محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846449656
ولایت فقیه:
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: ولایت فقیه:
پيش گفتار
انديشه ى سياسى اسلام نزد متفكران شيعه به دو دوره ى حضور و غيبت معصوم(عليهم السلام) تقسيم مى گردد. ولايت سياسى و اجتماعى پيشوايان دين، مورد اتفاق جمله ى عالمان و فقيهان است. گرچه در باب ولايت سياسىِ فقيهان در عصر غيبت، رويكردهاى متفاوتى ابراز شده است، اما بر اصل حاكميت قوانين اسلام اتّفاق نظر وجود دارد.
اغلب عالمان دينى ولايت انتصابى فقيهان را مطرح كرده و براى اثبات آن به دلايل نقلى و براهين عقلى تمسك نموده اند.
بر اين اساس، فقهاى جامع الشرايط، به صورت نصب عام، از طرف شارع مقدس در عصر غيبت امام عصر (عج) به ولايت منصوب گرديده و مردم بايد مصداق واجدالشرايط را شناسايى نمايند و در اجراى احكام اسلام، مطيع او گردند. عالمانى كه نظريه ى انتخاب را فتوا داده اند نيز بر حاكميت فقيه جامع الشرايط اصرار داشته و هيچگاه مدعى اين مطلب نيستند كه توده ى مردم بر انتخاب شخص فاقد شرايط و غير مجتهد مجازند.
فلسفه ى سياسى اسلام حقانيت حاكميت ولى فقيه را تبيين كرده است و به مشروعيت فلسفى و جامعه شناختى و مقبوليت مردمى آن نيز توجه دارد.
به عبارت ديگر، گرچه بسيارى از فقيهان به مشروعيت الهى فقيه جامع الشرايط فتوا داده اند، ولى هيچگاه در تبيين نظام سياسى اسلام از حقوق مردم غفلت نكرده اند.
بنابراين، خوانندگان عزيز بايد از طريق منابع معتبر به مطالعه ى دقيق انديشه و تفكر سياسى اسلام بپردازند و از شبهات كانون هاى شبهه متأثّر نگردند و بدانند كه ولايت مطلقه ى فقيه، نه به معناى قيموميّت مردم محجور است و نه به معناى حاكميت استبدادى و بى قيد و شرط; بلكه دقيقاً به معناى حاكميت و زمام دارى فقيه جامع الشرايط در اجراى تمام احكام اوّلى و ثانوى و حكومتى اسلام است و فقيه حاكم نيز بايد در چارچوب شريعت نبوى و علوى گام بردارد.
بى توجهى پاره اى از مستشكلان، سبب گرديده تا معناى دقيق ولايت، حكومت ولايى، ولايت مطلقه، ولايت انتصابى، پيشينه ى تاريخى مسئله، و دليل پذيرى آن و تمايز ولايت فقيه با حكومت استبدادى و توتاليتر روشن نگردد و چالش هايى را برانگيزاند. كتاب ولايت فقيه، اثر ارزنده اى است كه در آن به پرسش هاى اساسى در باب حكومت ولايى پاسخ داده شده است.
اين نگاشته توسط محقق ارجمند، جناب حجت الاسلام و المسلمين مصطفى جعفر پيشه، تحقيق گشته است. به همين علت بر خود لازم مى دانم از پژوهشگر محترم و مديران مركز مطالعات و پژوهش هاى حوزه ى علميه، به ويژه آقايان محمدرضا باقرزاده مدير گروه حقوق و سياست، سيد محمد على داعى نژاد، حميد كريمى، سيّد مصطفى آل غفور و نيز حضرت حجت الاسلام و المسلمين سيد هاشم حسينى بوشهرى مدير محترم حوزه ى علميه ى قم سپاس گزارى كنم.
مقدمه
به علت فراوانى پرسش هاى مربوط به ولايت فقيه و گستردگى مباحث آن، با دسته بندى پرسش ها، آنها را در قالب بخش هايى جداگانه ارائه مى نماييم. نوشتار حاضر عمدتاً به پرسش هاى مربوط به كلّيات، پيشينه، مستندات و نوع نظام سياسى نظريه ى ولايت فقيه اختصاص دارد.
اميد آن كه انديشوران محترم، ما را از نظرها و پيشنهادها و انتقادات خود بهره مند سازند.
فصل اول:
ولايت چيست؟
سؤال از چيستىِ هر شىء، در واقع، پرسش از تعريف كامل، جامع و مانع از ماهيّت و كُنهِ حقيقى آن شىء است. هرگاه از چيستى و ماهيّتِ پديده اى تكوينى پرسش به ميان آيد، مثلا پرسيده شود «انسان چيست؟» به اصطلاحِ دانشمندان منطقى، بهترين تعريف، ارائه ى حدّ تام است كه مشتمل بر جنس قريب و فصل قريب مى باشد; اما وقتى از، امرى اعتبارى و مربوط به جهان تشريع و قرارداد سؤال شود، ارائه ى تعريفى مشتمل بر جنس و فصل براى آن، بى مفهوم است. در اين موارد، پاسخ دهنده حتّى الامكان مى كوشد تا با ارائه ى تعريفى جامع و مانع، ابهام را از آن پديده ى اعتبارى، زدوده، با تبيين روشن و شفّاف آن، ذهن پرسشگر را به سوى حقيقت، راه نمايى كند.
با اين مقدمه، وقتى از چيستى ولايت مى پرسند، سؤال كننده مى خواهد با محتواى واقعى ولايت آشنا شود; از اين رو، بايد با توضيحِ جوانبِ گوناگونِ اين موضوع، سيمايى روشن، دقيق و عالمانه از آن ترسيم كرد.
در پاسخ اين كه ولايت چيست، بايد گفت: ريشه ى لغوى ولايت، «وَلْىْ» به معناى قرب، اتّصال و پيوند دو يا چند شىء است. از پيوند عميق دو شىء، ولايت پديد مى آيد.[1]
ولايت، دو گونه است: تكوينى و تشريعى; پيوند يادشده، اگر در محدوده ى امور تكوينى و پديده هاى هستى آشكار گردد، ولايتِ تكوينى است. در ولايت تكوينى، پيوند و تأثير و تأثّر، در امور واقعى است و تابع قرارداد و وضع كسى نيست. ولايت تكوينى، اساساً، ويژه ى علّت العلل آفرينش و ذات پاك الهى است، و در مراتب پايين تر، با اذن و اراده ى پروردگار، بندگان صالح او از پيامبران، امامان معصوم(عليهم السلام)و اولياى الهى، درجات و بهره هايى از اين تأثيرگذارى تكوينى را دارا مى باشند و معجزات و كراماتى كه از اين وجودهاى نورانى مشاهده مى شود، مثل زنده كردن مردگان يا اژدهاشدن عصا، معلول همان ولايت تكوينى و مقامات معنوى و روحانىِ آن انسان هاى كامل است.[2]
امّا ولايت تشريعى، همان ولايت قانونى است; به اين معنى كه هرگاه فردى حقّ تشريع و قانون گذارى داشته باشد و به تصميم گيرى و تصرّف در امور جامعه بپردازد و آن را سرپرستى نمايد، داراى ولايت تشريعى است. پس ولايت تشريعى، ناظر به سرپرستى، تدبير و تنظيم اجتماعى است; ولايتى كه تمامى جوامع بشرى، همواره، فطرتاً به آن نيازمند بوده اند.
بر اساس توحيد ربوبى، همچنان كه ولايت تكوينى بر عالم هستى، از آنِ خداوند است، ولايت تشريعى نيز، ويژه ى پروردگار هستى است.[3]انسان موحّد نبايد از هيچ فرد يا نهادى فرمان بردارى داشته باشد و كسى را ولى، سرپرست و به تعبير قرآنى، ارباب خود قرار دهد و بى چون و چرا مطيع او گردد;[4] مگر آن كه خداوند سبحان براى او چنين حقّى را جعل و تشريع كرده باشد.
طبق آيه ى (النَّبِيُّ أَوْلى بِالمُـؤْمِنِـينَ مِنْ أَنْفُسِـهِمْ)[5] و بر اساس آيه ى (إنَّمَا وَليّكُمُ اللهُ وَ رَسُوُله وَالَّذينَ أَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم راكِعُون)[6]، خداوند ولايت تدبيرى و حقّ اداره و تنظيم اجتماعى را براى پيامبر و امامان معصوم(عليهم السلام) تشريع كرده است. در اثر اين ولايت، تصميمات پيامبر(صلى الله عليه وآله)و امام معصوم براى افراد جامعه لازم الاجراست و آنها هستند كه مى توانند حاكميّت سياسى و زمام دارى جامعه را گرفته، در رأس هرم قدرت قرار گيرند. اين ولايت، چيزى است كه طبق معارف فكرى شيعه، امامت ناميده مى شود.[7]
منظور از حكومت ولايى چيست؟
براى آشنايى با حكومت ولايى و پى بردن به مفهوم دقيق اين واژه، ابتدا بايد به مفهوم لغوى و عرفى ولايت توجّه كنيم و آن گاه در پرتو اين مفهوم، به كالبدشكافىِ تركيبِ حكومت ولايى بپردازيم.
ولايت واژه اى عربى به معناى به هم پيوستگى و نوعى اتّصال و ترابط دو چيز است; به شكلى كه هيچ گونه روزنه و شكافى، آن دو، را از هم نگُسسته، مانع پيوند عميق آن دو نگردد.[8] لغويان براى ولايت، در زبان عربى و فارسى، معانى متعدّدى را ذكر مى كنند كه از آن ميان، مى توان به اِمارت، تدبير، محبّت، سلطان و خِطّه و موطِن هر كس اشاره كرد. از آن جا كه ريشه ى اصلى، با همان معنا و وضع لغوى، به نوعى در تمامى اين معانى ملحوظ است، نمى توان معانى برشمرده را از سنخ مشترك لفظى دانست.[9] با اين وجود، با بررسى موارد كاربرد واژه ى ولايت، در متون عربى و محاوره ى عرفى، به اين نتيجه مى رسيم كه گسترده ترين كاربرد اين واژه، اِمارت و حاكميّت سياسى است; به گونه اى كه هرگاه ولايت، بدون قيد به كاررود و عارى از قرينه باشد، انصرافِ آن به ولايت سياسى و اِمارت خواهد بود. منظور از ولايت سياسى و اِمارت، همان مديريّت و اداره ى جامعه و تنظيمِ امورِ كلانِ اجتماعى است، كه در زبان فارسى مى توان آن را سرپرستى ناميد.
ولايت، در كاربرد عرفى، نظير امامت است. امامتِ مطلق و بدون مضافٌ اليه، همان رهبرى و حاكميّت سياسى است، و امامت مضاف و مقيّد حتماً نيازمند ذكر مضافٌ اليه است; مانند امامت جمعه. ولايت نيز چنين است.
مورّخان بزرگى چون طبرى و ابن اثير، براى نقل حوادث تاريخى و ذكر دوره ى حكومت هاى گوناگون در تاريخ، واژه ى ولايت را به كار مى برند. ابن قتيبه، در كتاب الإمامة و السياسة، از زمام دارى حاكمان سياسى، به ولايت تعبير مى كند; مثل ولاية الوليد، ولاية الحجّاج، ولاية هشام بن عبدالملك; بدون آن كه قرينه اى به كار برده باشد.[10]
بنابراين، ولايت، عرفاً همان اِمارت و حاكميّت سياسى است كه ترسيم كننده ى اصل حكومت، قطع نظر از نوع آن، و شيوه ى استقرار مشروعيّت آن مى باشد. ولايت و اِمارت، ممكن است ولايت حق و اِمارتِ والىِ عادل، يا ولايت باطل و امارت والىِ جور باشد. واژه ى ولايت، هر دو نوع حكومت را شامل مى شود.
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) ضمن تقسيم ولايت، به ولايت واليان عدل و ولايت واليان جور، و حلال شمردن اوّل و حرام دانستن دومى، منقول است:
فوجهُ الحلالِ من الولايةِ ولايةُ والى العادلِ و ولايةُ وُلاتِه; ولايت والى عادل و واليان منصوب از طرف وى، ترسيم كننده ى چهره ى ولايت حلال و مشروع است.
و امّا وجهُ الحرامِ من الولايةِ فولايةُ الوالى الجائرِ، و ولاية ولاته، فالعمل لهم و الكسب لهم بجهة الولاية معهم حرامٌ; ولايت حاكم ستمگر و ولايت منصوبان از سوى او، چهره ى حرام ولايت است كه هر گونه رابطه و پيمان با ايشان حرام و نامشروع است.[11]
طبق اين تفسير عرفى از ولايت، تركيب «حكومت ولايى»، از نظر ادبى، نادرست و از قبيل اضافه و نسبت دادن يك چيز به خود آن چيز است; چون حكومت همان ولايت است و مثل آن است كه گفته شود «ولايت ولايى». ولايت و حكومت و اعمال حاكميت سياسى، يك حقيقت اند و از اين جهت، قابل ارزش گذارى و مقبول يا مطرود شدن كلى نيستند، بلكه دولت ها و متصدّيان امر ولايت، در دو گروهِ مشروع و نامشروع، عدل و جور، الهى و طاغوتى، قابل طبقه بندى و ارزش گذارى هستند.
صرف نظر از كاربرد مطلقِ عرفىِ ولايت كه در بالا شرح آن گذشت، ولايت در فرهنگ قرآن و معارف اهل بيت(عليهم السلام)مفهومى خاص و ويژه نيز دارد كه از ارزش والا و بى نظيرى برخوردار و با قداست و احترام توأم است و براساس اين تفسير، تعبير حكومت ولايى، تعبيرى صحيح و قابل قبول خواهد بود. طبق روايات اهل بيت(عليهم السلام)ولايت، در مفهوم ويژه ى خود، شرط قبولى اعمال و كليد و رمز هر خوبى شناخته مى شود. در روايت است:
اگر مردى شب ها را زنده نگهدارد و تمام عمر خود را با روزه سپرى كند و تمام دارايى خود را صدقه دهد و همه ساله در مراسم حج شركت جويد، در حالى كه، ولايتِ ولىّ خدا را نشناسد، تمام اعمالش بيهوده و بدون ثمر است. اين ولايت، بر نماز، زكات، حج و روزه برترى دارد و راز و رمز رسيدن به آنهاست.[12]
ويژگى هاى جامعه ى ولايى
واژه ى ولايت، در اصطلاح خاصّ قرآنى و روايى، نشان مى دهد كه جامعه ى ولايى داراى ويژگى ها و خصلت هاى متعدّد بى نظيرى است كه عمدتاً مى توان آنها را در سه وجهه و قالب مشخّص، معرفى و ارائه نمود:
ـ وجهه ى نخستِ جامعه ى ولايى، به هم پيوستگى و اتّحاد و يكپارچگىِ گروهى موحّد و مؤمن است كه در مسير انديشه و هدف واحد گام برمى دارند; ايمانى مبتنى بر انديشه ى صحيح و اعتقاد قلبى و آگاهى كافى دارند; با هم مهربان اند و به يكديگر عشق مىورزند:
(وَالمُـؤْمِنُونَ وَالمُـؤْمِناتُ بَعْضُـهُمْ أَوْلِـياءُ بَعْض)[13].
جوشش مستحكم و جدايى ناپذير مؤمنان با يكديگر كه بر اساس عشق به خداوند و ايمان شكل مى گيرد و براى منافع حزبى يا جناحى و دنيوى و رسيدن به متاع مادى و طعمه ى چرب زر و زور نيست، نخستين مؤلّفه ى تشكيل جبهه ى اهل ولايت و جامعه ى ولايى است.
ـ دومين وجهه ى جامعه ى ولايى، پرهيز از وابستگى به كافران، معاندان و دشمنان راه خداست. افراد اين جامعه، ذره اى تحت فرمان آنان و تأثّر از افكار، انديشه ها و نظريه هاى جبهه ى مقابل قرار نمى گيرند. البته، منظور، قطع روابط سياسى يا اقتصادى نيست; بلكه، پيوند جوهرى و وابستگى به دشمن است كه به شدت طرد مى شود:
(يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا اليَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضوَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ) اى مؤمنان، يهوديان و مسيحيان را از اوليا و افراد جبهه ى خودى قرار ندهيد، آنان اولياى يكديگرند. هر كس از شما با آنان پيوند برقرار كند، از آنان به شمار مى آيد.[14]
ـ ركن ركين و رأس هرم تحقّق جامعه ى ولايى، وجهه ى سوم آن است. براى پيوند قلب هاى مؤمنان به يكديگر و تشكيل يك جبهه ى واحد در برابر بيگانه، وجود يك قلب تپنده ضرورى است; يعنى رهبرىِ نافذ و متمركزى كه آحاد مردم، با ارتقاى آگاهى و بينش خود و با اعتقاد و ايمان قلبى خويش، از روى طوع و رغبت و با شوق و اشتياق، با او ارتباط عقلانى و عاطفىِ مستحكم برقرار كنند; محورى كه، همانند قطب يك آسياب، همه ى جناح ها را به دور خود جمع كند; از تعارض ها جلوگيرى نمايد و همه ى نيروها را به يك سمت و سو هدايت كند. مقام چنين رهبرى، همان مقام امامت و ولايت امّت است.
تحقّق جامعه ى ولايى، بدون مشخّص شدن ولى، غيرممكن است. به عنوان مثال، مسلمانان صدر اسلام، در شهر مدينه، داراى جامعه ى ولايى بودند; چرا كه با گرد آمدن دور شمع وجود پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)تشكيل حكومت ولايى داده، يك امّت را پديد آوردند; ولى پس از رحلت، جامعه از ولىّ الله روى برتافت و غير ولايى گرديد، و پس از بيست و پنج سال كه دوباره به ولىّ الله روى آورد، جامعه ى ولايى تشكيل شد.
با اين تفسير از ولايت، حكومت ولايى، تركيبى غيرمنطقى و ناصواب نيست. حكومت ولايى، در جامعه اى ولايى قابل تحقّق است. حكومت ولايى، حكومتى است كه مردم، با ايمان، آگاهى، بصيرت و اعتقاد قلبى، امام و رهبر خود را بر مى گزينند و عاشقانه به سوى او مى شتابند. امام و پيشوايى كه در بصيرت و تدبير، علم و آگاهى، عدالت و شجاعت، و تقوا و دورى از رذايل اخلاقى، شرايط امامت و ولايت را به طور كافى و كامل داراست; رهبرى كه همچون قلبى تپنده، تمام نيروهاى جامعه را به پيكرى واحد و متّصل و همسو تبديل مى كند، و آنگاه جامعه با حركت هماهنگ به سوى كسب كمالات و ارتقا در تمامى ابعاد، به راه خود ادامه مى دهد.
جامعه ى بدون ولايت، جامعه اى مرده و ظلمانى است. چنان كه در روايت است:
مَن ماتَ و لَمْ يَعرِفْ إمامَ زمانِه مَاتَ ميتَةَ الجاهِليّةِ; جامعه اى كه امام خود را نشناسد در جاهليت به سر مى برد.
جامعه ى داراى ولايت، جامعه اى است كه تمام استعدادها در آن امكان رشد دارد و انسان ها را به تكامل مى رساند. در جامعه ى ولايى، ولىّ و حاكم، جامعه را در راه خدا قرار مى دهد، و آحاد آن را اهل ذكر و ياد خدا مى كند، عدالت اجتماعى برقرار و حقوق و شرف انسان ها محترم شمرده مى شود، نيكى ها اشاعه مى يابد و از پليدى ها جلوگيرى مى شود. در چنين جامعه اى ولىّ امر، مجرىِ قانون خداست و از خود هيچ اراده و اختيارى جز اجراى دستورات شريعت و رعايت مصالح امّت اسلامى نخواهد داشت:
(اَلَّذينَ إِنْ مكَّناهُمْ فِى الأَرضِ أَقامُوا الصَّلوةَ وَ ءَاتَوُا الزَّكوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهُوْا عَنِ الْمُنْكَر);[15] همانان كه وقتى در زمين تمكّن و نيرويى بيابند، به اقامه ى نماز و پرداخت زكات و امر به معروف و نهى از منكر مى پردازند.
حكومت ولايى، قلعه ى استوارى است كه مى تواند چاره ى دردهاى بشر باشد. نمونه اى از تحقّق حكومت ولايى، حكومت علوى است:
وِلايَةُ عَلىِّ بْنِ اَبى طالب حِصْنِى، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنى أَمِنَ مِنْ عَذابِى.
ده سال حكومت ولايى نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله)در مدينه و پنج سال حكومت ولايى مولاى متّقيان على(عليه السلام) در كوفه، پايه گذار تمدّن اسلامى در قرن هاى بعدى شد. هنوز، نه تنها جهان اسلام، بلكه جهان بشرى، از بركات دو دولت نبوى و علوى متنعّم است. در آينده هم، تنها، حكومتِ ولايىِ حضرت مهدى(عج) است كه منجى بشر خواهد شد.[16]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 326]
-
گوناگون
پربازدیدترینها