تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845864004




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سينما - نقد هنري بايد برهم‌زننده وضع موجود باشد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سينما - نقد هنري بايد برهم‌زننده وضع موجود باشد


سينما - نقد هنري بايد برهم‌زننده وضع موجود باشد

عليرضا مجمع:بخش اول گفت‌وگو با مسعود فراستي درباره نقدنويسي و جشن منتقدان روز چهارشنبه منتشر شد. اينك بخش پاياني آن را مي‌خوانيد:

به غير از خسرو دهقان و يكي دو نفر ديگر، موردي كه در اينجا بايد به آن اشاره كنم، همان نبود گزندگي در نقدهاي منتخبان انجمن بود. انگار انجمن يك جا مي‌خواهد منتقد را مهربان و پسر خوب نشان دهد كه اين مهرباني بيشتر به خنثي بودن پهلو مي‌زند. شخصا خيلي دوست دارم بدانم چه افرادي راي داده‌اند، چون به‌هرحال يك حجم از راي لازم است تا فرد انتخاب شود. آن‌وقت اينها انتخاب مي‌شوند و افرادي از نسل قبل مثل بهزاد رحيميان، داوود مسلمي، كامبيز كاهه، هوشنگ گلمكاني، سعيد عقيقي، حسين معززي‌نيا و امير پوريا كه اساسا نگاهشان به نقد و سينما جدي است حتي اسم‌شان هم برده نشود. سليقه است ديگر. البته جواد شمقدري در گفت‌وگويي كه چند روز بعد از جشن انجام داده‌، گفته است در اين جشن به تفكرات «ليبرالي» راي و جايزه داده شده است.
واژه‌هاي سياسي را وقتي در عرصه فرهنگ به كار مي‌بريم نادقيق مي‌شوند. مي‌شوند واژه‌هاي دستكاري شده. جواد شمقدري با همه احترامي كه برايش قائلم به‌رغم اين‌كه با مغز خودش مي‌انديشد و وضع موجود را راحت تحمل نمي‌كند و نقد را درد خيلي از فضاها استقبال مي‌كند، اين حرفش، غيرجدي است. چون حتي ديگر اين «ليبراليسم» را مي‌شود در آثار كساني كه شمقدري از آنها دفاع مي‌كند هم رديابي كرد. اين‌جور حرف كلي زدن اتفاقا از برنده بودن حرف كم مي‌كند. چاقويش كند مي‌شود، و همه حرف‌هاي درست ديگر را مخدوش مي‌كند. ما بايد به نقد اجازه حضور بدهيم، جوري جريان بسازيم، جوري سليقه‌مان را اعلام كنيم كه با انگ‌زدن تفاوت ‌كند. انگ سياسي نزنيم. دعواي فرهنگي بكنيم تا آخرش. مسامحه هم نكنيم، سازش هم نكنيم، باج ندهيم باج هم نگيريم. اما انگ سياسي زدن، بازي را از دعواي فرهنگي خارج مي‌كند. به‌خصوص كه انگ سياسي‌مان هم فله‌اي باشد. منتقدان سينمايي در ايران هيچ‌گاه يك جريان فكري نبوده‌اند.
دوست دارم نظرت را در مورد آراي بهترين‌هاي 30 سال سينماي ايران هم بدانم.
چيزي كه بيشتر از هر چيزي در اين جشن مرا آزار داد راي به 30 سال سينماي ايران بود. قرار است به سينماي پس از انقلاب احترام گذاشته شود، اما از بس راي‌ها مخدوش است بي‌احترامي مطلق به اين 30سال است. اصلا سليقه منتقدانه در اين راي‌ها نيست. شما آراي منتقدان را بگيريد، من دوباره در «نقد سينما» در دو دوره مختلف اين آرا را گرفتم. از 50 منتقد، راي گرفتم. در جاهاي ديگري مثل مجله «فيلم» هم اين اتفاق افتاده است. خيلي تفاوت دارد با رأيي كه در جشن اعلام شد. اين بي‌احترامي است حتي به فيلم‌هايي كه دوست داريم. اين كارها جشن را پرحجم و پرشكوه شايد بكند، اما جرياني نمي‌سازد و مسيري نشان نمي‌دهد. جعفري‌جلوه به درستي گفت «سينماي ملي، نقد ملي مي‌خواهد.» اما نه اين‌جوري. ما اول بايد درباره‌ سينماي ملي بحث بكنيم و مشخصه‌هايش را بشماريم، بعد برسيم به نقد ملي. اين جشن ما را از اين بحث‌ها دور مي‌كند.
در مورد صحبت‌هاي آقاي جلوه هم حرف دارم. به نظرم جمله ايشان، در اين چندساله بدجوري مبتذل شده است. در صحبت‌هايشان، يك خط در ميان يا سينماي ملي است يا نقد ملي يا ... به هرچيزي يك پسوند ملي مي‌چسبانند. اينها فقط كلمات قشنگ و جملات قصار است. نه توضيحي درباره ماهيت و المان‌هاي اين ملي بودن مي‌دهد، نه عملكرد سينماي ايران در دوره ايشان با اين جملات همخواني دارد.
... و از جوهره تهي مي‌كند. با اين تعريف هر چيز دولتي‌اي مي‌شود ملي. آراي جشنواره فجر هم مي‌شود آراي ملي. براساس اين آرا، توضيح دهيد به‌همين سادگي و آواز گنجشك‌‌ها كجايشان ملي است؟! با هر تعريفي از سينماي ملي.
آن‌سوي طيف هم، تاثير غالب فيلم‌فارسي در سينماي ايران به‌شدت واضح است. مصداق‌هايش را فكر نمي‌كنم ديگر بشود شمرد! از بس كه زياد است.
دو روي يك سكه‌اند؛ سينماي بي‌هويت بي‌مخاطب بي‌اثر؛ هم ابتذال روشنفكري دارد هم ابتذال فيلم‌فارسي. اين، اساسا دست‌پخت آقايان است. كدام فيلم ساخته‌ شده كه از آرمان‌هاي اين 30ساله مردم در جنگ و انقلاب دفاع كند؟ (كه ادعايش را دارند؟) به چنين سينماي بي‌هويتي كه امروز حاكم است، افتخار مي‌كنيد و به آن جايزه مي‌دهيد. تحمل نقد را هم نداريد. نقد كه وضع موجود را نمي‌تواند بپذيرد. اين وضع بحران‌زده را؛ هم بحران اقتصادي، هم بحران تفكري، هم بحران هنري. اين را بايد آسيب‌شناسي كرد. برويم به استقبالش، منتقدانه هم برويم تا شايد نقد بتواند شكوفايي در فضا توليد كند. وقتي فضاي حيات هنري موجود نيست، فضاي حيات نقد هنري هم وجود ندارد.
منظورت پاتوق‌هاي نقد در مجلات و فضاهاي هنري است؟
پاتو‌ق‌هاي فرهنگي زيادي لازم است. جلسات نمايش فيلم و نقد در دانشگاه‌ها بدون بازيگر و عوامل فيلم با حضور بازيگر و ديگر عوامل كه نمي‌شود نقد، مي‌شود تعارف. فضاي نقد ما را نجات مي‌دهد، فضاي سكوت و تاييد كه اميد نمي‌آورد، تسليم و بي‌اعتنايي و افسردگي مي‌آورد. اميد فقط در فضاي فرياد شكل مي‌گيرد. كسي كه طرفدار سينماي ملي ا‌ست، طرفدار پروپا قرص نقد جدي بايد باشد. طرفدار فرياد عليه وضع موجود بايد باشد، وگرنه حرفش باسمه‌اي است و به‌جايي نمي‌رسد. اصطلاح سينماي ملي كه متاسفانه من در سينماي خودمان از اولين كساني بودم كه آن را به‌كار بردم، اصطلاح لوسي شده و بسيار خنثي، واژه «فاخر» از آن هم بدتر و بي‌هويت‌تر.
از اين پاتوق‌ها در مجلات سينمايي كم نداشتيم؛ مجله فيلم دهه 60 يا سوره سينما و نقد سينمايي كه خودت در دو دوره سردبيرش بودي در دوره‌هاي ديگر نقد سينما البته بحث نقد جدي تعطيل نبود، و دنياي تصوير كه در جاهايي نقدهاي درستي نسبت به سينماي ايران داشته آن‌وقت از بين تمام اينها گزينش انجمن كه ديگر راي‌گيري‌ هم بود، مي‌شود يك روزنامه و دو هفته‌نامه و يك ماهنامه كه اساسا خيلي نقد در آنها جدي نيست.
با اين اوصاف اين جشن يك چيزي را به خوبي نشان مي‌دهد. اينكه منتقدان بايد به اين نتيجه برسند كه كار صنفي بكنند، بيمه داشته باشند، خانه بگيرند و...، يا منتقدان نياز به يك مجمع غيرصنفي دارند كه من دومي را ترجيح مي‌دهم. بدون آنكه كار صنفي را رد كنم؛ انجمن منتقداني كه كار فرهنگي (نقد) مي‌كنند.
خب اينها چه‌كار بايد بكنند؟
به سينماي ملي آينده بينديشند و بحث روي مباحث تئوريك بكنند. اصلا ما تا حالا بحث درباره سينماي ملي نكرديم، مولفه‌هاي فرم و زيبايي‌شناسي اين سينما را توضيح نداده‌ايم. هرچه بحث كرديم سينماي ديني عرفاني و معناگر و... بوده. روي موضوع (ديني، عرفاني، نمازده و...) حرف زديم، راجع به فرم اصلا حرف نزديم. سينما مگر بدون فرم اصلا موضوعيت دارد؟ در كنار آن بايد به يك مجله تخصصي هم برسيم؛ كه منتقدان با طيف‌هاي گوناگون بنويسند و تضارب آرا و ديالوگ ايجاد شود.
كم‌كم داريم به انتهاي بحث مي‌رسيم. بد نيست نظرت را هم درباره انتخاب‌هاي اين 30‌سال بگويي كه در شاخه‌هاي مختلف انتخاب شده‌اند. موافقي؟
يعني فقط نظرم را بگويم؟ آخر به نظرم اين انتخاب‌ها جدي نيست.
نظر يك خطي‌‌ات را بگو. فيلمنامه‌نويسان 30‌ساله: بهرام بيضايي، فرهاد توحيدي، علي حاتمي.
توحيدي را اين وسط در كنار دوتاي ديگر چندان نمي‌فهمم.
بهترين كارگردان سينماي دفاع مقدس: ابراهيم حاتمي‌كيا
يك موقعي بوده ديگر. تا آژانس‌شيشه‌اي، بعدش خودش پشت كرده به آن.
بهترين كارگردانان سينماي ديني و معناگرا: مجيد مجيدي، رضا ميركريمي.
اين هم شوخي‌ است. خودشان شايد دوست داشته باشند. چون معناگرا دكان شده و مي‌شود با آن حرف‌هاي نامعين زد و نان خورد، اما حرف جدي و فيلم جدي نمي‌شود آفريد. ميركريمي دو فيلم خوب در كارنامه‌اش دارد: كودك و سرباز و زير نور ماه. دوتاي ديگر بد و مد روز است. اين آخري كه پس گرفتن خيلي چيزهاست. مجيدي هم در اين آخري، از 12 سال پيش كه بچه‌هاي آسمان را ساخته عقب‌تر رفته. متاسفم؛ اين كاريكاتور بي‌هويت و مسخره بچه‌هاي آسمان هم نيست!
بهترين كارگردان سينماي كمدي: كمال تبريزي.
يك فيلم كمدي خوب دارد؛ ليلي با من است.
بهترين كارگردان سينماي كودك: كيومرث پوراحمد
قصه‌هاي مجيدش خوب است، اما الان با اتوبوس شب خودش را از بزرگ هم بزرگ‌تر مي‌داند!
بهترين كارگردان سينماي اجتماعي: مسعود كيميايي.
اين فيلمساز چه ربطي به بعد از انقلاب دارد. فيلم‌هاي بعد از انقلابي‌اش همه قبل از انقلابي است. اجتماعي هم نيست، شخصي است.
بهترين فيلم‌هاي 30سال سينماي ايران: آژانس شيشه‌اي، بچه‌هاي آسمان، مادر، ناخدا خورشيد، هامون.
تكليف خيلي از فيلم‌هايي كه سرشان به تنشان مي‌ارزد اين وسط چه مي‌شود؟ مثل اينكه حافظه تاريخي اين دوستان هم از 15 سال عقب‌تر نرفته است! به 30 سال كه اصلا نمي‌رسد.
خب، تو فكر مي‌كني چرا در اين چندساله نقد جدي از بين رفته است؟ مفهوم نقد مخدوش شده، يا اصلا نمي‌دانند نقد چي هست؟ توي جدي‌ترين مجلات سينمايي اين چندساله، نقد جدي كم مي‌بينيم.
براي اينكه دوستان مي‌خواهند زندگي كنند، اموراتشان بگذرد، از نقد هم به‌عنوان نردبان پيشرفت استفاده مي‌كنند. دانش سينمايي‌شان را هم نيازي نمي‌بينند بالا ببرند. چون فضاي حيات هنري وجود ندارد كه اين نياز حس شود. همه هم كامپيوترباز و اينترنت‌باز هستند. از دل اين اوضاع، كنكاش و تفكر و جست‌وجو براي نقد در نمي‌آيد. الان البته به نظر من نقد فيلم‌هاي ايراني اكران سينماها چندان معني‌اي ندارد. چه چيزي را بايد نقد كنيم؟ ده‌رقمي، تيغ‌زن، زن‌ها فرشته‌اند و...يا آواز گنجشك‌ها و به‌همين سادگي را؟ سينماي ايران در حال حاضر به مراتب از ده‌سال پيش عقب‌تر است. هيچ‌كسي هم به آن اعتراض نمي‌كند. همه از وضع موجود راضي‌اند. به عنوان حرف آخر با اين اوضاع، اين جشن، از يك نظر جشن درستي بود. آينه اوضاع فعلي سينماي ما بود و آينه منتقدان امروزي (بخوان خبرنگار و گزارشگران)، جشني كه بايد به همه جايزه بدهيم، از نقد هم خبري نباشد. منتقد هم در آن باشد كه تاييد او هم در آن مراسم گرفته شود. جشن انجمن، جشن ماقبل نقد بود، شوي نقد بود. به نظرم در يك جشن يا مراسم منتقدان، بايد از منتقدان موثر تجليل شود. بايد از فيلم‌ها و فيلمسازان مورد علاقه منتقدان تجليل گردد، به بهترين نقدها و كتاب‌هاي سينمايي و مجلات سينمايي جايزه داده شود.
تو كه در راي‌گيري انجمن شركت نكردي؟
نه.
خب مي‌شود در اينجا يك راي هم از تو گرفت. راي‌هاي 30‌ساله‌ات را مي‌گي؟ فقط فيلم‌ها و فيلمسازان.
باشد. بچه‌هاي آسمان، باشو، ديده‌بان، مهاجر، سفر به چزابه، نياز، ناخدا خورشيد، هور در آتش، صبح‌ روز بعد، شب‌هاي روشن، رنگ‌ خدا، زير نور ماه، ليلي با من است، خانه‌اي روي آب، كافه ستاره، اخراجي‌ها، فرزند خاك، مجموعه مستندهاي روايت فتح (سيدمرتضي) و اپيزود دختر گلفروش از فيلم خداحافظ رفيق.
به ترتيب گفتي؟
نه، بدون ترتيب.
اين ليست يك فيلم ناهمخوان دارد؛ اخراجي‌ها!
آره، خيلي‌ها را برمي‌آشوبه. چه خوب!
خب، اينها را مي‌شود گفت سينماي ملي؟
بله و نه! اينها به نظرم فيلم‌هاي خوب ملي ما هستند در اين 30‌سال. اما همچنان «سينماي ملي» (با مولفه‌هاي فرم ملي) نداريم.
فيلمساز چي؟
فيلمساز نداريم. هيچ فيلمسازي به باور من بيشتر از دو فيلم خوب ندارد، پس ...
گفت‌وگوي خوبي بود. حرف‌هايي زده شد كه اگر يك چيز‌هايي در يك‌سري آدم‌ها وجود داشته باشد، خيلي چيزها را مي‌شود از دل اين بحث‌ها درآورد. نگفتي بالاخره چون بچه‌ات مريض بود، به جشن نرفتي يا مسافرت بودي؟! راستي خسرو دهقان چرا نيامد؟!
بچه من كه مريض نبود، اميدوارم بچه خسرو هم مريض نبوده باشد!
 شنبه 5 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن