واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: زنان نيمي از جامعه را تشكيل ميدهند» ... «زنان نيمي از نيروي اقتصادي جامعه هستند» ... « زنان نبض حيات خانوداه بشمار ميروند» ... « زنان نقش اول در خانوادهاند» ... «پيشرفت جامعه در گرو سلامت خانوادهها و سلامت خانوادهها وابسته به سلامت زنان است» و ... نه ! اشتباه نكنيد! قرار نيست يك مطلب فمينيستي بخوانيد. اينها شعارهايي است كه حتي اگر همه را نه، اما لااقل يكي، دوتايشان را چند باري شنيدهايد. درك اين مسئله كه اين شعارها تا چه حد درست و صادقند، كار سختي نيست. كافي است چشمانتان را ببنديد و جامعهاي را تصور كنيد كه نيمي از جمعيت آن ناتوان و بيمار و آسيب پذير است. كودكان، ضعف را از مادرانشان به ارث بردهاند. معلوليت در خانوادهها چيز كميابي نيست و لااقل نيمي از نيروي اقتصادي جامعه يا كاملا از گردونه فعاليت خارج شدهاند، يا در حد و اندازههاي خود نيستند. تصور وحشتناكي است. اما همين تصور وحشتناك - كه ممكن است فكر كنيد شكل اقرار آميزي دارد - ميتواند بخشي از آينده جامعه خود ما باشد؛ البته اگر زودتر دست بكار نشويم! امروزه تحقيقات در كشورهاي متعدد از جمله ايران نشان ميدهد كه جامعه زنان به دلايل مختلف در مقايسه با مردان از مشكلات و مسائل بيشتري رنج ميبرند. بطوريكه در دسترسي به آموزش، اشتغال و خدمات بهداشتي – درماني و بهرمندي از حقوق حقه خود از وضعيت يكساني برخوردار نيستند و هر جا اين تفاوت بيشتر باشد، وضعيت كودكان آنان وخيمتر و به طبع خانوادههايشان محرومتر به نظر ميآيند. مسئله زنان ابعاد بزرگ و پيچيدهاي دارد. سلامت هر كشور را بايد با توجه به وضعيت جسمي و روحي آنان و جايگاه اجتماعيشان تعريف كرد. متأسفانه آثار سوءتغذيه، كمخوني و فقر آهن در بين دختران جوان ايراني در چند سال اخير بسيار شايع است. محققان ايراني به اين نتيجه رسيدهاند كه سلامت زنان در ايران از وضعيت مطلوبي برخوردار نيست و كمبودهاي بدني، آسيبهاي فيزيولوژيكي، عارضههاي پس از بارداري و زايمان از عواملي هستند كه سلامت آنان را به مخاطره مياندازد. آمارهاي منتشر شده از سوي مركز امور مشاركت زنان نشان ميدهد كه حدود 30 درصد از زنان بين 15 تا 49 ساله دچار كمخوني هستند و اين رقم در بعضي استانها به بيش از اين مقدار هم ميرسد. علاوه بر اين كمبود يد در زنان ايراني دو برابر مردان اعلام شده است. به اينها كمبود آهن، روي و ويتامينها را هم اضافه كنيد تا متوجه شويد كه دلايل محققان براي اين ادعا چيست؟ مشكل دوم «فقر حركتي» زنان است. فقر حركتي از جمله مسائلي است كه در جامعه ايراني، در تمام مراحل رشدي دختران، از كودكي گرفته تا بلوغ و ميانسالي ديده ميشود. آپارتماننشيني، از همان ابتداي كودكي فضاي حركتي بچهها را محدود ميكند. محدوديت امكانات ورزشي در مدارس و دانشگاهها اين روند را ادامه ميدهد و مشاغل كم تحرك و پشتميزي آن را به حداكثر تأثير ميرساند. طبق آمار اعلام شده، سرانه فضاي ورزشي دختران در مدارس 17 سانتيمتر است. اين رقم را بگذاريد 250 سانتيمتر فضاي استاندارد حركتي يك دختر. حالا با اين حساب، عجيب نيست اگر بشنويد كه قابليت جسماني زنان 18 تا 26 ساله ايراني، برابر با قابليت جسماني زنان 50 ساله فرانسوي برآورد شده است! دكتر پروانه عارضي، كارشناس امور تربيت بدني و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد زاهدان در ارتباط با فقر حركتي زنان و مشكلات ناشي از آن در زنان ميگويد : «فقر حركتي در زنان كه در اثر بالا رفتن سن، چاقي، يائسگي و كمتحركي ايجاد ميشود، روي عملكرد كليه، قلب و دستگاه گوارش اثر ميگذارد و نيز مشكلاتي از قبيل پوكي استخوان به بار ميآورد. افرادي كه فقر حركتي دارند، دچار چاقي ميشوند و همين چاقي، صرفنظر از مشكلات جسماني كه براي آنها بوجود ميآورد، روي اعتماد به نفس آنها هم اثر ميگذارد و سلامت روان اين افراد را به خطر مياندازد. در حقيقت فقر حركتي با بر هم زدن تعادل بيومكانيكي بدن و كاهش بازدهي مفيد دستگاه اهرمي بدن، سلامت زنان را تهديد ميكند. او اثر فقر حركتي بر دختران و زنان جوان را حادتر ميداند و اينطور عنوان ميكند كه « فقر حركتي در دختران و زنان جوان باعث بروز اختلالات قلبي – عروقي و كاهش حجم تنفسي ميشود. اختلالاتي در عملكرد اندامهاي داخلي ايجاد ميكند و ناراحتيهاي كليوي، كاهش آمادگيهاي حركتي و رواني در يادگيري و انجام مهارتها (از امور ساده گرفته تا مهارتهاي پيچيده ورزشي و شغلي) و بازدهي نامطلوب در انجام وظايف اجتماعي و امور روزانه را در پي دارد و نيز موجب دردهاي عضلاني و مفصلي در آنان ميشود.» در بررسي روند تحولات زنان، دوره بارداري يكي از حساسترين دورههاي زندگي آنها محسوب ميشود كه بخاطر نقش مستقيم سلامت مادر در سلامت نوزاد، اهميت اين مرحله دوچندان شده و پشت سر گذاشتن بيخطر اين مرحله و مراقبتهاي جسمي و روحي دوران بارداري، در مركز توجه قرار ميگيرد . فقر غذايي و آسيب پذيري جسمي مادر موجب تولد نوزادان كم وزني ميشود كه اغلب عمر كوتاهي دارند. در صورتي كه مراقبتهاي لازم از مادران در دوران بارداري، زايمان و پس از آن، مرگ نوزادان را از 30 تا 40 درصد كاهش ميدهد. در جهان سالانه پانصد هزار زن به علت عوارض بارداري و زايمان جان خود را از دست ميدهند. به عبارتي در هر دقيقه يك مادر ميميرد كه 99 درصد اين رقم به كشورهاي در حال توسعه اختصاص دارد! به اينها تعداد 50 ميليون زن را كه در حين بارداري و زايمان يا پس از آن دچار آسيب ميشوند هم اضافه كنيدتا چشم انداز روشني از وضعيت مادران جهان در ذهنتان ترسيم شود. مطمئناً شما هم متوجه وخامت اوضاع شدهايد، اما خبر خوب در مقابل اين همه آمار نااميد كننده، بهبود وضعيت سلامت مادران طي سالهاي اخير در ايران است. آمارهاي منتشر شده از سوي دفتر سلامت خانواده و جمعيت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي نشان ميدهد كه ميانگين مرگ و مير زنان در سنين باروري در كشورهاي در حال توسعه، 200 در هر صدهزار مواليد زنده است و اين رقم در كشورهاي توسعه يافته، تا يك دهم اين مقدار كاهش پيدا ميكند، يعني 20 در هر صدهزار مواليد زنده! اما طي اقدامات مثبتي كه در اين زمينه در ايران صورت گرفته، مرگ و مير زنان در سنين بارداري به مقداري كمتر از حد مورد انتظار رسيده است. اين رقم در سال 1375 برابر با 37/4 در صد هزار مواليد زنده برآورد شده بود كه براساس تعهدي كه ايران براي رسيدن به اهداف هزاره (Develoment goals Millannium) كرده تا سال 2015 ميلادي بايد به 20 درصد هزار مواليد زنده برسد. يعني رقمي برابر با مقدار كنوني اين شاخص در كشورهاي پيشرفته عدهاي از محققان، تغذيه نادرست را اولين عامل موثر در بيماريهاي زنان مي دانند. غذاهاي پرچرب،عموماً سرخ كرده و پركالري، شايد همان چيزي باشد كه نقش اول را در اسيبهاي جسماني زنان بازي ميكند. دكتر سيد ضياءالدين حسيني مظهري، رئيس انيستيتو تغذيه و صنايع غذايي ايران در اين باره ميگويد : «غذاهاي آماده فست فودها و انتخاب جايگزين فرنگي براي غذاهاي سنتي ايراني از جمله عواملي هستند كه سلامت جسماني زنان را تهديد ميكند.علاوه براين، در كنار مسأله تغذيه بايد اثر كمبود تحرك و بهرمندي كم از آفتاب را هم در نظر گرفت كه به مشكلات زنان دامن ميزند.» زندگي ماشيني ... كمبود وقت ... سرعت ... مدرنيته ... اينها فقط چند اصطلاح با مايههاي مفهومي مشابه نيستند. اينها را كلماتي ببينيد، نشسته در يك طرف معادلهاي كه نتيجهاش برهم خوردن تعادل جسمي – رواني افراد است. افرادي در جامعهاي نيمه سنتي – نيمه مدرن كه پشت ميزنشينيهاي ممتد، Fast foodهاي خوش آب و رنگ و مضر و خوش اندامي را يكجا ميخواهند. دكتر حسيني ادامه ميدهد : «در اغلب خانمها آثار سوءتغذيه قبل از بلوغ تظاهر پيدا ميكند، چون خودسرانه اقدام به رژيم گرفتن ميكنند و در نتيجه جهشهاي رشدي آنها دچار اشكال ميشود و از اين نظر واماندگي پيدا ميكنند.» او معتقد است : «فرهنگ سازي از سنين پائين، قبل از بلوغ، قبل از بارداري و قبل از زايمان و شيردهي ميتواند گام مؤثري در بهبود وضعيت سلامت زنان باشد.» چيزي كه اخيراً مورد توجه مسئولان آموزشي قرار گرفته است. براساس گزارش مركز مشاركت امور زنان از وضعيت زنان ايراني كه به چهل و نهمين نشست كمسيون وضعيت زنان سازمان ملل ارائه داد، عدم آموزش كافي براي ايجاد بسترهاي مناسب فرهنگي در خانواده براي ايجاد انگيزه جهت مشاركت زنان در فعاليتهاي اقتصادي و جهاني سازي و تحريم اقتصادي از موانع تحقق هدف ريشه كني فقر در زنان ايراني است . مركز مشاركت امور زنان در فصل اول گزارش خود كه در باره فقر و زنان است، اجراي سياستهاي اقتصادي كلان و استراتزيك اعلام كرد . فراهم كردن اعتبارات پولي و مالي براي زنان جهت مبارزه با فقر هدف دوم استراتژيك در اين گزارش اعلام شده است. اساس اين گزارش، توسعه روشهاي مناسب و ارائه تحقيقات براي برابري فقر بين زنان و مردان سومين هدف استراتژيك اعلام شده كه فقدان مراكز تحقيقي و فرهنگي زنان براي تحقيق راجع به تشخيص روشهاي برابري فقر در زنان و مردان مانع تحقق اين هدف استراتژيك است. بهداشت رواني هر فرد، اگر نگوئيم بيشتر از سلامت جسماني او اهميت دارد، لااقل به همان اندازه مهم و قابل توجه است. روانشناسان بهداشت رواني را اينطور تعريف كردهاند : «قابليت برقراري ارتباط هماهنگ و موزون با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي و عادلانه و مناسب». فرد برخوردار از بهداشت رواني، توانايي احترام به خود را دارد، ميتواند تواناييهايش را در حد واقعي و همان طور كه هست قلمداد كند، دوستي و احترام ديگران را جلب كند، نيازهاي زندگي شخصياش را تأمين كند و از اعتماد به نفس خوب و روحيهايي شاد برخوردار باشد. «زندگي زنان، مراحل مختلفي وجود دارد كه ميتواند بهداشت رواني آنان را به مخاطره بيندازد. از جمله اين مراحل بلوغ، بارداري، يائسگي، تغييرات دوره سالمندي و فوت همسر يا طلاق است.» در ايران مشكل بزرگي كه بر سر راه بهبود وضعيت بهداشت رواني زنان وجود دارد، نبودن آمارهاي دقيق و رسمي از اين شاخصها است كه برنامهريزي را مشكل ميكند. اما در عين حال آمار غير رسمي اينطور نشان ميدهند كه افسردگي و خودكشي در زنان و دختران رقمي بالاتر از مردان دارد كه ميتواند ريشه در محدوديتهاي فرهنگي جامعه براي دختران و حاكميت فرهنگ مردسالاري و پدرسالاري در جامعه و خانواده داشته باشد كه عزت نفس آنان را تحت تأثير خود قرار ميدهد و ميزان رضايتمندي آنها از زندگي را كم ميكند. مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامهاي صدا و سيما در بررسيهاي اخير خود ميانگين سلامت روانشناختي در مردان شهر تهران را 87/68 درصد و در زنان 87/36 درصد برآورد كرده است. علاوه بر اين طبق آمار حدود 22/5 درصد از مردان تهراني در حد خيلي زياد احساس آرامش ميكنند و اين شاخص در زنان رقم 12 درصد را به خود اختصاص داده است! اين وضعيت «اكثريت» است، اما «اقليت»هايي هم هستند كه شرايط بحرانيتري را تجربه ميكنند، مثل زنان سرپرست خانواده. مشكلات مالي يك بخش از فشارهاي رواني وارد به اين زنان است، ديدگاه خاص جامعه به اين زنان، دست تنها بودن، احساس كمبود اعتماد به نفس و باز همان قصه تكراري جامعه مردسالار و فرصتهاي آموزشي، شغلي بيشتر براي مردان، برجستهترين عواملي هستند كه به مشكلات اين طيف «اقليت» دامن ميزنند و گاه آنها را در زمره اشخاص نيازمند درمانهاي روحي – رواني قرار ميدهند و به يادمان ميآورند كه زنان ايراني نه تنها از لحاظ جسماني، كه به لحاظ روحي هم در وضعيت مطلوبي نيستند! salamatnews.com پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]