تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845525961




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان همان است كه بود(يادداشت روز)


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: داستان همان است كه بود(يادداشت روز)
در حدود يك ماه گذشته، رسانه هاي آمريكايي در اقدامي كه فهم دلايل آن بسيار مهم است سعي كرده اند اينگونه وانمود كنند كه يك تغيير استراتژيك و اساسي در رويكرد آمريكا در مقابل ايران به وجود آمده و دولت جرج بوش در ماه هاي پاياني رياست جمهوري خود راهي در مقابل ايران خواهد پيمود، كاملا متفاوت با راهي كه تا به حال پيموده است. اين رسانه ها با استناد به برخي اظهاراتي نه چندان شفاف و قابل فهم از يكي دو مقام آمريكايي و چند خبر مبهم با مبدأ دستگاه ديپلماسي آمريكا، خط خبري بسيار پرحجمي درباره تغيير خط مشي آمريكا در مقابل ايران ساختند و در اين مدت تقريبا هيچ روزي نبوده است كه گزارش هاي مفصل و پر آب و تاب در اين باره توسط خبرگزاري ها و رسانه هاي مكتوب و تصويري اروپا و آمريكا منتشر نشود. اين بمباران رسانه اي در داخل ايران هم واكنش هايي برانگيخت. گروهي اندك بلافاصله آغوش خود را به روي آن گشودند و بي آنكه درباره اصل قصه تأملي درخور كرده باشند با ذوق زدگي از «گشايش فصلي جديد در روابط ايران و آمريكا» خبر دادند و گروهي ديگر كه خيل عظيم مردم متدين و انقلابي ايران اسلامي را شامل مي شود- همان ها كه هنوز جمله رهبر خود با اين مضمون را كه رابطه با آمريكا هيچ نفعي براي مردم ايران ندارد، به خوبي به ياد دارند- با نگراني و البته بي خبري صحنه را مي نگريستند و براي اين سؤال پاسخي نمي يافتند كه «آيا به راستي اتفاقي در حال رخ دادن است»؟
رسانه ها و تحليلگران غربي -كه طبعاً هر سوژه اي درباره نوعي برخورد از نزديك ميان ايران و آمريكا براي آنها جذابيتي بي بديل دارد- گزارش ها و تحليل هاي خود درباره تغيير رويكرد كذايي آمريكا را عمدتاً بر دو پايه مبتني كرده اند كه بررسي اجمالي جزئيات آنها نشان خواهد داد هيچ اتفاق خاص و هيجان انگيزي در روابط ايران و آمريكا در حال وقوع نيست- و اساساً نمي تواند باشد- و جماعت ذوق زدگان هم از اين رو دچار سوء تفاهم شده اند كه قادر نبوده اند صورت اين مسئله را به درستي طرح كنند، والا جواب لااقل در اين مورد خاص بسيار ساده است.
بحث هاي داغ درباره به وجود آمدن فضايي جديد در مناسبات دو جانبه ايران و آمريكا مشخصاً زماني به وجود آمد و رونق گرفت كه رسانه ها -و بعد مقام هاي غربي- خبر از تصميم دستگاه ديپلماسي آمريكا براي «گشايش دفتر حافظ منافع در تهران» دادند، اگرچه اوج سروصداها مربوط به حادثه حضور ويليام برنز معاون وزيرخارجه آمريكا در مذاكرات ژنو است. اما آيا از اين پديده ديپلماتيك مي توان نتيجه اي به بزرگي و اهميت «تغيير استراتژي در مقابل ايران» را استخراج كرد و اساساً آيا اين دو پديده درست فهميده شده اند؟ اجازه بدهيد از مورد مربوط به اعزام ويليام برنز شروع كنيم؛ تحليل داستان گشايش دفتر حافظ منافع آمريكا در تهران پس از بررسي مورد برنز بسيار آسان خواهد بود.
چرا برنز به ژنو فرستاده شد. اين نوشته هيچ قصدي براي ورود به بحث هاي مربوط به برنامه هسته اي ايران ندارد، اما اين مهم است كه توجه كنيم اكنون براي اين سوال پاسخ هايي بسيار سرراست در دست است كه به خوبي نشان مي دهد ماجرا هرچه باشد ربطي به تغيير استراتژي در طرف مقابل ندارد و حداكثر در مقياس تاكتيكي قابل تحليل است. برنز به ژنو رفت به اين دليل كه: 1-بقيه اعضاي گروه 6 همواره به اين كشور انتقاد مي كردند كه دريافتن راه حلي ديپلماتيك براي مسئله هسته اي ايران به اندازه كافي جدي نيست والا لااقل يك بار جديت خود را با تلاش براي گفت وگوي مستقيم با تهران نشان مي داد، 2- برخي منابع سوخته غرب در داخل ايران اين پيام غلط را به آنها رسانده بودند كه ايران در ژنو با فرمولي از تعليق موافقت خواهد كرد و آمريكا هم چون بسياري موارد ديگر فريب اين آدرس هاي غلط را خورد و با اين توهم كه مذاكرات ژنو با يك «پيروزي» براي غرب خاتمه خواهد يافت، پذيرفت كه نماينده خود را به جمع گروه 6 ملحق كند تا بعد بتواند ادعا كند، «پيروزي» محصول حضور آن بوده است، 3-ضمناً اعضاي گروه 6 تصميم گرفته بودند در مقابل ايران نمايش اتحاد بدهند و تاكيد كنند ديپلماسي تشويق و تهديد همزمان راهبرد همه آنهاست و 4-آمريكا فهميده بود كه بقيه اعضاي گروه 6 ديگر خود را معطل آرزوي دست نيافتني تعليق نخواهند كرد و مذاكرات با ايران روندي بي بازگشت است كه كنار كشيدن از آن تنها به افتادن ابتكار عمل به دست رقبا و انزواي ديپلماتيك آمريكا منجر خواهد شد. (خرده دلايل بسيار ديگري نيز هست كه ذكر آنها تغييري در اصل بحث ايجاد نمي كند.)
آيا اين موارد را مي توان به معناي يك تغيير خط مشي اساسي ارزيابي كرد؟ اگر يك عنصر مشترك ميان اين موارد وجود داشته باشد «فرصت طلبي آمريكا براي فراهم آوردن مقدمات فشارهاي جديد بر ايران » است و اين نه فقط تغيير استراتژي نيست بلكه ادامه همان استراتژي قديمي تلاش براي به شكست كشاندن ايران با استفاده از درهم آميختن چماق و هويج است.
مورد دوم يعني آنچه رسانه هاي غربي و برخي در داخل ايران آن را «موافقت» آمريكا با گشايش دفتر حافظ منافع در تهران خوانده اند، داستان جالب تري دارد. بعضي در داخل و خارج ايران براي بيرون كشيدن اين نتيجه كه ايران و آمريكا در حال نزديك شدن به يكديگر هستند آنقدر عجله داشته اند كه حتي فرصت نكرده اند يك بار تفحص كنند كه اصل قصه چيست. موضوع گشايش دفتر حافظ منافع آمريكا در ايران اساساً يك سوءتفاهم است. آمريكايي ها همين حالا در تهران دفتر حافظ منافع دارند و محل آن نيز سفارت جمهوري سوئيس است. آنچه به تازگي برخي منابع دولتي آمريكا از آن سخن گفته اند نه تلاش براي گشايش دفتر مستقل حافظ منافع در تهران بلكه ابراز علاقه- و نه تصميم- به اعزام ديپلمات آمريكايي به دفتري بوده است كه آمريكايي ها در سفارت سوئيس دارند. علت هم ظاهر اين است كه آمريكايي ها احساس مي كنند ايران به سبب حضور چند كارمند غيرديپلمات- دفتر حافظ منافع ايران در واشنگتن- در خاك آنها از امكان كسب اطلاعات و ارزيابي هاي دقيق برخوردار است اما آنها چون در تهران ديپلماتي ندارند خود را از اين امكان محروم ساخته اند. بسيار خوب، آيا اعزام چند ديپلمات آمريكايي به سفارت سوئيس در تهران را كه صرفاً مامور به ارائه خدمات كنسولي خواهند بود - تازه آن هم در صورتي كه مقام هاي كشورمان با آن موافقت كنند- مي توان تغيير رويكرد استراتژيك خواند؟ علت چنين ارزيابي هايي ذوق زدگي اگر نباشد حتماً بي خبري و ساده انديشي است يا شايد هم كساني مامورند تا چند اقدام پيش پاافتاده از جانب آمريكا را عمداً بزرگنمايي كنند تا بعد بتوانند دولت ايران را تحت فشار قرار دهند كه جز در مقابل اين «حسن نيت هاي پي در پي»(؟!) گام متقابلي بر نمي دارد و تلاش براي نزديكي به آمريكا به خرج نمي دهد؟!
دولت آمريكا پس از مدت ها سرسختي بي حاصل و در حالي كه عمر آن رو به پايان است دريافته كه بايد به زباني جديد با ايران سخن بگويد و «اهداف سابق» خود را با استفاده از تاكتيك هايي جديد پي بگيرد. درست است كه آمريكايي ها مي خواستند و مي خواهند يك حضور نصفه و نيمه در ژنو را به چند طرف درگير بفروشند ولي پيداست كه «مقاومت موثر» ايران نقشي غيرقابل جايگزين در تغيير دادن الگوي رفتار آمريكا از «فشار مطلق» به «فشار و مذاكره همزمان بدون پيش شرط» داشته است. علاوه بر اين معلوم است كه بوش ناچار بايد مصالح حزبي را هم در نظر بگيرد و در حالي كه رقيب دموكرات، كانديداي فرتوت جمهوري خواهان را از نفس انداخته به منظور كمك به ادامه مسير توسط او چند عصاي ديپلماتيك فراهم كند. گزينه گفت وگوي بدون قيد و شرط با ايران به عنوان يكي از اصلي ترين شعارهاي باراك اوباما اكنون جذابيت هاي فراواني برانگيخته است و در اين شرايط عجيب نيست اگر دولت بوش به دنبال سوزاندن اين برگ برنده باشد و ثبت آن به نام جمهوري خواهان باشد. عوامل ديگري مانند تلاش براي تفكيك دولت و ملت ايران از يكديگر و ظاهرسازي در اين باره كه با اولي مشكل دارند و با دومي نه، يا دست و پا زدن براي كارنامه سازي در ماه هاي پاياني براي سياست خارجي عقيم دولت بوش را نبايد از نظر دور داشت. نهايتاً نتيجه اين است كه حداكثر برخي دست و پا زدن ها براي نجات هيئت حاكمه مغرور آمريكا از مغاكي كه انتظار آن را مي كشد در كار است و الا جمهوري اسلامي ايران همان است كه بود و شيطان بزرگ نيز هم.
مهدي محمدي
 شنبه 5 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن