واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: خوشحال شويم يا نه
آرزو شاه طاهري : خبر رسيد كه تلفن قصه گو مي آيد. اول زياد هم خوشحال نشديم فكر كرديم نكند اين تلفن مزاحم بيايد و جاي پدر مادرهاي دلسوز را بگيرد. نكند وقتي ماه وسط آسمان است و بچه ها سر روي بالش مي گذارند، به جاي پدر و مادرهاي مهربان، بچه ها تلفن به دست بخوابند، به صداي زن يا مردي غريبه گوش بدهند. بعد هزار آه و افسوس كشيديم كه كجا رفتند آن شب هاي شيريني كه پدربزرگ ها و مادربزرگ ها شاهنامه مي خواندند. تازه انگشت انتقاد براي هم تكان داديم: ديدي چه زمانه اي شده. مي بيني اوضاع چقدر بد شده؟ واي، داريم به كجا مي رسيم. همه اينها يعني اينكه اوضاع تا حالا خوب بوده و از اين به بعد بد مي شود؟ يعني هرشب بچه ها با يك قصه خوب به خواب مي رفتند؟ آن هم قصه اي كه درست انتخاب شده، از سر حوصله و با هنرمندي تعريف شده. بچه ها هر وقت احساس نياز مي كردند، يك قصه كامل مي شنيدند؟ تازه آن گذشته ايده آل، نقال و كرسي و شاهنامه و... هميشه مهيا بوده آن هم همه جا؟ حالا ا ين تلفن قصه گو مي خواهد همه اينها را دريغ كند؟ بياييد از اول شروع كنيم. اصلاً چرا قصه؟ از نان شب كه مهم تر نيست، هست؟ بعضي از متخصص ها مي گويد اگرمهم تر نباشد برابري كه مي كند. مثلاً همين افلاطون بزرگ مي گويد: بايد پرستاران، مادران را وادار كنيم كه فقط حكاياتي را كه ما پذيرفته ايم براي بچه ها نقل كنند و توجه داشته باشيم كه پرورشي كه روح اطفال به وسيله حكايات حاصل مي كنند به مراتب بيش از تربيتي است كه جسم آنها به وسيله ورزش پيدا مي كند، (كتاب جمهوري) پس قصه مهم است. حالا چه كار مي كند. اين تربيت روحي چه تاثير و نتيجه اي دارد؟ مطمئناً همه مي دانيم كه انسان براي ادامه زندگي اجتماعي اش به چندين و چند هوش نياز دارد. هوش اخلاقي، ديني، اقتصادي و هيجاني و درست همين هوش هيجاني اصل مطلب است. بنابر تحقيق هاي چونگ و تامسون، 1995به منظور تاثير بهتر آموزش ها فرآيند يادگيري و هوش هيجاني كودكان بايد محتواي برنامه آموزشي با اهداف خاص و يك برنامه ريزي منطقي و متناسب با شرايط ذهني، جسمي و اجتماعي كودكان ارائه شود. در اين ميان استفاده از قصه و بيان مطلوب آن مي تواند در انتقال بسياري از مفاهيم موثر باشد. مطالعه هاي تي چان، 1994، روي صدها دانش آموز كلاس هاي هفتم و هشتم نشان مي دهد كساني كه از هوش هيجاني پايين تري برخوردار بودند، دچار درماندگي عاطفي بيشتري بوده و مشكلات تحصيلي بيشتري داشتند. اين دسته از دانش آموزان هيچ گاه تحت آموزش هوش هيجاني قرار نگرفته بودند. ارتباط هوش هيجاني با قصه حتي با يك بررسي ساده هم قابل رويت است. هوش هيجاني يعني شناخت احساسات خود، خودآگاهي نسبت به عواطف يا شناخت احساسات در همان زمان وقوع، كنترل احساسات، تمركز و ترغيب خود، تقويت انگيزه دروني و تمركز بر اهداف، شناسايي احساسات ديگران، تنظيم روابط خود با ديگران، شناخت نيازهاي متعدد رواني و اجتماعي، نياز به امنيت، محبت و احترام متقابل و...
حالا قصه ها، قصه هايي كه سرشار از ارتباط انسان و انسان است. تقابل خوبي و بدي، شكست و پيروزي، خواستن و يافتن و نتيجه عمل استفاده از قدرت همذات پنداري مخاطب براي دريافت اين مفاهيم. مخاطبي كه كودك است و قصه، اشلي كوچك از جهان خب همه اينها درست. اما خبر رسيد كه تلفن قصه گو مي آيد. يعني بچه ها تلفن را برمي دارند، يك شماره مي گيرند و خيلي فوري بدون آنكه نياز باشد و از بزرگترهاي پرمشغله خواهش كنند، گريه كنند و بهانه بي خوابي و ترس بگيرند، بتوانند يك قصه بشنوند. آن هم در همان زمان و مكاني كه بخواهند و پدر و مادرهايي كه تا «ق» قصه را بشنوند، تا «ف» تلفن بروند. - چند سوال اين تلفن قصه گو مي خواهد ارتباط بين كودكان و والدين را قطع كند. آ يا قبلاً اين ارتباط عاطفي قطع شده و حالا اين تازه از راه رسيده مي خواهد جايگزين باشد. آيا والدين يا اولياي وظيفه شناس اين امر بعد از اين مي خواهند شانه خالي كنند.خلاصه اين ماجرا خوب است يا بد؟ بياييد درباره همان گذشته ايده آلي حرف بزنيم. قصه گو هركي كه باشد. نقال، مربي و والدين در كنار كودكان حضور دارند و از وسايلي كه مي تواند حكم نشانه داشته باشد مثل كتاب، عروسك و نقاشي استفاده مي كند و قصه اش را تعريف مي كند. كودك مي داند اين فرد بزرگسال زماني را فقط براي او دارد صرف مي كند. او و قصه گو چشم به چشم هم مي دوزند و همراه هم اوج و فرود قصه را تجربه مي كنند و دستخوش هيجانات مي شوند. هركدام در مقام خودشان ارتباطي ملموس و زنده. آيا تلفن قصه گو اين حسن را دارد؟ انگار در گذشته هاي دور قصه هم مثل بعضي چيزها مقدس بود. منظور اينكه آيين و مناسكي داشته. زمان مشخصي داشته، شنونده بايد حق و احترام گوينده را حرمت مي گذاشته و براي قصه انتظار مي كشيده. آيا حالا اين مناسك رعايت مي شود؟ مي شود اينها را جزء معايب تلفن قصه گو گذاشت؟ اگر بخواهيم محاسن اش را پيدا كنيم از كجا بايد شروع كرد. اينكه جامعه اي اين بار به شكل ديگري نشان بدهد كه نسبت به كودكان بي توجه نيست، مي تواند حسن باشد؟ ايجاد اين امكان تازه براي كودكان و توجهي به اندازه يك تماس تلفني يا حتي اضافه كردن يك وسيله ديگر غير از وسايل شناخته شده قبلي براي قصه گفتن غير از راديو و تلويزيون قصه گو، نوارها و سي دي ها، تلفن قصه گو هم داشته باشيم. در هر حال مي گويند: - هردم از اين باغ بري مي رسد - هرچه پيش آيد خوش آيد - هرچه از دوست رسد نيكوست
يکشنبه 6 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]