واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: تنگه بيبازگشت
ايران- مجيد مهرابي:
مرصاد آخرين عمليات گسترده جنگ بود؛ عملياتي كه چون با مقاومت نيروهاي مردمي همراه بود به روزهاي اول جنگ هم تشبيهاش كردهاند.
روزهايي كه يادآور خاطره آزادسازي خرمشهر بود. «انگار تقدير اينطور بود كه اين دفتر اينگونه بسته شود».
چه بسا اينكه ابراهيم حاتمي كيا، همراه با گروه روايت فتح، برنوهايي را كه اول جنگ در دست رزمندگان ديده بود در مرصاد هم ديده بود.«از اين تفنگهاي خيلي قديمي در مرصاد هم بود. تفنگهايي كه داخل ماشين جا نميگرفت. بعضيها حتي با ماشين ژيان آمده بودند توي خط و داخل ماشينها پر از آدم بود».
تحليل سركرده منافقين از اوضاع داخلي ايران اين بود كه ايران در هيچ شرايطي قطعنامه را نميپذيرفت و « پذيرش قطعنامه نشان دهنده اين است كه هيچ پايگاه و هيچ سنگري براي رهبران ايران نمانده است».
در چنين شرايطي و با خيال باطل جدايي مردم از رهبري، دست به عملياتي زدند كه طرح آن، 24 ساعته ريخته شده بود. قرار بود در عرض 33 ساعت تهران فتح شود. همچنان كه در اول جنگ، صدام خيال قادسيه را در سر ميپروراند و فتح 3 روزه ايران را. نام عمليات را هم گذاشته بودند «فروغ جاويدان». سركرده منافقين درهمان جلسه توجيه عمليات گفته بود كه «جمع بندي نهايي در ميدان آزادي»!
اينقدر از موفقيت خود اطمينان داشتند كه بسياري از لوازم شخصي خود را كه يك نيروي عملياتي به هنگام عمليات به همراه خويش ندارد، با خود بردند، به خيال اينكه در تهران لازمشان خواهد شد، از پاسپورت گرفته تا عكسهاي خانوادگي و شماره تلفن دوستان. يادشان نبود كه «ان ربك لبالمرصاد...»
از تنگه پاتاق گذشته و تا نزديكيهاي اسلامآباد آمده بودند، كرند را تصرف و در مدخل شهر اسلام آباد، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتي و همچنين تيراندازي و آشفته نمودن اوضاع كرده بودند. «شهر باختران يك شهر خيلي غريب و به قول بچهها حالت وسترن پيدا كرده بود. از قبل هم اعلام شده بود كه شهر آلوده است و يك عده ديگر از منافقين داخل آن هستند...وقتي در شهر راه ميرفتيم حس ميكرديم همه به هم مظنونيم.
چند نفر از منافقين را هم كه دستگير كرده بودند ديديم، آنها كاملاً خودشان را از لحاظ ظاهري شبيه ما كرده بودند و عملاً آدم از ديدن اين وضعيت گيج ميشد. ماشين لندرور آقا مرتضي(آويني) براي ما دردسر شده بود. چندينبار نزديك بود بچههاي خودي ما را اعدام كنند! كه فرياد زديم، نزنيد ما خودي هستيم. بعداً مجبور شديم در و بدنه ماشين را پر كنيم از نوشته گروه روايت فتح. »
قرارشان اين بود كه در يك زمان بندي 33 ساعته و در 5 مرحله به تهران برسند. اين 5 مرحله عبارت بود از«سرپل ذهاب- اسلام آباد»، «اسلام آباد- كرمانشاه»، «كرمانشاه-همدان»، «همدان- قزوين» و بالاخره « قزوين- تهران»! حتي ساعت ورود به شهرها را هم براي خود چيده بودند كه ساعت 9 شب به اسلام آباد ميرسيم، ساعت 12 شب به كرمانشاه، 6 صبح به همدان و فلان ساعت به تهران.
كمتر از يك ماه بعد (12 تير) آمريكا دخالت آشكار خود را در جنگ با شليك به هواپيماي مسافربري ايرباس و قتل عام 290 مسافر بيگناه نشان داده بود. 6 روز پيش از ارتكاب اين جنايت، سناتوري به نام مروين دائملي در يكي از نشستهاي منافقين خطاب به شركتكنندگان خيال رژه از مهران تا تهران را در سر منافقين پرورانده بود: « نبايد دست از تلاش كشيد. مطمئن باشيد با كمي صبر و تلاش بيشتر بهزودي از مهران تا تهران رژه خواهيم رفت». نه اينكه رژه نرفتند، حتي فرصت عقبنشيني هم نيافتند.
ساعت 14:30 دقيقه، روز سوم مرداد وقتي نزديك به 15 هزار نفر از منافقين در قالب 30 تيپ وارد خاك ايران ميشدند هنوز هويتشان براي فرماندهان جنگ مشخص نبود. در پايان روز اول كه خبر هجوم متجاوزين به شورايعالي دفاع رسيد، سپهبد صياد شيرازي را مامور رسيدگي به وضعيت منطقه غرب كردند.
«نيمه شب چهارم تير ماه بود و تا ساعت يك و نيم نتوانستيم ماهيت دشمن را به دست آوريم كه چه كسي است كه همين طور در حال پيشروي است. ساعت 5 به پايگاه رفتم. همه را آماده و مهيا براي توجيه ديدم. پس از توجيه خلبانان تاكيد كردم وضعيت خيلي اضطراري است». صياد شيرازي همان شب با يك هواپيماي فالكون خود را به كرمانشاه رساند.
وي سپس طرحي ريخت كه بر پايه آن، بايد به متجاوزان اجازه داده ميشد تا به تنگه «چهارزبر» در 34 كيلومتري كرمانشاه پيشروي كنند. منافقين خوشحال از پيروزيهاي مقدماتي و در يك اقدام عجولانه راهي كرمانشاه شده و به خيال باطل خود قصد حركت به سمت تهران داشتند. راديو منافقين با ارسال پيام به مردم كرمانشاه از آنها خواست كه زمينه را براي ورود ارتش بهاصطلاح آزادي بخش مهيا سازند و آماده جذب در گردانها و لشكرها باشند. منافقين از يك گردنه گذشتند و قبل از عبور از گردنه بعدي، چهارزبر، از دشت وسيعي عبور كردند.
صبح روز پنجم مرداد، عمليات «مرصاد» با رمز «يا علي» آغاز شد. در شرايطي كه منافقين در ماشينهاي صفر كيلومتر اهدايي صدام تصور ميكردند همه مردم از آنها استقبال كرده و با عبور از همه موانع هيچچيز پيشروي آنان را مختل نخواهد كرد، ناگهان خود را در منطقه «چهار زبر» 34 كيلومتري كرمانشاه، در كمينگاه نيروهاي اسلام ديدند كه از دو طرف آنها را محاصره كرده و راه بازگشتي برايشان نمانده است.
« انگار همه اسلايد و ثابت شده بودند! مثل گاز شيميايي كه همه را خشك كرده باشد، هر كس در حالتي مانده بود، عدهاي نقش بر زمين، عدهاي در حال پياده شدن بيحركت مانده بودند. عدهاي اسلحه به دست در حال يورش و گارد. بعد فهميديم كه هليكوپترهاي كبراي بچههاي ارتش اينها را كوبيده بود».منافقين آمار كشتههاي خود را 1274 تن اعلام كردند كه در ميان آنان 5 تن از اعضاي هيات اجرايي كه هر يك فرماندهي يك تيپ را برعهده داشته و 11 تن از معاونان هيات اجرايي سازمان به چشم ميخوردند.
تعداد مجروحان دشمن نيز 1100 نفر اعلام شده بود. بيش از 120 دستگاه تانك، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپاره اندازه 80 ميليمتري، 150 قبضه خمپاره 60 ميليمتري، 30 قبضه توپ 106 ميليمتري و بيش از 20 تيپ مشترك منافقين و نيروهاي عراق در اين عمليات منهدم شد. تنگه چهار زبر كه محل زمين گير كردن نيروهاي منافقين بود امروز به مرصاد معروف شده است. جايي كه نيروهاي رزمنده كشورمان بهدليل كمين برنامه ريزي شده توطئه شوم نيروهاي منافقين را خنثي كردند.
اكبرهاشمي رفسنجاني بعد از خنثي شدن توطئه ضدانقلاب و در راس آنها منافقين در نماز جمعه تهران اظهار داشت: « اينها تحليلشان اين بود كه ملت از رهبري جدا شده و مردم به جنگ نميآيند. ارتش حاضر نيست همراهي بكند و پاسداران هم آن صلابت سابق را ندارند، بنابراين اعماق خاك ايران نفوذپذير است و طراحي اين است كه يك حركتي بايد در عمق ايران انجام داد؛ از درون، حكومت را يا متزلزل كرده و يا سرنگون خواهند ساخت... . اينها فكر ميكردند كه از خط اول ما كه عبور كنند، پشت قضيه، ديگر چيزي نيست.
حتي تعداد افراد كميته و سپاه هر جايي را هم تعيين كرده بودند ... اينها با يك سياست خاصي به داخل كشيده شدند.... يك چنين ضربهاي را به غيراز هدايت الهي و غيراز انفاس قدسيه رهبري كه قضيه را به خوبي به اينجا رساندند هيچ قدرتي در دنيا نميتوانست طراحي و اجرا كند».شهيد صياد شيرازي بعدها در بيان خاطراتش از اين عمليات گفت: «حالا من از اين عمليات نتيجه ميگيرم كه چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد كه در هرزمان طوري مقدر ميكند كه بسياري از مشكلات ما بايد با حالت سرافرازانه حل شود.
خداوند ميفرمايد: بجنگيد تا آن كفار كه من ميخواهم به دست شما عذابشان بدهم و به ما قول و وعده ميدهد تا آنها را خوار كند و به شما پيروزي وعده ميدهد و قلبهاي شما را شفا بخشد. كدام قلبها؟ قلبهايي كه قبل از اين عمليات گرفته و غم زده بود».
تاريخ درج: 5 مرداد 1387 ساعت 09:30 تاريخ تاييد: 5 مرداد 1387 ساعت 09:53 تاريخ به روز رساني: 5 مرداد 1387 ساعت 09:51
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]