واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: كار من قصه گفتن نيست
سينمايايران- محدثه واعظيپور:
«تيغزن» كه اين روزها بر پرده سينماست، ساخته كارگرداني است كه پيشتر با فيلمهايي چون «نياز» و «مصائب شيرين» نشان داده كه فيلمساز خوش ذوق و خلاقي است.
داوودنژاد در سالهاي اخير نشان داده كه به تجربهگرايي بيش از هر چيز ديگر اهميت ميدهد. فيلمهاي اين سالهاي او، فارغ از كيفيتشان، چه در روايت داستان و چه در ساختار تكنيكي، مسيري متفاوت از سينماي متداول ايران طي كردهاند.
«تيغزن» شايد نقطه اوج اين متفاوتنمايي باشد و شايد به همين دليل است كه تماشاگر از تماشايش شگفتزده ميشود؛ هرچند داوودنژاد معتقد است فيلم براي كساني كه براي لذت بردن از سينما به سالن ميآيند، مشكلي ايجاد نميكند. او ميگويد: «تيغزن» بيشتر از هر فيلم ديگرش او را به سينما نزديك كرده است.
* قصه فيلم «تيغزن» چيست؟
كار من قصه گفتن نيست. قصه گفتن كار داستاننويس است. داستان گفتن يكي از كارهايي است كه سينما انجام ميدهد.
* پس كار سينما چيست؟
سينما موجود زندهاي است كه ميبيند، ميشنود، احساس ميكند، حرف ميزند، قصه ميگويد، قاب ميبندد، مجسم ميكند، نمايش ميدهد و چشمانداز تازهاي از زندگي را بهروي ما بازميكند.
* به اين ترتيب سينما براي شما موجودي نوراني و پراحساس است.
سينما را نميشود تعريف كرد. چون سينما همان توصيف است. سينما درواقع آينهگرداني ميكند.
* و اين توصيفها متفاوت است؟
بله، چون شمار نامحدودي، زاويه ديد وجود دارد.
* به نظر شما سينما پايان هنرهاست؟
اين داستان را كوبريك در «اوديسه 2001» نشان داده؛ گويي بشر از طليعه تاريخ دوست نداشته در بيابان فنا گم شود. براي همين سعي كرده لحظات سپري شونده زندگي را ثبت كند و بهخاطر بسپارد. بشر از ابتدا درصدد بيان و نگارش زندگي بوده و اختراع زبان، خط و هنرهاي ديگر حاصل همين تلاش است. سينما ختم هنرهاست. سينما، به قول امروزيها نرمافزار فناوري نور و صداست. آنچه از اين به بعد در دنياي هنر اتفاق ميافتد شرح و بسط اين نرمافزار است. سينما سلوك هنري بشر را به سرانجام ميرساند. به هر حال من ترديد ندارم كه سينما، گمشده حافظ هم بوده. او هنگامي كه خود را به كمال مطلوب نزديك احساس ميكند چيزي ميگويد كه گويي اولين نظريهپردازي موجود درباره سينما است.
بيا كه پرده گلريز هفت خانه چشم
كشيدهايم به تحرير كارگاه خيال
* «تيغزن» از محصولات اين كارگاه است؟
بله.
* شما نقطه شروع، مسير و انجام اين موجود زنده را چگونه تعريف ميكنيد؟
ما درباره آغاز و پايان زندگي چيزي نميدانيم. نميدانيم چگونه به دنيا آمدهايم و نميدانيم چگونه از دنيا خواهيم رفت. سينما مربوط به آن چيزي است كه در مسير زندگي اتفاق ميافتد. آغاز و پايان زندگي در لحظههاي آن حاضر است. سينما چشماندازي از اين لحظههاست.
* به همين دليل لابد لازم نيست بدانيم «تيغزن» از كجا شروع و به كجا ختم ميشود؟
لازم نيست، اما اين در فيلم پيداست. فيلم، با زني شروع ميشود كه پشت توري سيمي در كنار دريا بهدام افتاده و بهخاطر ميآورد كه با منقار مرغ ماهيخواري كه روي دو لبه قيچي قرار دارد ابروهايش را ميبرد و ما ميبينيم كه در همان زمان 2 نفر، ساندويچ مغز و كباب راسته ميخورند و بهاتفاق يكديگر روبهروي خانه او كشيك ميدهند.
* و در پايان؟
بار ديگر خورشيد از غره به سلخ ميرود و از سلخ به غره بازميگردد و روزي به شيدايي ميگذرد و زمين و آسمان غلغله آدميان را ميشنوند و فيلمي ساخته و نمايش داده ميشود.
* درباره اين دو نفر كه كباب و ساندويچ ميخورند، بگوييد.
يكي اسير عشق است و ديگري گرفتار نفرت.
* پس عشق و نفرت دو مؤلفه از موجود زندهاي است كه «تيغزن» به ما معرفي ميكند؟
بهتر است بگوييم دو مؤلفه از چشماندازي كه فيلم به گوش و چشم ما عرضه ميكند. فيلم براي همه ما بهمنزله يك سفر است.
* سفري كه در جاده كناره با دو ماشين پژو و آريا اتفاق ميافتد؟
همينطور است.
* اگر نيما (رضا داودنژاد) نماد عشق و مجيد (علي صالحي) نشانه نفرت باشند، نازنين نماد چه چيزي است؟
زندگي.
* عطا؟
ايمان.
* ارباب؟
قدرت.
* در جايي به ارباب، دكتر هم گفته ميشود. چرا؟
پول پيش ارباب است، يعني نوشدارو دست او است.
* واقعا نوشدارو؟
البته نه براي همه دردها.
* اطلاق كلمه درد به سينما را مناسب ميدانيد؟
درمان بهتر است، شايد بهتر باشد بگوييم دغدغه.
* دغدغه شما سينما است؟
بله.
* چيزي دربارهاش بگوييد.
سينما موجود زندهاي است كه نزديك به 40 سال است براي شناختن آن كار ميكنم.
* او را شناختهايد؟
فكر ميكنم نزديك شدهام.
* پس «تيغزن» شما را به سينما نزديك كرد؟
بله... از هميشه بيشتر.
* عطا، نازنين، نيما و مجيد براي ما آشنا هستند اما ارباب نه.
آنها اصولا چندان در دسترس ما نيستند؛ بيشتر از آنكه با آنها آشنا باشيم با تأثيراتشان آشنا هستيم. بهتر است زياد نزديكشان نشويم.
* عطاي «تيغزن» ما را به ياد عطا در «هوو» مياندازد. آيا اين همان شخصيت است؟
بله، همان عطا است. آنجا ثروتمند و مرفه بود، اينجا در فقر و ستم است.
* اين عطا برگرفته از فيلمنامه است يا حاصل حضور عطاران است؟
جنس بازي عطاران در يكي از سريالهايش به زندگي روزمره نزديك بود و با بازي محمدرضا، رضا يا مادرم همخواني داشت. تجربه «هوو» من را به او نزديكتر كرد. او براي اين فيلم هم مناسب بود.
* درباره ضرباهنگ فيلم صحبت كنيد؛كند نيست؟
وقتي شما با بازيهاي رايانهاي مأنوس ميشويد و به سينماي اسپشيال افكت عادت ميكنيد ضرباهنگ سليقهتان مجازي ميشود. در «تيغزن» شما به امر واقع دعوت ميشويد. آنچه ميتواند اين مواجهه را آسان و خراب كند سينماست. فيلم با كساني كه براي لذت بردن از سينما به سالن ميآيند مشكلي پيدا نميكند اما پيشداوري و رسوب عادات مسئله ايجاد ميكند. ديدهام كه بچهها و جوانها در كنار خانوادهها غرق فيلم ميشوند و تا آخر با آن همراهي ميكنند.
* اگر بتوان گفت حالت روحي فيلمسازها روي فيلمشان اثر ميگذارد ميشود گفت عليرضا داودنژاد اين فيلم، تلخ و خسته است؟
بله، اما ساختن و نمايش «تيغزن» خستگيام را در كرد و برايم طعم شيريني بهجا گذاشت.
* پس چرا «تيغزن» مثل «مصائب شيرين» يا «هوو» مفرح نيست؟
چرا هست. اشاره شما به تلخي موقعيتي است كه آدمهاي فيلم درگير آن هستند، اما برخوردهايشان شيرين است.
* «تيغزن» قرار بود نوروز اكران شود؛ چرا اين اتفاق نيفتاد؟
زير پاي فيلم خالي شد، زمين خورد، جا ماند و ديگري به مقصد رسيد.
* فروش فيلم اميدواركننده است؛ فكر ميكنيد اين فروش ادامه پيدا كند؟
آنها كه سينما را با معركهگيري و روحوضي ميسنجند و شناختي از آن ندارد، علاقهاي به ادامه نمايش اين فيلم ندارند و براي زمين زدن آن هر كاري ميكنند. براي اين جماعت سينما يعني عكاسي متحرك و فيلم يعني فتورمان؛ سهپايه دوربيني كه از جا نميجنبد، لنزي كه براي نشان دادن صحنه تئاتر مناسبتر است و چراغهايي كه براي نورپردازي، صحنه را مانند ميوهفروشيها نورافشاني ميكنند. اين جماعت از موفق نشدن «تيغزن» شادمان ميشوند.
* به فيلم بعدي فكر كردهايد؟
دارد سروكلهاش پيدا ميشود.
تاريخ درج: 5 مرداد 1387 ساعت 10:47 تاريخ تاييد: 5 مرداد 1387 ساعت 12:53 تاريخ به روز رساني: 5 مرداد 1387 ساعت 11:52
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]