواه است ، جمع ميشوند. كاريكاتور كه تمام ميشود زيرش امضاي افشين بياناتي را مياندازد. بعد نوبت رضا عطاران ميشود.
كاريكاتور خيلي شبيه در نميآيد. چيزي كه خود كاريكاتوريست هم به آن اشاره ميكند. فكر ميكنم كار تصويربرداري بزودي آغاز شود و گروه احتمالا تا چند ساعت ديگر هم در لوكيشن مشغول به كار خواهند بود.
بزنگاه در 26 قسمت 35 دقيقهاي براي گروه فيلم و سريال شبكه 3 سيما آماده ميشود و قرار است در ايام ماه رمضان امسال از شبكه 3 پخش شود.
مهدي غلامحيدري
يکشنبه 6 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]
-
گوناگون
پربازدیدترینها